گنجور

بخش ۱۹ - در تحقیق‌ افعال خضر و اسرار آن

طالب‌ حق‌ چونکه‌ در اول قدم
دل کند تسلیم‌ پیر پاک دم
این‌ عمل‌ با اختیار خود کند
جذب‌ حق‌ پس‌ ز اختیارش برکند
این‌ اراده نسبتش‌ بر طالب‌ است‌
زآنکه‌ بر دل اختیارش غالب‌ است‌
نفس‌ را چون کُشت‌ و رست‌ از اختیار
شد اراده او اراده کردگار
شیخ‌ گرچه‌ فعل‌ او فعل‌ خداست‌
لیک‌ در تکمیل‌ ما همراه ماست‌
سالک‌ ره هر کجا سازد وطن‌
شیخ‌ گوید از مقام او سخن‌
در مقام اختیار و بندگی‌
خضر با آن دانش‌ و فرخندگی‌
لاجرم گفت‌ از اراده خویشتن‌
فُلک‌ را معیوب‌ کردم بی‌سخن‌
باز گو ای عارف‌ کامل‌ مقام
خضر ببرید از چه‌ حلق‌ آن غلام
از اراده حق‌ بُد ار آن فعل‌ نیک‌
خویش‌ را با حق‌ چرا سازد شریک‌
لب‌ به‌ تحقیق‌ اَرَدنا برگشا
بر ر خ معنی‌ در دیگر گشا
موسیا باشند گر داری یقین‌
والدین‌ آن غلام از مؤمنین‌
وآن غلامی‌ مشرک و نا اهل‌ بود
همچو کنعان پای تا سر جهل‌ بود
کشتنش‌ زآنگشت‌ بر ما مفترض
تا دهیم‌ اولاد صالح‌ در عوض
موسیا این‌ نکته‌ ز اسرار من‌ است‌
گرچه‌ در شرع تو نا مستحسن‌ است‌
ای صفی‌، ای خضر وقت‌ عارفان
سرّ این‌ فعل‌ خضر را کن‌ بیان
نفس‌ اماره است‌ آن سرکش‌ غلام
کشتنش‌ بر خضر واجب‌ بی‌ کلام
عقل‌ و روح آن والدین‌ متّقی‌
که‌ از ایشان زاده این‌ نفس‌ شقی‌
هیچ‌ نکُشد نفس‌ را جز ظل‌ پیر
دامن‌ آن نفس‌ کُش‌ را سخت‌ گیر
پیر را نبود در این‌ کشتن‌ غرض
جز که‌ نفس‌ مطمئن‌ بدهد عوض
نفس‌ را تسلیم‌ پیر راه کن‌
شرّ این‌ خونخواره را کوتاه کن‌
تا بود او زنده، عقلت‌ مرده است‌
غول وسواسش‌ ز راهت‌ برده است‌
ای اخی‌ تو یوسف‌ مصر هُشی‌
که‌ اسیر این‌ چَه‌ یوسف‌ کُشی‌
نفس‌ خود را کُش ‌درآ زین‌ قعر چاه
تا شوی در مصر معنی‌ پادشاه
باز گو خضرا در این‌ قتل‌ عظیم‌
از چه‌ رو گفتی‌ اَرَدنا با کلیم‌
نسبت‌ این‌ فعل‌ را گو ماجرا
هم‌ به‌ حق‌ دادی و هم‌ بر خود چرا
سالک‌ راه از دم پیر ای دو دِل
چونکه‌ خواهد نفس‌ دون را مضمحل‌
عون حق‌ همراه سعی‌ وی شود
ورنه‌ بی‌عون خدا این‌ کی‌ شود
گرچه‌ اینجا مست‌ چشم‌ ساقی‌ است‌
لیک‌ از هستی‌ هنوزش باقی‌ است‌
فانی‌ است‌ امّا نه‌ در ذات‌ وجود
بلکه‌ در اوصاف‌ آن سلطان جود
در فنای ذات‌ چون مطلق‌ شود
خود ارادة او ارادة حق‌ شود
پس‌ بجا فرمود خضر با نسق‌
