گنجور

شمارهٔ ۷ - در منقبت امام‌المتقین حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

اختران را گرچه یک اندر شمار است آفتاب
لیک در آن جمع فرد از اقتدار است آفتاب
گردد او گرد خود و انجم بگردش لاجرم
در میان اختران دائر مدار است آفتاب
این که می‌بینی قراری نیست در سیارگان
بی‌قرارند اینهمه چون بی‌قراراست آفتاب
الحق از این بی‌قراری وینهمه سرگشتگی
می‌توان گفتن چون من عاشق بیار است آفتاب
آری آری عاشق یار است ور نه از چه رو
چون رخ من دائما زرد و نزار است آفتاب
گرچه هریک ز اختران را وصفها باشد ولی
صاحب اوصاف بیرون از شمار است آفتاب
نی همین جنس بشر را فیض بخشد کز وجود
فیض بخش وحش و طیر و مور و مار است آفتاب
دائماً از قرب و بعد خویش نسبت با زمین
کار پرداز زمستان و بهار است آفتاب
از نهان گشتن بمغرب و ز عیان گشتن ز شرق
خود پدید آرنده لیل و نهار است آفتاب
خلق عالم گر همی فیض از معادن میبرند
بر معادن فیض بخش و فیض بار است آفتاب
عابد الشمسش همی خواند خدای خویشتن
گرچه زین نسبت بغایت شرمسار است آفتاب
چون همه اشیاء عالم راست از وی پرورش
فرقهٔی گویند خود پروردگار است آفتاب
عالمی را میکند یکدم مسخر گوئیا
برق تیغ حیدر دلدل سوار است آفتاب
پادشاه ملک امکان آنکه او را بنده‌وار
روز و شب فرمانبر و خدمتگذار است آفتاب
رجعت از دادش ز مغرب نی‌عجب کانشاه را
همچو گوئی پیش پای اختیار است آفتاب
آسمانستش یکی نیلی حصار اطراف کاخ
دیده بانی فوق آن نیلی حصار است آفتاب
تا کند کسب ضیاء هر صبح بر خاک درش
بوسه زن از روی عجز و انکسار است آفتاب
گرد شمع عالم افروز وجود آنجناب
تا قیامت دور زن پروانه‌وار است آفتاب
زیر بار عشق او زین گرم سیری در مثل
اشتر بگسسته از مستی مهار است آفتاب
نازم آن قسام رزق عالمی را کز شرف
مطبخ جود ورا جزئی شرار است آفتاب
تا ببوسد خاک پای دوستانش یک بیک
در تفحص گرد هر شهر و دیار است آفتاب
از جمال زاده او هست گوئی منفعل
زین سبب گاهی نهان گه آشکار است آفتاب
حضرت صابر علی شه آفتاب برج دین
آنکه پیش رأی او بی‌اعتبار است آفتاب
پیش چشم اهل بینش با وجود طلعتش
ذره‌آسا بی‌شکوه و بی‌وقار است آفتاب
سایه‌اش را تا بسر دارد صغیر اندر بها
پیش نظمش همچو زر کم‌عیار است آفتاب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اختران را گرچه یک اندر شمار است آفتاب
لیک در آن جمع فرد از اقتدار است آفتاب
هوش مصنوعی: هرچند که ستاره‌ها در شمارش یکی هستند، اما در میان آن‌ها خورشید به تنهایی از عظمت و قدرت خاصی برخوردار است.
گردد او گرد خود و انجم بگردش لاجرم
در میان اختران دائر مدار است آفتاب
هوش مصنوعی: او در حرکت خود به دور خود می‌گردد و در نتیجه، در بین ستاره‌ها و سیارات دیگر نیز به دور آن‌ها می‌چرخد؛ مانند آفتاب که در منظومه شمسی به دور خود و دیگر اجرام آسمانی می‌چرخد.
