گنجور

شمارهٔ ۶۵ - غدیریه

ای مه بی‌مهر من ای مهر و ماهت مشتری
وی دو صد چندانکه مهر ازمه ز مهرت برتری
گاه عیش است و طرب‌نی موسم حزن و کرب
خلخی رویا بساغر کن شراب خلری
کرده بستانرا بهار از خرمی رشگ بهشت
حوروش‌ یارا خوش است ار رخت در بستان بری
خیز ای سروسهی بخرام یک ره در چمن
تا بیاموزد خرامیدن ز تو کبک دری
داغ‌دل از ساغر می‌پای گل باید ز دود
حالیا کز لاله می‌بینم شکل ساغری
از نوای بلبل شوریده در سودای گل
باز مانده در فلک ناهید از خنیاگری
در نشاط و وجد وحال و انبساط و عشرتند
جمله موجودات عالم از ثریا تا ثری
هان بود عید غدیرخم به عشق مرتضی
خم‌خمم بخش ای بهشتی رو شراب کوثری
مستم از آن باده کن تا بر سبیل تهنیت
از الف تا یا کنم وصف جلال حیدری
اسم اعظم آدم اول ادیب انبیا
اصل ایمان آنکه بر ایجاد دارد مهتری
بانی بنیاد عالم بحر احسان باب جود
بوالحسن بیضای رخشان بدر از نقصان بری
تا جدار ملک‌امکان مظهر ذات و صفات
تا بع ختم رسل مهر سپهر رهبری
ثانی آل‌کسا یکتای بی‌ثانی که هست
ثابت از وی دین احمد باطل از وی کافری
جان‌جان‌شاه جهان شاهی که با عجزونیاز
جبرئیلش بهر کسب فیض کرده چا کری
حاکم احکام حق حیدر حبیب مصطفی
حکمران بر ما سوی الله ز آدم ودیو و پری
خسرو خیبر گشا آنکو بفرمان خدای
خانمان برکند از خیل یهود خیبری
دستیار و بن عم وداماد و ختم‌المرسلین
دست حق کش داده داور دردوعالم داوری
ذوالجلال قاهر غالب شهنشاهی که کرد
ذوالفقارش خرمن جان عدو را آذری
رخصت رزم ار دهد رأیش بطفلی نی‌سوار
رستم زالش نیارد کرد هرگز همسری
زان الهی کیمیای مهرش‌ ای اکسیر جوی
زن بقلب خویش تا بینی از آن فرزری
سر سبحان ساقی کوثر سرور جان و دل
سروری کور است اندر ملک هستی سروری
شامل احسانش نه تنها بر یتیمان شد که کرد
شفقت و دلجوئیش هر بیوه زن را شوهری
صوفیان صاف دل را گشته نامش نقش صدر
صادرات فیض را کرده وجودش مصدری
ضرب جوزائی حسامش می‌فزودی بر عدد
ضیغمان دشت هیجا را ز جوزا پیکری
طوف کویش را طمع دارد که در هر صبحدم
طلعت از خاور فروزد آفتاب خاوری
ظل حق ظهر پیمبر مانع ظلم و فساد
ظالمان را سد راه جور و ظلم و خودسری
عالی اعلی علی مرتضی شاهی که کرد
عون حقش دائماً در رزم اعدا لشگری
غائب و حاضر ملیک و عبد را قسام رزق
غیر از او نبود گر از چشم حقیقت بنگری
فضل محضش گشته شامل بر تمام کاینات
فیض عامش کرده در ملک جهان خوان گستری
قرب او را درک کردند انبیا آنگه شدند
قابل قرب خدا و رتبهٔ پیغمبری
کنز مخفی گشت از غیب هویت آشکار
کرد تا آنشه ظهور اندر لباس مظهری
لعل و گوهر را عتابش تیرگی بخشد چوسنگ
لطف و مهرش سنک را بخشد صفای گوهری
مصحفش مدح و خدا مداح و احمد مدح خوان
من بوصف او کنم از خود ثبوت شاعری
نورگیر از خاک درگاه فلک جاه ویند
نیر اعظم عطارد زهره ماه و مشتری
واجب ممکن نما و ممکن واجب صفات
والله او را عین حق بینی گر از حق نگذری
هل اتی تنها نه وصف اوست کاوصاف وبست
هرچه بهر انبیا از حق صحایف بشمری
لافتی الاعلی لاسیف الا ذوالفقار
لاجرم جز او نباید خواست از کس یاوری
یا علی یا ایلیا یا باحسن یا باتراب
یکره دیگر ز لطفم خوان سوی ارض غری
گرچه در ظاهر من از کوی تو دور افتاده‌ام
لیک رویت چشم جانم را نماید منظری
ناظر روی تو اندر روی فرزند توام
و ان بود صابر علی شه شاه ملک صابری
از تو میخواهد صغیر خسته تا بنوازیش
از طریق مرحمت و ز راه مسکین‌پروری

