شمارهٔ ۱۵
شد به زلف یار هر که مبتلا
پا نمیکشد از سرش بلا
هر که را به خویش خواند از کرم
بهر کشتنش میزند صلا
بس که میکشد عاشقان خود
گشته کوی او دشت کربلا
دل نهان کند عشق او ولی
راز دل کند دیده بر ملا
هر کسی شود غرق بحر عشق
کار افتدش با نهنگ لا
ترک می مکن زانکه میدهد
دیده را ضیا سینه را جلا
شد ز عشق یار حاصل صغیر
غصه و الم رنج و ابتلا
اطلاعات
وزن: فاعلات فع فاعلات فع
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شد به زلف یار هر که مبتلا
پا نمیکشد از سرش بلا
هوش مصنوعی: هر کسی که دلبسته زلفهای محبوبش شده، از مشکلاتی که برایش ایجاد میشود، فرار نمیکند و با آنها دست و پنجه نرم میکند.
هر که را به خویش خواند از کرم
بهر کشتنش میزند صلا
هوش مصنوعی: هر کس را که به نزد خود دعوت میکند از روی نیکخواهی، برای پرورش او و رشدش، صدا میزند.
بس که میکشد عاشقان خود
گشته کوی او دشت کربلا
هوش مصنوعی: عاشقان او به قدری در عشق او رنج میکشند که کوی او به دشت کربلا تبدیل شده است.
دل نهان کند عشق او ولی
راز دل کند دیده بر ملا
هوش مصنوعی: عشق او در دل پنهان است، اما چشمانم راز دلم را آشکار میکنند.
هر کسی شود غرق بحر عشق
کار افتدش با نهنگ لا
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق غوطهور شود، ممکن است با چالشها و مشکلات بزرگی روبهرو شود.
ترک می مکن زانکه میدهد
دیده را ضیا سینه را جلا
هوش مصنوعی: دست کشیدن از می و نوشیدن آن را ترک نکن، زیرا این نوشیدنی به چشمها روشنی و به دل آرامش میبخشد.
شد ز عشق یار حاصل صغیر
غصه و الم رنج و ابتلا
هوش مصنوعی: از عشق معشوق، به ما نتیجهای جز اندوه و درد و رنج و مشکلات نرسید.