کاین‌ اراده هم‌ ز من‌ بُد هم‌ ز حق‌
گفتم‌ این‌ نسبت‌ به‌ حال سالک‌ است‌
ورنه‌ خضر اندر ارادت‌ مالک‌ است‌
چونکه‌ همراه است‌ با ما رهنما
از مقام ما سخن‌ گوید به‌ ما
ریشه‌ نفس‌ دنی‌ را تیشه‌ کن‌
فعل‌ خود پس‌ فعل‌ حق‌ اندیشه‌ کن‌
تا هنوز اندر قتال نفس‌ دون
اشتغالی‌ هست‌ جانت‌ را فزون
در میان بین‌ هستی‌ خود را تو باز
فعل‌ خود یکجا به‌ حق‌ راجع‌ مساز
چون ز هستی‌ جان تو مطلق‌ شود
خواهش‌ و فعلت‌ تمام از حق‌ شود
معنی‌ جبر حقیقی‌ این‌ بود
وین‌ مقام عارف‌ حق‌ بین‌ بود
باز گو،ای قطب‌ افلاک شهود
علّت‌ تعمیر دیوارت‌ چه‌ بود
ساختی‌ ور آن جدار ای منتخب‌
فعل‌ را نسبت‌ چرا دادی به‌ رب‌
موسیا در زیر دیوار مجاز
بود گنجی‌ کآن حقیقت‌ بود و راز
وآن دفینه‌ از یتیمی‌ چند بود
کز پدر میراث‌ بر فرزند بود
صاحب‌ِ آن بود، مرد صالحی‌
نی‌ ز حق‌ بیگانه‌ ای و طالحی‌
پس‌ ارادت‌ کرد رب‌ ما و تو
که‌ برند آن گنج‌ فرزندان او
گر که‌ می‌افتاد دیوار، ای کلیم‌
فاش می‌ شد گنج‌ اطفال یتیم‌
این‌ جدار ای جان مجاز و کثرت‌ است‌
زیر او بنهفته‌ گنج‌ وحدت‌ است‌
صاحب‌ این‌ گنج‌ پیر کامل‌ است‌
کآن پدر نسبت‌ به‌ ارباب‌ دل است‌
وآن یتیمان عارفان سالکند
کز پدر بر گنج‌ وحدت‌ مالکند
سالکان نارسیده، ای پناه
نیستشان بر گنج‌ وحدت‌ هیچ‌ راه
سالک‌ از بند مجاز ار وارهد
بر سر گنج‌ حقیقت‌ پا نهد
پس‌ نگردد چون در آنجا بند فرع
خواهد از گنجش‌ فتد دیوار شرع
زآنکه‌ آنجا جانش‌ غرق وحدت‌ است‌
کی‌ مقیّد سالک‌ اندر صورت‌ است‌
هست‌ جانش‌ در بحار جمع‌ غرق
نیست‌ یک‌ جو التفات‌ او را به‌ فرق
چون ز فرق آن سالک‌ اندر جمع‌ تاخت‌
شیخ‌ اراده اش را به‌ رب‌ منسوب‌ ساخت‌
پس‌ خضر گر گفت‌ اینجا ای کیا
از ارادة حق‌ بُد، این‌ باشد روا
لاجرم آن پیر کامل‌ شمع‌ جمع‌
که‌ بر او باشد مدار اصل‌ و فرع
زیر دیوار شریعت‌ ای صفی‌
سازدش گنج‌ حقیقت‌ مختفی‌
سالک‌ مجذوب‌ را از وحدتش‌
آرد و سازد مطیع‌ صورتش‌
فرق بعد از جمع‌ آری این‌ بود
عارفان را منزل تمکین‌ بود
سالک‌ اندر جمع‌ چون قائم‌ شود
وز دوام ذات‌ حق‌ دائم‌ شود
فرق بعد از جمع ‌دیمومیّت‌ است‌
واصلان را سرّ قیمومیّت‌ است‌
سالک‌ اینجا مظهر قیّوم شد
بود دائم‌ ذات‌ او دیموم شد
روشن‌ از جمع‌ است‌ چون خود شمع‌ او
