بخش ۲۴ - در اثبات وجود فایض الجود محمد بن الحسن بن علی النقی صلوات ﷲ علیه و علی آبائه
پیش از این گفتیم گر داری به یاد
قطب مطلق آن امام است ای جواد
اوست قطب و آفرینش آسیا
بر وجو د اوست این عالم بپا
هر که گوید دارد او نوعاً وجود
چشم او کور است از نور شهود
بر ثبوت شخصِ او بشنو دلیل
تا دلیل خصم را دانی علیل
چونکه هر عالَم چه غیب و چه شهود
دارد ار دانی به قطب ای جان وجود
قطب در هر عالمی دارد وجود
بی گمان بر مقتضای آن وجود
در مقام روح قطب است او به روح
عالم ارواح از او دارد فتوح
اندر اعیان قطب اعیانی بود
نقطه از غیب است آنجا می سزد
در مقام غیب، غیب مطلق است
هم در اسماء گنج اسمای حق است
زآنکه او باشد خلیفه ذات هو
هست عالم ها بپا از ذات او
پس یقین در عالم اجسام هم
هست موجود او به جسم محترم
مقتضای عالمِ جسم است، جسم
گنج حق را جسم او باشد طلسم
پس به جسم از او نباشد مستدام
بیامامست این جهان و بی نظام
پس خلیفه از خدا نبود به ارض
وین خلاف حکمت است از روی فرض
هست بیشک پس ز رب العالمین
قطب جسمانی خلیفه در زمین
او شه است و عالم از وی با نسق
خاکیان را رهبر مطلق به حق
ور تو گویی این امامت اختصاص
می ندارد از خدا بر فرد خاص
هر زمان باشد وجودی پیشوا
همچنان که پیش از اینها انبیا
این سخن از ضعف عقل و بیخودی است
معنی اثناعشر را گو تو چیست
گفت پیغمبر چرا اندر بشر
شد امامت ختم بر اثناعشر
حکم او را گر تو غیر موقنی
نیستی مسلم تو غول رهزنی
ای که گویی پیش از اینها انبیا
خلق را بودند امام و پیشوا
در زمان انبیاء چون این زمان
حجت مطلق زخلقان بُد نهان
انبیاء آیات آن سرور بُدَند
سوی ایشان خلق را رهبر بُدند
کس نشد غیر از خلیل با مقام
در میان انبیاء دیگر امام
بود آن هم شیعه آن خاندان
هست در قرآن دلیل این بیان
داشت نی شأن امامت را تمام
از علو قدر حق خواندش امام
این امامت سلطنت بر ماسواست
کاین زمان مخصوص ختم اولیا ست
ور که گویی در زمان انبیا
در کجا بودند امامان کیا
گو تو بر من کآدم اول که بود
گه گهی بر انبیاء رخ مینمود
گفتاحمد، گر تو احمد مشربی
بُد علی در هر زمان با هر نبی
لیک پنهان بود و ظاهر با من است
ختم زین پیغمبری از ذوالمن است
زآنکه گشت از دعوت پیغمبران
آنکه بُد مقصود با احمد عیان
هم نیاید آیتی از آسمان
زین سپس ختم است بر قرآن بیان
زآنکه شد اسلام ما کامل عیار
پس بیانی زینسپس نبود به کار
دور عرفان است حالی ای ودود
حجت عرفان بود کشف و شهود
گر کسی آرد بیانی این زمان
کاین امامت راست برهانی عیان
اولاً خود اصل دعوی باطل است
کو امامت را به نوعی قائل است
گوید او امر امامت جاری است
بی خود از سرّ تجلّی عاری است
این سخن باطل بود بیشور و شر
هست امامت خاصه اثنا عشر
ور که گوید بی زتن نفس من است
نفس او و روح اویم در تن است
این سخن هم بیتکلّم باطل است
بر تناسخ مایل است و عاطل است
نفس را تغییر نبود و انقلاب
شرح این زین بعد گویم در کتاب
ثانی ار برهان او باشد عیان
نیست قابل بر جواب،این را بدان
