شمارهٔ ۹
از آن ندیده کسی آفتاب روی تو را
که پرده گشته تجلی رخ نکوی تو را
توان گذشت ز هر آرزو ولی هرگز
ز دل بدر نتوان کرد آرزوی تو را
کسی که نیست اسیر تو کو که من به جهان
به گردن همه بینم کمند موی تو را
مراد رهرو دیر و کنشت و کعبه توئی
که جمله در طلب افتاده اند کوی تو را
کجا به غیر دهد فتنه جهان نسبت
کسی که دیده چو من چشم فتنه جوی ترا
سواد چین و ختا را دهم به شکرانه
به چنگ آرم اگر زلف مشگبوی ترا
چنان که بلبل شوریده وصف گل گوید
صغیر ورد زبان کرده گفتگوی ترا
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از آن ندیده کسی آفتاب روی تو را
که پرده گشته تجلی رخ نکوی تو را
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته است آفتاب زیبایی چهرهات را ببیند، زیرا نور زیبای تو پشت پردهای پنهان مانده است.
توان گذشت ز هر آرزو ولی هرگز
ز دل بدر نتوان کرد آرزوی تو را
هوش مصنوعی: میتوان از هر آرزویی گذشت، اما هرگز نمیتوان آرزوی تو را از دل بیرون کرد.
کسی که نیست اسیر تو کو که من به جهان
به گردن همه بینم کمند موی تو را
هوش مصنوعی: کسی که به دام عشق تو نیفتاده، کجاست؟ چون من در این دنیا هیچ چیز را جز موی تو را به گردن نمیدانم.
مراد رهرو دیر و کنشت و کعبه توئی
که جمله در طلب افتاده اند کوی تو را
هوش مصنوعی: مراد این است که هدف و مقصود سالکانی که به دنبال حقیقت و معنای عمیق زندگی هستند، تنها خود تو هستی. همه آنها در جستجوی تو هستند و به دنبال رسیدن به جایی هستند که تو آنجا هستی. کعبه و مکانهای مذهبی نیز فقط سمبلهای این جستجو به شمار میآیند.
کجا به غیر دهد فتنه جهان نسبت
کسی که دیده چو من چشم فتنه جوی ترا
هوش مصنوعی: در کجا میتوان یافت که کسی چون من، که به دنبال فتنه و آشوب است، نسبت به کسی دیگر اینقدر توجه و دقت کند؟
سواد چین و ختا را دهم به شکرانه
به چنگ آرم اگر زلف مشگبوی ترا
هوش مصنوعی: اگر بتوانم زلف معشوقهام را به دست بیاورم، حاضر هستم که سرزمینهای چین و ختا را به عنوان نشانهای از شکرگزاری تقدیم کنم.
چنان که بلبل شوریده وصف گل گوید
صغیر ورد زبان کرده گفتگوی ترا
هوش مصنوعی: چنانکه بلبل دلسوخته از زیبایی گل با شور و شوق سخن میگوید، تو نیز بهطور طبیعی و خودجوش دربارهی تو صحبت میکنی.