گنجور

شمارهٔ ۶۳ - غدیریه در مدح مولی الموالی علی علیه‌السلام

حبیب خلوتیم ای نگار هر جائی
که رخ نهفتهٔی اندر نقاب پیدایی
ترا جمالی باشد که گاه دیدن آن
چو سیل خون رود از دیده تماشایی
مرا چه باک ز رسوایی است در غم تو
که آبروی محبان تست رسوایی
بدور چشم تو خوار است می‌که مردم را
بس است دیدن چشم تو باده پیمایی
به پیش لعل تو ماند تهاجم عشاق
تهاجم مگسان بر دکان حلوایی
به نرخ جان دهی ار بوسه بهر بردن سود
تمام خلق جهان میشوند سودایی
ز پا درآید سرو سهی اگر بزند
به پیش قد تو لاف بلند بالایی
کجا به سرو توان کرد قامتت تشبیه
که آن ز قد تو آموخته است رعنایی
توان بچشم تو کی داد نسبت نرگس
که آن ز چشم تو آموخته است شهلایی
بیک نگه دل و دین برد چشمت از عشاق
بلی چنین بود آئین ترک یغمایی
کسی بوصل تو هرگز رهی نخواهد یافت
جز آنکه خویش دهی کام او بخودرایی
چو من به عشق تو زنار در میان بندد
هر آنکه بیند آن طرهٔ چلیپایی
چنان به زلف تو شیدا شدم که صد زنجیر
به عقل باز نگرداندم ز شیدایی
چو زد قدم شه عشقت مرا بملک وجود
سپرد عقل بدو امر کارفرمایی
چنانکه داد رسول خدا به خم غدیر
بدست حیدر امروز امر مولایی
تبارک الله از این روز کاندر آن اسلام
نواخت کوس تمامی به چرخ مینایی
رسول حق به ولی حق از اراده حق
سپرد دین و ستودش همی به والایی
گرفت پرده ز رخسار شاهد مقصود
پس آنگهش خود وصاف شد بزیبایی
زهی جمال جمیل حق و زهی وصاف
ولی ز خلق جهان ای دریغ بینایی
علی است دریا هستی است موج آن دریا
کس این نداند جز مردمان دریایی
علی است پادشه بارگاه ملک وجود
طفیل او همه اشیاء کنند اشیایی
علی است آنکه بطور صفا کلیمان را
کند تجلی بر سینه‌های سینایی
علی است آنکه ز فیض دمش شفا یابد
علیل گردد هر گه دم مسیحایی
علیست آنکه از او میخورند روزی خویش
پرندگان هوا وحشیان صحرایی
علیست آنکه همی آخت ذوالفقار دودم
که تا خدای پرستیده شد به یکتایی
بدل نباشد اگر مهر او تفاوت نیست
میان مذهب اسلام و کیش ترسایی
برب کعبه قسم طوف کعبه بی‌مهرش
یکی است با عمل مردم کلیسایی
چه جای خیبر نه چرخ را بیک قوت
توان ز جا کند آن خالق توانایی
بعشق صورت او در مشیمه هر انسان
رسد به مرتبه صورت از هیولایی
گر او بخواهد برنا شود به یکدم پیر
برای پیر کند عود عهد برنایی
ز صعوه صادر دارد صفات شهبازی
ز پشه ظاهر سازد شکوه عنقایی
برآید امر گر آنشاه را ز رأی منیر
ز ذره تابان گردد شعاع بیضایی
بدون لطفش کی خسروی نمودی کی
جم و سکندر از او یافتند دارایی
برابر کف دریایی وی ابرو محیط
خجل شدند ز در پاشی و گهرزایی
بعرش نور برآید ز مجلسی که در آن
کند ثناگر آنشاه مجلس آرایی
کنند هر جا وصفش ملایک از کثریت
ببال هم بگزینند جا ز بی جایی
صغیر گوید اگر مدح او همی شاید
که داده بهر همینش خدای گویایی
بدهر تا دل مسرور و خاطر غمگین
علامتش رخ حمرایی است و صفرایی
رخ عدوش چو برگ حزان ز غم اصفر
رخ محبش چون گل قرین حمرایی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حبیب خلوتیم ای نگار هر جائی
که رخ نهفتهٔی اندر نقاب پیدایی
هوش مصنوعی: ای محبوب دوست‌داشتنی من، هر جایی که چهره‌ات در پرده‌ای پنهان است، تو همواره در دل من حضور داری.
