شمارهٔ ۳۳ - غدیریه در مدح ساقی سلسبیل و مرشد جبرئیل
فسرده طبع من ای عندلیب دستانساز
چه روی داده که برناید از تو هیچ آواز
مگر چه شد که تو گشتی ز خویشتن مأیوس
چو صعوهئی که در افتد به چنگل شهباز
گر از حوادث دهری ملول ایمن باش
که نیست بار خدا را کسی بملک انباز
هر آنچه بینی حقبین و بس سخن کوتاه
مپوی راه دو بینی مسا ز قصه دراز
اگر بدیده تحقیق بنگری بینی
حقیقت است که پوشد همی لباس مجاز
غرض ز کنج خموشی بچم بطرف چمن
غزلسرای و سخنگوی و ساز عشرت ساز
رسید فصل گل و کبک و بوالملیح و تذرو
ببوستان همه در نغمهاند و سوز و گداز
فتاده غلغله در سقف آسمان بلند
ز بس ترانه زیر و بم و نشیب و فراز
شعاع شمس نتابد دگر بصحن چمن
ز بس که مرغ کند در هوای آن پرواز
گرفته لاله بدل داغ چون دل محمود
پریش طره سنبل شده چو زلف ایاز
به آب جوی در افکنده سر و سایهمگر
شنیده اینکه نکوئی کن و در آب انداز
هوا هوای بهشت است گوئیا بجهان
در بهشت در اردیبهشت گردد باز
الا بعیش و طرب کوش و باده نوش و نیوش
مر این ترانهٔ دلکش ز حافظ شیراز
در این مقام مجازی بجز پیاله مگیر
در این سراچه بازیچه غیرعشق مباز
علیالخصوص به فصلی ز فصلها خوشتر
بهویژه روز شریفی ز روزها ممتاز
چه روز روز سعید غدیر کاندر وی
فتاد سر هویت برون ز پرده راز
نمود ابروی خود یار تا بدان محراب
کنند مردم دیر و کنشت و کعبه نماز
نهاد ناز و درآمد ز پشت پرده و خواست
که عالمی همه جانها بر او کنند نیاز
ز راه بنده نوازی به بندگان ز علی
نمود جلوه سراپا خدای بنده نواز
به تنگ آمدم ای عقل تا کیش خوانی
گهی خدیو عجم گاه پادشاه حجاز
گهی بمدحش گوئی نموده اینسان رزم
گهی بوصفش خوانی کز اوست این اعجاز
تو مینیاری این راه را نوردیدن
بجا بایست که عشق آمده است در تک و تاز
علی است ما حصل لااله الا هو
بحقپرستی خود ای علیپرست بناز
علی است کنز خفی کز خفای ذات قدیم
ظهور یافت بدان فر و شوکت و اعزاز
چو حق ندیدی و نشناختی چه بستائی
ببین و بشناس آنگه به بندگی پرداز
اگر خدا طلبی روی در علی (ع) آور
اگر علی طلبی بین بشاه صابر باز
جهان صبر و محیط صفا و قلزم صدق
سحاب مکرمت و کوه حلم و مخزن راز
طریق اوست طریق علی و آل و صغیر
مطیع وی شده و ز هر طریق آمده باز
شمارهٔ ۳۲ - غدیریه در مدح حضرت علی علیهالسلام: سزد روند مه و مهر در حجاب امروزشمارهٔ ۳۴ - در تهنیت عید سعید غدیر و مدح امیرالمؤمنین علیهالسلام: دهید مژده برندان میپرست امروز
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فسرده طبع من ای عندلیب دستانساز
چه روی داده که برناید از تو هیچ آواز
هوش مصنوعی: ای بلبل خوشخوان، چه بر سر من آمده که دیگر از تو هیچ صدایی نمیشنوم؟ طبع و احساس من پژمرده و غمگین است.
مگر چه شد که تو گشتی ز خویشتن مأیوس
چو صعوهئی که در افتد به چنگل شهباز
هوش مصنوعی: چرا ناامید شدی از خودت، مانند پرندهای که به دام شاه باز میافتد؟
گر از حوادث دهری ملول ایمن باش
که نیست بار خدا را کسی بملک انباز
هوش مصنوعی: اگر از مشکلات و حوادث روزگار احساس خستگی و ناامیدی میکنی، بدان که هیچکس نمیتواند بار و مسئولیت خداوند را در این دنیا به دوش بکشد و به تنهایی از آن رهایی یابد.