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای مه بی‌مهر من ای مهر و ماهت مشتری
وی دو صد چندانکه مهر ازمه ز مهرت برتری
هوش مصنوعی: ای ماه من، که بی‌مهری تو را نمی‌توانم تحمل کنم. تو، هم ماه هستی و هم خورشید و ستاره، و عشق تو برای من از هر چیز دیگری ارزشمندتر است.
گاه عیش است و طرب‌نی موسم حزن و کرب
خلخی رویا بساغر کن شراب خلری
هوش مصنوعی: گاهی برای شادی و خوشی وقت مناسب است، در حالی که در زمان‌های دیگر ممکن است احساس غم و ناراحتی داشته باشیم. بنابراین، برای فرار از این غم‌ها، بیایید در این لحظه خوشی، با شراب شفاف لحظات خوب را تجربه کنیم.
کرده بستانرا بهار از خرمی رشگ بهشت
حوروش‌ یارا خوش است ار رخت در بستان بری
هوش مصنوعی: بهار به خاطر زیبایی‌اش حسادت بهشت را برمی‌انگیزد و دوستم اگر رویش را در بستان ببیند، خوشحالی‌ام دوچندان می‌شود.
خیز ای سروسهی بخرام یک ره در چمن
تا بیاموزد خرامیدن ز تو کبک دری
هوش مصنوعی: بلند شو ای سرو زیبا و یک بار در باغ قدم بزن تا کبک دری از تو راه رفتن را بیاموزد.
داغ‌دل از ساغر می‌پای گل باید ز دود
حالیا کز لاله می‌بینم شکل ساغری
هوش مصنوعی: دل آتشین من به خاطر غم عشق، اکنون باید از جام گل ناب نوشید. از غم و اندوهی که دارم، در حال حاضر شکل ساغر را در لاله می‌بینم.
از نوای بلبل شوریده در سودای گل
باز مانده در فلک ناهید از خنیاگری
هوش مصنوعی: صدای بلبل عاشق در جستجوی گل، در آسمان ناهید (زحل) به گوش می‌رسد و نشان‌دهنده از یاد نرفتن زیبایی‌های طبیعت است.
در نشاط و وجد وحال و انبساط و عشرتند
جمله موجودات عالم از ثریا تا ثری
هوش مصنوعی: تمام موجودات عالم، از بالای آسمان تا زمین، در شادی، نشاط و خوشحالی به سر می‌برند.
هان بود عید غدیرخم به عشق مرتضی
خم‌خمم بخش ای بهشتی رو شراب کوثری
هوش مصنوعی: در این روز عید غدیرخم، به عشق امیرالمؤمنین، خوشحالم و از تو می‌خواهم که شراب بهشتی و نورانی را به من عطا کنی.
مستم از آن باده کن تا بر سبیل تهنیت
از الف تا یا کنم وصف جلال حیدری
هوش مصنوعی: مستم از آن نوشیدنی نرمش بخش، تا بتوانم به شوق و خوشحالی از اولین حرف تا آخرین حرف، زیبایی و عظمت حضرت علی (ع) را توصیف کنم.
اسم اعظم آدم اول ادیب انبیا
اصل ایمان آنکه بر ایجاد دارد مهتری
هوش مصنوعی: نام بزرگ حضرت آدم، که به عنوان نخستین نویسنده پیامبران شناخته می‌شود، اصل و بنیاد ایمان است. او کسی است که بر آفرینش تسلط و رهبری دارد.
بانی بنیاد عالم بحر احسان باب جود
بوالحسن بیضای رخشان بدر از نقصان بری
هوش مصنوعی: آغازگر جهان، دریای نعمت و بخشش است و چهره روشن او از هر عیبی آزاد است.
تا جدار ملک‌امکان مظهر ذات و صفات
تا بع ختم رسل مهر سپهر رهبری
هوش مصنوعی: تا مرز وجود، تجلی صفات و ذات الهی است و این امر تا زمانی ادامه دارد که رهبری آسمانی با نشان ختم پیامبران برقرار است.
ثانی آل‌کسا یکتای بی‌ثانی که هست
ثابت از وی دین احمد باطل از وی کافری
هوش مصنوعی: دومین شخصی که در کعبه سحر و جادو و بزرگی جا دارد، انسانی بی‌نظیر است. دین احمد به وسیله او ثابت و پابرجا است و از ناحیه او کافری و بی‌دینی به وجود نمی‌آید.
جان‌جان‌شاه جهان شاهی که با عجزونیاز
جبرئیلش بهر کسب فیض کرده چا کری
هوش مصنوعی: این متن به مفهوم این می‌پردازد که جان و روحِ شاهِ عالم، به مقام والایی رسیده است. جبرئیل، فرشته‌ای که به معنای عجز و نیاز به او توجه کرده است، برای دریافت فیض و برکت به نزد او آمده است. در واقع، این فرد بزرگ به قدری والاست که حتی فرشتگان هم برای بهره‌مندی از حضورش شوق دارند.
