شمارهٔ ۴۵ - قطعه
هزار شکر که هرچند خامه فرسودم
دهان به مدح و به ذم کسی نیالودم
مرا نبود طمع خلق را کرم زین رو
من از معاملهٔ هجو و مدح آسودم
به هیچ قیمت نفروختم جواهر خویش
به کس برای صلت هیچ مدح نسرودم
خلاف آنکه بانده زید ز طالع بد
من از مساعدت بخت خویش خوشنودم
شمارهٔ ۴۴ - قطعه: گنج منست نیروی من بهر کسب و کارشمارهٔ ۴۶ - قطعه: مرا صغیر تخلص بهجا بود که سه چیز
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هزار شکر که هرچند خامه فرسودم
دهان به مدح و به ذم کسی نیالودم
هوش مصنوعی: من بارها قلم را به کار بردم و سختیها را تحمل کردم، اما هرگز زبان به تعریف یا انتقاد از کسی نگشودهام.
مرا نبود طمع خلق را کرم زین رو
من از معاملهٔ هجو و مدح آسودم
هوش مصنوعی: من به خاطر نداشتن طمع و چشمداشت به مردم، از تجارت دروغ و مدح و چاپلوسی آزاد شدهام.
به هیچ قیمت نفروختم جواهر خویش
به کس برای صلت هیچ مدح نسرودم
هوش مصنوعی: هرگز جواهرات خود را به هیچ قیمتی به کسی نفروختم و به خاطر دریافت ثنا و مدح از کسی شعر تعریف نکردم.
خلاف آنکه بانده زید ز طالع بد
من از مساعدت بخت خویش خوشنودم
هوش مصنوعی: من خلاف آنچه که از آیندهام انتظار میرود، از یاری بخت خود راضی و خوشحال هستم.