گنجور

شمارهٔ ۶۶ - در مدح حلال مشکلات اسدالله الغالب

کرده خوش جمع بهم چشم تو با بیماری
مستی و شوخی و فتانی و مردم داری
چون نمیرم چو تو آیی که ز خجلت ببرت
جان شود آب ز بی قدری و بی‌مقداری
حاصل من بهمه عمر شبی خواب تو بود
ای بسا خواب که بهتر بود از بیداری
برد زلفت دلم از دست هزاران طرار
ای عجب طره که دیده است بدین طراری
مستیم رنج خمار آرد و هشیاری غم
حالتی کو بدر از مستی و از هشیاری
خار اگرخوار بود وصل گلش هست بکام
جای دارد که تحمل کند از این خواری
جور اغیار و غم یار ز من برده شکیب
وصل کو تا بمن آسان کند این دشواری
هر دمم رنگ دگر روی دهد غم تا چند
زرد رویی کشم از این فلک زنگاری
با چنین ضعف ز هم شیر فلک را بدرم
اسد الله علی گر کند از من یاری
آنکه یکدم نهد از عالم ایجاد بنا
نگرد چون به عدم با نظر معماری
کم و بسیار از او خواه که پیش کرمش
نکند هیچ تفاوت کمی و بسیاری
باری از اوست بپا عالم هستی که بود
ذات او مظهر اسماء صفات باری
خادم پیر زنان قاتل شمشیرزنان
اینش از حق صفت راحمی و قهاری
گوش جان را بگشا تا شودت راه صواب
روشن از این مثل و راه خطا نسپاری
چون در آئینه رخ خویش به بینی شاید
عکس را ز آینه فرقی به میان نگذاری
عکس و آئینه بدانگونه به هم آمیزند
کان دو را در نظر خویش یکی پنداری
همچنین شخص علی آینهٔ ذات خداست
نتوانی ز خدایش تو جدا بشماری
گفت احمد هو ممسوس فی ذات الله
ای خدا جوی تو باید سوی او رو آری
گر خدا را نشناسی بعلی در دو جهان
از تو جوید بعلی ذات خدا بیزاری
وصف آن جان جهان از دل و جان گوی صغیر
تا رخش بینی و جان در قدمش بسپاری