چونکه اصل ادعایش شد علیل
چه اشنویم از وی عبث دیگر دلیل
لیک تا واقف شوی ای مرد هوش
بهر ابطال دلیلش دار گوش
اولاً گفتیم شد ختم ای جوان
برنبی، در دور اسلامی بیان
دورة اسلام،دور انبیاست
خاتم آنها نبی مصطفی(ص) است
نسبت اسلام چون بر صورت است
هر بیان را هم به صورت نسبت است
چونکه صاحب شرع بودند انبیاء
میرسید آیت بر ایشان از خدا
چون شریعت ختم بر احمد بود
بعد او ابواب آیت سد بود
دور عرفان است حال ای معنوی
لفظ را حجت مکن گر رهروی
گویی ار هر عارفی دارد بیان
دارد امّا نی به دعوی، این بدان
این جواب توست تا دانی که نیست
خاصِ کس عرفان که امر معنوی است
عارفان دُّر معانی سفتهاند
رازها دانسته و بنهفتهاند
ادعای مهدویت کس نکرد
خود بیان اثبات حرفت پس نکرد
ثانیاً فرض است این حرف ای خلیل
که بیان را هم توان کردن دلیل
لیک این فرض است هم در صورتی
که تو گویی دارم از نو دعوتی
نیست از اسلام و عرفانم سخن
دارم از نو دعوتی بر خلق من
گر تو را بر خلق عالم دعوت است
کی بیانت بر خلایق حجت است
گر نباشد در بیانت علّتی
این بود مر خاصگان را حجتی
که خود از اهل بیانند و کلام
نیست کافی این دلیل از بهر عام
گویی ار حجت شما را مصحف است
کز نبی امروزتان اندر کف است
جز بیانی نیست از احمد به دست
با چه برهانید پس یزدان پرست
این سخن خود موجب ابطال توست
حجت تو مُبطل اقوال توست
زآ نکه هرگز معجز پیغمبری
بُد نه اعجاز نبیّ دیگری
در جهان نآمد نبیّ ای، ای عمو
کآرد اعجاز نبیّ سابق او
هر یکی از انبیاء را حجتی است
بر ثبوت خویش از حق آیتی است
چونکه قرآن معجز پیغمبر است
معجزت پس گر بیان است ابتر است
کاینچنین معجز نبی آورده است
خامی حرف تو بس بیپرده است
ور تو گویی انبیاء را هم کتاب
بود از حق این قبول است ای جناب
لیک کی بی معجزی آیات او
بر خلایق مینمود اثبات او
گرچه قرآن از نبی معجز بود
هر کسی ز اتیان او عاجز بود
لیک این هم از براهینش یکی است
از فنون فنّی و، ز افزون اندکی است
چون نبی دانیم او را ما ز هو
زآن به ما حجت بود قرآن او
مُثبِِت قرآن او هم عارف است
کو ز اسرار معانی واقف است
عترت و قرآن دو ثقل اکبرند
عارفان هم عترتش را مظهرند
همچو آن قرآن و عترت ای جوان
عارف و اخبار را ثقلین دان
وارث علم نبی عارف بود
کو ز علم معرفت واقف بود
گر فقیه قشری آید در خروش
زین سخن سازیم او را هم خموش
گرچه این علم وراثت بی گمان
از خدا مخصوص شد بر عارفان
لیک آن را می توان تعمیم کرد
تا که گردد شامل هر خار و وَرد
تا که خود زین فیض عالی ای حبیب
هم نباشد اهل ظاهر بینصیب
اهل ظاهر حاملان علم شرع
میرسد ز ایشان به خلق احکام شرع
اهل باطن صاحب اطوارشان
در طریقت حامل اسرارشان
اهل ظاهر علم صورت را حمول
اهل باطن حامل علم اصول
در امور خلق آن باشد دخیل
وین ندارد خود سر این قال و قیل
چونکه بی بخل است عارف ای جواد
این وراثت را از آن تعمیم داد
لیک بخل مرد قشری را نگر
که کند زین پای عارف را به در
گوید او علم وراثت خاص ماست
