گنجور

بخش ۲۳ - و وجدک ضالاً فهدی

احمدا یاد آر کز ملک‌ وجود
رخت‌ بستی‌ چون به‌ اقلیم‌ شهود
تو به‌ صحرای شهادت‌ گم‌ شدی
هم‌ جدا چون قطره از قلزم شدی
من‌ نمودم ره تو را در بحر جمع‌
روشنت‌ کردم به‌ جمع‌ خود چو شمع‌
گشتم‌ از فضل‌ خود ای درّ یتیم‌
رهنمایت‌ بر صراط مستقیم‌
دادمت‌ در ظل‌ قرب‌ خویش‌ جا
تا تو باشی‌ گمرهان را رهنما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: خانم مقصودی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

احمدا یاد آر کز ملک‌ وجود
رخت‌ بستی‌ چون به‌ اقلیم‌ شهود
هوش مصنوعی: ای بی‌خبر، به یاد داشته باش که از قلمرو وجود خود کناره‌گیری کرده‌ای، همان‌طور که به عرصه‌ی شهود قدم گذاشته‌ای.
تو به‌ صحرای شهادت‌ گم‌ شدی
هم‌ جدا چون قطره از قلزم شدی
هوش مصنوعی: تو در میدان شهادت گم شده‌ای و به‌تنهایی مانند قطره‌ای از دریا فاصله گرفته‌ای.
من‌ نمودم ره تو را در بحر جمع‌
روشنت‌ کردم به‌ جمع‌ خود چو شمع‌
هوش مصنوعی: من راه تو را به‌ وضوح نشان دادم و در میان جمع، نورانی‌ات کردم، مانند شعله شمعی در جمع دیگران.
گشتم‌ از فضل‌ خود ای درّ یتیم‌
رهنمایت‌ بر صراط مستقیم‌
هوش مصنوعی: من با فضل و لطف خودم، ای مروارید یتیم، تو را راهنمایی می‌کنم تا بر راه راست و صحیح قدم بگذاری.
دادمت‌ در ظل‌ قرب‌ خویش‌ جا
تا تو باشی‌ گمرهان را رهنما
هوش مصنوعی: به تو در سایه‌ی نزدیکی خودم مکانی دادم تا تو بتوانی راهنمایی برای گمراهان باشی.