گنجور

بخش ۲۰ - در معنی‌انا فتحنا لک‌ فتحاً مبینا لیغفر لک‌ ﷲ ما تقدم من‌ ذنبک‌ و ما تأخّر و یتم‌ نعمته‌ علیک‌ و یهدیک‌ صراطاً مستقیماً

بدان ای سالک‌ طریق‌ هدایت‌ و طالب‌ وصول به‌ سر منزل ولایت‌ که‌ چون انسان کامل‌ که مظهر اسمای حسنای الهیه‌ است‌ از مرتبه‌ وجود به‌ عالم‌ ملک‌ و شهود تنزل کند و متلبس‌ به‌ لباس ناسوتی‌ عنصری گردد و به‌ تعینات‌ امکانی‌ که‌ هر یک‌ مرتبه‌ای است‌ از مراتب‌ وجود متعین‌ شود و به ‌ تعینات‌ مذکوره او را حجاب‌ مشاهده ذات‌ شود و محققین‌ صاحب‌ شهود این‌ تعینات‌ را ذنب‌ معنوی دانند لهذا سالک‌ را در سلوک من‌ الخلق الی‌ الحق‌ که‌ آن را کهین‌ قوس صعود خوانند حجابات‌ هستی‌ دریده شود و رفع‌ تعینات‌ امکانی‌ گردد و به‌ مقام جمع‌ بعد از فرق که‌ به‌ اصطلاح عرفای حقه‌ مرتبه‌ وصول است‌ فایض‌ گردد از کبایر هستی‌ توبه‌ کند و غرق بحر رحمت‌ خاص الخاص حضرت‌ احدی تعالت‌ سلطنته‌ و جل‌ شأنه‌ و اعظم‌ برهانه‌ شود و در آن مقام تاج ارشاد و هدایت‌ و تکمیل‌ او را بر فرق قابلیت‌ گذارند و او را به‌ دعوت‌ خلق‌ به‌ مقام فرق و صورت‌ عود دهند و این‌ مقام را محققین‌ جمع‌الجمع‌ و فرق بعد الجمع‌ خوانده اند سالک‌ مجدداً به‌ تعینات‌ مذکوره اضافیه‌ شهودیه‌ متعین‌ و مقید شود اما نه‌ بر وجهی‌ که‌ مغلوب‌ و مقهور آن تعینات‌ گردد و یا آن تعینات‌ اضافیه‌ کثرتیه‌ او را حجاب‌ مشاهده ذات‌ و جمع‌ اسماء و صفات‌ شود این‌ است‌ نکته‌ و ما تأخّر وﷲ العالم‌ به‌ حقایق‌ الامور.

گرمقید در لباس کثرتی‌
تو به‌ ذات‌ خویشتن‌ بودی احد
نه‌ تعین‌ بود ذاتت‌ را نه‌ حد
گر کنون اندر لباس کثرتی‌
ماسوا را علّتی‌ و غایتی‌
تا شود معلول از علّت‌ خبر
بَستمت‌ از میم‌ امکانی‌ کمر
چون سفر کردی ز جمع‌ خود به‌ فرق
ساخت‌ روشن‌ نور نامت‌ غرب‌ و شرق
جانت‌ چون پوشید، ای سلطان ناس
از تعیّن‌ های امکانی‌ لباس
وآن تعیّن‌ های امکانی‌ لقب‌
شد حجاب‌ جمعت‌ ای کامل‌ ادب‌
وآن حجابات‌ ار چه‌ اندر جنب‌ تو
محترق بُد،گشت‌ هر یک‌ ذنب‌ تو
پس‌ تو را آموختم‌ در عین‌ فرق
سرّ توبه‌، ای امام اهل‌ دلق‌
توبه‌ چبود گر گشایی‌ نیک‌ سمع‌
از مقام فرق برگشتن‌ به‌ جمع‌
توبه‌ چبود نزد ارباب‌ شهود
جمع‌ بعد از فرق در قوس صعود
سوی حق‌ از خلق‌ چون عارج شود
از هر آن قیدش که‌ جان خارج شود
زآن تعیّن‌ کرده استغفار او
رفته‌ زآن هستی‌ برون یکباره او
رفته‌ رفته‌ کشف‌ِ هر یک‌ زآن حجب‌
توبه‌ زآن جرمست‌ نزد اهل‌ لُب‌
شد چو ز اقسام تعیّن‌ هاش دل
رفته‌ و با ذات‌ مطلق‌ متّصل‌
پس‌ به‌ فضل‌ حق‌ تعالی‌ مرد راه
پاک گردد جانش‌ از لوث‌ گناه
جان سالک‌ چون شد از هستی‌ خلاص
گردد از حق‌ مورد غفران خاص
تاج کرّمنا حقش‌ بِنهد به‌ فرق
پس‌ روان سازد ز جمعش‌ سوی فرق
بر سر راه آید از منزلگه‌ او
گمرهان را تا نماید خوش ره او
احمدا دادم تو را فتحی‌ مبین‌
گشت‌ جانت‌ فتح‌ ما را مستعین‌
سرّ توبه‌ مر تو را آموختم‌
پرده های هستی‌ات‌ را سوختم‌
دادمت‌ در فرق بعد از جمع‌ راه
نک‌ به‌ ملک‌ جمع‌ و فرقی‌ پادشاه
ذنب‌ های ما تقدم را تمام
از تو کردم عفو ای جمعی‌ مقام
هم‌ حجاب‌ ما تأخّر را ز تو
رفع‌ کردم تا نگردی بند او
در مقام فرق ای کامل‌ نصاب‌
نیستت‌ با جمع‌ ما یک‌ مو حجاب‌
نعمتی‌ دادم تو را افزون و خاص
کآن تو را دارد کمال اختصاص
انبیاء را من‌ ندادم بی‌ شکی‌
آنچه‌ دادم بر تو الاّ اندکی‌
شکر این‌ نعمت‌ تو را باید فزون
ور ز عهدة شکر آن نایی‌ برون
ما تو را در شکر خود نصرت‌ دهیم‌
صد زبان در شکر این‌ نعمت‌ دهیم‌
کن‌ سپاس ما که‌ داری ای نبی‌
ظاهر و باطن‌ معینی‌ چون علی‌
گرچه‌ او یار است‌ با هر کس‌ نهان
لیک‌ یار تو است‌ در عین‌ عیان
او صراط مستقیم‌ است‌ ای حبیب‌
نیست‌ هر کس‌ را در این‌ نعمت‌ نصیب‌
پس‌ تو را مخصوصه‌ دادم این‌ نعیم‌
هادی ات‌ گشتم‌ به‌ راه مستقیم‌
احمدا تا شاکر این‌ نعمتی‌
مستحق‌ صد هزاران رحمتی‌
احمدا تا حیدرت‌ باشد معین‌
در دو عالم‌ خسروی و بی‌قرین‌
احمدا ذات‌ علی‌ ذات‌ من‌ است‌
محو او ثابت‌ در اثبات‌ من‌ است‌

