گنجور

بخش ۶ - در معنی‌ طلب‌ و قبح‌ سوء ظن‌

طالب‌ مسکین‌ کجایی‌ گوش گیر
مَشک‌ بی‌آب‌ طلب‌ بر دوش گیر
باز گویا چشم‌ فهمت‌ خواب‌ رفت‌
نه‌ پی‌ آب‌ این چنین‌ بی‌تاب‌ رفت‌
یا که‌ نشنیدی تو گفتار مرا
یا نکردی فهم‌ اسرار مرا
زآنچه‌ گفتم‌ با تو اندر این‌ کتاب‌
باز پنداری که‌ رفت‌ او بهر آب‌
هست‌ عباس علی‌ خود بحر جود
چشمه‌ ایجاد و ینبوع وجود
هفت‌ بحر از بحر جودش یک‌ نم‌ است‌
بحر امکان خود جهانی‌ زآن یم‌ است‌
تا نپنداری که‌ رفت‌ از بهر آب‌
سوی میدان با چنان شور و شتاب‌
رفت‌ با مشک‌ از پی‌ آب‌ طلب‌
تا تو را آموزد آداب‌ طلب‌
دعوت‌ عشق‌ است‌ بانگ العطش‌
آن صدا را دست‌ و سر کن‌ پیشکش‌
داعی‌ حق‌ چون زند بانگت‌ به‌ خویش‌
سر به‌ کف‌ بگذار و رو مردانه‌ پیش‌
دست‌ از هستی‌ فرو شو سوی او
چون فتادت‌ دست‌، سر کن‌ گوی او
چون فتادت‌ دست‌ از دوش ای پسر
سینه‌ کن‌ بر تیر عشق‌ او سپر
چون فتادت‌ دست‌ بر دندان تو مشک‌
گیر،تا گرید فلک‌ بر خود ز رشک‌
زآنکه‌ از حمل‌ امانت‌ آسمان
کرد اباء و کرده ای تو حمل‌ آن
چونکه‌ دست‌ افتاد از دوشت‌ به‌ تیغ‌
سینه‌ بر تیرش سپر کن‌ بی‌ دریغ‌
سینه‌ات‌ چون شد ز ناوک چاک چاک
چشم‌ را کن‌ وقف‌ بر تیر هلاک
چون به‌ تیرش چشم‌ را کردی نیاز
کن‌ به‌ تیغش‌ زود گردن را دراز
چون جدا شد سر ز دوشت‌ بی‌ درنگ‌
استخوان خویش‌ را کن‌ وقف‌ سنگ‌
هست‌ یعنی‌ تا که‌ آثاری ز تو
آید اندر عشق‌ او کاری ز تو
چون نماندت‌ هیچ‌ آثاری بجا
گشته‌ای در وی فناء فی‌ الفنا
در حسین‌(ع) اینسان علمدار حسین‌(ع)
شد فنا تا یافت‌ اسرار حسین‌(ع)
کرد سر سودا به‌ بازار حسین‌(ع)
در دو عالم‌ گشت‌ سردار حسین‌(ع)
در ره حق‌ داد دست‌ حق‌ پرست‌
دست‌ ها شد جمله‌ او را زیردست‌
چون یدﷲ دست‌ عباس علی‌ است‌
پس‌ یقین‌ دست‌ خدا دست‌ ولی‌ است‌
پس‌ مکن‌ با پنجه‌ حق‌ پنجه‌ تو
گر نخواهی‌ پنجه‌ جان رنجه‌ تو
پنجه‌ کردن،ظن‌ّ بد، و اندیشه‌ است‌
کآن تو را بر پای فکرت‌ تیشه‌ است‌
تیشه‌ چو ن بر ریشه‌ فکرت‌ زنی‌
سد شود ره، تو عبث‌ جان می‌کَنی‌
سوء ظنّت‌ سیّما نسبت‌ به‌ پیر
ز اوج رفعت‌ بازت‌ اندازد به‌ زیر
تا تو از پستی‌ دگر از اوج جان
لاشه‌ خود را کشی‌ هیهات‌ دان
ور کشی‌ هم‌ شاید اما ظن‌ّ بد
گرددت‌ زآن بعد حبل‌ٌ مِن‌ مسد
ظن‌ بود بدخاصه‌، ظن‌ّ بد مآل
خاصه‌ نسبت‌ بر خداوندانِ حال
انّ بعض‌ الظن‌ّ اثم‌ آن شاه فرد
