گنجور

شمارهٔ ۶۴ - غدیریه در مدح مولای متقیان

الا ای غافل از حال خود ای بیچاره انسانی
کز انسانیتت محروم دارد خوی حیوانی
گمان کردیکه حق زین جسم و جان و عقل و هوش و حس
غرض بودش همین عصیان و شهوتهای نفسانی
بعلم دین رحمانت چو خرپا در گل است اما
سمند عرصه پیمایی گه تلبیس شیطانی
تز ندان عذاب حق فرستی جا نخود زان پس
که از زندان تن آساید این بیچاره زندانی
فریب دانه‌ات ایمرغ قدسی برده از خاطر
که روزی آشیان بودت فراز عرش رحمانی
به انگشتی عسل کانرا دوصد نیش از قفا باشد
عجب محروم ماندی از حلاوت‌های روحانی
فزاید عقل و دانش هر دم اطفال دبستان را
تو آخر نیستی کمتر ز اطفال دبستانی
بر احق ساخت گنج گوهر دانش چه شد آخر
که ظاهر می‌نگردد از تو جز آثار نادانی
همی خون مسلمان میخوری گویی مسلمانم
مبادا هیچ کافر مبتلای این مسلمانی
سلیمانی چو میجویی پی حشمت چه میکوشی
نه آخر رفت بر باد فنا تخت سلیمانی
نه آخر میرود سوی سفر هر کهتر و مهتر
نه آخر میکند زا اینجا گذر هر عالی و دانی
چو باید زیر گل خفتن چه فربه جسم و چه لاغر
چو باید زینجهان رفتن چه درویشی چه سلطانی
یکی بگشای چشم دل بزیر پای خود بنگر
همه دست است و پا و چشم و گوش و خدو پیشانی
تفحص کن بجو آب بقا آنگه بزن جامی
که تا یا بی‌حیات باقی اندر عالم فانی
ولی بی‌خضر عزم آن مکن زیرا که در ظلمت
نمایی راه گم مانی به پشت سد حیرانی
ز باد و آب و خاک و آتشت باید گذر کردن
چو با خضری رهی زینگونه مشگلها بآسانی
بپوش آئینهٔ دلر از عکس غیر تا در آن
فرو تابد ز صد خورشید به انوار یزدانی
در آ در حلقه اهل ولا تا بر در قدرت
کند چرخ برین از بهر کسب جاه دربانی
بزن دست طلب بر دامن آن پاکدامانان
که دامان خدا گردیده‌اند از پاکدامانی
منور ساز جان و دل بنور محضر آنان
که از نور علی دارند قلب خویش نورانی
علی آن ناصر آدم، علی آن یاور خاتم
علی آن منظر پرندگان بال عرفانی
عجب کی باشد از او شمع خور راسو بسو بردن
که خود ایوان گردون رابد از روز ازل بانی
لسان الله ناطق آنکه شد کون و مکان ظاهر
بلفظ کن چو کرد از لعل لب او گوهر افشانی
جلیل القدر منظوری عظیم‌الشأن ممدوحی
که مداحش خداوند است و مدح آیات قرآنی
کسی کاو را خداوند جهان مداح شد بیشک
همه ذرات عالم میکنند او را ثنا خوانی
خدا درصورت انسان کند نام علی ظاهر
در اینصورت بود عشق علی معنی انسانی
چو اندر لیله الاسری خدای فرد بی‌همتا
حبیب خویشرا در عرش خواند از بهر مهمانی
نهادش خوان بپیش آنگاه آمد از پس پرده
برون دست علی و کرد با آنشاه همخوانی
الا ای جرعه نوشان می‌عشق علی بادا
گوارا بر شما این باده و این دولت ارزانی
شما را سبز و خرم بودن و یکپای رقصیدن
سزد زیرا که آزادید همچون سروبستانی
خود از بهر غرابان لاشه مردار می‌شاید
شما را عشق کل ای عندلیبان گلستانی
بماند بر شما تا همچو نرگس دیده‌ها حیران
همی رقصید چون گیسوی سنبل در پریشانی
خصوص امروز کامد در غدیرخم بامر حق
بنزد مصطفی روح‌الامین آن پیک ربانی
بگفت ای سرور و سرخیل خلق اول و آخر
که تعظیم تو واجب کرده حق بر نوع امکانی
بگیر از کنز مخفی ای حبیب حق کنون پرده