فرق کی‌ گردد حجاب‌ جمع‌ او
زآن به‌ عفو ذنب‌ شاه ماخَلَق‌ْ
ماتقدم، ما تأخّر گفت‌ حق‌
بخش ۱۸ - خطاب‌ به‌ پیر طریقت: ای علی‌ رحمت‌ ای شاه نخست‌بخش ۲۰ - در معنی‌انا فتحنا لک‌ فتحاً مبینا لیغفر لک‌ ﷲ ما تقدم من‌ ذنبک‌ و ما تأخّر و یتم‌ نعمته‌ علیک‌ و یهدیک‌ صراطاً مستقیماً: بدان ای سالک‌ طریق‌ هدایت‌ و طالب‌ وصول به‌ سر منزل ولایت‌ که‌ چون انسان کامل‌ که مظهر اسمای حسنای الهیه‌ است‌ از مرتبه‌ وجود به‌ عالم‌ ملک‌ و شهود تنزل کند و متلبس‌ به‌ لباس ناسوتی‌ عنصری گردد و به‌ تعینات‌ امکانی‌ که‌ هر یک‌ مرتبه‌ای است‌ از مراتب‌ وجود متعین‌ شود و به ‌ تعینات‌ مذکوره او را حجاب‌ مشاهده ذات‌ شود و محققین‌ صاحب‌ شهود این‌ تعینات‌ را ذنب‌ معنوی دانند لهذا سالک‌ را در سلوک من‌ الخلق الی‌ الحق‌ که‌ آن را کهین‌ قوس صعود خوانند حجابات‌ هستی‌ دریده شود و رفع‌ تعینات‌ امکانی‌ گردد و به‌ مقام جمع‌ بعد از فرق که‌ به‌ اصطلاح عرفای حقه‌ مرتبه‌ وصول است‌ فایض‌ گردد از کبایر هستی‌ توبه‌ کند و غرق بحر رحمت‌ خاص الخاص حضرت‌ احدی تعالت‌ سلطنته‌ و جل‌ شأنه‌ و اعظم‌ برهانه‌ شود و در آن مقام تاج ارشاد و هدایت‌ و تکمیل‌ او را بر فرق قابلیت‌ گذارند و او را به‌ دعوت‌ خلق‌ به‌ مقام فرق و صورت‌ عود دهند و این‌ مقام را محققین‌ جمع‌الجمع‌ و فرق بعد الجمع‌ خوانده اند سالک‌ مجدداً به‌ تعینات‌ مذکوره اضافیه‌ شهودیه‌ متعین‌ و مقید شود اما نه‌ بر وجهی‌ که‌ مغلوب‌ و مقهور آن تعینات‌ گردد و یا آن تعینات‌ اضافیه‌ کثرتیه‌ او را حجاب‌ مشاهده ذات‌ و جمع‌ اسماء و صفات‌ شود این‌ است‌ نکته‌ و ما تأخّر وﷲ العالم‌ به‌ حقایق‌ الامور.

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: خانم مقصودی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

طالب‌ حق‌ چونکه‌ در اول قدم
دل کند تسلیم‌ پیر پاک دم
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال حقیقت است، در اولین گام باید دل خود را تسلیم شخصی پاک و وارسته کند.
این‌ عمل‌ با اختیار خود کند
جذب‌ حق‌ پس‌ ز اختیارش برکند
هوش مصنوعی: انسان با اراده خود به سوی حقیقت و شناخت خداوند می‌رود و زمانی که به این مرحله برسد، دیگر از اراده و انتخاب خود جدا می‌شود.
