گنجور

شمارهٔ ۲۱ - در مدح ساقی کوثر حیدرصفدر حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

همچو جام جمت ار آینه رخشان گردد
صد سکندر بدرت حاجب و دربان گردد
تونه این آب و گلی بلکه همه جان و دلی
آندو چون محو شود ایندو نمایان گردد
گنج در خانه نهان داری وز آن بیخبری
شود آن گنج عیان خانه چو ویران گردد
مکن آسایش خاطر طلب از کثرت مال
مال چون جمع شود فکر پریشان گردد
جان من دم زدن از چون و چرا ابلیسی است
باید آدم بخدا تابع فرمان گردد
حد نگهدار که سر حد درستی اینجاست
متجاوز بخطا پیروز شیطان گردد
ای نگردیده پشیمان تو همان ابلیسی
آدم ار جرم و خطا کرد پشیمان گردد
گرچه مشکل ز پی مشکلت آید در پیش
کن تو کل بخدا تا همه آسان گردد
کار خود چون بخدا بازگذاری چو خلیل
بهر تو آتش نمرود گلستان گردد
صرفه از مکنت و ثروت نبری جز که ز تو
دل انده زدهٔی شاد بدوران گردد
راضی از خوددل مردان خدا کن که تو را
این عمل خود سبب روضه رضوان گردد
بی‌سبب خشم مرا ز آنکه بفدای جزا
خشم بیجای تو از بهر تو نیران گردد
خویشتن را بتولای علی (ع) ثابت کن
ثابت از بهر تو تا معنی ایمان گردد
پادشاهی که بهمراهی لطف و کرمش
صعوه سمیرغ شود مور سلیمان گردد
آبرو یابد اگر قطره ز خاک در او
جو شود دجله شود قلزم و عمان گردد
ریگ هامون اگر از مقدم او گیرد فیض
در شود لعل شود لولو و مرجان گردد
خار را گردد اگر لطف عمیمش شامل
گل شود لاله شود سنبل و ریحان گردد
ذره گر وام کند نور ز در نجفش
مه شود مهر شود زهره و کیوان گردد
عشق کل نقطه توحید که اندر صفتش
عقل کل و اله و سرگشته و حیران گردد
جز علی کیست که در کندن بابت خیبر
ظاهر از بازوی او قدرت یزدان گردد
جز علی کیست که افزون ز ثواب ثقلین
فضل یک ضربت او در صف میدان گردد
آنکه بر اوست خداوند ثناخوان چو منی
کی تواند که بدان ذات ثنا خوان گردد
هنرم عیب ولی عیب هنر باشد اگر
مورد ترضیه خاطر سلطان گردد
تا بگلزار شود غنچه نورس خندان
تا بکهسار همی ابر در افشان گردد
دوستدار علی و دشمنش از شادی و غم
این یکی خندان و آن یک همه گریان گردد
در گهش باب مراد و نه گمانم مأیوس
سائلی همچو من از آن شه مردان گردد
هست امید صغیر اینکه در این آخر عمر
متوطن بجوارش ز صفاهان گردد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همچو جام جمت ار آینه رخشان گردد
صد سکندر بدرت حاجب و دربان گردد
هوش مصنوعی: اگر مانند جام جمشید، آینه‌ای درخشان و روشن وجود داشته باشد، حتی صد سکندر نیز به ورودی تو خدمت‌گذاری و نگهبانی می‌کند.
تونه این آب و گلی بلکه همه جان و دلی
آندو چون محو شود ایندو نمایان گردد
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که این گل و آب تنها نشان‌دهنده‌ی ظاهری از وجود نیستند، بلکه جان و دل نیز در آن نهفته شده است. وقتی که این ظواهر محو شوند، آن حقیقت درونی که همیشه وجود داشته، نمایان خواهد شد.
گنج در خانه نهان داری وز آن بیخبری
شود آن گنج عیان خانه چو ویران گردد
هوش مصنوعی: تو گنجیvaluable در خانه خود نگه‌داشته‌ای، اما از آن بی‌خبری. زمانی که خانه خراب شود، آن گنج آشکار می‌شود.