معرف شو علیرا گوی با خلق آنچه خود دانی
بظاهر هم خلافت ده علی را اندر این منزل
کزین پس می‌نباید بود اینمطلب به پنهانی
ولای مرتضی را عرضه کن بر عام تا خاصان
بحق یابند ره زان نور در این دیر ظلمانی
بود اسلام تن مهر علی جان خود چه کار آید
تنی تن بغیر از اینکه جان در آن کند جانی
از این اسلام یا احمد غرض این بود کز مسند
چو برخیزی علی را بر بجای خویش بنشانی
فرود آمد شه و گفتا فرود آئید ای یاران
در این منزل شما را امتحانی هست ایمانی
بر آمد بر جهاز اشتران با یک فلک رفعت
شهنشاهی که هستی را کند لطفش نگهبانی
شدند آن قوم سر گرم تماشای جمال او
بدان حالت که عریانان بخورشید زمستانی
پس از حمد خدا مدح علی آغاز کرد آری
علی را قدر پیغمبر نکو داند ز همشانی
گرفتی دست حیدر را بدست آنگاه با امت
بگفت این دست باشد دستیار ذات سبحانی
بود این دست مصداق یدالله فوق ایدیهم
که در رزم شجاعان اینسخن گردیده برهانی
بنای چرخ گردون باشد از ایندست و تا محشر
بود این دست را هم اختیار چرخ گردانی
اگر ایندست از کار جهان یک لحظه باز آید
نهد یکبارگی بنیاد هستی رو به ویرانی
اگر ایندست بر آدم نه آب رحمت افشاندی
هنوزش جسم و جان میسوخت در نار پشیمانی
علی شد یار نوح و وارهاندش از غم و محنت
در آنساعت که شد کشتی او در بحر طوفانی
دگر ره دیده یعقوب شد از لطف او روشن
عزیز مصر گشت از رحمت او ماه کنعانی
خلیل از مهر او محفوظ ماند از آتش سوزان
ذبیح اندر منای عشق او گردید قربانی
کلیم الله از نور علی جست آن ید بیضا
مسیحا از دم او یافت آن انفاس رحمانی
علی نفس منست و بی ولایش نیست کس ناجی
چه جنی و چه انسی و چه کیوانی چه کیهانی
هر آنکس را منم مولا علی او را بود مولا
علی باشد پس از من ناشر احکام فرقانی
همی تأکید مهر مرتضی آنشاه کرد اما
فزود آن روبهان را کین دل با شیر یزدانی
هرکسرا بنور مرتضی شد قلب و جان روشن
جز آن کش بود قلب بوذری و جان سلمانی
عجب کاندیو خوامت رها کردند خضر از کف
خود افکندند اندر دام ددهای بیابانی
الا تا در بدخشان تابش خورشید در معدن
پدید از سنگ قابل آورد لعل بدخشانی
عدوی مرتضی را باد رخ چون کهربا اصفر
محب خاندان را باد رخ چون لعل رمانی
الا ای باب شهر علم احمد ایکه جبریلت
کند بر در بعنوان گدائی حلقه جنبانی
خدایش خوانده هرکس را تو خوانی بر در احسان
خدایش رانده هرکس را تو از درگاه خود رانی
در اوصاف تو تکرار قوافی گر رود شاید
که خنگ نطق واگیر دعنان از گرم جولانی
صغیر آن روسیه کلب درت کاندر گه و بی گه
سگ نفسش درد دامان جان از تیز دندانی
همی خواهد تو ای شیر خدا سرحلقه مردان
ز چنک اینسک خوانخواره‌اش از لطف برهانی
دگر احوال او را نی زبان و نی قلم باید
که هم ناگفته میدانی و هم ننوشته میخوانی

با ترتیب حروف تهجی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

الا ای غافل از حال خود ای بیچاره انسانی
کز انسانیتت محروم دارد خوی حیوانی
هوش مصنوعی: ای انسان بی‌خبر از حال خود، فکری به حال خود کن. تو که از ماهیت انسانی خود دور شده‌ای، باید به این نکته توجه کنی که در حال تبدیل شدن به موجودی همچون حیوان هستی.