این که می‌بینی قراری نیست در سیارگان
بی‌قرارند اینهمه چون بی‌قراراست آفتاب
هوش مصنوعی: آنچه می‌بینی نشان‌دهنده‌ای است که هیچ ثباتی وجود ندارد و سیاره‌ها همیشه در حال حرکت و تغییر هستند. این حرکت و بی‌قراری به خاطر ناآرامی خود خورشید است که به شدت تأثیرگذار است.
الحق از این بی‌قراری وینهمه سرگشتگی
می‌توان گفتن چون من عاشق بیار است آفتاب
هوش مصنوعی: به راستی از این بی‌قراری و این همه سردرگمی می‌توان گفت که چون من عاشق هستم، مانند آفتاب درخشانم.
آری آری عاشق یار است ور نه از چه رو
چون رخ من دائما زرد و نزار است آفتاب
هوش مصنوعی: عاشق فقط به خاطر وجود یار خود این گونه پریشان و رنگ باخته است وگرنه چه دلیلی دارد که چهره‌اش همیشه زرد و خسته به نظر برسد، همانند آفتاب که نورش در حال کمرنگ شدن است.
گرچه هریک ز اختران را وصفها باشد ولی
صاحب اوصاف بیرون از شمار است آفتاب
هوش مصنوعی: هرچند که هر یک از ستاره‌ها ویژگی‌هایی دارند، اما منبع واقعی ویژگی‌ها، فراتر از همه آن‌ها، همان آفتاب است.
نی همین جنس بشر را فیض بخشد کز وجود
فیض بخش وحش و طیر و مور و مار است آفتاب
هوش مصنوعی: نی به همین نوع انسان، نعمت و برکت می‌دهد که وجود پر برکت و نیکوی خورشید شامل حال حیوانات و پرندگان و حشرات نیز می‌شود.
دائماً از قرب و بعد خویش نسبت با زمین
کار پرداز زمستان و بهار است آفتاب
هوش مصنوعی: آفتاب همیشه در حال تغییر فاصله‌اش با زمین است و به همین خاطر در طول سال، به ویژه در فصل‌های زمستان و بهار، اثرات متفاوتی بر روی زمین و طبیعت می‌گذارد.
از نهان گشتن بمغرب و ز عیان گشتن ز شرق
خود پدید آرنده لیل و نهار است آفتاب
هوش مصنوعی: آفتاب با پنهان شدن در مغرب و نمایان شدن در شرق، شب و روز را بوجود می‌آورد.
خلق عالم گر همی فیض از معادن میبرند
بر معادن فیض بخش و فیض بار است آفتاب
هوش مصنوعی: اگر مردم دنیا از منابع و گنجینه‌ها بهره می‌برند، باید بدانند که خود آفتاب نیز منبعی از نعمت و برکت است و این فیض را به دیگران می‌رساند.
عابد الشمسش همی خواند خدای خویشتن
گرچه زین نسبت بغایت شرمسار است آفتاب
هوش مصنوعی: عابد و پرستش‌گر خورشید، همیشه به ستایش خداوند خود می‌پردازد، هر چند به خاطر این نسبت، خورشید از او بسیار شرمنده است.
چون همه اشیاء عالم راست از وی پرورش
فرقهٔی گویند خود پروردگار است آفتاب
هوش مصنوعی: تمام موجودات جهان از او نشأت می‌گیرند و رشد می‌کنند؛ به همین دلیل، خود را پروردگار می‌نامند، مثل آفتاب که منبع نور و زندگی است.
عالمی را میکند یکدم مسخر گوئیا
برق تیغ حیدر دلدل سوار است آفتاب
هوش مصنوعی: یک فرد عالم را به یک لحظه تحت تأثیر قرار می‌دهد و گویا این تأثیر ناشی از قدرت و درخشش شمشیر حضرت علی (ع) است که مانند خورشید درخشان و پرتوان عمل می‌کند.
پادشاه ملک امکان آنکه او را بنده‌وار
روز و شب فرمانبر و خدمتگذار است آفتاب
هوش مصنوعی: پادشاه جهان وجود، مانند آفتاب است که شبانه‌روز، بندگانش در خدمت و اطاعت او هستند.