گفت‌ پس‌ تو گِرد ظن‌ّ بد مگرد
در طلب‌ تو حُسن‌ ظن‌ را پیشه‌ کن‌
ریشه‌ افکار بد را تیشه‌ کن‌
ورنه‌ در دل ظن‌ّ باطل‌ ریشه‌ کرد
شد چو محکم‌ ریشه‌ ات‌ را تیشه‌ کرد
ریشه‌ چون در خاک محکم‌ شد دگر
کی‌ برون آید به‌ زودی با تبر
در نیاید گر کنی‌ خود را هلاک
ریشهٔ محکم‌ دگر یکجا ز خاک
هر چه‌ آری ریشه‌ بیرون با تبر
باز بینی‌ ریشه‌های سر به‌ سر
ماند ار یک‌ ریشه‌ باز آن هم‌ قوام
یابد اندر خاک و گردد کار خام
همچنین‌ دان ریشه‌ ظن‌ّ و خیال
چون قوی شد قطع‌ آن باشد محال
چون قوی شد ریشه‌ات‌ را برکند
پس‌ مهِل‌ کآن ریشه‌ در دل جا کند
تا نگردیده است‌ ریشه‌ ظن‌، قوی
برکنش‌ زود از زمین‌ معنوی
ره مده ظن‌ را به‌ دل آسوده باش
یا چو دادی زودش از دل برتراش
ظن‌ نباشد شیوة اهل‌ طلب‌
صاحب‌ ظن‌، غافل‌ است‌ و بی‌ادب‌
بی‌ ادب‌ را ره برآن درگاه نیست‌
می‌رود بی‌خود دلش‌ در راه نیست‌

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: خانم مقصودی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

طالب‌ مسکین‌ کجایی‌ گوش گیر
مَشک‌ بی‌آب‌ طلب‌ بر دوش گیر
هوش مصنوعی: آه ای طالب بی‌نوا، کجایی؟ به صدا درآ که مشک خالی در دوش‌ات بگذار.
باز گویا چشم‌ فهمت‌ خواب‌ رفت‌
نه‌ پی‌ آب‌ این چنین‌ بی‌تاب‌ رفت‌
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که چشم و درک تو غفلت کرده و خواب‌آلود شده است. در نتیجه، تو بی‌خبر و بی‌تاب از آنچه که باید و نیاز داری، به دنبال چیزهایی هستی که به آن‌ها نیاز نداری.
یا که‌ نشنیدی تو گفتار مرا
یا نکردی فهم‌ اسرار مرا
هوش مصنوعی: یا اینکه تو به حرف‌های من گوش ندی، یا اینکه نتوانستی رازهای من را درک کنی.
زآنچه‌ گفتم‌ با تو اندر این‌ کتاب‌
باز پنداری که‌ رفت‌ او بهر آب‌
هوش مصنوعی: آنچه که در این کتاب با تو گفتم، فکر نکن که او به خاطر آب رفت.
هست‌ عباس علی‌ خود بحر جود
چشمه‌ ایجاد و ینبوع وجود
هوش مصنوعی: عباس و علی به عنوان دو شخصیت بزرگ و بخشنده توصیف شده‌اند. آنها مانند دریا و چشمه‌ای از generosity و وجود هستند، که نشان‌دهنده‌ی بخشش و زندگی‌بخشی زیادی هستند.
هفت‌ بحر از بحر جودش یک‌ نم‌ است‌
بحر امکان خود جهانی‌ زآن یم‌ است‌
هوش مصنوعی: در واقع، از فراوانی بخشندگی او، تنها قطره‌ای است. در حالی که دریای وجود او خود جهانی است و از آن دریا سرچشمه می‌گیرد.