گمان کردیکه حق زین جسم و جان و عقل و هوش و حس
غرض بودش همین عصیان و شهوتهای نفسانی
هوش مصنوعی: او فکر می‌کرد که هدف و مقصود حق از این بدن، روح، عقل، هوش و حواس او همین عصیان‌ها و خواسته‌های نفسانی است.
بعلم دین رحمانت چو خرپا در گل است اما
سمند عرصه پیمایی گه تلبیس شیطانی
هوش مصنوعی: علم دین رحمان مانند خرپایی است که در گل گیر کرده است، در حالی که اسب چموش و آزاد می‌تواند میدان را بپیماید، اما گاهی با تلبیس شیطانی دچار اشتباه می‌شود.
تز ندان عذاب حق فرستی جا نخود زان پس
که از زندان تن آساید این بیچاره زندانی
هوش مصنوعی: اگر بر کسی عذابی از سوی حق فرود آید، باید بداند که او مانند دانه‌ی خردل است که به آسانی از زندان تن خود رهایی می‌یابد و از رنج و زحمت آزاد می‌شود.
فریب دانه‌ات ایمرغ قدسی برده از خاطر
که روزی آشیان بودت فراز عرش رحمانی
هوش مصنوعی: ای مرغ آسمانی، فریب دانه‌ای را مخور که روزی محل زندگی‌ات در بالای عرش الهی بود.
به انگشتی عسل کانرا دوصد نیش از قفا باشد
عجب محروم ماندی از حلاوت‌های روحانی
هوش مصنوعی: عسل را با یک انگشت می‌توان چشید، اما اگر به شدت نیش زنبورها از عقب برود، شگفت‌انگیز است که از لذت‌های روحانی محروم بمانی.
فزاید عقل و دانش هر دم اطفال دبستان را
تو آخر نیستی کمتر ز اطفال دبستانی
هوش مصنوعی: عقل و دانش کودکان دبستانی هر روز بیشتر می‌شود، اما تو در نهایت کمتر از آن‌ها نیستی.
بر احق ساخت گنج گوهر دانش چه شد آخر
که ظاهر می‌نگردد از تو جز آثار نادانی
هوش مصنوعی: دانش و خرد مانند گنجی گرانبهاست که باید آن را آشکار کرد. اما چرا تو هنوز نتوانسته‌ای نشانه‌های علم و معرفت را از خود بروز دهی و تنها آثار نادانی‌ات مشاهده می‌شود؟
همی خون مسلمان میخوری گویی مسلمانم
مبادا هیچ کافر مبتلای این مسلمانی
هوش مصنوعی: تو به راحتی و به طرز نگران‌کننده‌ای جان مسلمانان را می‌گیری و از خود راحتی و اطمینان نشان می‌دهی، اما دریغ از اینکه یک کافر هم به این حالت مسلمانان دچار شود.
سلیمانی چو میجویی پی حشمت چه میکوشی
نه آخر رفت بر باد فنا تخت سلیمانی
هوش مصنوعی: اگر در جستجوی قدرت و ثروت سلیمان هستی، چرا این قدر تلاش می‌کنی؟ زیرا در نهایت، تخت سلیمان هم به سرنوشت زوال و فنا دچار شده است.