این‌ اراده نسبتش‌ بر طالب‌ است‌
زآنکه‌ بر دل اختیارش غالب‌ است‌
هوش مصنوعی: این اراده به طور طبیعی به خواسته و نیاز شخص وابسته است، زیرا تأثیری قوی بر دل او دارد و بر انتخاب‌هایش تسلط دارد.
نفس‌ را چون کُشت‌ و رست‌ از اختیار
شد اراده او اراده کردگار
هوش مصنوعی: وقتی نفس را از بین ببری و از کنترل خود خارج شوی، اراده‌ات به اراده خداوند تبدیل می‌شود.
شیخ‌ گرچه‌ فعل‌ او فعل‌ خداست‌
لیک‌ در تکمیل‌ ما همراه ماست‌
هوش مصنوعی: شیخ هرچند که کارش به ارادهٔ خدا وابسته است، اما در مسیر تکامل ما و رشدمان در کنار ما قرار دارد.
سالک‌ ره هر کجا سازد وطن‌
شیخ‌ گوید از مقام او سخن‌
هوش مصنوعی: هر مسافری در هر مکانی که ساکن شود، پیر و عارف درباره جایگاه او سخن می‌گوید.
در مقام اختیار و بندگی‌
خضر با آن دانش‌ و فرخندگی‌
هوش مصنوعی: در جایگاه انتخاب و پرستش، خضر با تمام علم و ویژگی‌های خوبش قرار دارد.
لاجرم گفت‌ از اراده خویشتن‌
فُلک‌ را معیوب‌ کردم بی‌سخن‌
هوش مصنوعی: به ناچار از روی تصمیم خود، بی‌هیچ توضیحی قایق زندگی‌ام را دچار مشکل کردم.
باز گو ای عارف‌ کامل‌ مقام
خضر ببرید از چه‌ حلق‌ آن غلام
هوش مصنوعی: ای عارف کامل، به من بگو که خضر چه شرایطی داشت که از حلقه آن غلام آزاد شد؟
از اراده حق‌ بُد ار آن فعل‌ نیک‌
خویش‌ را با حق‌ چرا سازد شریک‌
هوش مصنوعی: با خواست خداوند، چرا کسی باید کارهای نیک خود را با او شریک کند؟
لب‌ به‌ تحقیق‌ اَرَدنا برگشا
بر ر خ معنی‌ در دیگر گشا
هوش مصنوعی: برای رسیدن به حقیقت، باید دهان باز کنیم و بیان کنیم که معانی عمیق‌تری در دل دیگری نهفته است.
موسیا باشند گر داری یقین‌
والدین‌ آن غلام از مؤمنین‌
هوش مصنوعی: اگر یقین داری که پدر و مادر آن جوان از مؤمنان هستند، پس او نیز باید به عنوان یک مؤمن شناخته شود.
وآن غلامی‌ مشرک و نا اهل‌ بود
همچو کنعان پای تا سر جهل‌ بود
هوش مصنوعی: آن جوان با کفر و نادانی خود، مانند کنعان که در جهالت تمام غرق بود، بی‌خبر و ناآگاه است.
کشتنش‌ زآنگشت‌ بر ما مفترض
تا دهیم‌ اولاد صالح‌ در عوض
هوش مصنوعی: براساس این گفته، باید برای آینده‌ای بهتر و ایجاد نسل‌های نیکو، از کارهای نادرست چشم‌پوشی کنیم و بر روی پاکی و خوبی بسازیم.
موسیا این‌ نکته‌ ز اسرار من‌ است‌
گرچه‌ در شرع تو نا مستحسن‌ است‌
هوش مصنوعی: این نکته‌ای که من درباره آن صحبت می‌کنم، رازهایی از درون من است، هرچند که ممکن است در دیدگاه شما از نظر شرعی خوببه نظر نرسد.
ای صفی‌، ای خضر وقت‌ عارفان
سرّ این‌ فعل‌ خضر را کن‌ بیان
هوش مصنوعی: ای صفی، ای خضر زمان، راز این عمل خضر را برای عارفان توضیح بده.