تا نپنداری که‌ رفت‌ از بهر آب‌
سوی میدان با چنان شور و شتاب‌
هوش مصنوعی: این تصویر نشان می‌دهد که شخصی به دلیل نیاز به آب، با اشتیاق و سرعت به سمت میدان حرکت می‌کند. اما نکته این است که این حرکت و شتاب او نباید به طور ساده و سطحی تفسیر شود.
رفت‌ با مشک‌ از پی‌ آب‌ طلب‌
تا تو را آموزد آداب‌ طلب‌
هوش مصنوعی: رفت تا با مشک، آب بیاورد و در این راه به تو یاد بدهد چگونه باید طلب کرد.
دعوت‌ عشق‌ است‌ بانگ العطش‌
آن صدا را دست‌ و سر کن‌ پیشکش‌
هوش مصنوعی: صدای عشق همچون فریادی از تشنگی است که تو را به سوی خود می‌خواند. به این صدا گوش کن و آن را با دل و جان بپذیر.
داعی‌ حق‌ چون زند بانگت‌ به‌ خویش‌
سر به‌ کف‌ بگذار و رو مردانه‌ پیش‌
هوش مصنوعی: اگر دعوت‌کننده حق صدایت کند، سر خود را به کف بگذار و با شهامت به سوی او برو.
دست‌ از هستی‌ فرو شو سوی او
چون فتادت‌ دست‌، سر کن‌ گوی او
هوش مصنوعی: دستت را از دنیای مادی کوتاه کن و به سوی او ببر، چون که وقتی دستت به زمین بیفتد، باید سر را به او بسپاری.
چون فتادت‌ دست‌ از دوش ای پسر
سینه‌ کن‌ بر تیر عشق‌ او سپر
هوش مصنوعی: وقتی که از دوش تو بار عشق او پایین می‌آید، پسر! باید سینه‌ات را سپر کنی و در برابر عشق او مقاوم باشی.
چون فتادت‌ دست‌ بر دندان تو مشک‌
گیر،تا گرید فلک‌ بر خود ز رشک‌
هوش مصنوعی: اگر دستانت بر دندان‌های تو بیفتد، می‌توانی زیبایی آن را مانند مشک در نظر بگیری و به قدری زیبا هستی که آسمان به خاطر حسادت به تو، بر خود می‌گرید.
زآنکه‌ از حمل‌ امانت‌ آسمان
کرد اباء و کرده ای تو حمل‌ آن
هوش مصنوعی: چون آسمان از پذیرفتن امانت سرباز زد، تو این امانت را به دوش کشیدی.
چونکه‌ دست‌ افتاد از دوشت‌ به‌ تیغ‌
سینه‌ بر تیرش سپر کن‌ بی‌ دریغ‌
هوش مصنوعی: وقتی که از دوش تو به خاطر خطر افتاد، بی‌هیچ تردیدی باید سینه‌ات را در برابر تیغ دشمن محافظت کنی.
سینه‌ات‌ چون شد ز ناوک چاک چاک
چشم‌ را کن‌ وقف‌ بر تیر هلاک
هوش مصنوعی: وقتی سینه‌ات زخم‌هایی دارد و درد می‌کشد، باید چشمانت را به تیری که می‌تواند جانت را بگیرد، بسپاری.
چون به‌ تیرش چشم‌ را کردی نیاز
کن‌ به‌ تیغش‌ زود گردن را دراز
هوش مصنوعی: زمانی که به تیر او چشم دوختی، باید آماده باشی که به تیغ او نیز تسلیم شوی و سر خود را به سرعت در اختیارش قرار دهی.
چون جدا شد سر ز دوشت‌ بی‌ درنگ‌
استخوان خویش‌ را کن‌ وقف‌ سنگ‌
هوش مصنوعی: زمانی که سر از دوش تو جدا شد، بی‌درنگ استخوان خودت را وقف سنگ کن.
هست‌ یعنی‌ تا که‌ آثاری ز تو
آید اندر عشق‌ او کاری ز تو
هوش مصنوعی: وجود تو به معنای آن است که نشانه‌ها و تأثیرات تو در عشق او نمایان شود.