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: خانم مقصودی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان ای سالک‌ طریق‌ هدایت‌ و طالب‌ وصول به‌ سر منزل ولایت‌ که‌ چون انسان کامل‌ که مظهر اسمای حسنای الهیه‌ است‌ از مرتبه‌ وجود به‌ عالم‌ ملک‌ و شهود تنزل کند و متلبس‌ به‌ لباس ناسوتی‌ عنصری گردد و به‌ تعینات‌ امکانی‌ که‌ هر یک‌ مرتبه‌ای است‌ از مراتب‌ وجود متعین‌ شود و به ‌ تعینات‌ مذکوره او را حجاب‌ مشاهده ذات‌ شود و محققین‌ صاحب‌ شهود این‌ تعینات‌ را ذنب‌ معنوی دانند لهذا سالک‌ را در سلوک من‌ الخلق الی‌ الحق‌ که‌ آن را کهین‌ قوس صعود خوانند حجابات‌ هستی‌ دریده شود و رفع‌ تعینات‌ امکانی‌ گردد و به‌ مقام جمع‌ بعد از فرق که‌ به‌ اصطلاح عرفای حقه‌ مرتبه‌ وصول است‌ فایض‌ گردد از کبایر هستی‌ توبه‌ کند و غرق بحر رحمت‌ خاص الخاص حضرت‌ احدی تعالت‌ سلطنته‌ و جل‌ شأنه‌ و اعظم‌ برهانه‌ شود و در آن مقام تاج ارشاد و هدایت‌ و تکمیل‌ او را بر فرق قابلیت‌ گذارند و او را به‌ دعوت‌ خلق‌ به‌ مقام فرق و صورت‌ عود دهند و این‌ مقام را محققین‌ جمع‌الجمع‌ و فرق بعد الجمع‌ خوانده اند سالک‌ مجدداً به‌ تعینات‌ مذکوره اضافیه‌ شهودیه‌ متعین‌ و مقید شود اما نه‌ بر وجهی‌ که‌ مغلوب‌ و مقهور آن تعینات‌ گردد و یا آن تعینات‌ اضافیه‌ کثرتیه‌ او را حجاب‌ مشاهده ذات‌ و جمع‌ اسماء و صفات‌ شود این‌ است‌ نکته‌ و ما تأخّر وﷲ العالم‌ به‌ حقایق‌ الامور.
احمدا تو شمع‌ جمع‌ وحدتی‌
هوش مصنوعی: ای سالکِ راه هدایت و جویای وصول به جایگاه ولایت، بدانی که هنگامی که انسان کامل، که مظهر اسم‌های زیبا و الهی است، از مرتبه وجود به عالم ملک و شهود نازل می‌شود و لباس مادی بر تن می‌کند، در نتیجه به تعینات امکانی دچار می‌گردد که هر یک مرتبه‌ای از مراتب وجود است. این تعینات حجاب مشاهده ذات الهی او می‌شود و عارفان شهودگر، این تعینات را همان ذنب معنوی می‌دانند. از این رو، سالک در مسیر سلوک از خلق به حق، که آن را قوس صعود می‌نامند، باید حجاب‌های هستی را دریده و تعینات امکانی را کنار بگذارد تا به مقام جمع بعد از فرق که در عرفان به مرتبه وصول شناخته می‌شود، نائل گردد. او باید از بزرگ‌ترین گناهان توبه کند و در دریای رحمت خاص خداوند غرق شود و در این مقام، تاج هدایت و تکمیل بر سر او نهاده می‌شود و به دعوت مردم به مقام فرق و صورت بازگردانده می‌شود. این مقام توسط عارفان جمع‌الجمع و فرق بعد الجمع نامیده شده است. سالک بار دیگر به تعینات جدید شهودیه متعین و مقید می‌شود، اما نه به گونه‌ای که مغلوب آن تعینات گردد یا این تعینات بر او حجاب ببندند و مشاهده ذات و جمع اسماء و صفات را از او بگیرند. این نکته‌ای است که باید درک شود و خداوند به حقایق امور آگاه‌تر است. ستایش خداوند که چراغ جمع و وحدت است.