نه آخر میرود سوی سفر هر کهتر و مهتر
نه آخر میکند زا اینجا گذر هر عالی و دانی
هوش مصنوعی: در نهایت، نه انسان‌های بزرگ و مهم به طور دائمی در سفر خواهند بود، و نه افراد کوچک و کم‌اهمیت. در نهایت، همه آنها از اینجا عبور می‌کنند و اینجا را ترک می‌کنند.
چو باید زیر گل خفتن چه فربه جسم و چه لاغر
چو باید زینجهان رفتن چه درویشی چه سلطانی
هوش مصنوعی: زندگی در این دنیا به تمام انسان‌ها پایان می‌یابد، صرف نظر از وضعیت جسمانی و مالی آنها. فرقی نمی‌کند که کسی ثروتمند و فربه باشد یا فقیر و لاغر، در نهایت همه باید با این واقعیت مقابله کنند. چه درویش باشی و چه سلطان، در نهایت باید از این دنیا بروی.
یکی بگشای چشم دل بزیر پای خود بنگر
همه دست است و پا و چشم و گوش و خدو پیشانی
هوش مصنوعی: چشم دل خود را باز کن و به زیر پاهای خود نگاه کن، متوجه می‌شوی که همه چیز در دست، پا، چشم، گوش و پیشانی تو وجود دارد.
تفحص کن بجو آب بقا آنگه بزن جامی
که تا یا بی‌حیات باقی اندر عالم فانی
هوش مصنوعی: به جستجوی زندگی ابدی بپرداز و سپس جرعه‌ای بنوش که تا همیشه در این دنیای زودگذر چیزی از زندگی باقی نماند.
ولی بی‌خضر عزم آن مکن زیرا که در ظلمت
نمایی راه گم مانی به پشت سد حیرانی
هوش مصنوعی: اما بدون وجود خضر، عزم سفر نکن، چون در تاریکی ممکن است راه را گم کنی و در پشت موانع گیج و سردرگم بمانی.
ز باد و آب و خاک و آتشت باید گذر کردن
چو با خضری رهی زینگونه مشگلها بآسانی
هوش مصنوعی: برای عبور از چالش‌ها و مشکلات زندگی، باید از عناصر طبیعی مانند باد، آب، خاک و آتش عبور کرد. مانند خضر که با حکمت و آسان‌گیری راه را می‌شناسد، می‌توان به سادگی از این دشواری‌ها گذشت.
بپوش آئینهٔ دلر از عکس غیر تا در آن
فرو تابد ز صد خورشید به انوار یزدانی
هوش مصنوعی: دل خود را از تصاویر و تأثیرات بیگانگان خالی کن تا نور خداوند همچون صد خورشید در آن بتابد و روشنایی‌اش را در وجودت حس کنی.
در آ در حلقه اهل ولا تا بر در قدرت
کند چرخ برین از بهر کسب جاه دربانی
هوش مصنوعی: در گرداب اهل نیکی و همراهی قرار بگیر تا با چرخش روزگار به قدرت و احترام برسی و در این مسیر به مقام و جایگاه بالا دست یابی.
بزن دست طلب بر دامن آن پاکدامانان
که دامان خدا گردیده‌اند از پاکدامانی
هوش مصنوعی: دست نیاز و طلبت را به دامن انسان‌های بااخلاق و معصوم دراز کن، زیرا آنها به واسطه پاکدامنی خود، به مقام و نزدیکی خداوند رسیده‌اند.
منور ساز جان و دل بنور محضر آنان
که از نور علی دارند قلب خویش نورانی
هوش مصنوعی: دل و جان خود را با نور کسانی روشن کن که از نور علی الهام می‌گیرند و قلبشان پر از روشنایی است.