چون نماندت‌ هیچ‌ آثاری بجا
گشته‌ای در وی فناء فی‌ الفنا
هوش مصنوعی: وقتی که هیچ اثری از تو باقی نمی‌ماند، در واقع به نوعی محو در هستی شده‌ای.
در حسین‌(ع) اینسان علمدار حسین‌(ع)
شد فنا تا یافت‌ اسرار حسین‌(ع)
هوش مصنوعی: در حسین، جانش را فدای او کرد تا به راز و حقیقت‌های حسین پی ببرد.
کرد سر سودا به‌ بازار حسین‌(ع)
در دو عالم‌ گشت‌ سردار حسین‌(ع)
هوش مصنوعی: در جست‌وجوی عشق و شرف به محضر حسین(ع) رفت و در دو جهان به مقام رهبری و سروری دست یافت.
در ره حق‌ داد دست‌ حق‌ پرست‌
دست‌ ها شد جمله‌ او را زیردست‌
هوش مصنوعی: در مسیر حق، افرادی که به حق ایمان دارند، دستشان با قدرت و لطف حق (خدا) حمایت می‌شود و همه آنها از این حمایت بهره‌مند می‌گردند.
چون یدﷲ دست‌ عباس علی‌ است‌
پس‌ یقین‌ دست‌ خدا دست‌ ولی‌ است‌
هوش مصنوعی: خداوند قدرت و یاری‌اش را به دست عباس علیه‌السلام داده است، بنابراین می‌توانیم بگوییم که یاری خداوند از طریق دست ولی خدا انجام می‌شود.
پس‌ مکن‌ با پنجه‌ حق‌ پنجه‌ تو
گر نخواهی‌ پنجه‌ جان رنجه‌ تو
هوش مصنوعی: اگر نمی‌خواهی دچار دردسر و مشکل شوی، پس با قدرت و اختیار حق (خدا) چالش نکن و در کارهای خود احتیاط کن.
پنجه‌ کردن،ظن‌ّ بد، و اندیشه‌ است‌
کآن تو را بر پای فکرت‌ تیشه‌ است‌
هوش مصنوعی: کسی که به دیگران سوءظن دارد و در فکر خود مدام در حال تردید و نگرانی است، در واقع بر پایه‌ی اندیشه‌‌هایش به خود آسیب می‌زند.
تیشه‌ چو ن بر ریشه‌ فکرت‌ زنی‌
سد شود ره، تو عبث‌ جان می‌کَنی‌
هوش مصنوعی: اگر به ریشه‌های فکرت آسیب بزنی، راه به جایی نخواهی برد و تلاش‌های بیهوده‌ای برای به دست آوردن چیزی انجام می‌دهی.
سوء ظنّت‌ سیّما نسبت‌ به‌ پیر
ز اوج رفعت‌ بازت‌ اندازد به‌ زیر
هوش مصنوعی: بدگمانی به دیگران، به ویژه نسبت به افراد با تجربه و بزرگ، می‌تواند باعث سقوط تو از جایگاه بلندت شود.
تا تو از پستی‌ دگر از اوج جان
لاشه‌ خود را کشی‌ هیهات‌ دان
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو از مشکلات پایین بیایی و دیگر از بالاترین مرحله وجودت جدا شوی، هرگز تصور نکن که این ممکن است.
ور کشی‌ هم‌ شاید اما ظن‌ّ بد
گرددت‌ زآن بعد حبل‌ٌ مِن‌ مسد
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است تو را به زحمت بکشد، اما بعد از آن بدگمانی به تو خواهد آمد؛ مانند رشته‌ای از لیف خرما.
ظن‌ بود بدخاصه‌، ظن‌ّ بد مآل
خاصه‌ نسبت‌ بر خداوندانِ حال
هوش مصنوعی: گمان بد در اینجا به ویژه نسبت به نتیجه‌گیری‌های خاص و در مورد خداوندان حالات، نادرست است.
انّ بعض‌ الظن‌ّ اثم‌ آن شاه فرد
گفت‌ پس‌ تو گِرد ظن‌ّ بد مگرد
هوش مصنوعی: بعضی از گمان‌ها می‌تواند گناه باشد. پس، ای آن شاه، به دور از گمان‌های بد باش.
