شمارهٔ ۴۹ - در مدح مولیالموالی حضرت امیرالمؤمنین (ع)
مظهری گردید ظاهر دوش بر عین الیقینم
کز تماشای جمالش رفت از کف عقل و دینم
لوحش الله از جمال او که چون دیدم بیاسود
از غم و اندوه بیپایان دل اندوهگینم
کرد دیدار بهشت جاودان طلعت وی
فارغ از یاد بهشت و ازخیال حور عینم
وین عجب کان دلبر یکتای بیهمتا عیان شد
در جنوب و در شمال و در یسار و در یمینم
رفتم از خویش و بگفتم با زبان بیزبانی
کی حبیب دلفریبم ای نگار نازنینم
ای تو جان جان جانم ای ضیاء دیدگانم
دلبر و دلدار و دلجو دلستان و دلنشینم
از کجائی کیستی نامت چه نسبت با که داری
گفت من سر هویت هست هستی آفرینم
در نهانم کنز مخفی در عیانم کل هستی
هستی آثار دو حرف است و من اصل آن و اینم
اسم اعظم گنج اسما عشق مطلق آمر کل
داور کون و مکانم وجه رب العالمینم
من رسول الله را در خور به تمجبا و ثنایم
من کتاب الله را مصداق آیات مبینم
طاوسین و میم و کاف و ها و یا و عین و صادم
طا و سین و طا و ها و حا و میم و یا و سینم
سرالرحمن علی العرش استوی راگر ندانی
آن منم کاندر سویدای دل انسان مکینم
ذاکر و مذکور و ذکرم حامد و محمود و حمدم
من صراط المستقیمم مالک اندریوم دینم
من قیامم من قعودم من رکوعم من سجودم
خود بخود گوینده ایاک نعبد نستعینم
بزم وحدت را نوا و نغمه و نائی و نایم
باده نوش و ساقی و مینا شراب و ساتکینم
اصفیا را من انیسم از کیا را من جلیسم
انبیا را من ظهیرم اولیا را من معینم
پادشاه لا مکانم پیشوای انس و جانم
مقتدای قدسیانم رهبر روح الامینم
نا امیدانرا امیدم بیپناهانرا پناهم
خضر راه رهروانم هادیم حبل المتینم
هست عالم جسم و در آن جسم من جان عزیزم
هست امکان بحر و در آن بحر من در ثمینم
نوربخش مهر و ماه و زهره مریخ و عطارد
زیور ارض و سما و لنگر عرش برینم
دست من بر پایدارد کرسی و لوح و قلم را
من هوا دار سپهرم من نگهبان زمینم
ز ابتدا تا انتها من خلق را قسام رزقم
درحقیقت فیض بخش اولین و آخرینم
خستگان عشق را تیمار جان بیشکیبم
تشنگان وصل را سرچشمه ماء معینم
عشق بایستی که تا عاشق بمن نزدیک گردد
ور نه من بیرون ز استدراک عقل دوربینم
پای تا سر عشق و شور و جذبهام همراه حسنم
زین سبب گاه ظهور خویش با احمد قرینم
در مقام حسن کل محمود عبد من عبیدم
نام نیکویم علی سرحلقه اهل یقینم
یا علی مدحت سرای درگه عرش آستانت
من صغیر مستمند بینوای دل غمینم
روسیاه و دل تباه و پرگناه و عذرخواهم
عاجز و بیچاره و مسکین منیب و مستکینم
لیک شادم زینکه مداح تو هستم خاصه کز جان
بنده فرزند تو صابر علی شاه امینم
مهر اوکان بیگمان مهر و تو لای تو باشد
دست قدرت ریخته روز ازل در ماء وطینم
لطف او را کان بود لطف تو من امیدوارم
منت او را که هست آن منت تو من رهینم
شمارهٔ ۴۸ - در نعت رسول اکرم (ص) و مدح ولی اعظم علی (ع): به اهل بینش در آفرینش بود مبرهن بود مسلمشمارهٔ ۵۰ - در مدح مولی الموالی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام: روزگاری شد که مدح حضرت مولاست کارم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1402/08/29 19:10
مهدی دوس
بسیار بسیار عالی
1402/09/20 11:12
علی علوی
سلام علیکم و رحمت الله بزرگواران در این مصراع
من رسول الله را در خور به تمجبا و ثنایم
واژه تمجبا به چه معناست؟
با تشکر فراوان از شما بزرگوار 🙏 🙏