ترا جمالی باشد که گاه دیدن آن
چو سیل خون رود از دیده تماشایی
هوش مصنوعی: هرگاه زیبایی تو را می‌بینم، چنان احساساتی در من به وجود می‌آید که اشک خونین از چشمانم جاری می‌شود.
مرا چه باک ز رسوایی است در غم تو
که آبروی محبان تست رسوایی
هوش مصنوعی: مرا نگران رسوایی نیست، زیرا عشق تو باعث افتخار محبان تو شده است.
بدور چشم تو خوار است می‌که مردم را
بس است دیدن چشم تو باده پیمایی
هوش مصنوعی: هر چیز دیگری در غیاب تو بی‌ارزش است و فقط دیدن چشمان تو برای مردم کافی است که از شوق و لذت زندگی کنند.
به پیش لعل تو ماند تهاجم عشاق
تهاجم مگسان بر دکان حلوایی
هوش مصنوعی: عشاق به خاطر زیبایی تو قدری به تو حمله می‌کنند که مثل مگس‌هایی می‌باشند که به دکان شیرینی‌فروشی می‌رسند.
به نرخ جان دهی ار بوسه بهر بردن سود
تمام خلق جهان میشوند سودایی
هوش مصنوعی: اگر به قیمت جان خود بوسه‌ای بدهی، تا تمام مردم جهان از آن بهره‌مند شوند، هر کسی برای این کار دیوانه و شیدا می‌شود.
ز پا درآید سرو سهی اگر بزند
به پیش قد تو لاف بلند بالایی
هوش مصنوعی: اگر کسی قد و قامت تو را ببیند، حتی سرو بلند و زیبا هم از خود بی‌خود می‌شود و به شکوه تو افتخار می‌کند.
کجا به سرو توان کرد قامتت تشبیه
که آن ز قد تو آموخته است رعنایی
هوش مصنوعی: کجا می‌توان درختی را یافت که قامت تو را توصیف کند، چرا که زیبایی و جذابیت تو از قامت تو آموخته شده است.
توان بچشم تو کی داد نسبت نرگس
که آن ز چشم تو آموخته است شهلایی
هوش مصنوعی: چگونه می‌توان به چشم تو نگریست و با نرگس مقایسه کرد، در حالی که آن هم از زیبایی چشمان تو الهام گرفته است؟
بیک نگه دل و دین برد چشمت از عشاق
بلی چنین بود آئین ترک یغمایی
هوش مصنوعی: با یک نگاه تو، دل و ایمانم را به راحتی بردی. چشمت بر عاشقان می‌تابد و بی‌تردید این همان کردار خاص ترک‌هاست، که به یغما می‌برند.
کسی بوصل تو هرگز رهی نخواهد یافت
جز آنکه خویش دهی کام او بخودرایی
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به وصال تو دست نخواهد یافت مگر اینکه خود را فدای عشق تو کند و تمام وجودش را برای رسیدن به تو بگذارد.
چو من به عشق تو زنار در میان بندد
هر آنکه بیند آن طرهٔ چلیپایی
هوش مصنوعی: وقتی من به خاطر عشق تو خود را در بند و زنجیر می‌کنم، هر کسی که آن موهای پر پیچ و تاب تو را ببیند، همانند من در عشق گرفتار می‌شود.
چنان به زلف تو شیدا شدم که صد زنجیر
به عقل باز نگرداندم ز شیدایی
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جاذبه زلف تو، آن‌قدر دلبسته شدم که حتی صد زنجیر عقل نتوانست مرا از این شیدایی بازدارد.
چو زد قدم شه عشقت مرا بملک وجود
سپرد عقل بدو امر کارفرمایی
هوش مصنوعی: وقتی که معشوق قدم در عالم وجود گذاشت، عشق مرا به او سپرد و عقل را به عنوان فرمانده‌ای برای کارهایم منصوب کرد.