در طلب‌ تو حُسن‌ ظن‌ را پیشه‌ کن‌
ریشه‌ افکار بد را تیشه‌ کن‌
هوش مصنوعی: در جستجوی تو، خوش‌بینی را در نظر داشته باش و افکار منفی را از ریشه قطع کن.
ورنه‌ در دل ظن‌ّ باطل‌ ریشه‌ کرد
شد چو محکم‌ ریشه‌ ات‌ را تیشه‌ کرد
هوش مصنوعی: اگر در دل به باوری نادرست چنگ بیندازی، آن باور همچون درختی ریشه‌دار می‌شود و با شدت و قاطعیت، ریشه‌هایت را قطع می‌کند.
ریشه‌ چون در خاک محکم‌ شد دگر
کی‌ برون آید به‌ زودی با تبر
هوش مصنوعی: زمانی که ریشه یک درخت در خاک محکم و استوار شود، دیگر به‌سادگی و به‌زودی نمی‌توان آن را با تبر قطع کرد.
در نیاید گر کنی‌ خود را هلاک
ریشهٔ محکم‌ دگر یکجا ز خاک
هوش مصنوعی: اگر خود را برسانی به نابودی، دیگر ریشه‌های محکم را نمی‌توانی در یک جا از خاک بیرون بکشی.
هر چه‌ آری ریشه‌ بیرون با تبر
باز بینی‌ ریشه‌های سر به‌ سر
هوش مصنوعی: هر چه می‌کنی، تمام آثار و نتایج آن به وضوح قابل مشاهده است. اگر ریشه‌های کارها و اعمالت را از زمین بیرون بکشی، همه‌ی آنها نمایان می‌شود.
ماند ار یک‌ ریشه‌ باز آن هم‌ قوام
یابد اندر خاک و گردد کار خام
هوش مصنوعی: اگر یک ریشه از خاک بیرون بماند، باز هم نمی‌تواند به خوبی رشد کند و به ثمر برسد.
همچنین‌ دان ریشه‌ ظن‌ّ و خیال
چون قوی شد قطع‌ آن باشد محال
هوش مصنوعی: زمانی که گمان و خیال به قدر کافی قوی می‌شوند، قطع کردن آن‌ها غیرممکن خواهد بود.
چون قوی شد ریشه‌ات‌ را برکند
پس‌ مهِل‌ کآن ریشه‌ در دل جا کند
هوش مصنوعی: وقتی که ریشه‌ات قوی شود، آن را قطع می‌کنند، پس نگذار که آن ریشه در دل تو جا بگیرد.
تا نگردیده است‌ ریشه‌ ظن‌، قوی
برکنش‌ زود از زمین‌ معنوی
هوش مصنوعی: تا زمانی که ریشه‌ی شک و تردید وجود دارد، باید هرچه سریع‌تر آن را از دل و جان خود بزداییم تا رشد نکند.
ره مده ظن‌ را به‌ دل آسوده باش
یا چو دادی زودش از دل برتراش
هوش مصنوعی: به فکر بد نباش و خیالت راحت باشد، یا اگر قبلاً فکر بدی به ذهنت آمد، سریعاً آن را از دل خود بیرون کن.
ظن‌ نباشد شیوة اهل‌ طلب‌
صاحب‌ ظن‌، غافل‌ است‌ و بی‌ادب‌
هوش مصنوعی: افراد جستجوگر و دانا از پیش‌داوری و گمان‌های بی‌اساس دوری می‌کنند و کسی که به این گمان‌ها چسبیده، ناآگاه و بی‌احترام است.
بی‌ ادب‌ را ره برآن درگاه نیست‌
می‌رود بی‌خود دلش‌ در راه نیست‌
هوش مصنوعی: افراد بی‌ادب و بی‌احترام به چنین مکانی راهی ندارند، زیرا قلبشان در این مسیر آگاه و هشیار نیست و بی‌هوده و بی‌هدف حرکت می‌کنند.