گنجور

بخش ۹ - در مقاتله‌ آن شیر بیشه‌ وجود با شیاطین‌ انسی‌ نمود و معنی‌ فنای فی‌المعبود رزقنا ﷲ الملک‌ الودود

شد علی‌ با ذوالفقار حیدری
باز اندر جنگ‌ قوم خیبری
هر ولی‌ ای، هست‌ تیغش‌ ذوالفقار
زآنکه‌ سازد نفی‌ غیر کردگار
ذوالفقار آمد از آن بر شکل‌ لا
از پی‌ اثبات‌ ذات‌ کبریا
هر ولی‌ هم‌ مظهر شیر خداست‌
از علی‌(ع) بر دست‌ او شمشیر لاست‌
تیغ‌ لا مخصوص دست‌ آن شه‌ است‌
دست‌ غیر از ذوالفقارش کوته‌ است‌
زآنکه‌ تا نبود موحد در نسق‌
کی‌ تواند کرد کس‌ اثبات‌ حق‌
مثبِت‌ حق‌ پس‌ حقیقت‌ آن ولی‌ است‌
کش‌ به‌ دست‌ عدل شمشیر علی‌ است‌
مر ولی‌ را هست‌ بر دست‌ ولا
تیغ‌ آهن‌ گاه و گه‌ تیغ‌ دعا
این‌ دعا هم‌ ذات‌ حق‌ را خواندن است‌
تیغ‌ لا بر هرچه‌ جز حق‌ راندن است‌
تا بود غیر از خدایت‌ مدعا
بر اجابت‌ کی‌ رسد هرگز دعا
هرچه‌ پس‌ او نفی‌ غیر کردگار
می‌ کند باشد نتیجه‌ ذوالفقار
شرح این‌ جای دگر گویم‌ تو را
حالی‌ از تحقیق‌ این‌ معنی‌ درآ
حضرت‌ عباس میر خافقین‌
بهر نفی‌ غیر و اثبات‌ حسین‌
ذوالفقار آورد بیرون از غلاف‌
با مخالف‌ گشت‌ سرگرم مصاف‌
هر چه‌ را غیر از حسین‌(ع) انکار کرد
بر فرار، آن قوم را ناچار کرد
آری آرد چون ولی‌ برهان هو
می‌ گریزد خصم‌ از میدان او
پشت‌ کردند آن گروه دیو کیش‌
شیر قدرت‌ گلّه را انداخت‌ پیش‌
چونکه‌ در دریا نهیب‌ آرد نهنگ‌
کی‌ بود دعموص را جای درنگ‌
می‌شد افزون گر نهیب‌ِ آن جناب‌
زَهرة شیر فلک‌ می‌گشت‌ آب‌
تا چه‌ جای روبهان بی‌تمیز
کز نهیبی‌ رو کنند اندر گریز
آن نبود از بهر اندرز و نهیب‌
بل‌ مزاحی‌ بود و این‌ باشد عجیب‌
تو عجب‌ داری که‌ چون بود آن مزاح
بُد مزاحی‌ قهرآمیز از صلاح
قصد شیر حق‌ نه‌ قتل‌ و غارت‌ است‌
زآنکه‌ او دریای لطف‌ و رحمت‌ است‌
ورنه‌ گر اندک نهیبی‌ وی کند
شیر گردون زهره و دل قی‌ کند
الغرض چون ساحت‌ میدان همه‌
گشت‌ خالی‌ ز اجتماع آن رمه‌
چشمه‌ فضل‌ و کرم بحر حیات‌
روی رحمت‌ کرد بر آب‌ فرات‌
در فرات‌ آن بحر دین‌ و داوری
کرد فُلک‌ اهتمامش‌ لنگری
مَشک‌ را پر آب‌ کرد و بازگشت‌
سوی خرگه‌ شاه میدان تاز گشت‌
پاس اکرام وفا را آن جناب‌
تشنه‌ لب‌ برگشت‌ از دریای آب‌
گر تو را دل جانب‌ اهل‌ وفاست‌
این‌ خود ای جان معنی‌ فقر و فناست‌
مر فنا را شد وفا اول قدم
وآن بود نفی‌ حدوث‌ اندر قدم
نفی‌ حادث‌ ترک هستی‌ کردن است‌
روی بر اعلی‌ ز پستی‌ کردن است‌
ترک هستی‌ نیست‌ بذل جان و سر
جان چه‌ باشد هست‌ آن حرف‌ دگر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: خانم مقصودی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شد علی‌ با ذوالفقار حیدری
باز اندر جنگ‌ قوم خیبری
هوش مصنوعی: علی با شمشیر حیدری‌اش دوباره در جنگ با قوم خیبر حاضر شد.