نفس‌ اماره است‌ آن سرکش‌ غلام
کشتنش‌ بر خضر واجب‌ بی‌ کلام
هوش مصنوعی: نفس سرکش و وسوسه‌گر، مانند غلامی است که باید آن را کنترل کرد و در این راه چاره‌ای جز نابودی‌اش نیست.
عقل‌ و روح آن والدین‌ متّقی‌
که‌ از ایشان زاده این‌ نفس‌ شقی‌
هوش مصنوعی: عقل و روح پدر و مادر پرهیزگار، منشأ و اساس این نفس بدبخت است که از آن‌ها به وجود آمده.
هیچ‌ نکُشد نفس‌ را جز ظل‌ پیر
دامن‌ آن نفس‌ کُش‌ را سخت‌ گیر
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند نفس را از پا درآورد، جز سایه‌ی پدر که بر دامن آن کسی که نفس را می‌کشد، سنگین است و محکم.
پیر را نبود در این‌ کشتن‌ غرض
جز که‌ نفس‌ مطمئن‌ بدهد عوض
هوش مصنوعی: پیر در اینجا هدفی جز به دست آوردن آرامش درونی ندارد و می‌خواهد با کشتن نفوس ناآرام، بدین‌وسیله جان مطمئن و آرامی پیدا کند.
نفس‌ را تسلیم‌ پیر راه کن‌
شرّ این‌ خونخواره را کوتاه کن‌
هوش مصنوعی: خودت را به آرامش بسپار و از پیر راه (راهنما) راهنمایی بگیر، تا شرّ این خون‌خوار را از بین ببری.
تا بود او زنده، عقلت‌ مرده است‌
غول وسواسش‌ ز راهت‌ برده است‌
هوش مصنوعی: تا زمانی که او زنده است، تو نمی‌توانی به درستی فکر کنی، زیرا وسواس او تو را از مسیر درست منحرف کرده است.
ای اخی‌ تو یوسف‌ مصر هُشی‌
که‌ اسیر این‌ چَه‌ یوسف‌ کُشی‌
هوش مصنوعی: ای برادر، تو مانند یوسف مصر هستی که با هوش و ذکاوتی، اما دچار درد و رنجی شده‌ای که ناشی از خیانت و بی‌وفایی کسانی است که به تو آسیب رسانده‌اند.
نفس‌ خود را کُش ‌درآ زین‌ قعر چاه
تا شوی در مصر معنی‌ پادشاه
هوش مصنوعی: برای رسیدن به جایگاه خوب و بالاتر، باید از رنج‌ها و سختی‌ها عبور کرد. یعنی باید از حال و وضعیت کنونی خود رهایی یابی و به سطح بالاتری از فکر و دانایی دست پیدا کنی تا به عظمت و ارزش واقعی خود پی ببری.
باز گو خضرا در این‌ قتل‌ عظیم‌
از چه‌ رو گفتی‌ اَرَدنا با کلیم‌
هوش مصنوعی: بگو ای خضرا، در این قتل بزرگ چرا گفتی که از طرف ماست که موسی گفت؟
نسبت‌ این‌ فعل‌ را گو ماجرا
هم‌ به‌ حق‌ دادی و هم‌ بر خود چرا
هوش مصنوعی: از این عمل تو، هم داستانی به حق نسبت دادی و هم به خودت چطور.
سالک‌ راه از دم پیر ای دو دِل
چونکه‌ خواهد نفس‌ دون را مضمحل‌
هوش مصنوعی: سالی که در مسیر خود قرار دارد، وقتی به راهنمای خود (پیر) نزدیک می‌شود، باید به‌گونه‌ای رفتار کند که نفس پایین‌تری که او را به عقب می‌کشاند، از بین برود.