رجعت از دادش ز مغرب نی‌عجب کانشاه را
همچو گوئی پیش پای اختیار است آفتاب
هوش مصنوعی: بازگشت خورشید از سمت مغرب تعجبی ندارد، چون به نظر می‌رسد که فرمانروای آسمان، آفتاب را انگار در دست اختیار خود دارد.
آسمانستش یکی نیلی حصار اطراف کاخ
دیده بانی فوق آن نیلی حصار است آفتاب
هوش مصنوعی: آسمان مانند یک دیوار نیلی دور کاخ دیده‌بانی است و در بالای این دیوار نیلی، خورشید می‌تابد.
تا کند کسب ضیاء هر صبح بر خاک درش
بوسه زن از روی عجز و انکسار است آفتاب
هوش مصنوعی: آفتاب برای اینکه هر روز صبح نورش را بر زمین بیفکند، از روی ناتوانی و تضعیف به در خانه‌اش بوسه می‌زند.
گرد شمع عالم افروز وجود آنجناب
تا قیامت دور زن پروانه‌وار است آفتاب
هوش مصنوعی: وجود آن شخص مانند شمعی است که در تاریکی‌ها نور می‌افشاند و تا پایان عمرش، همیشه اطراف او را می‌گردند و از نورش بهره‌مند می‌شوند، مانند پروانه‌هایی که به دور آتش پرواز می‌کنند.
زیر بار عشق او زین گرم سیری در مثل
اشتر بگسسته از مستی مهار است آفتاب
هوش مصنوعی: به خاطر عشق او، همان‌طور که شتری مست و پرشور از بند رها می‌شود، من نیز از شوق او بی‌تاب و سرشار از احساس هستم.
نازم آن قسام رزق عالمی را کز شرف
مطبخ جود ورا جزئی شرار است آفتاب
هوش مصنوعی: من به آن کسی که رزق جهان را تقسیم می‌کند، افتخار می‌کنم؛ زیرا از ویژگی‌های عظیم او این است که گرمای بخشندگی او به اندازه‌ای است که حتی ذرات کوچک هم مانند آفتاب می‌درخشند.
تا ببوسد خاک پای دوستانش یک بیک
در تفحص گرد هر شهر و دیار است آفتاب
هوش مصنوعی: آفتاب برای جستجو و یافتن دوستانش در هر نقطه و شهری به این سو و آن سو می‌رود، تا از خاک پای آن‌ها بوسه‌ای بگیرد.
از جمال زاده او هست گوئی منفعل
زین سبب گاهی نهان گه آشکار است آفتاب
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که زیبایی او به قدری تاثیرگذار است که گاهی او را به وضوح نمی‌توان دید و گاهی هم به وضوح نمایان است، مانند آفتاب که گاهی درخشان و گاهی پنهان است.
حضرت صابر علی شه آفتاب برج دین
آنکه پیش رأی او بی‌اعتبار است آفتاب
هوش مصنوعی: صابر علی، نوری درخشان و مهم در دین است و نظر او بر همه چیز ارجح و معتبر است، به گونه‌ای که هر نظر و رأی دیگری در مقابل او اهمیت ندارد.
پیش چشم اهل بینش با وجود طلعتش
ذره‌آسا بی‌شکوه و بی‌وقار است آفتاب
هوش مصنوعی: در نظر افرادی که اهل درک و بصیرت هستند، حتی با وجود زیبایی و شکوهش، خورشید نیز همچون ذره‌ای کوچک و بی‌ارزش به نظر می‌رسد.
سایه‌اش را تا بسر دارد صغیر اندر بها
پیش نظمش همچو زر کم‌عیار است آفتاب
هوش مصنوعی: سایه‌اش تا وقتی که بر سرش باشد، به اندازه‌ای اهمیت دارد که مانند یک کم‌ارزش طلا در نظر می‌آید. آفتاب در مقایسه با آن، ارزش بیشتری دارد.