مکن آسایش خاطر طلب از کثرت مال
مال چون جمع شود فکر پریشان گردد
هوش مصنوعی: برای راحتی خیال خود، از جمع‌آوری زیاد پول و ثروت تلاش نکن؛ زیرا وقتی مال و ثروت جمع می‌شود، ذهن تو به هم ریخته و نگران می‌شود.
جان من دم زدن از چون و چرا ابلیسی است
باید آدم بخدا تابع فرمان گردد
هوش مصنوعی: روح من در پرسش و پاسخ‌های بیهوده، همانند شیطان است. باید انسان در برابر خداوند تسلیم و مطیع باشد.
حد نگهدار که سر حد درستی اینجاست
متجاوز بخطا پیروز شیطان گردد
هوش مصنوعی: مراقب باشید که در مرز درست و حقیقت نگه دارید، زیرا اگر از آن فراتر روید، شیطان بر شما غلبه خواهد کرد.
ای نگردیده پشیمان تو همان ابلیسی
آدم ار جرم و خطا کرد پشیمان گردد
هوش مصنوعی: ای کسی که هیچگاه دچار پشیمانی نمی‌شوی، تو همان ابلیس هستی که اگر آدم مرتکب گناه و اشتباهی شود، باز هم از کرده‌اش پشیمان نمی‌شود.
گرچه مشکل ز پی مشکلت آید در پیش
کن تو کل بخدا تا همه آسان گردد
هوش مصنوعی: اگرچه مشکلات و دشواری‌ها به دنبال تو می‌آیند، با ایمان و توکل به خدا تمام آنها را به سهولت حل کن تا همه چیز راحت‌تر شود.
کار خود چون بخدا بازگذاری چو خلیل
بهر تو آتش نمرود گلستان گردد
هوش مصنوعی: اگر کارت را به خدا واگذار کنی، مانند ابراهیم خلیل که در آتش نمرود قرار گرفت، تو نیز می‌توانی به یک گلستان تبدیل شوی.
صرفه از مکنت و ثروت نبری جز که ز تو
دل انده زدهٔی شاد بدوران گردد
هوش مصنوعی: ثروت و مکنت هیچ فایده‌ای ندارد، جز اینکه دل کسی که غمگین است را شاد کند و او را به یاد روزهای خوب بیاندازد.
راضی از خوددل مردان خدا کن که تو را
این عمل خود سبب روضه رضوان گردد
هوش مصنوعی: از خودت راضی باش و دل مردان خدا را شاد کن، زیرا این کار تو می‌تواند باعث ورود تو به بهشت شود.
بی‌سبب خشم مرا ز آنکه بفدای جزا
خشم بیجای تو از بهر تو نیران گردد
هوش مصنوعی: بدون دلیل باعث خشم من شدی، چرا که به خاطر پاداش خشم بی‌مورد تو، خشمم نسبت به خودت کم رنگ می‌شود.
خویشتن را بتولای علی (ع) ثابت کن
ثابت از بهر تو تا معنی ایمان گردد
هوش مصنوعی: خودت را به عنوان پیرو و دوستدار علی (ع) ثابت و مستحکم نشان بده، تا ایمان واقعی در وجودت شکل بگیرد.
پادشاهی که بهمراهی لطف و کرمش
صعوه سمیرغ شود مور سلیمان گردد
هوش مصنوعی: پادشاهی که با مهربانی و بخشش خود، در کنار نعمت‌ها و حمایت‌هایش، می‌تواند باعث شود که حتی موجودات کوچک و ناچیز مانند مور، به مقام و مرتبه‌ای بلند و والا برسند.
آبرو یابد اگر قطره ز خاک در او
جو شود دجله شود قلزم و عمان گردد
هوش مصنوعی: اگر قطره‌ای از زمین به آب تبدیل شود، می‌تواند به نهر دجله تبدیل شود و حتی به دریایی بزرگ‌تر تبدیل شود. در واقع، با وجود ناچیز بودن، می‌تواند به چیزی عظیم و باارزش تغییر شکل دهد.