اهل عرفان را خلاف این ادعاست
بلکه گوید اهل عرفان صوفیاند
هست صوفی در شریعت ناپسند
ذم صوفی هست وارد از امام
تا خلایق را بر او شورد تمام
پس ورا تنبیه باید زین سخن
تو نِه ای وارث فقیها جان مکن
عارف این تعمیم را از جود کرد
همسر گردون نباشد ور نکرد
نایب مهدی است عارف در ظهور
قطره ای تو پیش آن دریای نور
تو مبر بر عارف ای نادان حسد
کت شود این حُقد حبلٌ مِن مَسَد
سرّ حق را قلب عارف مخزن است
جان او از نور مهدی روشن است
عارف کامل به هر عصری ولی است
سینهاش قندیل انوار جلی است
بخش ۲۳ - خطاب به حضرت مهدی موعود علیه صلوات ﷲ الملک الودود و لطیفهای از ظهور آن سلطان غیب و شهود فرماید: ای شه قیوم قائم، بحر جودبخش ۲۵ - خطاب به پیر طریقت و سلطان حقیقت و طلب همت نمودن از آن حضرت: ای علی رحمت ای جانهای پاک
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: خانم مقصودی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پیش از این گفتیم گر داری به یاد
قطب مطلق آن امام است ای جواد
هوش مصنوعی: قبلاً گفتیم که اگر به یاد قطب حقیقی و امام زمان باشید، پس شما یکی از پیروان آن امام هستید، ای جواد.
اوست قطب و آفرینش آسیا
بر وجو د اوست این عالم بپا
هوش مصنوعی: او محور و اساس هستی است و تمام آفرینش در آسیا به وجود او وابسته است. این جهان به خاطر وجود او برقرار است.
هر که گوید دارد او نوعاً وجود
چشم او کور است از نور شهود
هوش مصنوعی: هر که بگوید که وجود دارد، معمولاً نشاندهندهی آن است که او از حقیقت شهود بیخبر است و در واقع بینایی واقعی ندارد.
بر ثبوت شخصِ او بشنو دلیل
تا دلیل خصم را دانی علیل
هوش مصنوعی: برای اینکه وجود او را ثابت کنی، به دلایلش گوش کن، تا دلایل مخالفانش را ضعیف بشماری.
چونکه هر عالَم چه غیب و چه شهود
دارد ار دانی به قطب ای جان وجود
هوش مصنوعی: هر موجودی، چه در عالم پنهان و چه در عالم آشکار، ویژگیهایی دارد که اگر آنها را بشناسی، به حقیقت وجود پی میبری.
قطب در هر عالمی دارد وجود
بی گمان بر مقتضای آن وجود
هوش مصنوعی: محور هر دنیایی به طور قطع وجودی دارد که متناسب با آن دنیا است.
در مقام روح قطب است او به روح
عالم ارواح از او دارد فتوح
هوش مصنوعی: او در مقام و جایگاه روحانی خود مانند قطبی است که از روح جهانیان بهرهمند است و از او دستاوردهایی به دست میآورد.
اندر اعیان قطب اعیانی بود
نقطه از غیب است آنجا می سزد
هوش مصنوعی: در دنیای وجود، در بین موجودات عالی، نقطهای از عالم غیب وجود دارد که در آنجا شایسته است.
در مقام غیب، غیب مطلق است
هم در اسماء گنج اسمای حق است
هوش مصنوعی: در دنیای نامرئی، همه چیز را در حالت نامعلوم و مخفی میتوان مشاهده کرد، و در اسمها و نامهای الهی، گنجینهای از ویژگیهای خداوند قرار دارد.
زآنکه او باشد خلیفه ذات هو
هست عالم ها بپا از ذات او
هوش مصنوعی: چون او خلیفه و نماینده وجود اصلی است، همگان به واسطه وجود او در عالمها برپا هستند.
پس یقین در عالم اجسام هم
هست موجود او به جسم محترم
هوش مصنوعی: پس مطمئناً در دنیای اجسام نیز وجود او به شکل جسمی محترم وجود دارد.
مقتضای عالمِ جسم است، جسم
گنج حق را جسم او باشد طلسم
هوش مصنوعی: معنای این بیت به این صورت است که وجود مادی و جسمی افراد، قابلیت دریافت و فهم حقیقتهای معنوی و الهی را دارد، ولی این درک و فهم به نوعی محدودیتها و شرایط جسمی وابسته است. به عبارتی، روحانیات و معانی عمیق، در کالبد جسمانی ما به نوعی در یک پرده و حجاب قرار دارند.
پس به جسم از او نباشد مستدام
بیامامست این جهان و بی نظام
هوش مصنوعی: این جهان بدون وجود یک رهبری یا نظام صحیح، هیچگاه پایدار نخواهد ماند و به جسم و ماده وابسته نخواهد بود.
پس خلیفه از خدا نبود به ارض
وین خلاف حکمت است از روی فرض
هوش مصنوعی: پس خداوند، خلیفهای روی زمین ندارد و این بر اساس عقل و حکمت منطقی نیست که چنین فرضی مطرح شود.
هست بیشک پس ز رب العالمین
قطب جسمانی خلیفه در زمین
هوش مصنوعی: بدون شک، در زمین خلیفهای از سوی پروردگار جهانیان وجود دارد که محور و مرکز کارهای مادی است.
او شه است و عالم از وی با نسق
خاکیان را رهبر مطلق به حق
هوش مصنوعی: او شاه است و جهان به واسطه وجودش به نظم آمده است. او حاکم مطلق بر خاکیان است و تنها به حق هدایت میکند.
ور تو گویی این امامت اختصاص
می ندارد از خدا بر فرد خاص
هوش مصنوعی: اگر تو بگویی که این رهبری تنها از سوی خدا به یک فرد خاص اختصاص ندارد،
هر زمان باشد وجودی پیشوا
همچنان که پیش از اینها انبیا
هوش مصنوعی: هر زمانی وجود یک پیشوای بزرگ وجود دارد، مانند پیشوایان سابق که پیامبران بودند.
این سخن از ضعف عقل و بیخودی است
معنی اثناعشر را گو تو چیست
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که بیان چنین نظری نشاندهنده ناتوانی در فکر و بیتوجهی است. حال این سؤال مطرح میشود که مفهوم عدد دوازده چیست؟
گفت پیغمبر چرا اندر بشر
شد امامت ختم بر اثناعشر
هوش مصنوعی: پیامبر فرمود چرا میان مردم، مقام رهبری و امامت به دوازده نفر ختم شد؟
حکم او را گر تو غیر موقنی
نیستی مسلم تو غول رهزنی
هوش مصنوعی: اگر در حکم او شک داری، باید بدانی که خودت در واقع مانع بزرگ و خطرناکی هستی.
ای که گویی پیش از اینها انبیا
خلق را بودند امام و پیشوا
هوش مصنوعی: ای کسی که میگویی پیش از اینها، پیامبران راهنما و پیشوای مردم بودهاند.
در زمان انبیاء چون این زمان
حجت مطلق زخلقان بُد نهان
هوش مصنوعی: در زمان انبیاء، وجود خداوند به طور کامل در میان مخلوقات پنهان بود.
انبیاء آیات آن سرور بُدَند
سوی ایشان خلق را رهبر بُدند
هوش مصنوعی: پیامبران نشانههای آن بزرگوار بودند و به سمت او مردم را هدایت کردند.
کس نشد غیر از خلیل با مقام
در میان انبیاء دیگر امام
هوش مصنوعی: هیچ کس جز خلیل (ابراهیم) در مقام خود در میان پیامبران دیگر به این درجه نرسید و او امام و رهبری برای آنها محسوب میشود.
بود آن هم شیعه آن خاندان
هست در قرآن دلیل این بیان
هوش مصنوعی: در وجود آن خاندان، نشانههایی در قرآن وجود دارد که این موضوع را تأیید میکند.