هر آنچه بینی حقبین و بس سخن کوتاه
مپوی راه دو بینی مسا ز قصه دراز
هوش مصنوعی: هر چیزی که مشاهده میکنی، تنها حق را ببین و از صحبتهای طولانی بپرهیز. اگر دو راه را میبینی، از داستانهای طولانی و بیاساس دوری کن.
اگر بدیده تحقیق بنگری بینی
حقیقت است که پوشد همی لباس مجاز
هوش مصنوعی: اگر با دقت و به صورت عمیق بنگری، درخواهی یافت که حقیقتی وجود دارد که در زیر پوشش ظاهری و مجازی پنهان شده است.
غرض ز کنج خموشی بچم بطرف چمن
غزلسرای و سخنگوی و ساز عشرت ساز
هوش مصنوعی: هدف من از این سکوت و خلوت، رفتن به سوی باغ و چمن است تا شعر بگویم و صحبت کنم و با نواختن ساز، لحظات خوشی را تجربه کنم.
رسید فصل گل و کبک و بوالملیح و تذرو
ببوستان همه در نغمهاند و سوز و گداز
هوش مصنوعی: فصل شکفتن گلها، پرندگان زیبای کبک و زیبایی دلفریب بهار فرارسیده است، و در باغ همه جا صدای آواز و احساسات شعفی وجود دارد.
فتاده غلغله در سقف آسمان بلند
ز بس ترانه زیر و بم و نشیب و فراز
هوش مصنوعی: صدا و شلوغی در آسمان بلند به راه افتاده است، به خاطر آنهمه ترانههایی که با زیر و بم و نوسانهای زیاد پخش میشوند.
شعاع شمس نتابد دگر بصحن چمن
ز بس که مرغ کند در هوای آن پرواز
هوش مصنوعی: دیگر شعاع آفتاب به باغ نمیتابد، زیرا پرندهی آنجا بهقدری در خیال آن محیط پرواز کرده که نور نمیتواند به زمین برسد.
گرفته لاله بدل داغ چون دل محمود
پریش طره سنبل شده چو زلف ایاز
هوش مصنوعی: دل لاله از غم و داغ دلی چون دل محمود پرخروش است، و موهای سنبل مانند زلف ایاز به هم ریخته و پریشان شده است.
به آب جوی در افکنده سر و سایهمگر
شنیده اینکه نکوئی کن و در آب انداز
هوش مصنوعی: سرت را در آب جوی فرو ببر و سایهات را هم در آن بینداز. آیا نشنیدهاید که کار خوب را انجام بده و خویشتن را به آب بسپار؟
هوا هوای بهشت است گوئیا بجهان
در بهشت در اردیبهشت گردد باز
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که این فصل، فضایی بهشتی دارد و گویی در این زمان، زمین مانند بهشت میشود.
الا بعیش و طرب کوش و باده نوش و نیوش
مر این ترانهٔ دلکش ز حافظ شیراز
هوش مصنوعی: زندگی کن، شاد باش، شراب بنوش و به این ترانهٔ زیبا که از حافظ شیراز است گوش کن.
در این مقام مجازی بجز پیاله مگیر
در این سراچه بازیچه غیرعشق مباز
هوش مصنوعی: در این مکان معنوی جز پیاله را نگیرید و در این محل به جز عشق، به هیچ چیز دیگر نپردازید.
علیالخصوص به فصلی ز فصلها خوشتر
بهویژه روز شریفی ز روزها ممتاز
هوش مصنوعی: بهطور خاص، در میان فصلها، یک فصل وجود دارد که زیبا و دلپذیر است و همچنین روزی خاص و با ارزشتر از روزهای دیگر است.
چه روز روز سعید غدیر کاندر وی
فتاد سر هویت برون ز پرده راز
هوش مصنوعی: روز شاد و مبارک غدیر است، روزی که هویت و چهرهی واقعی در پس پردهای از رازها، آشکار شد.
نمود ابروی خود یار تا بدان محراب
کنند مردم دیر و کنشت و کعبه نماز
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر زیبایی از ابروهای یار اشاره دارد، که چنان جذاب و دلربا است که مردم را به سمت مسجد و کعبه برای نماز خواندن جذب میکند. به نوعی، زیبایی آن ابرو قدرتی دارد که دلها را به سمت عبادت و معنویت میکشاند.