علی آن ناصر آدم، علی آن یاور خاتم
علی آن منظر پرندگان بال عرفانی
هوش مصنوعی: علی، حمایت‌کننده انسان‌هاست و یاور پیامبر آخرالزمان. او دنیایی را به نمایش می‌گذارد که پرندگان به اوج عرفان و معنویت پرواز می‌کنند.
عجب کی باشد از او شمع خور راسو بسو بردن
که خود ایوان گردون رابد از روز ازل بانی
هوش مصنوعی: عجب نیست اگر شمعی که نورش از خورشید می‌تابد، به راحتی می‌تواند آتش گرفته و بسوزد؛ زیرا خود آن خورشید، از ابتدای خلقت، بنیان‌گذار آسمان‌ها بوده است.
لسان الله ناطق آنکه شد کون و مکان ظاهر
بلفظ کن چو کرد از لعل لب او گوهر افشانی
هوش مصنوعی: زبان خداوند ناطق، آن کسی است که با کلامش، جهان و هستی را به تصویر می‌کشد. وقتی که او از لبانش سخن می‌گوید، جواهرات گرانبهایی متجلی می‌شود.
جلیل القدر منظوری عظیم‌الشأن ممدوحی
که مداحش خداوند است و مدح آیات قرآنی
هوش مصنوعی: شخصیتی با بزرگ و با ارزش که مقام والایی دارد و خداوند خود او را ستایش کرده است، و همچنین ستایش‌های او در آیات قرآن ذکر شده است.
کسی کاو را خداوند جهان مداح شد بیشک
همه ذرات عالم میکنند او را ثنا خوانی
هوش مصنوعی: هر کسی که مورد ستایش و تحسین خداوند قرار گیرد، بدون شک تمام ذرات عالم در حال ستایش او هستند.
خدا درصورت انسان کند نام علی ظاهر
در اینصورت بود عشق علی معنی انسانی
هوش مصنوعی: خدا در قالب انسان، نام علی را به نمایش گذاشته است. عشق به علی در این شکل به معنا و مفهوم واقعی انسانیت می‌رسد.
چو اندر لیله الاسری خدای فرد بی‌همتا
حبیب خویشرا در عرش خواند از بهر مهمانی
هوش مصنوعی: در شب معراج، خداوند یکتای بدون مشابه، محبوب خود را به بالاترین مقام دعوت کرد تا او را در میهمانی خاصی پذیرا باشد.
نهادش خوان بپیش آنگاه آمد از پس پرده
برون دست علی و کرد با آنشاه همخوانی
هوش مصنوعی: کسی که سفره‌اش را در حضور دیگران گسترده است، پس از اینکه پرده کنار رفت، دست علی ظاهر شد و با آن شاه هم‌سخن شد.
الا ای جرعه نوشان می‌عشق علی بادا
گوارا بر شما این باده و این دولت ارزانی
هوش مصنوعی: ای کسانی که از می عشق به سر می برید، نوشیدن این شراب و این خوشبختی برای شما مبارک و خوشایند باشد.
شما را سبز و خرم بودن و یکپای رقصیدن
سزد زیرا که آزادید همچون سروبستانی
هوش مصنوعی: شما باید شاد و شنگول باشید و در عین حال با انرژی و نشاط رقص کنید، چون شما آزاد هستید مانند یک سروس در دل دشت.
خود از بهر غرابان لاشه مردار می‌شاید
شما را عشق کل ای عندلیبان گلستانی
هوش مصنوعی: شما برای عشق و زیبایی ساخته شده‌اید، نه برای اموری بی‌ارزش و ناچیز. این عشق و زیبایی، شما را به جهان گل و گلستان متصل می‌کند.
بماند بر شما تا همچو نرگس دیده‌ها حیران
همی رقصید چون گیسوی سنبل در پریشانی
هوش مصنوعی: بگذارید که تا ابد بر شما بماند، تا مانند نرگس، چشم‌ها حیرت‌زده رقص کنند، همچنان که گیسوی سنبل در نبودن نظم به اهتزاز در می‌آید.
خصوص امروز کامد در غدیرخم بامر حق
بنزد مصطفی روح‌الامین آن پیک ربانی
هوش مصنوعی: امروز در غدیرخم به دستور خداوند، روح‌الامین، پیامبر عزیز ما حاضر شده است.
بگفت ای سرور و سرخیل خلق اول و آخر
که تعظیم تو واجب کرده حق بر نوع امکانی
هوش مصنوعی: ای سرور و پیشوای انسان‌ها، که خداوند به خاطر مقام والای تو بر تمام موجودات واجب کرده است که احترام تو را نگه دارند.
بگیر از کنز مخفی ای حبیب حق کنون پرده
معرف شو علیرا گوی با خلق آنچه خود دانی
هوش مصنوعی: ای دوست، از گنج نهان بگیر و اکنون پرده را کنار بزن، تا حقیقت را بشناسی و با مردم آنچه را که خود می‌دانی، بازگو کن.
بظاهر هم خلافت ده علی را اندر این منزل
کزین پس می‌نباید بود اینمطلب به پنهانی
هوش مصنوعی: در ظاهر، به علی در این مقام خلافت داده‌اند، اما از این پس نباید این موضوع را پنهان نگه داشت.
ولای مرتضی را عرضه کن بر عام تا خاصان
بحق یابند ره زان نور در این دیر ظلمانی
هوش مصنوعی: ولایت امام علی (علیه‌السلام) را به عموم مردم ارائه بده تا خاصان و خواص نیز به وسیله‌ی آن نور، راه را در این دنیای تاریک پیدا کنند.
بود اسلام تن مهر علی جان خود چه کار آید
تنی تن بغیر از اینکه جان در آن کند جانی
هوش مصنوعی: وجود اسلام مانند بدن است و علی مانند جان آن. بدن بدون جان هیچ ارزشی ندارد. فقط روح و جان است که به بدن مفهوم و زندگی می‌بخشد.
از این اسلام یا احمد غرض این بود کز مسند
چو برخیزی علی را بر بجای خویش بنشانی
هوش مصنوعی: این شعر به این موضوع اشاره دارد که هدف از ظهور اسلام یا پیامبری احمد (پیامبر اسلام) این بوده که پس از او، علی به عنوان جانشین و رهبری بزرگ، در جایگاه مناسب خود قرار گیرد. به عبارتی، در پی این تحولات، باید حقیقت و فضیلت علی تبیین شود و او به عنوان وارث و ادامه‌دهنده مسیر پیامبر شناخته شود.
فرود آمد شه و گفتا فرود آئید ای یاران
در این منزل شما را امتحانی هست ایمانی
هوش مصنوعی: پادشاه پایین آمد و به یارانش گفت: "در این مکان فرود بیایید، چرا که شما را آزمایشی در پیش است که به قدرت ایمان شما بستگی دارد."
بر آمد بر جهاز اشتران با یک فلک رفعت
شهنشاهی که هستی را کند لطفش نگهبانی
هوش مصنوعی: با یک دستگاه بر اوج شترها، یک دنیای بلند مقام سلطنتی به وجود آمده است که لطفش بر هستی، نگهبانی می‌کند.
شدند آن قوم سر گرم تماشای جمال او
بدان حالت که عریانان بخورشید زمستانی
هوش مصنوعی: آن مردم محو تماشای زیبایی او شدند، به حالتی همچون عریان‌هایی که در زمستان به خورشید نگاه می‌کنند.
پس از حمد خدا مدح علی آغاز کرد آری
علی را قدر پیغمبر نکو داند ز همشانی
هوش مصنوعی: پس از ستایش خداوند، بزرگداشت علی را آغاز کرد. بله، علی را باید در رتبه‌ای همچون پیامبر دانست و به او ارج نهاد به خاطر هم‌نسبی و هم‌زیستی‌اش.