داشت نی شأن امامت را تمام
از علو قدر حق خواندش امام
هوش مصنوعی: امام به خاطر عظمت و مقام بلندش، به نی به عنوان نشانهای از مقام خود اشاره کرده است.
این امامت سلطنت بر ماسواست
کاین زمان مخصوص ختم اولیا ست
هوش مصنوعی: این رهبری و هدایت بر جهان، مخصوص زمان پایان اولیا و شخصیتهای بزرگ است.
ور که گویی در زمان انبیا
در کجا بودند امامان کیا
هوش مصنوعی: اگر بپرسید که در زمان پیامبران امامان کجا بودند، باید بدانید که آنها چه کسانی بودند و نقششان چه بود.
گو تو بر من کآدم اول که بود
گه گهی بر انبیاء رخ مینمود
هوش مصنوعی: شما به من بگویید که من مانند آدم اول هستم که گاهگاهی بر انبیاء ظاهر میشد.
گفتاحمد، گر تو احمد مشربی
بُد علی در هر زمان با هر نبی
هوش مصنوعی: احمد میگوید: اگر تو به صفات و ویژگیهای احمدی رفتار کنی، علی در هر زمانی و در کنار هر پیامبری خواهد بود.
لیک پنهان بود و ظاهر با من است
ختم زین پیغمبری از ذوالمن است
هوش مصنوعی: اما او در ظاهر با من است و در باطن پنهان. این نشان از پایان نبوت دارد که از جانب خداوند است.
زآنکه گشت از دعوت پیغمبران
آنکه بُد مقصود با احمد عیان
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه آن کسی که مقصد اصلی دعوت پیامبران بود، به وضوح با احمد (پیامبر اسلام) مشخص شده است.
هم نیاید آیتی از آسمان
زین سپس ختم است بر قرآن بیان
هوش مصنوعی: دیگر هیچ نشانهای از آسمان نازل نخواهد شد، زیرا قرآن به عنوان آخرین کتاب الهی پایان یافته است.
زآنکه شد اسلام ما کامل عیار
پس بیانی زینسپس نبود به کار
هوش مصنوعی: از زمانی که اسلام ما به کمال رسید، دیگر نیازی به توضیح و بیان نیست.
دور عرفان است حالی ای ودود
حجت عرفان بود کشف و شهود
هوش مصنوعی: حالت روحانی و عرفانی در دوری از دنیا است، ای محبوب. برای درک حقیقی، باید به شناخت و تجربههای عمیق روحانی دست یابیم.
گر کسی آرد بیانی این زمان
کاین امامت راست برهانی عیان
هوش مصنوعی: اگر کسی در این زمان سخنی بیاورد که این امامت را به وضوح ثابت کند،
اولاً خود اصل دعوی باطل است
کو امامت را به نوعی قائل است
هوش مصنوعی: در ابتدا، خود این ادعا نادرست است، زیرا به نوعی به مقام رهبری اعتقاد دارد.
گوید او امر امامت جاری است
بی خود از سرّ تجلّی عاری است
هوش مصنوعی: او میگوید که فرمان امامت همیشه جاری است و بیدلیل از عمق تجلی و ظهور دور و جداست.
این سخن باطل بود بیشور و شر
هست امامت خاصه اثنا عشر
هوش مصنوعی: این صحبت نادرست است و از شور و هیجان خالی است. مسئله رهبری ویژه دوازده امام بسیار مهم و ضروری است.
ور که گوید بی زتن نفس من است
نفس او و روح اویم در تن است
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که روح من در بدن اوست، باید بدانید که نفس او در واقع نفس من است و روح من در درون او قرار دارد.
این سخن هم بیتکلّم باطل است
بر تناسخ مایل است و عاطل است
هوش مصنوعی: این حرف هم بدون بیان کردن بیارزش است، زیرا به تناسخ تمایل دارد و بیفایده است.