نهاد ناز و درآمد ز پشت پرده و خواست
که عالمی همه جانها بر او کنند نیاز
هوش مصنوعی: نفس لطیف و ظریف به آرامی جلوهگری کرد و خواست که تمام انسانها برای او دعا کنند و نیازمند او شوند.
ز راه بنده نوازی به بندگان ز علی
نمود جلوه سراپا خدای بنده نواز
هوش مصنوعی: از طریق محبت و مهربانی، علی به بندگان خدا نشان داد که همه جا صفات خداوند را میتوان دید.
به تنگ آمدم ای عقل تا کیش خوانی
گهی خدیو عجم گاه پادشاه حجاز
هوش مصنوعی: من از تو ای عقل به ستوه آمدهام، تا کی میخواهی مرا به فکر وادار کنی؟ گاهی تو از عظمت شاهان عجم حرف میزنی و گاهی از قدرت پادشاهان حجاز.
گهی بمدحش گوئی نموده اینسان رزم
گهی بوصفش خوانی کز اوست این اعجاز
هوش مصنوعی: زمانی دربارهی او صحبت میکنی و او را ستایش میکنی که این کار به میدان رزم شبیه است، و زمانی دیگر او را توصیف میکنی و میگویی که این معجزات از اوست.
تو مینیاری این راه را نوردیدن
بجا بایست که عشق آمده است در تک و تاز
هوش مصنوعی: شما نمیتوانید این مسیر را به تنهایی طی کنید؛ بهتر است که بایستید، زیرا عشق در حال آمدن است و همه چیز را تحت تاثیر قرار میدهد.
علی است ما حصل لااله الا هو
بحقپرستی خود ای علیپرست بناز
هوش مصنوعی: علی، نتیجه و حاصلِ اعلام توحید است. ای کسانی که به علی اعتقاد دارید، به خود ببالید و افتخار کنید.
علی است کنز خفی کز خفای ذات قدیم
ظهور یافت بدان فر و شوکت و اعزاز
هوش مصنوعی: علی همچون گنجی نهان است که از راز ذات قدیم خود، با زیبایی و عظمت و شرف، به ظهور رسیده است.
چو حق ندیدی و نشناختی چه بستائی
ببین و بشناس آنگه به بندگی پرداز
هوش مصنوعی: اگر حقیقت را ندیدی و نشناختی، چه چیزی را میخواهی ستایش کنی؟ اول آن حقیقت را ببین و بشناس، سپس به انجام بندگی و خدمت بپرداز.
اگر خدا طلبی روی در علی (ع) آور
اگر علی طلبی بین بشاه صابر باز
هوش مصنوعی: اگر خدا را جستجو میکنی، به چهرهی علی (ع) نگاه کن و اگر علی را میخواهی، او را در چهرهی شاه صابر ببین.
جهان صبر و محیط صفا و قلزم صدق
سحاب مکرمت و کوه حلم و مخزن راز
هوش مصنوعی: جهان پر از صبر و آرامش است و در آن دریای صداقت و وفا وجود دارد. همچنین، خوبیها مانند ابرها نازل میشوند و کوه صبر و درون انسانها، پنهان رازهای بسیاری است.
طریق اوست طریق علی و آل و صغیر
مطیع وی شده و ز هر طریق آمده باز
هوش مصنوعی: راه او همان راه علی و اهل بیت است و همه کوچکترها به فرمان او درآمده و از هر سوی به او بازگشتند.
حاشیه ها
1402/05/24 02:07
سید مصطفی سامع
شعر شماره ۲۶
سوده جبین
عبد سیه رو نگر آمده با صد نیاز
کولهء پر از گنه حال غمین و گداز
گشته ز افعال خود منفعل و شرمگین
درهم و برهم شده آمده سوی تو باز
اشک ندامت چکد از بصرش بی امان
دیده امید او سوی تو ای دل نواز
غوطه به دریای غم خسته ژولیده بین
غیر تو یارب دگر کیست چنین غمگداز؟
نامه اعمال او گشته سیه همچو قیر
از کرم ای ذوالکرم رحم نما چاره ساز
سوده جبین بر زمین گشته غمین و حزین
هست که عفوش کنی خالق بنده نواز
از گنه (سامع) بی کس مضطر گذر
به حق هشت و چهار ای صمد بی نیاز
مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن