شمارهٔ ۴۴ - غدیریه در مدح سراج الامه اب الائمه علی «علیه السلام»
عید غدیر آمد و شد گاه وجد و حال
ساقی بیار باده و از دل ببر ملال
چندیست باب هجر برویم شده است باز
بربند از میاین در و بگشا در وصال
آن باده کن عطا که پی طی راه عشق
از دست و پای بختی جان بگلسد عقال
آنباده کن کرم که از آن هرکه مست شد
یکباره پای زد بسر جان و ملک و مال
آن میبه جام کن که سرره به شیرنر
گیرد اگر بنوشد از آن جرعهٔی غزال
آن بادهام ببخش که مور ار خورد شود
در زیر پای قدرت او پیل پایمال
باری بیار باده که بهر صلای عید
کوبم به طبل طبع به نام علی دوال
گویم دوباره مطلعی و در مدیح او
سازم نثار مجلسیان گوهر مقال
در روز حشر چون بنماید علی جمال
گویند اهل حشر که این است ذوالجلال
آری علی است جل جلاله خدای را
هم مظهر جلال و هم آئینه جمال
یا مظهر العجائب یا مرتضی علی
ای کون را هویت تو مبده و مآل
این حجت یگانگی حق بود که تو
بیشبه و بینظیری و بیمثل و بیمثال
وامانده در دو مرحله نطق آندو مرحله
مدح تو است و حمد خداوند لایزال
هر جوی فضل را پی سرچشمه چون روم
بینم ببحر فضل تواش هست اتصال
و صفت بیان نمیشود از صدهزار یک
گویند خلق عالم اگر صدهزار سال
ایمان اگر نه دوستی تست از چه رو
بیمهر تو نجات خلایق بود محال
در قبر و برزخ وصف محشر ولای تو
باشد جواب وافی و کافی بهر سئوال
صورت پذیرد از تو همی نطفه در رحم
آنگه به عشق تو به جهان یابد انتقال
جویای تست در همه عمر جان او
تا گردد از تو کامرواگاه ارتحال
ببینند عاشقان تو پیوسته روی تو
بر عاشق تو ماضی و مستقبل است حال
هر دولتی زوال و زیان دارد از قفا
جز دولت ولای تو کان هست بیزوال
غیر از حدیث عشق تو هرگونه صحبتی
افسانه است و بیهدهگوئی و قیل و قال
هر مجلس از بیان مدیحت مزین است
آنجا کند فرشته ز جان فرش پروبال
جز آنصفات خاص که مخصوص ذات تست
هم ایزدی صفاتی و هم احمدی خصال
از بهر جن و انس ودد و دام و وحش و طیر
گستردهٔی تو روز و شبان سفره نوال
در امر دین گر از تو نمییافتی ظهور
آن اهتمام و کوشش و خونریزی و جدال
نه از اصول بود بیانی نه از فروع
نه از حرام بود نشانی نه از حلال
کامل نبود دین نبی بی خلافتت
یوم الغدیر یافت بفرمان حق کمال
شاها منم صغیر غلام درت ولی
دارم بس از نبردن فرمانت انفعال
هیچم بدست نیست مگر دامن کسی
کاندر میانه تو و او نیست انفصال
صابر علی شه آنکه بر رأی انورش
خورشید کم زمه بود و مه کم از هلال
دارد خدای بر سر احباب و دوستان
پاینده سایهاش به مقام علی و آل
شمارهٔ ۴۳ - در مدح ولی سبحانی حضرت علی عمرانی (ع): ای پیش ارغوان تو کمتر ز خار گلشمارهٔ ۴۵ - در تهنیت عید مولود شاه ولایت اسداله الغالب علی ابن ابیطالب (ع): در ماه رجب ۱۳۵۳ هجریقمری سروده شد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عید غدیر آمد و شد گاه وجد و حال
ساقی بیار باده و از دل ببر ملال
هوش مصنوعی: روز عید غدیر فرارسیده و زمان شادی و خوشحالی است. بیا تا برایمان باده بیاوری و غمها را از دلمان برانی.
چندیست باب هجر برویم شده است باز
بربند از میاین در و بگشا در وصال
هوش مصنوعی: مدتی است که درهای جدایی برای ما باز شده، پس بیا در را با شراب ببندیم و درِ وصل را بگشاییم.