ریگ هامون اگر از مقدم او گیرد فیض
در شود لعل شود لولو و مرجان گردد
هوش مصنوعی: اگر حتی ریگ‌های هامون از حضور او بهره‌مند شوند، به خوشبوترین و زیباترین چیزها تبدیل می‌شوند؛ مانند الماس، مروارید و مرجان.
خار را گردد اگر لطف عمیمش شامل
گل شود لاله شود سنبل و ریحان گردد
هوش مصنوعی: اگر لطف و محبت بزرگی از جانب او شامل حال خار شود، آن خار نیز گل و لاله می‌شود و به زیبایی سنبل و ریحان تبدیل می‌گردد.
ذره گر وام کند نور ز در نجفش
مه شود مهر شود زهره و کیوان گردد
هوش مصنوعی: اگر ذره‌ای از نور به‌ای جو به در نجف تابیده شود، آن وقت آن ذره به ماه تبدیل می‌شود و می‌تواند مانند خورشید تابش کند و زهره و کیوان نیز به همان نسبت درخشان و بزرگ خواهند شد.
عشق کل نقطه توحید که اندر صفتش
عقل کل و اله و سرگشته و حیران گردد
هوش مصنوعی: عشق، اصل و محور اصلی وجود و یگانگی است که اگر بخواهیم آن را توصیف کنیم، همه‌ی عقل و دانش می‌ماند و حتی خود را در آن گم می‌کند و حیرت زده می‌شود.
جز علی کیست که در کندن بابت خیبر
ظاهر از بازوی او قدرت یزدان گردد
هوش مصنوعی: جز علی، چه کسی می‌تواند به اندازه‌ی او قدرت الهی را در شکستن دروازه‌ی خیبر به نمایش بگذارد؟
جز علی کیست که افزون ز ثواب ثقلین
فضل یک ضربت او در صف میدان گردد
هوش مصنوعی: به جز علی، چه کسی می‌تواند داشته باشد که پاداش عملش در برابر دو گروه مهم (انسان‌ها و جن‌ها) به اندازه یک ضربه او در میدان جنگ باشد؟
آنکه بر اوست خداوند ثناخوان چو منی
کی تواند که بدان ذات ثنا خوان گردد
هوش مصنوعی: کسی که خداوند بر او مدح و ستایش می‌کند، مانند من، چگونه ممکن است که دیگری بتواند به همان اندازه به آن ذات پرستش کند؟
هنرم عیب ولی عیب هنر باشد اگر
مورد ترضیه خاطر سلطان گردد
هوش مصنوعی: اگر هنری عیب داشته باشد، عیب آن هنر نخواهد بود، اگر بتواند نظر و رضایت پادشاه را جلب کند.
تا بگلزار شود غنچه نورس خندان
تا بکهسار همی ابر در افشان گردد
هوش مصنوعی: تا زمانی که غنچه‌ای جوان و خندان به گلزار بیفتد، ابرها باید بر روی کوه‌ها بپاشند و بارش باران را آغاز کنند.
دوستدار علی و دشمنش از شادی و غم
این یکی خندان و آن یک همه گریان گردد
هوش مصنوعی: دوستدار علی از خوشحالی و دشمن او از غم اهمیت و تأثیر این دو حالتی که برایشان پیش آمده، به نوعی متفاوت واکنش نشان می‌دهند؛ یکی شاد و خندان است و دیگری در غم و اندوه به سر می‌برد.
در گهش باب مراد و نه گمانم مأیوس
سائلی همچو من از آن شه مردان گردد
هوش مصنوعی: در اینجا به طور کلی گفته می‌شود که در درگاه این پادشاه، همیشه آرزوی انسان‌ها برآورده می‌شود و من، به عنوان کسی که از قافله بزرگ‌مردان دور هستم، امیدی به ناامیدی ندارم.
هست امید صغیر اینکه در این آخر عمر
متوطن بجوارش ز صفاهان گردد
هوش مصنوعی: امید است که کوچکترین امیدها در این آخر عمر به جایی برسند و در کنار او که از اصفهان است، قرار بگیرند.