گنجور

شمارهٔ ۴۶ - در تهنیت عید مولود مسعود

زد امروز از نسل آدم به عالم
خدیوی قدم کش طفیل است آدم
چه آدم چه عالم که گر او نبودی
نه آدم پدیدار گشتی نه عالم
جهانبان مطلق نماینده حق
رسول مصدق نبی مکرم
محمد (ص) که از نام پاکش برآید
برآید هر آنکار از اسم اعظم
ظهورش اگر بود بعد از رسولان
مقامش فزود و جلالش نشد کم
اگر شه ز رجاله باشد مؤخر
بر تبت از آن جمله باشد مقدم
شدی ختم شاهی به نام سلیمان
چو نام ورا نقش کردی بخاتم
به یونس بداو دردل حوت مونس
به آدم بداو در سر اندیب همدم
ورا خوشه چینند از خرمن الحق
چه موسی بن عمران چه عیسی بن مریم
بدرک مقامش خردهاست قاصر
بوصف جلالش زبانهاست ابکم
خرد پی بذاتش توان برد گر پی
برد ذره بر مهر یا قطره بریم
بمعراج حق بود محرم بجائی
که روح الامین هم نمیبود محرم
تواند چو مه مهر را کرد منشق
که آن بنده طلعت اوست وین هم
بدرگاه او بندگانند یکسر
فریدون و دارا سکندر کی و جم
همه رایت ظلم و زحمت نگون شد
چو از عدل و رحمت برافراشت پرچم
سلام حقش بر روان وه چه شاهی
که او راست ملک دو عالم مسلم
نبودی اگر سعی آن قبله جان
نه مروه صفا یافتی و نه زمزم
نیفتاد از او سایه بر خاک زانرو
که پا تا بسر بود جان مجسم
بهر درد باید از او جست درمان
بهر ریش باید از او خواست مرهم
چو منصور از او دید در خود تجلی
سر دار زد از انا الحق همی دم
ز ملک فنا شاه ملک بقا شد
چو گردید مجذوب او پور ادهم
زند طعنه شرع منیر متینش
بنای فلک را ز احکام محکم
چو روز ازل دید آن راست قامت
بتعظیم او تا ابد شد فلک خم
قضا و قدر بهر فرمان گزاری
زنندش همی بوسه بر خاک مقدم
گر او خواست صعوه درد جسم شاهین
گر او گفت رو به خورد خون ضیغم
به امرش یکی زال از تار گیسو
تواند به بندد بهم دست رستم
زیم با درافشان کف فیض بخشش
مزن دم که اینجا بودیم کم از نم
نخواهی رسیدن به قصر جلالش
نهی زیر پا گر زنه چرخ سلم
اگر اوست غمخوارت از هول محشر
مده در دل اندیشه راه و مخور غم
خود او دست حق است و باشد بدستش
کلید بهشت و کلید جهنم
نجاتت دهد مهر او از مهالک
ولی با ولای علی (ع) شد چو توأم
علی آنکه او راست یار و برادر
علی آنکه او راست صهر و پسر عم
علی ولی آنکه سرش نگنجد
نه در علم اعلم نه در فهم افهم
علی آنکه دین خدا بود مختل
بترویج آن گر نگشتی مصمم
علی آنکه فضل و کرم معترف شد
که اینست افضل که اینست اکرم
در انفس بود نام پاکش مروح
وز آن گلشن جان بود شاد و خرم
بهر بزم و کاشانه او می‌فرستد
اگر عیش و شادی است یا درد و ماتم
برازنده نخلی است نخل ولایش
که بر میشود ظاهر از آن چو میثم
چو خوانم بمدحش چه گویم بوصفش
کز این بیشه هی شیر طبعم خوردرم
همان به که با یک جهان عجز و لابه
بگویم بتوصیفش الله اعلم
محب ورا باد دل بی‌ملالت
عدوی ورا جان بغم باد مدغم
الا ای که مدحت برای محبان
بود شهد و از بهر اعدا بود سم
نه من سیر گردم ز مدح تو و نی
حریصان دنیا ز دینار و درهم
تو خود مظهر ارحم الراحمینی
صغیرت سگ آستانست اِرحَم

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زد امروز از نسل آدم به عالم
خدیوی قدم کش طفیل است آدم
هوش مصنوعی: امروز نسلی از آدم به دنیا آمده که به خاطر وجود خدیجه، قدم به عالم گذاشته است و وجود این نسل، به نوعی نشان‌دهنده تأثیر انسان‌های بزرگ بر زندگی‌هاست.
