شمارهٔ ۵۸
تا قبلهٔ من ابروی آن لعبت ترساست
فارغ دلم از مسجد و از دیر و کلیساست
یارب بکه گویم غم دل را که بمردم
از حسرت آن لب که روانبخش مسیحاست
دل کرد گرفتار تو ما را و نباید
نالید ز بیداد تو از ماستکه بر ماست
عشق تو چه خواهد مگر از خلق که در شهر
هر جا گذرم از تو بپا شورش و غوغاست
دل را سر ز سوائی اظهار جنونست
صد شکر که از زلف تواش سلسله برپاست
جسم تو ز سر تا به قدم جوهر لطفست
الا دلت ای شوخ که آن قطعهٔ خاراست
خندید به پیش لب تو غنچه والحق
خود جای دو صد خنده بر این خنده بیجاست
در آینه ای حور به بین طلعت خود را
در گلشن فردوس اگرت میل تماشاست
چشمت ز صغیر ار دل و دین برد عجب نیست
چون عادت ترکان خطائی همه یغماست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا قبلهٔ من ابروی آن لعبت ترساست
فارغ دلم از مسجد و از دیر و کلیساست
هوش مصنوعی: تا زمانی که ابروی آن معشوق زیبا به عنوان قبله و هدف من است، دل من از مسجد و کلیسا و همه مکانهای مذهبی دیگر خالی است.
یارب بکه گویم غم دل را که بمردم
از حسرت آن لب که روانبخش مسیحاست
هوش مصنوعی: ای خدا، به که بگویم درد و غم دل را، که از حسرت آن لبان زیبا، همچون مسیح، به شدت رنج میبرم و جانم به لب رسیده است.
دل کرد گرفتار تو ما را و نباید
نالید ز بیداد تو از ماستکه بر ماست
هوش مصنوعی: دل ما را به عشق تو اسیر کرده و نباید از ظلم و ستم تو شکایت کنیم، زیرا همه این حال و روز ما به خود ما مربوط است.
عشق تو چه خواهد مگر از خلق که در شهر
هر جا گذرم از تو بپا شورش و غوغاست
هوش مصنوعی: عشق تو چه قدرتی دارد اگر از مردم بپرسم؟ هر جا که در شهر قدم میزنم، نشانهای از تو وجود دارد و همه جا پر از شور و هیجان است.
دل را سر ز سوائی اظهار جنونست
صد شکر که از زلف تواش سلسله برپاست
هوش مصنوعی: دل به خاطر عشق و شوق به دیوانگی افتاده است و از این احساس شکرگزارم که زلف تو به مانند رشتهای بر آن تسلط دارد.
جسم تو ز سر تا به قدم جوهر لطفست
الا دلت ای شوخ که آن قطعهٔ خاراست
هوش مصنوعی: بدن تو از سر تا پا پر از نعمت و زیبایی است، اما دل تو ای نازکدل، مانند تکهای خار است.
خندید به پیش لب تو غنچه والحق
خود جای دو صد خنده بر این خنده بیجاست
هوش مصنوعی: غنچهای که به لبهای تو میخندد، در واقع خودش به اندازهی دو صد خنده ارزش دارد و این تنها خندهاش، بیمعنا و بیجا به نظر میرسد.
در آینه ای حور به بین طلعت خود را
در گلشن فردوس اگرت میل تماشاست
هوش مصنوعی: در آینه، زیبایی و چهرهی خود را مانند حوری در باغ بهشت ببین اگر دوست داری به تماشای آن بروی.
چشمت ز صغیر ار دل و دین برد عجب نیست
چون عادت ترکان خطائی همه یغماست
هوش مصنوعی: اگر چشمانت دل و دین را به راحتی برباید، جای تعجبی ندارد؛ زیرا عادت ترکها این است که همه چیز را میدزدند.

صغیر اصفهانی