گرفتی دست حیدر را بدست آنگاه با امت
بگفت این دست باشد دستیار ذات سبحانی
هوش مصنوعی: تو برای کمک و یاری به خداوند متعال، دست حیدر را گرفتی و به مردم گفتی که این دست، یاریگر ذات مقدس اوست.
بود این دست مصداق یدالله فوق ایدیهم
که در رزم شجاعان اینسخن گردیده برهانی
هوش مصنوعی: این دست نمایانگر قدرت خداوند برتر از قدرت انسان‌هاست، و در واقع در نبرد شجاعان به عنوان نشانه‌ای از آن قدرت مطرح شده است.
بنای چرخ گردون باشد از ایندست و تا محشر
بود این دست را هم اختیار چرخ گردانی
هوش مصنوعی: سرنوشت و گردش روزگار به دست توست و تا زمانی که دنیا برقرار است، تو هم می‌توانی بر آن تأثیر بگذاری.
اگر ایندست از کار جهان یک لحظه باز آید
نهد یکبارگی بنیاد هستی رو به ویرانی
هوش مصنوعی: اگر لحظه‌ای از کار جهان بایستد و توقف کند، ناگهان همه چیز در مسیر ویرانی قرار خواهد گرفت.
اگر ایندست بر آدم نه آب رحمت افشاندی
هنوزش جسم و جان میسوخت در نار پشیمانی
هوش مصنوعی: اگر رحمت الهی بر انسان اینگونه نازل نمی‌شد، او هنوز در آتش پشیمانی از حرمان و حسرت می‌سوخت.
علی شد یار نوح و وارهاندش از غم و محنت
در آنساعت که شد کشتی او در بحر طوفانی
هوش مصنوعی: علی به یاری نوح آمد و در آن لحظه که کشتی نوح در دریای طوفانی قرار داشت، او را از غم و سختی رها کرد.
دگر ره دیده یعقوب شد از لطف او روشن
عزیز مصر گشت از رحمت او ماه کنعانی
هوش مصنوعی: دیگر چشمان یعقوب با لطف خدا روشن شد و عزیز مصر به خاطر رحمت او مانند ماهی در کنعان درخشان گردید.
خلیل از مهر او محفوظ ماند از آتش سوزان
ذبیح اندر منای عشق او گردید قربانی
هوش مصنوعی: خلیل به خاطر محبت او از آتش سوزان نجات یافت و در عشقش به او به عنوان قربانی پذیرش شد.
کلیم الله از نور علی جست آن ید بیضا
مسیحا از دم او یافت آن انفاس رحمانی
هوش مصنوعی: موسا از نوری که از علی نشأت می‌گرفت، آگاه شد و ید بیضا، معجزه مسیحی‌ها، از نفس او به وجود آمد و آن نفس‌ها رحمت‌مند بودند.
علی نفس منست و بی ولایش نیست کس ناجی
چه جنی و چه انسی و چه کیوانی چه کیهانی
هوش مصنوعی: علی بزرگترین و تنها منبع نجات من است و بدون او هیچ کس دیگری نمی‌تواند من را یاری کند، چه از دنیاهای جن و انس و چه از عالم کیهان.
هر آنکس را منم مولا علی او را بود مولا
علی باشد پس از من ناشر احکام فرقانی
هوش مصنوعی: هر کسی که من علی را ولی و سرپرست خود بدانم، پس از من هم او را مولا علی خواهد دانست و احکام و آموزش‌های دینی را از او دریافت خواهد کرد.
همی تأکید مهر مرتضی آنشاه کرد اما
فزود آن روبهان را کین دل با شیر یزدانی
هوش مصنوعی: او به شدت به دوستی و محبت امام علی (ع) تأکید کرد، اما اضافه کرد که این شیر خدادادی، دل روباه‌ها را می‌ترساند.