چه آدم چه عالم که گر او نبودی
نه آدم پدیدار گشتی نه عالم
هوش مصنوعی: اگر خداوند نبود، نه انسانی به وجود می‌آمد و نه عالم و دانشمندی.
جهانبان مطلق نماینده حق
رسول مصدق نبی مکرم
هوش مصنوعی: جهانبان که به طور مطلق نماینده حق است، رسالت و پیامبری بزرگ و معتبر را به دوش دارد.
محمد (ص) که از نام پاکش برآید
برآید هر آنکار از اسم اعظم
هوش مصنوعی: محمد (ص) که نام مبارکش برکت می‌آورد و هر کار با نام بزرگش به ثمر می‌رسد.
ظهورش اگر بود بعد از رسولان
مقامش فزود و جلالش نشد کم
هوش مصنوعی: ظهور او، اگرچه بعد از پیامبران بود، اما مقام و اعتبارش افزایش یافت و عظمتش کاهش نیافت.
اگر شه ز رجاله باشد مؤخر
بر تبت از آن جمله باشد مقدم
هوش مصنوعی: اگر یک شاه از ردیف عوام باشد، جایگاه او در تاریخ و ارزیابی‌ها باید از دیگران پایین‌تر باشد، حتی اگر در ظاهر به نظر برسد که او به مقام بالاتری دست یافته است.
شدی ختم شاهی به نام سلیمان
چو نام ورا نقش کردی بخاتم
هوش مصنوعی: با نام سلیمان، حکومت به پایان رسید و به اعتبار او، نامش بر روی انگشتری حک شده است.
به یونس بداو دردل حوت مونس
به آدم بداو در سر اندیب همدم
هوش مصنوعی: یونس در دل ماهی بزرگ تنها نبود، زیرا همدم و مونس او بود. همچنین آدم نیز در اندوه و ناراحتی خود بی‌یار نمانده بود و همراهی داشت.
ورا خوشه چینند از خرمن الحق
چه موسی بن عمران چه عیسی بن مریم
هوش مصنوعی: آنها از خرمن حقیقت خوشه‌چینی می‌کنند، چه موسی بن عمران و چه عیسی بن مریم.
بدرک مقامش خردهاست قاصر
بوصف جلالش زبانهاست ابکم
هوش مصنوعی: مقام او به قدری بلند است که خردها از درک آن ناتوانند و زبان‌ها در توصیف جلال او لال هستند.
خرد پی بذاتش توان برد گر پی
برد ذره بر مهر یا قطره بریم
هوش مصنوعی: اگر انسان به عقل و خرد خود توجه کند و درک عمیقی از وجود داشته باشد، می‌تواند به عمق و حقیقت عشق و زیبایی‌ها پی ببرد، حتی اگر تنها بخشی کوچک از این جهان را ببیند.
بمعراج حق بود محرم بجائی
که روح الامین هم نمیبود محرم
هوش مصنوعی: در اینجا به حالتی اشاره شده که تنها حق و حقیقت در عرش وجود دارند و حتی فرشته‌ای بزرگ مانند جبرئیل نیز به آن مقام نزدیک نمی‌شود. این نشان‌دهنده علو و عمیق بودن معنویتی است که تنها برای چند نفر خاص میسر است.
تواند چو مه مهر را کرد منشق
که آن بنده طلعت اوست وین هم
هوش مصنوعی: چنانچه ماه تابان بتواند درخشش خود را بروز دهد، این بنده هم به خاطر زیبایی چهره‌اش جلوه می‌کند.
بدرگاه او بندگانند یکسر
فریدون و دارا سکندر کی و جم
هوش مصنوعی: در مقابل خداوند، تمامی انسان‌ها که به دور او جمع شده‌اند، چه فریدون و چه دارا و چه سکندر و چه جم، در واقع بندگان او هستند.
