گنجور

شمارهٔ ۳۱ - قطعه

دریغ کان هنر اوستاد ما شیدا
که در فضائل او عقل مات و حیرانست
جدا شد آن گل باغ ادب ز ماورواست
چو زلف سنبل اگر حال ما پریشانست
بصورت ار چه ز ما رخ نهفت در معنی
خطا بود که بگویم زدیده پنهانست
هزار آینه ز اوراق نظم و نثر از او
بماند و طلعتش از هریکی نمایانست
نجوم راست افول و از این سپهر ادب
ستاره‌های سخن تا ابد درخشانست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دریغ کان هنر اوستاد ما شیدا
که در فضائل او عقل مات و حیرانست
هوش مصنوعی: چقدر افسوس که هنرش استاد ما شیداست، زیرا که در فضائل او عقل انسان حیران و گیج می‌شود.
جدا شد آن گل باغ ادب ز ماورواست
چو زلف سنبل اگر حال ما پریشانست
هوش مصنوعی: آن گل باغ ادب از ما دور شده است و مانند زلف سنبل، اگر حال ما آشفته و پریشان است، به خاطر جدایی اوست.
بصورت ار چه ز ما رخ نهفت در معنی
خطا بود که بگویم زدیده پنهانست
هوش مصنوعی: اگرچه چهره‌ات را از ما پنهان کرده‌ای، اما در واقع چیزی که پنهان است در خود من است و نمی‌توانم بگویم که نادیده‌ام.
هزار آینه ز اوراق نظم و نثر از او
بماند و طلعتش از هریکی نمایانست
هوش مصنوعی: هزار آینه از صفحاتی که به نظم و نثر نوشته شده، باقی مانده است و زیبایی او از هر یک از آن‌ها نمایان است.
نجوم راست افول و از این سپهر ادب
ستاره‌های سخن تا ابد درخشانست
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت ادب و کلمات چون ستاره‌هایی در آسمان، همواره تابناک و درخشان خواهد بود، حتی اگر دیگر پدیده‌ها دچار زوال شوند.