حاکم احکام حق حیدر حبیب مصطفی
حکمران بر ما سوی الله ز آدم ودیو و پری
هوش مصنوعی: حاکمیت و قوانین حقایق علی، دوست پیامبر، بر ما سایه‌افکنده است و او بر جهانیان از آدم تا دیوان و پریان تسلط دارد.
خسرو خیبر گشا آنکو بفرمان خدای
خانمان برکند از خیل یهود خیبری
هوش مصنوعی: خسرو خیبر گشا کسی است که به فرمان خدا خانه‌های یهودیان خیبر را ویران کرد.
دستیار و بن عم وداماد و ختم‌المرسلین
دست حق کش داده داور دردوعالم داوری
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خداوند، که یاری‌دهنده و پشتیبان همگان است و در نهایت مقام، پیامبر خاتم را به عنوان نماینده خود در دنیا فرستاده، در کار داوری و قضاوت بر دو جهان (دنیا و آخرت) توانایی و قدرتی بی‌نظیر دارد.
ذوالجلال قاهر غالب شهنشاهی که کرد
ذوالفقارش خرمن جان عدو را آذری
هوش مصنوعی: خدای بزرگ و ثروتمند، شاهی که با قدرت و سلطه‌اش، دشمنان را به راحتی نابود می‌کند و مانند آتش خرمن جان آنان را می‌سوزاند.
رخصت رزم ار دهد رأیش بطفلی نی‌سوار
رستم زالش نیارد کرد هرگز همسری
هوش مصنوعی: اگر برپایی جنگ را اجازه دهد، پس بر جنین بی‌سوار، رستم زال هرگز همسری نخواهد کرد.
زان الهی کیمیای مهرش‌ ای اکسیر جوی
زن بقلب خویش تا بینی از آن فرزری
هوش مصنوعی: از عشق الهی، که مانند کیمیاست، بگذر و از آن به قلب خود بمال تا بتوانی از او بهره‌مند شوی و به حقیقتی دست یابی.
سر سبحان ساقی کوثر سرور جان و دل
سروری کور است اندر ملک هستی سروری
هوش مصنوعی: ساقی که مایع خوشبختی و شادی است، پرچم‌دار و محبوب دل‌هاست. در دنیای هستی، حقیقت فرمانروایی و سروری از دیدگاه ظاهری نادیده گرفته شده است.
شامل احسانش نه تنها بر یتیمان شد که کرد
شفقت و دلجوئیش هر بیوه زن را شوهری
هوش مصنوعی: احسان و kindness او فقط به یتیمان محدود نشد، بلکه به زنان بیوه نیز محبت و دلجویی کرد و برایشان مانند شوهر رفتار کرد.
صوفیان صاف دل را گشته نامش نقش صدر
صادرات فیض را کرده وجودش مصدری
هوش مصنوعی: صوفیان که دلشان پاک و بی‌ریا است، حالا به آن‌ها لقب‌هایی داده‌اند و به عنوان منبعی برای توزیع نعمت‌ها و فیض‌های معنوی شناخته می‌شوند. وجود آن‌ها همچون منبعی مفید و سرشار از فضیلت به شمار می‌آید.
ضرب جوزائی حسامش می‌فزودی بر عدد
ضیغمان دشت هیجا را ز جوزا پیکری
هوش مصنوعی: شمشیر حسام هر لحظه بر قدرت و توان خود می‌افزاید، و در دشت هیجا، شکل و صورتش تحت تاثیر انرژي و قدرت جوزا قرار می‌گیرد.
طوف کویش را طمع دارد که در هر صبحدم
طلعت از خاور فروزد آفتاب خاوری
هوش مصنوعی: شاعر در این بیت به زیبایی و جذابیت چهره محبوب اشاره دارد، به گونه‌ای که هر صبح، آفتاب درخشانی از جانب شرق طلوع می‌کند و از این طریق دلبستگی و امیدی به دیدار محبوب را نشان می‌دهد.
ظل حق ظهر پیمبر مانع ظلم و فساد
ظالمان را سد راه جور و ظلم و خودسری
هوش مصنوعی: سایه‌ی خداوند بر پیامبر، مانع از ظلم و فساد ظالمان می‌شود و سد راه ظلم و خودسری خواهد بود.
عالی اعلی علی مرتضی شاهی که کرد
عون حقش دائماً در رزم اعدا لشگری
هوش مصنوعی: علی، فرمانروای بزرگ و برتر، همواره در نبرد با دشمنان، در کنار حق و یاری‌دهنده‌اش بوده است.
غائب و حاضر ملیک و عبد را قسام رزق
غیر از او نبود گر از چشم حقیقت بنگری
هوش مصنوعی: اگر با چشم حقیقت نگاه کنی، می‌بینی که تقسیم روزی برای آزادگان و بندگان تنها به دست اوست و هیچ‌کس دیگری در این کار نقشی ندارد. در این حالت، شخصی که غایب است هم می‌تواند حاضر به نظر برسد.