همه رایت ظلم و زحمت نگون شد
چو از عدل و رحمت برافراشت پرچم
هوش مصنوعی: وقتی که پرچم عدالت و رحمت به اهتزاز درآمد، تمام نشانه‌های ستم و رنج از بین رفت.
سلام حقش بر روان وه چه شاهی
که او راست ملک دو عالم مسلم
هوش مصنوعی: سلام بر حق، و چه پادشاهی که او مالک واقعی دو جهان است و در برابر او همه چیز تسلیم است.
نبودی اگر سعی آن قبله جان
نه مروه صفا یافتی و نه زمزم
هوش مصنوعی: اگر تو نبود، تلاش و جستجوی آن معشوق دل، نه به صفا و مروه رسیدی و نه به آب زمزم.
نیفتاد از او سایه بر خاک زانرو
که پا تا بسر بود جان مجسم
هوش مصنوعی: سایه‌ای از او بر زمین نیفتاد، چون تمام وجودش تا سر پا در وجود جانِ زنده تجلی داشت.
بهر درد باید از او جست درمان
بهر ریش باید از او خواست مرهم
هوش مصنوعی: برای هر دردی باید به همان منبعی که درد را ایجاد کرده، راه درمان را جست. برای زخم‌ها نیز باید از همان منبع مرهم خواست.
چو منصور از او دید در خود تجلی
سر دار زد از انا الحق همی دم
هوش مصنوعی: زمانی که منصور حلاج در خود جلوه‌ای از خداوند را مشاهده کرد، به خاطر این تجربه عمیق و دگرگون‌کننده، بر دار رفت و از «من حق هستم» دم زد.
ز ملک فنا شاه ملک بقا شد
چو گردید مجذوب او پور ادهم
هوش مصنوعی: زمانی که از سرای فنا، پادشاهی به سرای بقا منتقل شد، چون فرزند ادهم تحت تأثیر او قرار گرفت.
زند طعنه شرع منیر متینش
بنای فلک را ز احکام محکم
هوش مصنوعی: زند طعنه دین، بنیادی محکم دارد که ساختار آسمان را بر اصول و قوانین محکم بنا می‌کند.
چو روز ازل دید آن راست قامت
بتعظیم او تا ابد شد فلک خم
هوش مصنوعی: از زمانی که روز اول به وجود آمد و آن بت راست قامت را مشاهده کرد، تا ابد به احترام او آسمان خم شد.
قضا و قدر بهر فرمان گزاری
زنندش همی بوسه بر خاک مقدم
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر به خاطر فرمانی که صادر شده است، او را وادار می‌کند که به نشانه احترام، بر خاک پای او بوسه بزند.
گر او خواست صعوه درد جسم شاهین
گر او گفت رو به خورد خون ضیغم
هوش مصنوعی: اگر او بخواهد، پرندۀ زینت‌بخش آسمان می‌تواند درد و رنج جسم شاهین را تحمل کند، و اگر او فرمان دهد، حتی می‌تواند به سوی خوردن خون شیر برود.
به امرش یکی زال از تار گیسو
تواند به بندد بهم دست رستم
هوش مصنوعی: به دستور او، زال می‌تواند با موهایش، دستان رستم را به هم ببندد.
زیم با درافشان کف فیض بخشش
مزن دم که اینجا بودیم کم از نم
هوش مصنوعی: در اینجا با دقت و احتیاط باید رفتار کنیم، زیرا ما کمبودهایی در این مکان داریم و داشتن لبخند یا نفس راحتی، به زیبایی این فضا کمک نمی‌کند.
نخواهی رسیدن به قصر جلالش
نهی زیر پا گر زنه چرخ سلم
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به مقام و عظمت او دست پیدا کنی، باید مراقب باشی و زیر پای خود را خوب بررسی کنی، چون ممکن است با اشتباهات خود به هدف نرسی.
اگر اوست غمخوارت از هول محشر
مده در دل اندیشه راه و مخور غم
هوش مصنوعی: اگر او به فکر تو باشد و از تو حمایت کند، پس نگران قیامت و روز حساب نباش و در دل خود فکر و نگرانی نداشته باش.