چنانکه داد رسول خدا به خم غدیر
بدست حیدر امروز امر مولایی
هوش مصنوعی: شکلی از رهبر بودن و سرپرستی را به حضرت علی (علیه‌السلام) در روز غدیر خم نسبت می‌دهد که نشان‌دهنده‌ی اهمیت و مقام والای ایشان در رهبری و هدایت مسلمانان است. این بیت اشاره دارد به اینکه امروز نیز همانند آن زمان، این رهبری و مقام به ایشان تعلق دارد.
تبارک الله از این روز کاندر آن اسلام
نواخت کوس تمامی به چرخ مینایی
هوش مصنوعی: خداوند را سپاس که در این روز، در اسلام، صدای خوشی به گوش می‌رسد که در همه جا طنین‌انداز است.
رسول حق به ولی حق از اراده حق
سپرد دین و ستودش همی به والایی
هوش مصنوعی: پیامبر خدا، دین را به ولی خدا واگذار کرد و او را به خاطر مقام بلندش ستایش نمود.
گرفت پرده ز رخسار شاهد مقصود
پس آنگهش خود وصاف شد بزیبایی
هوش مصنوعی: پس از اینکه پرده از چهره ی معشوقه کنار رفت، زیبایی او به وضوح و روشنی نمایان شد.
زهی جمال جمیل حق و زهی وصاف
ولی ز خلق جهان ای دریغ بینایی
هوش مصنوعی: ایجاد زیبایی حق، بسیار شگفت‌انگیز است و ستایشگر او نیز بزرگ و کامل است، اما افسوس که انسان‌ها از زیبایی‌های واقعی دنیا بی‌بهره‌اند.
علی است دریا هستی است موج آن دریا
کس این نداند جز مردمان دریایی
هوش مصنوعی: علی مانند دریا است و هستی او همانند موجی در این دریا است. این واقعیت را تنها کسانی درک می‌کنند که عمق این دریا را بشناسند و به رازهای آن پی ببرند.
علی است پادشه بارگاه ملک وجود
طفیل او همه اشیاء کنند اشیایی
هوش مصنوعی: علی پادشاهی است که در تمام عوالم و وجود چشمگیر است. تمامی موجودات به واسطه او به وجود آمده و به نوعی از او تأثیر پذیرفته‌اند.
علی است آنکه بطور صفا کلیمان را
کند تجلی بر سینه‌های سینایی
هوش مصنوعی: علی کسی است که به طرز دلنشینی در دل‌ها و جان‌ها نور و روشنایی می‌بخشد و مانند تجلی خداوند بر کوه سینا، حقیقت و کمال را به نمایش می‌گذارد.
علی است آنکه ز فیض دمش شفا یابد
علیل گردد هر گه دم مسیحایی
هوش مصنوعی: علی کسی است که با نفس مبارکش، بیماران شفا پیدا می‌کنند و هر بار که نفسش به آنها برسد، بهبودی می‌یابند.
علیست آنکه از او میخورند روزی خویش
پرندگان هوا وحشیان صحرایی
هوش مصنوعی: پرندگان آسمان و حیوانات صحرا از روزی که به آن‌ها داده می‌شود، به علی وابسته‌اند.
علیست آنکه همی آخت ذوالفقار دودم
که تا خدای پرستیده شد به یکتایی
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که فردی که با شمشیر ذوالفقار (شمشیر معروف علی) می‌جنگد، در واقع از خداوندی پشتیبانی می‌کند که یکتاست و او را عبادت می‌کند. در واقع، اشاره به ایمان و توکل فرد به خدا دارد.
بدل نباشد اگر مهر او تفاوت نیست
میان مذهب اسلام و کیش ترسایی
هوش مصنوعی: اگر محبت او در دل نباشد، هیچ تفاوتی بین دین اسلام و آیین مسیحیت وجود ندارد.
برب کعبه قسم طوف کعبه بی‌مهرش
یکی است با عمل مردم کلیسایی
هوش مصنوعی: به کعبه قسم که طواف کردن دور کعبه بدون محبت و عشق، همانند اعمال مردم در کلیسا است.