آن باده کن عطا که پی طی راه عشق
از دست و پای بختی جان بگلسد عقال
هوش مصنوعی: مرا شرابی بده که در مسیر عشق، از قید و بندهای زندگی آزاد شوم و بتوانم به راحتی قدم بردارم.
آنباده کن کرم که از آن هرکه مست شد
یکباره پای زد بسر جان و ملک و مال
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که بنوشید و لذت ببرید، زیرا آن نوشیدنی به قدری دلنشین است که هر کسی را به سرعت به حالت شگفتانگیزی میبرد و باعث میشود که نسبت به جان و ثروت خود بیتوجه شود.
آن میبه جام کن که سرره به شیرنر
گیرد اگر بنوشد از آن جرعهٔی غزال
هوش مصنوعی: مقداری از آن شراب را در جام بریز که اگر غزالی از آن کمی بنوشد، شیرینی آن را حس کند.
آن بادهام ببخش که مور ار خورد شود
در زیر پای قدرت او پیل پایمال
هوش مصنوعی: این باده را به من ببخش که اگر میخوری، مور هم زیر پای قدرت او مانند فیل زیر پا میرود و نابود میشود.
باری بیار باده که بهر صلای عید
کوبم به طبل طبع به نام علی دوال
هوش مصنوعی: پس بیار شراب را، زیرا که میخواهم به مناسبت عید با نواختن طبل و به نام علی، صدای شادی را بلند کنم.
گویم دوباره مطلعی و در مدیح او
سازم نثار مجلسیان گوهر مقال
هوش مصنوعی: میگویم دوباره شعری را و در ستایش او نغمهای بهپا میکنم که در خور جمع نیکوکاران باشد.
در روز حشر چون بنماید علی جمال
گویند اهل حشر که این است ذوالجلال
هوش مصنوعی: در روز قیامت، وقتی که زیبایی علی (علیهالسلام) نمایان شود، مردم خواهند گفت که این چهره باعظمت، همان ذوالجلال است.
آری علی است جل جلاله خدای را
هم مظهر جلال و هم آئینه جمال
هوش مصنوعی: علی، نمایانگر عظمت خداوند است و همزمان تصویر زیبایی او نیز به شمار میرود.
یا مظهر العجائب یا مرتضی علی
ای کون را هویت تو مبده و مآل
هوش مصنوعی: ای مظهر شگفتیها و ای علی مرتضی، ای کاش هویت تو را به جهان و آخرت معرفی نکنی.
این حجت یگانگی حق بود که تو
بیشبه و بینظیری و بیمثل و بیمثال
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که تو به عنوان یک نمونه بینظیر و بدون مشابه، نشانهای روشن بر یگانگی و وجود حقیقی هستی.
وامانده در دو مرحله نطق آندو مرحله
مدح تو است و حمد خداوند لایزال
هوش مصنوعی: آنچه نمیتوانم بگویم، در دو حالت نمایان میشود: یکی ستایش تو و دیگری تسبیح خداوند بیپایان.
هر جوی فضل را پی سرچشمه چون روم
بینم ببحر فضل تواش هست اتصال
هوش مصنوعی: هرگاه که در پی فضیلتها باشم و به سرچشمه آنها برسم، میبینم که در دریای فضایل تو، ارتباط و پیوندی عمیق وجود دارد.
و صفت بیان نمیشود از صدهزار یک
گویند خلق عالم اگر صدهزار سال
هوش مصنوعی: نمیتوان ویژگیها و صفات را به طور کامل بیان کرد، حتی اگر تمام موجودات عالم برای سالها درباره آن صحبت کنند.
ایمان اگر نه دوستی تست از چه رو
بیمهر تو نجات خلایق بود محال
هوش مصنوعی: اگر ایمان به معنای دوستی با تو نباشد، پس چرا بدون مهر و محبت تو نجات انسانها غیرممکن است؟
در قبر و برزخ وصف محشر ولای تو
باشد جواب وافی و کافی بهر سئوال
هوش مصنوعی: در زندگی پس از مرگ، در قبر و برزخ، تنها عشق و ولایت تو است که میتواند پاسخ کامل و جامع به سوالات انسانها بدهد.
