شمارهٔ ۳۰
چو در کویت وطن دارم نجویم باغ رضوان را
چو بر رویت نظر دارم نخواهم حور و غلمان را
نه کافر نی مسلمانم که یاد طره و رویت
ببرد از خاطرم یکباره شرح کفر و ایمان را
دو جرعه بادهام ساقی کرم کرد و یکی دیدم
می و مینا و ساقی عشق و عاشق جان و جانان را
شبی در خواب میدیدند کاش آن طره را آنان
که بر من خرده میگیرند گفتار پریشان را
ندید ار زاهد آن رخسار این نبود عجب آری
نبیند چشم نابینا رخ خورشید تابان را
به عالم هرکسی آورده بر کف از کسی دامان
صغیر آورده بر کف دامن شاه خراسان را
منم خاک کف پای سگ کوی شهنشاهی
که ضامن شد ز راه مرحمت وحش بیابان را
همیخواهم به آن چیزی که خود میداند آن سرور
نوازد از طریق لطف این عبد ثناخوان را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو در کویت وطن دارم نجویم باغ رضوان را
چو بر رویت نظر دارم نخواهم حور و غلمان را
هوش مصنوعی: وقتی که در کوی تو سکونت دارم، به دنبال بهشت و نعمتهای آن نمیروم. چونکه وقتی به چهرهات مینگرم، دیگر تمایلی به پریان و جوانان خوشچهره ندارم.
نه کافر نی مسلمانم که یاد طره و رویت
ببرد از خاطرم یکباره شرح کفر و ایمان را
هوش مصنوعی: من نه به کفر اعتقاد دارم و نه به اسلام، چون یاد مو و چهرهات به قدری در ذهنم پررنگ است که لحظهای نمیتوانم از بحث درباره ایمان و کفر غافل شوم.
دو جرعه بادهام ساقی کرم کرد و یکی دیدم
می و مینا و ساقی عشق و عاشق جان و جانان را
هوش مصنوعی: دو جرعه نوشیدم و ساقی با مهربانی مرا سیراب کرد. در آنجا دیدم شراب و ظرف می، همچنین معشوقه و عاشق، جان و محبوب را.
شبی در خواب میدیدند کاش آن طره را آنان
که بر من خرده میگیرند گفتار پریشان را
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که شخص خواب میبیند کاش افرادی که از او انتقاد میکنند، این زیبایی را درک میکردند و به جای ایراد گرفتن، میتوانستند حرفهای نامنظم و گیجکنندهاش را بفهمند.
ندید ار زاهد آن رخسار این نبود عجب آری
نبیند چشم نابینا رخ خورشید تابان را
هوش مصنوعی: اگر زاهد آن چهره زیبا را نمیبیند، عجیب نیست؛ چرا که چشم نابینا هرگز نمیتواند چهره خورشید درخشان را ببیند.
به عالم هرکسی آورده بر کف از کسی دامان
صغیر آورده بر کف دامن شاه خراسان را
هوش مصنوعی: هر کسی چیزی از دیگران به ارث برده و در دست دارد؛ بعضیها چیزهای کوچک و ناچیزی را، و برخی دیگر حتی مقام و جایگاه بزرگانی چون شاه خراسان را.
منم خاک کف پای سگ کوی شهنشاهی
که ضامن شد ز راه مرحمت وحش بیابان را
هوش مصنوعی: من از خاک پای سگ کسی هستم که در دربار شاهانه به رحمت و کمک به بیسرپرستها و نیازمندان پرداخته است.
همیخواهم به آن چیزی که خود میداند آن سرور
نوازد از طریق لطف این عبد ثناخوان را
هوش مصنوعی: من میخواهم به آن کسی که خودش همهچیز را میداند، از طرف لطف خود به این بندهی ثناگو، محبت کند.

صغیر اصفهانی