گنجور

شمارهٔ ۲ - قطعه در تعریف شاعر نامی شیرین‌سخن صائب

در خواب گشت صائب ظاهر بچشم جانم
با طلعتی که وصفش گفتن نمیتوانم
گفتم که اهل تبریز یا اهل اصفهانی
خود حل این معما فرمای تا بدانم
گفتا که زادگاهم هست اصفهان بتحقیق
و اکنون چو گنج مدفون در خاک اصفهانم
اما به آب و خاکم نسبت مده که دیگر
من نیستم زمینی خورشید آسمانم
اندر جهان نباشد جائی که من نباشم
تبریز و اصفهان چیست من صائب جهانم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در خواب گشت صائب ظاهر بچشم جانم
با طلعتی که وصفش گفتن نمیتوانم
هوش مصنوعی: در خواب، صائب به چهره زیبای محبوبم که توصیفش فراتر از کلمات است، تا به چشم جانم درآمد.
گفتم که اهل تبریز یا اهل اصفهانی
خود حل این معما فرمای تا بدانم
هوش مصنوعی: به یک فرد اهل تبریز یا اهل اصفهان گفتم که خودت این معما را حل کن تا من هم بفهمم.
گفتا که زادگاهم هست اصفهان بتحقیق
و اکنون چو گنج مدفون در خاک اصفهانم
هوش مصنوعی: او می‌گوید که محل تولدش اصفهان است و اکنون مانند گنجی پنهان در خاک اصفهان به سر می‌برد.
اما به آب و خاکم نسبت مده که دیگر
من نیستم زمینی خورشید آسمانم
هوش مصنوعی: اما مرا به آب و خاکی که متعلق به زمین است نچسبان، زیرا دیگر من از آنچه که خاکی باشد نیستم. من خورشید و آسمانم.
اندر جهان نباشد جائی که من نباشم
تبریز و اصفهان چیست من صائب جهانم
هوش مصنوعی: در این دنیا جایی نیست که من در آن حضور نداشته باشم. تبریز و اصفهان چه ارزشی دارند وقتی که من خودم نماینده این جهان هستم.