عون حق‌ همراه سعی‌ وی شود
ورنه‌ بی‌عون خدا این‌ کی‌ شود
هوش مصنوعی: کمک و یاری خداوند به همراه تلاش و کوشش خود فرد خواهد بود، وگرنه بدون یاری خداوند هیچ کاری پیش نخواهد رفت.
گرچه‌ اینجا مست‌ چشم‌ ساقی‌ است‌
لیک‌ از هستی‌ هنوزش باقی‌ است‌
هوش مصنوعی: هرچند که در این مکان تحت‌تأثیر نگاه زیبای ساقی هستم، اما هنوز از وجود خودم خبری هست.
فانی‌ است‌ امّا نه‌ در ذات‌ وجود
بلکه‌ در اوصاف‌ آن سلطان جود
هوش مصنوعی: این دنیا زودگذر است، اما نه به خاطر وجود خود، بلکه به خاطر ویژگی‌ها و صفات آن خدای بخشش.
در فنای ذات‌ چون مطلق‌ شود
خود ارادة او ارادة حق‌ شود
هوش مصنوعی: زمانی که وجود فردی به‌طور کامل از بین برود و به حالت وحدت با ذات مطلق برسد، آن‌گاه اراده او به اراده حق تبدیل می‌شود.
پس‌ بجا فرمود خضر با نسق‌
کاین‌ اراده هم‌ ز من‌ بُد هم‌ ز حق‌
هوش مصنوعی: خضر گفت که این کار به راستی به این دلیل انجام شده که قصد من و اراده خداوند هر دو در این کار توافق دارند.
گفتم‌ این‌ نسبت‌ به‌ حال سالک‌ است‌
ورنه‌ خضر اندر ارادت‌ مالک‌ است‌
هوش مصنوعی: گفتم این موضوع به وضعیت سالک مربوط می‌شود، اما در واقع، خضر در عشق و ارادت در اختیار مالک است.
چونکه‌ همراه است‌ با ما رهنما
از مقام ما سخن‌ گوید به‌ ما
هوش مصنوعی: وقتی که راهنما با ماست، از مقام و جایگاه ما صحبت می‌کند و ما را راهنمایی می‌کند.
ریشه‌ نفس‌ دنی‌ را تیشه‌ کن‌
فعل‌ خود پس‌ فعل‌ حق‌ اندیشه‌ کن‌
هوش مصنوعی: ریشه‌ی خواسته‌های دنیوی خود را قطع کن و به جای آن، به اعمال و خواست‌های الهی فکر کن.
تا هنوز اندر قتال نفس‌ دون
اشتغالی‌ هست‌ جانت‌ را فزون
هوش مصنوعی: تا زمانی که مشغول جنگ با نفس پست خود هستی، جانت بیشتر و بیشتر شکوفا می‌شود.
در میان بین‌ هستی‌ خود را تو باز
فعل‌ خود یکجا به‌ حق‌ راجع‌ مساز
هوش مصنوعی: در میان وجود خود، فقط به اعمال خود توجه کن و به حق و حقیقت وابسته مباش.
چون ز هستی‌ جان تو مطلق‌ شود
خواهش‌ و فعلت‌ تمام از حق‌ شود
هوش مصنوعی: زمانی که جان تو از وابستگی‌ها و تصورات دنیوی آزاد شود، تمام خواسته‌ها و رفتارهایت از حقیقت و وجود اصلی سرچشمه می‌گیرد.
معنی‌ جبر حقیقی‌ این‌ بود
وین‌ مقام عارف‌ حق‌ بین‌ بود
هوش مصنوعی: معنی واقعی جبر در این است که این موقعیت متعلق به عارفی است که به حقیقت و واقعیت پی برده و درک عمیقی از آن دارد.