هرکسرا بنور مرتضی شد قلب و جان روشن
جز آن کش بود قلب بوذری و جان سلمانی
هوش مصنوعی: هر کسی که به نور و فضیلت مرتضی (علیه‌السلام) دست یابد، قلب و جانش روشن و پرنور می‌شود. اما کسی که در دلش کینه و حسد داشته باشد، مانند قلب بوذری و جان سلمانی خواهد بود و از این نور بی‌بهره می‌ماند.
عجب کاندیو خوامت رها کردند خضر از کف
خود افکندند اندر دام ددهای بیابانی
هوش مصنوعی: عجب است که لاک‌پشت‌ها تو را رها کرده‌اند و خضر (نماد هدایت و راهنمایی) تو را از دست داده و به دست حیوانات وحشی بیابان سپرده است.
الا تا در بدخشان تابش خورشید در معدن
پدید از سنگ قابل آورد لعل بدخشانی
هوش مصنوعی: بذارید بگم که در بدخشان، جایی که خورشید می‌تابد، با استخراج از سنگ می‌توان لعل‌های زیبا و ارزشمندی به دست آورد.
عدوی مرتضی را باد رخ چون کهربا اصفر
محب خاندان را باد رخ چون لعل رمانی
هوش مصنوعی: دشمن علی چون کهربایی زرد و درخشان است، اما دوست خاندانش مانند لعل سرخ و درخشان می‌باشد.
الا ای باب شهر علم احمد ایکه جبریلت
کند بر در بعنوان گدائی حلقه جنبانی
هوش مصنوعی: آیا تو گنجینه‌ی علم احمد، که جبرئیل در دروازه‌اش به عنوان گدا در حال التماس است، را می‌شناسی؟
خدایش خوانده هرکس را تو خوانی بر در احسان
خدایش رانده هرکس را تو از درگاه خود رانی
هوش مصنوعی: هر کس که خدا را بخواند و به سوی او برود، مورد رحمت و لطف او قرار می‌گیرد. اما اگر تو کسی را از خود برانی و به او توجه نکنی، در حقیقت او را از درگاه خود دور کرده‌ای.
در اوصاف تو تکرار قوافی گر رود شاید
که خنگ نطق واگیر دعنان از گرم جولانی
هوش مصنوعی: در وصف تو اگر تکرار قافیه‌ها هم باشد، ممکن است که سخن بی‌معنا و بی‌محتوا به نظر برسد.
صغیر آن روسیه کلب درت کاندر گه و بی گه
سگ نفسش درد دامان جان از تیز دندانی
هوش مصنوعی: در این بیت به وضعیت دشوار و دردناکی اشاره شده است که ناشی از تندخویی و بی‌رحمی است. به نظر می‌رسد سخن از کسی است که به رغم کوچک و ضعیف بودنش، تحت فشار و آسیب ناشی از وحشیگری و دندان تیز دیگران قرار دارد. در واقع، این تصویر ممکن است نشان‌دهنده آسیب‌پذیری و ناتوانی در برابر قدرت‌های بی‌رحم باشد.
همی خواهد تو ای شیر خدا سرحلقه مردان
ز چنک اینسک خوانخواره‌اش از لطف برهانی
هوش مصنوعی: ای شیر خدا، تو می‌خواهی که در جمع مردان، رهبری و سرپرستی را بر عهده بگیری و به خاطر لطف و محبت خود، ما را از دام این دنیا نجات دهی.
دگر احوال او را نی زبان و نی قلم باید
که هم ناگفته میدانی و هم ننوشته میخوانی
هوش مصنوعی: او حالتی دارد که نه می‌تواند آن را با زبان بیان کند و نه با قلم بنویسد، زیرا تو خود حال او را می‌دانی و آنچه نوشته نشده را نیز می‌خوانی.