نفس را تغییر نبود و انقلاب
شرح این زین بعد گویم در کتاب
هوش مصنوعی: نفس هیچ تغییر و انقلابی نمیکند و من در آینده این موضوع را بیشتر در کتابهایم توضیح میدهم.
ثانی ار برهان او باشد عیان
نیست قابل بر جواب،این را بدان
هوش مصنوعی: اگر دلیل او به وضوح باشد، نیازی به پاسخ دادن نیست. این را در نظر داشته باش.
چونکه اصل ادعایش شد علیل
چه اشنویم از وی عبث دیگر دلیل
هوش مصنوعی: وقتی که اساس ادعای او سست و ناتوان شد، دیگر نیازی به شنیدن دلیلهای اضافی از او نیست.
لیک تا واقف شوی ای مرد هوش
بهر ابطال دلیلش دار گوش
هوش مصنوعی: اما برای اینکه به درک درستی برسی، ای مرد هوش، به اتلاف دلیلش خوب گوش بده.
اولاً گفتیم شد ختم ای جوان
برنبی، در دور اسلامی بیان
هوش مصنوعی: ابتدا گفتیم که ای جوان، در دوران اسلامی، این بحث به پایان رسیده است.
دورة اسلام،دور انبیاست
خاتم آنها نبی مصطفی(ص) است
هوش مصنوعی: دوران اسلام زمانی است که پیامبران در آن حضور داشتند و آخرین آنها پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد (ص) است.
نسبت اسلام چون بر صورت است
هر بیان را هم به صورت نسبت است
هوش مصنوعی: نسبت اسلام به دیگر مفاهیم مانند نسبت صورت به هر بیانی است. به این معنا که هر موضوعی دارای ظاهری است که به نوعی با آن مرتبط است.
چونکه صاحب شرع بودند انبیاء
میرسید آیت بر ایشان از خدا
هوش مصنوعی: انبیاء به عنوان پیامآوران خدا و حاملان شریعت، آیات و نشانههایی از جانب خدا دریافت میکردند.
چون شریعت ختم بر احمد بود
بعد او ابواب آیت سد بود
هوش مصنوعی: چون شریعت اسلام با پیامبر احمد به پایان رسید، پس بعد از او درهای الهام و وحی بسته شد.
دور عرفان است حال ای معنوی
لفظ را حجت مکن گر رهروی
هوش مصنوعی: در دنیای عرفانی، حال و احوال معنوی بسیار مهمتر از کلمات و اصطلاحات است. در مسیر سیر و سلوک، به عمق معنا توجه کن و فقط به ظواهر کلمات اکتفا نکن.
گویی ار هر عارفی دارد بیان
دارد امّا نی به دعوی، این بدان
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که هر عارفی حرفی برای گفتن دارد، اما این حرفها فقط به ادعا نیستند، بلکه واقعاً در دل و جان او وجود دارد.
این جواب توست تا دانی که نیست
خاصِ کس عرفان که امر معنوی است
هوش مصنوعی: این پاسخ توست که بدانی عرفان مسئلهای خاص نیست و به هیچ کس تعلق ندارد، زیرا موضوعی معنوی است.
عارفان دُّر معانی سفتهاند
رازها دانسته و بنهفتهاند
هوش مصنوعی: عارفان به مانند جواهراتی ارزشمند، معانی عمیق و رازهای نهفته را درک کرده و از آنها آگاهاند.
ادعای مهدویت کس نکرد
خود بیان اثبات حرفت پس نکرد
هوش مصنوعی: هیچکس بهطور مستقیم ادعای مهدویت نکرده و خود را در این باره بهصراحت اثبات نکرده است.
ثانیاً فرض است این حرف ای خلیل
که بیان را هم توان کردن دلیل
هوش مصنوعی: دوست عزیز، این جمله به این معناست که خلیل، تو سخن را اینگونه مطرح کردی که برای رسیدن به درک بهتر از موضوع، باید توانایی بیان را نیز داشته باشیم. به عبارت دیگر، برای اینکه بتوانیم موضوعی را خوب بفهمیم، لازم است که بتوانیم آن را به درستی بیان کنیم.