چه جای خیبر نه چرخ را بیک قوت
توان ز جا کند آن خالق توانایی
هوش مصنوعی: هیچ جایی مانند خیبر نیست که با قدرتی عظیم، بتواند چرخ را از جای خود حرکت دهد؛ این کار تنها از خالق توانایی که همه چیز را در دست دارد، برمی‌آید.
بعشق صورت او در مشیمه هر انسان
رسد به مرتبه صورت از هیولایی
هوش مصنوعی: در عشق او، هر انسانی به مرحله‌ای از زیبایی و کمال می‌رسد که فراتر از حالت اولیه و خام خود است.
گر او بخواهد برنا شود به یکدم پیر
برای پیر کند عود عهد برنایی
هوش مصنوعی: اگر او بخواهد، در یک لحظه جوان می‌شود و برای پیر شدن به عود زندگی‌اش برمی‌گردد.
ز صعوه صادر دارد صفات شهبازی
ز پشه ظاهر سازد شکوه عنقایی
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که از صعوه (نوعی پرنده کوچک) به دنیا آمده، ویژگی‌های شهباز (پرنده‌ای بزرگ و قدرتمند) را دارد. همچنین، از مگس (پشه) نیز می‌تواند جلوه‌ای را مانند عنقا (پرنده‌ای افسانه‌ای و زیبا) به نمایش بگذارد.
برآید امر گر آنشاه را ز رأی منیر
ز ذره تابان گردد شعاع بیضایی
هوش مصنوعی: اگر آن پادشاه بر اساس نظر و اندیشه‌ام عمل کند، در آن صورت از ذرات نورانی، نور و درخشندگی خاصی به وجود خواهد آمد.
بدون لطفش کی خسروی نمودی کی
جم و سکندر از او یافتند دارایی
هوش مصنوعی: بدون کمک و لطف او، آیا کسی می‌تواند به مقام سلطنت دست یابد؟ آیا جم و سکندر نیز به ثروت و قدرت خود بدون این کمک دست پیدا کردند؟
برابر کف دریایی وی ابرو محیط
خجل شدند ز در پاشی و گهرزایی
هوش مصنوعی: چشم‌های زیبا و دل‌ربای او چنان جذاب است که در برابرش، دریا هم شرمنده و خجالت‌زده به نظر می‌رسد. این زیبایی و جاذبه او باعث می‌شود که دریا هم احساس کم‌بودگی کند و در برابر عظمت او، خود را کوچک بیابد.
بعرش نور برآید ز مجلسی که در آن
کند ثناگر آنشاه مجلس آرایی
هوش مصنوعی: از جایگاهی که در آن به ستایش پادشاه بزرگ پرداخته می‌شود، نوری به آسمان می‌تابد و برکت و روشنایی آن مجلس را فرا می‌گیرد.
کنند هر جا وصفش ملایک از کثریت
ببال هم بگزینند جا ز بی جایی
هوش مصنوعی: هر جا که فرشتگان از زیبایی و صفات او سخن می‌گویند، به خاطر کثرت او، با نعمت‌های خود به جلوه او پا می‌گذارند و نشان می‌دهند که او در همه جا حضوری خاص دارد.
صغیر گوید اگر مدح او همی شاید
که داده بهر همینش خدای گویایی
هوش مصنوعی: اگر فرد کوچک‌تری بخواهد از او تعریف کند، باید بداند که خدا به او سخن‌وری داده است تا بتواند این کار را بکند.
بدهر تا دل مسرور و خاطر غمگین
علامتش رخ حمرایی است و صفرایی
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل شاد و ذهن غمگین است، نشانه‌اش رنگ چهره‌ای قرمز و زرد است.
رخ عدوش چو برگ حزان ز غم اصفر
رخ محبش چون گل قرین حمرایی
هوش مصنوعی: چهره محبوبی مانند برگ‌های زرد پاییز به خاطر غم زرد و پژمرده است، اما چهره‌ی محبوبش مانند گلی سرخ و شاداب به نظر می‌رسد.