صورت پذیرد از تو همی نطفه در رحم
آنگه به عشق تو به جهان یابد انتقال
هوش مصنوعی: نطفهای از تو در رحم شکل میگیرد و سپس به خاطر عشق تو به دنیا میآید.
جویای تست در همه عمر جان او
تا گردد از تو کامرواگاه ارتحال
هوش مصنوعی: او در تمام عمرش به دنبال تو بوده تا به آرزو و خواستهاش برسد و از این دنیا برود.
ببینند عاشقان تو پیوسته روی تو
بر عاشق تو ماضی و مستقبل است حال
هوش مصنوعی: عاشقان تو همیشه به چهرهات مینگرند و از حال تو آگاهند؛ برای آنها زمان نه گذشته است و نه آینده، فقط حال کیمیایی تو را درک میکنند.
هر دولتی زوال و زیان دارد از قفا
جز دولت ولای تو کان هست بیزوال
هوش مصنوعی: هر حکومتی به زودی به زوال و خسارت دچار میشود، اما حکومت تو همیشه پایدار و بینقص خواهد بود.
غیر از حدیث عشق تو هرگونه صحبتی
افسانه است و بیهدهگوئی و قیل و قال
هوش مصنوعی: هر سخنی جز درباره عشق تو، داستانی بیپایه و بیفایده است و فقط حاشیهپردازی و حرفهای بیمعناست.
هر مجلس از بیان مدیحت مزین است
آنجا کند فرشته ز جان فرش پروبال
هوش مصنوعی: هر گردهمایی به خاطر توصیف و ستایش تو زیبا و آراسته است و در آنجا فرشتگان از شوق و عشق، جان خود را بر فرش گسترش میدهند.
جز آنصفات خاص که مخصوص ذات تست
هم ایزدی صفاتی و هم احمدی خصال
هوش مصنوعی: جز ویژگیهای خاصی که مختص ذات توست، هم صفات الهی داری و هم خصایل محمدی.
از بهر جن و انس ودد و دام و وحش و طیر
گستردهٔی تو روز و شبان سفره نوال
هوش مصنوعی: برای جنبندگان، انسانها، حیوانات، وحوش و پرندگان، تو برای روز و شب سفرهای از نعمتها گستردهای.
در امر دین گر از تو نمییافتی ظهور
آن اهتمام و کوشش و خونریزی و جدال
هوش مصنوعی: اگر در امور دینی تو از تلاش و کوشش و حتی جنگ و خونریزی چیزی نمیدیدی، معنایش این است که از ظهور آنچه که مورد نظر است، بیخبر بودی.
نه از اصول بود بیانی نه از فروع
نه از حرام بود نشانی نه از حلال
هوش مصنوعی: این سخن نه به اصول اساسی اشاره دارد و نه به جزئیات فرعی. نه نشانهای از چیزهای حرام در آن وجود دارد و نه علامتی از امور حلال.
کامل نبود دین نبی بی خلافتت
یوم الغدیر یافت بفرمان حق کمال
هوش مصنوعی: دین پیامبر بدون خلافت تو در روز غدیر کامل نشد و به فرمان حق، کمال پیدا کرد.
شاها منم صغیر غلام درت ولی
دارم بس از نبردن فرمانت انفعال
هوش مصنوعی: ای شاه، من بنده کوچک تو هستم، اما به دلیل ناتوانی در انجام دستوراتت، احساس انفعال و رکود میکنم.
هیچم بدست نیست مگر دامن کسی
کاندر میانه تو و او نیست انفصال
هوش مصنوعی: هیچ چیزی در اختیار من نیست جز دامن کسی که بین من و او هیچ فاصلهای وجود ندارد.
صابر علی شه آنکه بر رأی انورش
خورشید کم زمه بود و مه کم از هلال
هوش مصنوعی: صابر علی کسی است که نور او مانند خورشید درخشان است و درخشش ماه همواره کمتر از هلال است.
دارد خدای بر سر احباب و دوستان
پاینده سایهاش به مقام علی و آل
هوش مصنوعی: خداوند بر دوستان و عزیزانش سایهاش را پایدار قرار داده و آن را به مقام علی و خاندان او بخشیده است.