خود او دست حق است و باشد بدستش
کلید بهشت و کلید جهنم
هوش مصنوعی: او خود تجلی حق است و در دستش چنان کلیدی است که بهشت و جهنم را می‌گشاید.
نجاتت دهد مهر او از مهالک
ولی با ولای علی (ع) شد چو توأم
هوش مصنوعی: عشق و محبت او می‌تواند تو را از خطرات نجات دهد، اما تنها در سایه‌ی ولایت و سرپرستی علی (ع) می‌توانی به این نجات دست یابی، چنان‌که من نیز در همین راستا هستم.
علی آنکه او راست یار و برادر
علی آنکه او راست صهر و پسر عم
هوش مصنوعی: علی، کسی است که یار و برادر اوست، و همچنین او داماد و پسر عموی علی نیز هست.
علی ولی آنکه سرش نگنجد
نه در علم اعلم نه در فهم افهم
هوش مصنوعی: علی، کسی است که حتی بزرگ‌ترین دانشمندان و عالمان هم نمی‌توانند به سطح درک و دانش او برسند.
علی آنکه دین خدا بود مختل
بترویج آن گر نگشتی مصمم
هوش مصنوعی: علی، کسی که دین خدا را نمایندگی می‌کرد، اگر مصمم و قاطع نمی‌شد، این دین با مشکلاتی در گسترش و ترویج روبرو می‌شد.
علی آنکه فضل و کرم معترف شد
که اینست افضل که اینست اکرم
هوش مصنوعی: علی کسی است که برتری و نیکی او مورد قبول واقع شده و این نشان از فضیلت او دارد.
در انفس بود نام پاکش مروح
وز آن گلشن جان بود شاد و خرم
هوش مصنوعی: در دل ها نام زیبا و شریف او جاری است و به همین خاطر، از آن باغ روح، زندگی شاد و سرزنده‌ای به دست می‌آید.
بهر بزم و کاشانه او می‌فرستد
اگر عیش و شادی است یا درد و ماتم
هوش مصنوعی: برای جشن و خانه‌اش چیزی می‌فرستد، چه خوشی و شادی باشد و چه غم و اندوه.
برازنده نخلی است نخل ولایش
که بر میشود ظاهر از آن چو میثم
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به شکوه و زیبایی نخل ولایتی اشاره دارد که به طرز چشم‌نوازی از آن نمایان می‌شود، مانند میثم که نماد زیبایی و شایستگی است. در واقع، نخل با ویژگی‌های خاص خود، نمایانگر ارزش و زیبایی است.
چو خوانم بمدحش چه گویم بوصفش
کز این بیشه هی شیر طبعم خوردرم
هوش مصنوعی: هرگاه بخواهم درباره او صحبت کنم و از صفاتش بگویم، به گونه‌ای است که از شجاعت و عظمت او فراتر نمی‌رود و مانند شیری در دل طبیعت وحشی می‌ماند.
همان به که با یک جهان عجز و لابه
بگویم بتوصیفش الله اعلم
هوش مصنوعی: بهتر است بگویم که با تمام ناتوانی‌ها و خواهش‌هایم، نمی‌توانم به درستی او را توصیف کنم و تنها خدا می‌داند که چه صفاتی دارد.
محب ورا باد دل بی‌ملالت
عدوی ورا جان بغم باد مدغم
هوش مصنوعی: دوستدار تو همیشه آرام و بدون غم است، در حالی که دشمن تو همیشه در غم و اندوه زندگی می‌کند.
الا ای که مدحت برای محبان
بود شهد و از بهر اعدا بود سم
هوش مصنوعی: ای کسی که ستایش تو برای دوستان شیرین و خوشایند است و برای دشمنان، مانند زهر و مضر است.
نه من سیر گردم ز مدح تو و نی
حریصان دنیا ز دینار و درهم
هوش مصنوعی: من نه به خاطر ستایش تو خسته می‌شوم و نه مانند دنیاطلبان به سکه و پول دل بسته‌ام.
تو خود مظهر ارحم الراحمینی
صغیرت سگ آستانست اِرحَم
هوش مصنوعی: تو خود نمایانگر رحمت بی‌پایانی هستی، اما کوچک‌تر از آنی که حتی حمایتی از خدای رحمان بخواهی.