هر ولی‌ ای، هست‌ تیغش‌ ذوالفقار
زآنکه‌ سازد نفی‌ غیر کردگار
هوش مصنوعی: هر ولی و پیشوایی که در راه حق قدم می‌گذارد، مانند تیغ ذوالفقار است، چرا که به حقیقت و یکتایی خداوند اهمیت می‌دهد و از هر چیزی که غیر اوست، نفی و دوری می‌کند.
ذوالفقار آمد از آن بر شکل‌ لا
از پی‌ اثبات‌ ذات‌ کبریا
هوش مصنوعی: ذوالفقار به‌گونه‌ای نمودار شد که به نشانی از وجود و عظمت خدا تبدیل گشت.
هر ولی‌ هم‌ مظهر شیر خداست‌
از علی‌(ع) بر دست‌ او شمشیر لاست‌
هوش مصنوعی: هر ولی (ولی‌الله) نمایانگر قدرت و شجاعت خداوند است و از علی (ع)، شمشیری در دست اوست که نشان‌دهنده توانمندی و حیات‌بخش بودن اوست.
تیغ‌ لا مخصوص دست‌ آن شه‌ است‌
دست‌ غیر از ذوالفقارش کوته‌ است‌
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تیغ و سلاح مخصوص یک پادشاه و فرد برتر است و دیگران نمی‌توانند به آن دسترسی پیدا کنند یا مانند او نمی‌توانند از آن استفاده کنند. به عبارتی، توانایی‌ها و قدرت آن فرد منحصر به خودش است و افراد دیگر در این زمینه ناتوان هستند.
زآنکه‌ تا نبود موحد در نسق‌
کی‌ تواند کرد کس‌ اثبات‌ حق‌
هوش مصنوعی: تا زمانی که یک فرد توحید را در سرلوحه کار خود قرار ندهد، هیچ کس نمی‌تواند حق را ثابت کند.
مثبِت‌ حق‌ پس‌ حقیقت‌ آن ولی‌ است‌
کش‌ به‌ دست‌ عدل شمشیر علی‌ است‌
هوش مصنوعی: حقیقت، همان حق است و آن کسی که به این حق دسترسی دارد، ولی (امام) است، چرا که در این راستا، عدل و انصاف او همچون شمشیری تیز است که در دست علی قرار دارد.
مر ولی‌ را هست‌ بر دست‌ ولا
تیغ‌ آهن‌ گاه و گه‌ تیغ‌ دعا
هوش مصنوعی: ولی دارای قدرت و نفوذ است، همچون تیغی از آهن که گاه و بی‌گاه، با دعا و نجوای دل، به کار می‌آید.
این‌ دعا هم‌ ذات‌ حق‌ را خواندن است‌
تیغ‌ لا بر هرچه‌ جز حق‌ راندن است‌
هوش مصنوعی: این دعا به معنای درخواست نزدیک شدن به ذات خداوند است و برخورد با هر چیزی غیر از او را با قاطعیت و شدت کنار گذاشتن می‌خواند.
تا بود غیر از خدایت‌ مدعا
بر اجابت‌ کی‌ رسد هرگز دعا
هوش مصنوعی: هرگاه جز خداوندی دیگری وجود داشته باشد، دعا به اجابت نخواهد رسید.
هرچه‌ پس‌ او نفی‌ غیر کردگار
می‌ کند باشد نتیجه‌ ذوالفقار
هوش مصنوعی: هر چیزی که بعد از او وجود نداشته باشد، نتیجه‌اش به قدرت ذوالفقار وابسته است.
شرح این‌ جای دگر گویم‌ تو را
حالی‌ از تحقیق‌ این‌ معنی‌ درآ
هوش مصنوعی: در جای دیگری درباره این موضوع صحبت خواهم کرد و حالتی از بررسی این معنا را به تو خواهم گفت.
حضرت‌ عباس میر خافقین‌
بهر نفی‌ غیر و اثبات‌ حسین‌
هوش مصنوعی: حضرت عباس در میدان نبرد برای اثبات حقانیت حسین و رد هر گونه ناحقی می‌جنگید.
ذوالفقار آورد بیرون از غلاف‌
با مخالف‌ گشت‌ سرگرم مصاف‌
هوش مصنوعی: ذوالفقار، شمشیر معروف امام علی (ع)، را از غلاف بیرون آورد و با دشمنان به مبارزه پرداخت.
هر چه‌ را غیر از حسین‌(ع) انکار کرد
بر فرار، آن قوم را ناچار کرد
هوش مصنوعی: هر چیزی را که غیر از حسین (ع) رد کرد، آن گروه را به فرار وادار کرد.
آری آرد چون ولی‌ برهان هو
می‌ گریزد خصم‌ از میدان او
هوش مصنوعی: بله، وقتی که کسی با دلیل و منطق قوی وارد میدان شود، دشمن از مواجهه با او فرار می‌کند.