باز گو،ای قطب‌ افلاک شهود
علّت‌ تعمیر دیوارت‌ چه‌ بود
هوش مصنوعی: بیا و بگو، ای محور عالم بیداری، دلیل برپایی دیوار تو چه بود؟
ساختی‌ ور آن جدار ای منتخب‌
فعل‌ را نسبت‌ چرا دادی به‌ رب‌
هوش مصنوعی: چرا نسبت به عملکرد انتخاب‌شده‌ات این‌گونه دیوار کشیده‌ای؟
موسیا در زیر دیوار مجاز
بود گنجی‌ کآن حقیقت‌ بود و راز
هوش مصنوعی: موسی توانسته بود در سایه دیواری، گنجی را پیدا کند که حقیقت و رازی در آن نهفته بود.
وآن دفینه‌ از یتیمی‌ چند بود
کز پدر میراث‌ بر فرزند بود
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به میراثی دارد که از پدر به فرزند منتقل شده و به نوعی به یتیمی که از این ارث بهره‌مند می‌شود، اشاره دارد. این ارث به مانند گنجی پنهان است که در اختیار فرزند قرار می‌گیرد.
صاحب‌ِ آن بود، مرد صالحی‌
نی‌ ز حق‌ بیگانه‌ ای و طالحی‌
هوش مصنوعی: صاحب این مقام و منصب، فردی نیکوکار است و از حقیقت دور نیست، بلکه برعکس، او شخصی است با ویژگی‌های خوب و صالح.
پس‌ ارادت‌ کرد رب‌ ما و تو
که‌ برند آن گنج‌ فرزندان او
هوش مصنوعی: اگر خداوند نیکوکار باشد و اراده‌اش این باشد که آن گنج گرانبها به فرزندان او برسد، بنابراین این خواسته محقق خواهد شد.
گر که‌ می‌افتاد دیوار، ای کلیم‌
فاش می‌ شد گنج‌ اطفال یتیم‌
هوش مصنوعی: اگر دیوارها فرو می‌ریخت، ای کلیم، راز و گنج‌های نهفته‌ی بچه‌های یتیم آشکار می‌شد.
این‌ جدار ای جان مجاز و کثرت‌ است‌
زیر او بنهفته‌ گنج‌ وحدت‌ است‌
هوش مصنوعی: این دیوار، ای جان، نشانه‌ای از تنوع و محدودیت‌هاست، اما در زیر آن، گنجینه‌ای از یگانگی و حقیقت نهفته است.
صاحب‌ این‌ گنج‌ پیر کامل‌ است‌
کآن پدر نسبت‌ به‌ ارباب‌ دل است‌
هوش مصنوعی: این گنج را فردی بزرگ و باتجربه اداره می‌کند که به نوعی پدر و راهنما برای صاحبان دل و احساسات است.
وآن یتیمان عارفان سالکند
کز پدر بر گنج‌ وحدت‌ مالکند
هوش مصنوعی: آن یتیمان که به معرفت و شناخت دست یافته‌اند، از پدران خود به گنجینه‌ی واحد و یگانگی دست می‌یابند.
سالکان نارسیده، ای پناه
نیستشان بر گنج‌ وحدت‌ هیچ‌ راه
هوش مصنوعی: سالکانی که هنوز به مقصد نرسیده‌اند، ای پناهندگان، در دل گنجینه‌ی وحدت هیچ راهی ندارید.
سالک‌ از بند مجاز ار وارهد
بر سر گنج‌ حقیقت‌ پا نهد
هوش مصنوعی: اگر کسی از محدودیت‌های ظاهری و کاذب رهایی یابد، می‌تواند بر سر گنجینه‌ی حقیقت قدم بگذارد.
پس‌ نگردد چون در آنجا بند فرع
خواهد از گنجش‌ فتد دیوار شرع
هوش مصنوعی: اگر در آنجا بند بند شود، فرع بر بنیاد از گنجشک خواهد افتاد و دیوار دین و قانون نیز در خطر است.