فضل محضش گشته شامل بر تمام کاینات
فیض عامش کرده در ملک جهان خوان گستری
هوش مصنوعی: نعمت و رحمت او بر همه موجودات جاری شده و فیض بی‌نظیرش باعث شده است که در این جهان، سفره‌ای گسترده از برکت‌ها و نعمت‌ها وجود داشته باشد.
قرب او را درک کردند انبیا آنگه شدند
قابل قرب خدا و رتبهٔ پیغمبری
هوش مصنوعی: انبیاء با درک نزدیکی و مقام معنوی به خداوند، به درجه‌ای رسیدند که شایسته پیامبری و قرب الهی شدند.
کنز مخفی گشت از غیب هویت آشکار
کرد تا آنشه ظهور اندر لباس مظهری
هوش مصنوعی: گنج پنهانی از عالم غیب به صورت آشکار درآمد و آن حقیقت در قالبی ظاهر شد.
لعل و گوهر را عتابش تیرگی بخشد چوسنگ
لطف و مهرش سنک را بخشد صفای گوهری
هوش مصنوعی: این بیت به تضاد بین زیبایی و محبت اشاره دارد. زیبایی و جواهرات ممکن است در برخی موارد تحت تأثیر غم و تیرگی قرار گیرند، اما محبت و لطف می‌تواند سنگی سخت را به چیزی زیبا و درخشان تبدیل کند. به عبارتی، عشق و محبت توانایی خلق زیبایی را از چیزهای سخت و بی‌روح دارند.
مصحفش مدح و خدا مداح و احمد مدح خوان
من بوصف او کنم از خود ثبوت شاعری
هوش مصنوعی: کتابش حمد و ستایش، و خداوند ستایش‌گر است. من نیز از روی توصیف او، به وصف احمد می‌پردازم تا ثابت کنم که شاعری از خودم دارم.
نورگیر از خاک درگاه فلک جاه ویند
نیر اعظم عطارد زهره ماه و مشتری
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و جلال آسمان اشاره دارد. در آن، خاک به عنوان منشأ نور و زیبایی معرفی شده و اجرام آسمانی مانند عطارد، زهره، ماه و مشتری به عنوان نمادهای عظمت و شکوه در آن گنجانده شده‌اند. به طور کلی، این ترکیب نشان‌دهنده ارتباط عمیق بین زمین و آسمان و زیبایی‌های آن‌هاست.
واجب ممکن نما و ممکن واجب صفات
والله او را عین حق بینی گر از حق نگذری
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی صفات خدا را درک کنی، ابتدا باید آنچه ممکن است را لازم بشماری و آنچه لازم است را ممکن بیابی. اگر از حقیقت بگذری، نمی‌توانی او را همانطور که هست ببینی.
هل اتی تنها نه وصف اوست کاوصاف وبست
هرچه بهر انبیا از حق صحایف بشمری
هوش مصنوعی: آیا زمانی نرسیده است که وصف او را بیان کنیم؟ چرا که ویژگی‌ها و صفاتی که برای پیامبران از حق می‌توان شمرد، تمامی ندارند.
لافتی الاعلی لاسیف الا ذوالفقار
لاجرم جز او نباید خواست از کس یاوری
هوش مصنوعی: در اینجا بیان می‌شود که هیچ کس و هیچ چیزی به عظمت و قدرت ذوالفقار نیست. بنابراین، جز او هیچ کس را نمی‌توان در مقام یاری و کمک خواست؛ یعنی او برتر از همه است و شایسته‌ترین برای یاری‌دهی.
یا علی یا ایلیا یا باحسن یا باتراب
یکره دیگر ز لطفم خوان سوی ارض غری
هوش مصنوعی: ای علی، ای الیاس، ای حسن، ای خاکی که بر آن قدم می‌زنم، به مراحم و لطف خود، مرا به سرزمین غریب ببر.
گرچه در ظاهر من از کوی تو دور افتاده‌ام
لیک رویت چشم جانم را نماید منظری
هوش مصنوعی: هرچند که از نظر ظاهری از مسیر تو فاصله گرفته‌ام، اما نگاه به چهره‌ات، جانم را به دنیای زیبایی می‌برد.
ناظر روی تو اندر روی فرزند توام
و ان بود صابر علی شه شاه ملک صابری
هوش مصنوعی: من در نظر تو، مانند فرزند تو هستم و آن شخصی که صبر را به نمایش می‌گذارد، علی است که شاه و حاکم بر صبر است.
از تو میخواهد صغیر خسته تا بنوازیش
از طریق مرحمت و ز راه مسکین‌پروری
هوش مصنوعی: کودک خسته از تو درخواست می‌کند تا او را با مهربانی نوازش کنی و از راه لطف و محبت به او رسیدگی کنی.

