شمارهٔ ۱ - قطعه
شنیدم پشهای بر پشت پیلی
نشست و خواست برخیزد دگر بار
بگفت ای پیل چو نخیزم من از جای
ملرز و خویش را محکم نگه دار
بگفت از آمدن دادی چه رنجم
که تا از رفتنت باشم در آزار
نفهمیدم چو گشتی بار دوشم
ز بس ناچیز و خردی و سبکبار
ز جا جست و به مغز وی درون شد
برآوردش دمار از جان افکار
ز پا افکند ویرا و چنین گفت
بزرگا دشمنت را خُرد مشمار
مبین بر خصم خود از چشم تحقیر
که گاهی مور بینی و بود مار
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شنیدم پشهای بر پشت پیلی
نشست و خواست برخیزد دگر بار
هوش مصنوعی: روزی پشهای بر روی پشت فیل نشسته بود و تصمیم گرفت دوباره از جایش بلند شود.
بگفت ای پیل چو نخیزم من از جای
ملرز و خویش را محکم نگه دار
هوش مصنوعی: گفت ای فیل، وقتی من از جا بلند شوم، آرام باش و خودت را محکم نگهدار.
بگفت از آمدن دادی چه رنجم
که تا از رفتنت باشم در آزار
هوش مصنوعی: او به من گفت که از آمدن تو چه دردی میکشم، چرا که تا وقتی تو بروی، من در عذاب خواهم بود.
نفهمیدم چو گشتی بار دوشم
ز بس ناچیز و خردی و سبکبار
هوش مصنوعی: من متوجه نشدم که چطور به خاطر بیاهمیتی و کوچکیام، بار سنگینی روی دوش من قرار گرفت.
ز جا جست و به مغز وی درون شد
برآوردش دمار از جان افکار
هوش مصنوعی: او از جای خود برخاست و به عمق وجودش نفوذ کرد و به گونهای شدید او را تحت تأثیر قرار داد که تمام افکار و آرزوهایش را برهم ریخت.
ز پا افکند ویرا و چنین گفت
بزرگا دشمنت را خُرد مشمار
هوش مصنوعی: او را به زمین افکند و گفت: ای بزرگ، خصمت را کوچک نشمار.
مبین بر خصم خود از چشم تحقیر
که گاهی مور بینی و بود مار
هوش مصنوعی: به کسی که در مقابلت قرار دارد، با تحقیر نگاه نکن، زیرا ممکن است در ظاهر ضعیف به نظر برسد، اما درونش ممکن است خطرناک و مهلک باشد.