زآنکه‌ آنجا جانش‌ غرق وحدت‌ است‌
کی‌ مقیّد سالک‌ اندر صورت‌ است‌
هوش مصنوعی: زیرا در آن مکان، روح او در اتحاد غرق شده است، چگونه می‌تواند سالک به صورت‌های ظاهری محدود باشد؟
هست‌ جانش‌ در بحار جمع‌ غرق
نیست‌ یک‌ جو التفات‌ او را به‌ فرق
هوش مصنوعی: جان او در دریاهای عظیم است، اما حتی یک ذره از توجه او نمی‌تواند او را غرق کند.
چون ز فرق آن سالک‌ اندر جمع‌ تاخت‌
شیخ‌ اراده اش را به‌ رب‌ منسوب‌ ساخت‌
هوش مصنوعی: سالک، در جمع مردم، به قدری تند و سریع حرکت کرد که شیخ، نیت و اراده‌اش را به خدا نسبت داد.
پس‌ خضر گر گفت‌ اینجا ای کیا
از ارادة حق‌ بُد، این‌ باشد روا
هوش مصنوعی: اگر خضر بگوید که اینجا ای کیا، این به خاطر اراده خداست و این موضوع قابل قبول است.
لاجرم آن پیر کامل‌ شمع‌ جمع‌
که‌ بر او باشد مدار اصل‌ و فرع
هوش مصنوعی: پس باید گفت که آن شخص با تجربه و بزرگ‌سال که مرکز تجمع و منبع الهام و دانش است، نقش مهمی در پیوند و ارتباط همه افراد و شاخه‌های مختلف دارد.
زیر دیوار شریعت‌ ای صفی‌
سازدش گنج‌ حقیقت‌ مختفی‌
هوش مصنوعی: در زیر ساختار و اصول دین، حقیقتی بزرگ و گرانبها نهفته است.
سالک‌ مجذوب‌ را از وحدتش‌
آرد و سازد مطیع‌ صورتش‌
هوش مصنوعی: سالک مجذوب به جایی می‌رسد که از حالت واحد خود خارج می‌شود و به تبعیت از شکل ظاهری خود در می‌آید.
فرق بعد از جمع‌ آری این‌ بود
عارفان را منزل تمکین‌ بود
هوش مصنوعی: تفاوتی که بعد از وحدت و جمع وجود دارد، این است که برای عارفان، جایی برای پذیرش و استقرار است.
سالک‌ اندر جمع‌ چون قائم‌ شود
وز دوام ذات‌ حق‌ دائم‌ شود
هوش مصنوعی: سالک وقتی در جمع حاضر می‌شود، مانند قائم و استوار می‌گردد و با توجه به استمرار وجود خداوند، پایدار و مداوم می‌شود.
فرق بعد از جمع ‌دیمومیّت‌ است‌
واصلان را سرّ قیمومیّت‌ است‌
هوش مصنوعی: تفاوت میان حالتی که افراد به صورت جمعی در کنار هم هستند و حالتی که بعد از آن به‌طور فردی جدا می‌شوند، به این بستگی دارد که آنها چگونه به اصل و ذات خود پی می‌برند و به مسئولیت‌های خود آگاهی پیدا می‌کنند.
سالک‌ اینجا مظهر قیّوم شد
بود دائم‌ ذات‌ او دیموم شد
هوش مصنوعی: در اینجا، سالک یا مسافر به جایی رسیده که ذات خداوند یکجا و همواره وجود دارد. در این مکان، حقیقت خداوند همیشه ثابت و برقرار است و نشان‌دهنده استحکام و جاودانگی او می‌باشد.
روشن‌ از جمع‌ است‌ چون خود شمع‌ او
فرق کی‌ گردد حجاب‌ جمع‌ او
هوش مصنوعی: شمعی که روشن است، به دلیل وجود خود، دیگر نمی‌تواند پرده یا مانع جمع افراد باشد.
زآن به‌ عفو ذنب‌ شاه ماخَلَق‌ْ
ماتقدم، ما تأخّر گفت‌ حق‌
هوش مصنوعی: به خاطر عفو و بخشش گناهان، خداوند آنچه در گذشته آمده و آنچه در آینده خواهد آمد را مهم نمی‌داند.