پشت‌ کردند آن گروه دیو کیش‌
شیر قدرت‌ گلّه را انداخت‌ پیش‌
هوش مصنوعی: گروه دیو مانند، از قدرت و شجاعت شیر، روی برگردانده و او را به زانو درآوردند.
چونکه‌ در دریا نهیب‌ آرد نهنگ‌
کی‌ بود دعموص را جای درنگ‌
هوش مصنوعی: زمانی که نهنگ در دریا صدا می‌زند، هیچ‌کس نمی‌تواند درنگ کند و بی‌کار بماند.
می‌شد افزون گر نهیب‌ِ آن جناب‌
زَهرة شیر فلک‌ می‌گشت‌ آب‌
هوش مصنوعی: اگر نهیب آن شخصیت بزرگ نبود، شیرِ فلک نیز به آب تبدیل می‌شد و از قدرت و عظمتش کاسته می‌شد.
تا چه‌ جای روبهان بی‌تمیز
کز نهیبی‌ رو کنند اندر گریز
هوش مصنوعی: تا کجا می‌توانند روباهان بی‌تفاوت فرار کنند زمانی که تحت فشار قرار بگیرند؟
آن نبود از بهر اندرز و نهیب‌
بل‌ مزاحی‌ بود و این‌ باشد عجیب‌
هوش مصنوعی: این رفتار به منظور پند یا توبیخ نبود، بلکه صرفاً برای شوخی و سرگرمی بود و این موضوع خیلی جالب است.
تو عجب‌ داری که‌ چون بود آن مزاح
بُد مزاحی‌ قهرآمیز از صلاح
هوش مصنوعی: تعجب نکن که آن شوخی چطور بود، زیرا این شوخی، شوخی‌ای جدی و ناشی از صلاح است.
قصد شیر حق‌ نه‌ قتل‌ و غارت‌ است‌
زآنکه‌ او دریای لطف‌ و رحمت‌ است‌
هوش مصنوعی: هدف شیر خدا تنها کشتن و چپاول نیست، زیرا او دریای رحمت و محبت است.
ورنه‌ گر اندک نهیبی‌ وی کند
شیر گردون زهره و دل قی‌ کند
هوش مصنوعی: اگر نهیبی از او بیفتد، شیر آسمان هم ترس و دلش را از دست می‌دهد.
الغرض چون ساحت‌ میدان همه‌
گشت‌ خالی‌ ز اجتماع آن رمه‌
هوش مصنوعی: بنابراین، وقتی که میدان پر از حضور آن گله خالی شد، نتیجه‌گیری باید کرد که...
چشمه‌ فضل‌ و کرم بحر حیات‌
روی رحمت‌ کرد بر آب‌ فرات‌
هوش مصنوعی: چشمه‌ی بخشش و مهربانی، مانند دریا زندگی، بر روی آب‌های فرات رحمت نازل کرد.
در فرات‌ آن بحر دین‌ و داوری
کرد فُلک‌ اهتمامش‌ لنگری
هوش مصنوعی: در رود فرات، آن دریا از دین و قضا و قدر، کشتی‌اش با جدیت در انتظار لنگر است.
مَشک‌ را پر آب‌ کرد و بازگشت‌
سوی خرگه‌ شاه میدان تاز گشت‌
هوش مصنوعی: او مشک را پر از آب کرد و دوباره به سمت چادر شاه در میدان برگشت.
پاس اکرام وفا را آن جناب‌
تشنه‌ لب‌ برگشت‌ از دریای آب‌
هوش مصنوعی: او در حالی که تشنه بود و از آب دریا برگشت، به پاس احترام و وفاداری شخص خاصی، اقدام کرد.
گر تو را دل جانب‌ اهل‌ وفاست‌
این‌ خود ای جان معنی‌ فقر و فناست‌
هوش مصنوعی: اگر دل تو با دوستان وفادار باشد، این خود نشانه‌ای از فقر و از دست رفتن خودخواهی است.
مر فنا را شد وفا اول قدم
وآن بود نفی‌ حدوث‌ اندر قدم
هوش مصنوعی: مفهوم این بیت این است که در آغاز مسیر رهایی از دنیا و فنا، باید به وفاداری به اصول و ارزش‌ها توجه کرد و این آغاز، به معنای نفی تازه بودن و پدیده‌های زودگذر است.
نفی‌ حادث‌ ترک هستی‌ کردن است‌
روی بر اعلی‌ ز پستی‌ کردن است‌
هوش مصنوعی: انکار حادثه، به معنای دست کشیدن از وجود است و رو آوردن به عالی‌تر از پستی‌هاست.
ترک هستی‌ نیست‌ بذل جان و سر
جان چه‌ باشد هست‌ آن حرف‌ دگر
هوش مصنوعی: از وجود خود کناره‌گیری کن و جان و سر خود را فدای چیزی نکن، چون آنچه که هست، به چیزی دیگر مربوط می‌شود.