شمارهٔ ۱۲ - نتیجه راستی
قافله ئی بد برهی رهسپار
شد بکف رهزن چندی دچار
یکتن از آن قافله ز اندازه بیش
گشت هراسان و فکار و پریش
گفت بوی دیگری اینحال چیست
یا مگرت امتعه و مال چیست
گفت مرا زر بود اندر ببار
با گهر و لعل و در شاهوار
گفت گمان کن ز کفت راهزن
آن بر بوده است عطا کن بمن
تا مگر آنرا بسلامت برم
باز بدستت ز وفا بسپرم
داد ز استر بکف وی عنان
او بملا رفت سوی رهزنان
بانک زدندش که چه داری ببار
گفت زر و لعل و گهر بیشمار
باورشان نامد از آن راست کیش
از چه سبب از کجی طبع خویش
دست نکردند به سویش دراز
او بشعف میشد و میگفت باز
رحمت حق شامل آن طبع راست
کاین سخن راست از آنطبع خاست
«راستی آور که شوی رستگار»
«راستی از تو ظفر از کردگار»
راستی ار هم تو ظفر خواستی
همچو صغیر آن طلب از راستی
شمارهٔ ۱۱ - قافلهٔ سوداگر: قافلهای بست پی سود بارشمارهٔ ۱۳ - کار و کارگر در سال ۱۳۰۷ شمسی سروده شد: کار کن و کار کن و کار کن
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قافله ئی بد برهی رهسپار
شد بکف رهزن چندی دچار
هوش مصنوعی: یک گروهی از مسافران در راهی ناپسند حرکت کردند و در این مسیر با چند دزد مواجه شدند.
یکتن از آن قافله ز اندازه بیش
گشت هراسان و فکار و پریش
هوش مصنوعی: یکی از آن گروه در اثر نگرانی و بیش از حد فکر کردن به شدت مضطرب و پریشان شد.
گفت بوی دیگری اینحال چیست
یا مگرت امتعه و مال چیست
هوش مصنوعی: سوالی مطرح شده که این وضعیت چه خبر است؟ آیا غیر از کالاها و داراییها چیز دیگری وجود دارد؟
گفت مرا زر بود اندر ببار
با گهر و لعل و در شاهوار
هوش مصنوعی: من را زر و زیورهایی که حاوی در کنار دُر و سنگهای قیمتی و مانند آن هستند، به یادگار دادهاند.
گفت گمان کن ز کفت راهزن
آن بر بوده است عطا کن بمن
هوش مصنوعی: گفت، فکر کن که دزد از آنجا آمده و از من چیزی بخواه.
تا مگر آنرا بسلامت برم
باز بدستت ز وفا بسپرم
هوش مصنوعی: نگرانم که این را به سلامت به تو برسانم و با وفا به تو تحویل دهم.
داد ز استر بکف وی عنان
او بملا رفت سوی رهزنان
هوش مصنوعی: در اینجا به تصوری اشاره شده که استری با بار سنگین به همراه کسی در حال حرکت است و در میانه راه، به سمت دزدان یا راهزنان میرود. این تصویر نشاندهنده نوعی ناپایداری یا خطر است که ممکن است در سفر وجود داشته باشد.
بانک زدندش که چه داری ببار
گفت زر و لعل و گهر بیشمار
هوش مصنوعی: از او پرسیدند که چه چیزهایی با خود داری، او پاسخ داد که دارای طلا، سنگهای قیمتی و جواهرات فراوانی هستم.
باورشان نامد از آن راست کیش
از چه سبب از کجی طبع خویش
هوش مصنوعی: آنها به حقیقت و راستگویی ایمان نداشتند، بلکه به خاطر ناپایداری و کجانگاری خود، به این باور نرسیدند.
دست نکردند به سویش دراز
او بشعف میشد و میگفت باز
هوش مصنوعی: دستها به سمت او دراز نشد، اما او با خوشحالی میگفت که دوباره برمیگردد.
رحمت حق شامل آن طبع راست
کاین سخن راست از آنطبع خاست
هوش مصنوعی: رحمت خدا شامل حال کسی است که از دل راستین خود سخن راست و درست میگوید.
«راستی آور که شوی رستگار»
«راستی از تو ظفر از کردگار»
هوش مصنوعی: اگر راستگویی را پیشه کنی، به رستگاری خواهی رسید و راستی تو را به پیروزی نزد خداوند راهنمایی میکند.
راستی ار هم تو ظفر خواستی
همچو صغیر آن طلب از راستی
هوش مصنوعی: اگر واقعاً خواهان پیروزی هستی، باید مانند کودک کوچک، از صداقت طلب کنی.