شمارهٔ ۵۰ - در مدح مولی الموالی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
روزگاری شد که مدح حضرت مولاست کارم
کارم اینست و خوشست الحمدلله روزگارم
روزگاری بهتر از این چیست کاندر روزگاران
چون نمانم من بماند مدح مولا یادگارم
مزرع هر دل که در آن هست تخم مهر حیدر
من ز جوی طبع در آن پاک مزرع آبیارم
این شنیدستی که اندر لیله الاسری پیمبر
اشتران را دید من خود اشتری از آن قطارم
ورنداری باور و حجته همی خواهی نظرکن
بر کتاب مدح او در دست من کاین هست بارم
تا علی را مدح گویم تا گدای کوی اویم
راستی از سلطنت با اینکه عورم هست عارم
افتخار دیگران گر هست جاه و مال و منصب
من غلام حیدرم این بس به دوران افتخارم
آنچنان مستم ز جام ساقی کوثر که دانم
نفخهٔ صور قیامت هم نسازد هوشیارم
بنده عشق ویم گو تا بدانند اهل عالم
خم شدن اینجا نمیشاید که من اشتر سوارم
فاش از عشقش انا الحق گویم و در دعوی خود
پایدارم ور بیفتد کار بر بالای دارم
من به دنبال وی اینجا آمدم افتان و خیزان
ور نه هرگز اندر این عالم نیفتادی گذارم
از دل خود هرچه میپرسم ز رسم و راه و آئین
گوید اینها چیست من از عشق حیدر بیقرارم
گر ز سودای علی سازم جنون خویش ظاهر
میکنند این عاقلان مانند طفلان سنگسارم
آنکه میخواند مرا غالی قصور خود نداند
هرچه خواهد گو بگو من عاشق شیدای یارم
با علی باشد همه کار خدا من کار خود را
گر گذارم با علی باشد چه نقصانی بکارم
یا علی ای مظهر ذات و صفات حی بیچون
خود تو دانی پای تا سربنده عجز و انکسارم
گر مرا بر آستان خوانی زهی بخت سعیدم
ور مرا از در برانی وای بر حال فکارم
گر بدوزخ میفرستی خود تویی مولا و میرم
ور بجنت میبری هستی تو صاحب اختیارم
پادشاها من صغیر مستمندم کز دو عالم
گشتهام مستغنی و بر حضرتت امیدوارم
هرچه هستم از تو هستم در نگر از چشم لطفم
یعنی آور از میان بحر محنت بر کنارم
شمارهٔ ۴۹ - در مدح مولیالموالی حضرت امیرالمؤمنین (ع): مظهری گردید ظاهر دوش بر عین الیقینمشمارهٔ ۵۱ - ایضا قصیده غدیریه در مدح مولی «علیهالسلام»: قاصد آمد دوش از وی نامهٔ دلبر گرفتم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روزگاری شد که مدح حضرت مولاست کارم
کارم اینست و خوشست الحمدلله روزگارم
هوش مصنوعی: زمانی فرا رسیده که من به ستایش و مدح حضرت علی مشغول هستم و این کار برای من دلانگیز و خوشایند است؛ خدا را شکر که روزگارم اینگونه میگذرد.
روزگاری بهتر از این چیست کاندر روزگاران
چون نمانم من بماند مدح مولا یادگارم
هوش مصنوعی: چه زمانی بهتر از این وجود دارد؟ در حالی که در روزگاران گذشته، من باقی نمیمانم اما یادگاری از مدح مولا برایم میماند.
مزرع هر دل که در آن هست تخم مهر حیدر
من ز جوی طبع در آن پاک مزرع آبیارم
هوش مصنوعی: در هر دلی که عشق و محبت حیدر وجود داشته باشد، همانند زمین زراعی، من با زلال طبع خود آن را آبیاری میکنم.
این شنیدستی که اندر لیله الاسری پیمبر
اشتران را دید من خود اشتری از آن قطارم
هوش مصنوعی: شنیدی که در شب معراج، پیامبر از کنار شترها گذشت. من هم از آن گروه هستم و خود را شتری از آن کاروان میدانم.
ورنداری باور و حجته همی خواهی نظرکن
بر کتاب مدح او در دست من کاین هست بارم
هوش مصنوعی: اگر به صدق و حقیقت اعتقاد نداری و به دلایل قانعکننده نیاز داری، به کتاب مدح او که در دست من است نگاهی بینداز؛ چون این همان چیزی است که برایم سنگینی میکند.
تا علی را مدح گویم تا گدای کوی اویم
راستی از سلطنت با اینکه عورم هست عارم
هوش مصنوعی: من تا زمانی که بخواهم علی را ستایش کنم، حاضر هستم که حتی در کنار درب خانهاش به عنوان یک گدا زندگی کنم. هرچند که از وضعیت خود خجالت میکشم، اما برای من هیچ عیبی ندارد، زیرا عشق به او از همه چیز مهمتر است.