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کرده خوش جمع بهم چشم تو با بیماری
مستی و شوخی و فتانی و مردم داری
هوش مصنوعی: چشمان تو با جذابیت و بازیگوشی، روحی شاداب و پرنشاط به دور خود جمع کرده‌اند، حالتی سرمستی و شور و شوق به وجود آورده که اطرافیانت نیز تحت تأثیر این حال و ماهیت قرار می‌گیرند.
چون نمیرم چو تو آیی که ز خجلت ببرت
جان شود آب ز بی قدری و بی‌مقداری
هوش مصنوعی: وقتی که من نمی‌میرم و تو به سراغم نمی‌آیی، به خاطر شرم و خجالت، جانم مثل آب می‌شود و این بی‌ارزشی و بی‌مقداری من را می‌سوزاند.
حاصل من بهمه عمر شبی خواب تو بود
ای بسا خواب که بهتر بود از بیداری
هوش مصنوعی: تمام عمر من به خاطر یک شب خواب تو گذشت، و چه بسیار خواب‌هایی که از بیداری بهتر بودند.
برد زلفت دلم از دست هزاران طرار
ای عجب طره که دیده است بدین طراری
هوش مصنوعی: زلف زیبای تو دل مرا به شدت تحت تاثیر قرار داده و از دست هزاران زیبایی و جذابیت دیگر خارج کرده است. جالب اینجاست که این زیبایی و پیچیدگی، بر چشم‌ها چنان اثر گذاشته که بی‌نظیر است.
مستیم رنج خمار آرد و هشیاری غم
حالتی کو بدر از مستی و از هشیاری
هوش مصنوعی: در حالت مستی، ناگواری‌های خماری ما را آزار می‌دهد و هنگامی که هشیار هستیم، غم‌ها دلمان را می‌زند. حالت خاصی وجود دارد که از هر دوی این شرایط رهایی یابیم.
خار اگرخوار بود وصل گلش هست بکام
جای دارد که تحمل کند از این خواری
هوش مصنوعی: اگر خار در کنار گل به حیاتش ادامه می‌دهد، نشان از این است که باید این رنج و خواری را تحمل کند، زیرا در نهایت گل‌ بودنش باعث می‌شود که ارزشمند باشد.
جور اغیار و غم یار ز من برده شکیب
وصل کو تا بمن آسان کند این دشواری
هوش مصنوعی: مشکلات و سختی‌هایی که از سوی دیگران به من می‌رسد و غم و اندوهی که از جدایی یار دارم، باعث شده است که نتوانم صبر کنم. بگو، کی می‌توانم به وصال او برسم تا این دشواری‌ها برایم آسان شود؟
هر دمم رنگ دگر روی دهد غم تا چند
زرد رویی کشم از این فلک زنگاری
هوش مصنوعی: هر لحظه حال و وضعیت من تغییر می‌کند، تا کی باید بار غم را بر دوش بکشم و از این دنیا که پر از مشکلات و سختی‌هاست، غمگین و افسرده باشم؟
با چنین ضعف ز هم شیر فلک را بدرم
اسد الله علی گر کند از من یاری
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من در حال حاضر ضعیف هستم، اگر شیر آسمان (خدا) مرا یاری کند، من قادر به غلبه بر هرچیزی هستم.
آنکه یکدم نهد از عالم ایجاد بنا
نگرد چون به عدم با نظر معماری
هوش مصنوعی: کسی که حتی برای یک لحظه هم از عالم خلقت دور بماند، مانند معمار نیست که با نگاه به عدم بتواند بنایی بسازد.
کم و بسیار از او خواه که پیش کرمش
نکند هیچ تفاوت کمی و بسیاری
هوش مصنوعی: از او هر قدر که بخواهی، فرقی نمی‌کند که کم باشد یا زیاد، چون در برابر بزرگواری‌اش هیچ تفاوتی بین کم و زیاد وجود ندارد.
باری از اوست بپا عالم هستی که بود
ذات او مظهر اسماء صفات باری
هوش مصنوعی: خداوند خالق جهان هستی است و وجود او نمایانگر تمامی نام‌ها و ویژگی‌های الهی است.
خادم پیر زنان قاتل شمشیرزنان
اینش از حق صفت راحمی و قهاری
هوش مصنوعی: این شعر به وصف شخصیتی می‌پردازد که هم به خدمت به افراد سالخورده علاقه دارد و هم در جنگ و نبرد قدرت‌مند است. این فرد، از یک سو رحمت و مهربانی را به همراه دارد و از سوی دیگر، قهر و قدرت را نیز تجسم می‌کند. در واقع، او ترکیبی از ویژگی‌های مثبت و منفی است که در رفتار و کردار او بروز می‌کند.
گوش جان را بگشا تا شودت راه صواب
روشن از این مثل و راه خطا نسپاری
هوش مصنوعی: برای رسیدن به حقیقت و درک درست، گوش به نصایح و تجربیات دیگران بسپار. با این کار، مسیر درست و روشن را پیدا می‌کنی و از اشتباهات و انحرافات دور می‌مانی.
چون در آئینه رخ خویش به بینی شاید
عکس را ز آینه فرقی به میان نگذاری
هوش مصنوعی: زمانی که در آینه چهره خود را می‌بینی، ممکن است که تصور کنی تفاوتی بین آنچه در آینه می‌بینی و خودت وجود ندارد.
عکس و آئینه بدانگونه به هم آمیزند
کان دو را در نظر خویش یکی پنداری
هوش مصنوعی: عکس و آینه به گونه‌ای با هم ترکیب می‌شوند که انسان آن دو را در نظر خودش به عنوان یک چیز واحد می‌بیند.
همچنین شخص علی آینهٔ ذات خداست
نتوانی ز خدایش تو جدا بشماری
هوش مصنوعی: علی جلوه‌ای از ذات خداوند است و نمی‌توانی او را از خدا جدا و مستقل در نظر بگیری.
گفت احمد هو ممسوس فی ذات الله
ای خدا جوی تو باید سوی او رو آری
هوش مصنوعی: احمد می‌گوید که اگر به خداوند فکر می‌کنی، باید به او روی بیاوری و به جستجوی او بپردازی.
گر خدا را نشناسی بعلی در دو جهان
از تو جوید بعلی ذات خدا بیزاری
هوش مصنوعی: اگر خدا را نشناسی، علی در دو جهان از تو می‌خواهد و تو را به خاطر بیزاری از ذات خدا سرزنش می‌کند.
وصف آن جان جهان از دل و جان گوی صغیر
تا رخش بینی و جان در قدمش بسپاری
هوش مصنوعی: توصیف آن موجود محبوب که روح و جان جهان است، از دل و احساساتت بگو، تا زمانی که او را ببینی و جانت را در راهش فدای او کنی.