حاشیه ها

1402/05/24 01:07
سید مصطفی سامع

شعر شماره ۲۴
در مدح حضرت ابوالفضل (ع)
 
ساقی بریز درقدحم بـــــــــــا دل آوری
زان آتشین شراب جگر سوز کوثری

تا دم زنم زوصف ابوالفضل با وفا
فرزند پاک حضرت زهرای اطهری

آن قلزم شهامت و آن بنده مطیع
حامـــــل لوای سبط رســول پیامبری

ای شیرگیرو شیرکش ای صاحب وقار
ای زاده علـــــــی چه هُژبر دلاوری

نازم به نام نامی ات ای قهرمان دهر
ای دست بریده در ره دیــن پیامبری

مردانگی زتو دهد رنگ به روزگار
ای صاحب وقار علــــمدار برتری

ای اشجع دلیر تـــــــــــمام دلاوران
اندرهراس کفربود چــون غضنفری

ای صاحــــب لوای شهنشاه کربــلا
مــرد رشید عرصه میــدان لشـکری

نحوه مصاف کردن تو باعلی یکیست
ای مرد باشهامت و غازی برتری

درمان درد جمله مریضان به اذن رب
هر جا کنی علاج طبیب توانگری

ای پاسدار خیـمه مولای مــــا حسین
لرزد ز هیبت تو همـه کـــفر وکافری

ای صاحب کمال وجلال و خصال نیک
نوبــــــــــــاوه علی ولی شیر حیدری

گفتی اگر شود که جدا دست من زتن
من حامی ام به دین رسول پیامبری

ای ساعی که آب رساندن مرام توست
وی ساقی عطش زده گـــــان برادری

(سامع) بدارحب همین خاندان که چون
حــــــب نبی و آل بود حــــب داوری