افتخار دیگران گر هست جاه و مال و منصب
من غلام حیدرم این بس به دوران افتخارم
هوش مصنوعی: اگر دیگران به ویژه به خاطر مقام، ثروت و شهرتشان مورد احترام و افتخار هستند، من به خاطر این که غلام حیدر هستم به خود میبالم و این برای من کافی است.
آنچنان مستم ز جام ساقی کوثر که دانم
نفخهٔ صور قیامت هم نسازد هوشیارم
هوش مصنوعی: من به قدری از شراب ساقی کوثر مست شدم که میدانم حتی صدای قیامت هم نمیتواند مرا هوشیار کند.
بنده عشق ویم گو تا بدانند اهل عالم
خم شدن اینجا نمیشاید که من اشتر سوارم
هوش مصنوعی: من عاشق هستم و میگویم که دیگران بدانند که در اینجا هیچکس نمیتواند خم شود، چرا که من سوار بر اسبم.
فاش از عشقش انا الحق گویم و در دعوی خود
پایدارم ور بیفتد کار بر بالای دارم
هوش مصنوعی: من به وضوح از عشق او میگویم که حقیقت مطلق است و در این ادعای خود قاطع و پُرایستم، حتی اگر کار به سختی و خطر بیفتد.
من به دنبال وی اینجا آمدم افتان و خیزان
ور نه هرگز اندر این عالم نیفتادی گذارم
هوش مصنوعی: من برای دیدن او به اینجا آمدم و قدمزنان و به سختی به جلو میروم، وگرنه هرگز در این دنیا گذرم به اینجا نمیافتاد.
از دل خود هرچه میپرسم ز رسم و راه و آئین
گوید اینها چیست من از عشق حیدر بیقرارم
هوش مصنوعی: هرگاه از دل خود در مورد قوانین و آداب و رسوم پرسش میکنم، جوابی نمیگیرم و فقط میفهمم که من به عشق حیدر بسیار مضطرب و بیتاب هستم.
گر ز سودای علی سازم جنون خویش ظاهر
میکنند این عاقلان مانند طفلان سنگسارم
هوش مصنوعی: اگر از عشق علی دیوانه شوم، عاقلان مانند کودکان به من سنگ میزنند و جنون من را به نمایش میگذارند.
آنکه میخواند مرا غالی قصور خود نداند
هرچه خواهد گو بگو من عاشق شیدای یارم
هوش مصنوعی: آنکه مرا مورد قضاوت قرار میدهد، نباید به نقصهای خود توجهی داشته باشد. هرچه دلش خواست بگوید، چون من عاشق و شیدای معشوقم.
با علی باشد همه کار خدا من کار خود را
گر گذارم با علی باشد چه نقصانی بکارم
هوش مصنوعی: هر کاری که خدا انجام میدهد، با علی همراه است. اگر من کار خود را به او بسپارم، هیچ کمبودی در کارم نخواهد بود.
یا علی ای مظهر ذات و صفات حی بیچون
خود تو دانی پای تا سربنده عجز و انکسارم
هوش مصنوعی: ای علی، تو تجلیگر ذات و صفات خداوندی. من عاجز و ناتوانم و این را به خوبی میدانی.
گر مرا بر آستان خوانی زهی بخت سعیدم
ور مرا از در برانی وای بر حال فکارم
هوش مصنوعی: اگر مرا به درگاه خود دعوت کنی، خوشبختی بزرگی نصیبم شده است، اما اگر مرا از در بیرون کنی، وای بر حال من.
گر بدوزخ میفرستی خود تویی مولا و میرم
ور بجنت میبری هستی تو صاحب اختیارم
هوش مصنوعی: اگر مرا به آتش دوزخ میفرستی، تو هستی که این کار را انجام میدهی و من تحت اختیار توام. و اگر به بهشت میبری، تو همان کسی هستی که بر سرنوشت من حاکم هستی.
پادشاها من صغیر مستمندم کز دو عالم
گشتهام مستغنی و بر حضرتت امیدوارم
هوش مصنوعی: ای پادشاه، من شخصی کوچکم و به شدت به یاری نیاز دارم، زیرا از دو دنیا بینیاز شدم و تنها به خداوند تو امیدوارم.
هرچه هستم از تو هستم در نگر از چشم لطفم
یعنی آور از میان بحر محنت بر کنارم
هوش مصنوعی: هر آنچه هستم، به تو وابسته است. در نظر نگاه کن، زیرا محبت توست که مرا از میان درد و رنج به ساحل نجات میرساند.
حاشیه ها
1403/09/27 01:11
حیران حیران
هو یاعلی جانم