لیک این فرض است هم در صورتی
که تو گویی دارم از نو دعوتی
هوش مصنوعی: اما این تنها در این صورت است که تو بگویی که من دوباره دعوت کردهام.
نیست از اسلام و عرفانم سخن
دارم از نو دعوتی بر خلق من
هوش مصنوعی: من درباره اسلام و عرفان صحبت نمیکنم، بلکه دعوتی تازه برای مردم دارم.
گر تو را بر خلق عالم دعوت است
کی بیانت بر خلایق حجت است
هوش مصنوعی: اگر تو دعوتی به سوی مردم داری، آیا صحبتهایت میتواند دلیل و مدرکی برای آنها باشد؟
گر نباشد در بیانت علّتی
این بود مر خاصگان را حجتی
هوش مصنوعی: اگر در سخن تو دلیلی وجود نداشته باشد، این همان است که برای خواص، دلیلی بر حقانیت وجود ندارد.
که خود از اهل بیانند و کلام
نیست کافی این دلیل از بهر عام
هوش مصنوعی: این افراد خود از کسانی هستند که به خوبی سخن میگویند و کلمات آنها نمیتواند دلیلی کافی برای عامه مردم باشد.
گویی ار حجت شما را مصحف است
کز نبی امروزتان اندر کف است
هوش مصنوعی: به نظر میرسد شما در دست دارید کتابی معتبر و معتبر که به نوعی نمایانگر حقایق و اندیشههای پیامبرانه است و به امروز شما مربوط میشود.
جز بیانی نیست از احمد به دست
با چه برهانید پس یزدان پرست
هوش مصنوعی: تنها این یک بیان از احمد باقی مانده است؛ پس ای پرستنده یزدان، با چه دلیلی میتوانی او را رد کنی؟
این سخن خود موجب ابطال توست
حجت تو مُبطل اقوال توست
هوش مصنوعی: این حرفی که میزنی خود دلیلی بر بیاعتباری گفتار توست؛ زیرا استدلال تو در حقیقت باعث بیاعتباری سخنان تو میشود.
زآ نکه هرگز معجز پیغمبری
بُد نه اعجاز نبیّ دیگری
هوش مصنوعی: ای زبان جاری فرشتهگان، بدان که هرگز معجزهای از پیامبری وجود ندارد مگر اینکه معجزهای از پیامبر دیگری نیز نمایان شده باشد.
در جهان نآمد نبیّ ای، ای عمو
کآرد اعجاز نبیّ سابق او
هوش مصنوعی: در دنیا هیچ پیامبری نیامده است که مانند آن پیامبر قبلی، معجزهای آورده باشد.
هر یکی از انبیاء را حجتی است
بر ثبوت خویش از حق آیتی است
هوش مصنوعی: هر یک از پیامبران دارای دلیلی است که وجود و صداقت آنها را از سوی خدا اثبات میکند و این دلیل در حقیقت نشانهای از حقانیت آنهاست.
چونکه قرآن معجز پیغمبر است
معجزت پس گر بیان است ابتر است
هوش مصنوعی: قرآن نشانه و معجزه پیامبر است و اگر بخواهیم فقط به بیان آن اشاره کنیم، ناقص و بیمعنا خواهد بود.
کاینچنین معجز نبی آورده است
خامی حرف تو بس بیپرده است
هوش مصنوعی: اینکه نبی چنین معجزهای را به وجود آورده، نشان میدهد که سخن تو بسیار نازک و بدون عمق است.
ور تو گویی انبیاء را هم کتاب
بود از حق این قبول است ای جناب
هوش مصنوعی: اگر تو بگویی که انبیاء هم کتابی از جانب حق داشتند، این حرف قابل پذیرش است، ای بزرگوار.
لیک کی بی معجزی آیات او
بر خلایق مینمود اثبات او
هوش مصنوعی: اما چگونه میتوانست که او بدون معجزه، نشانههای خود را به مردم نشان دهد و وجودش را ثابت کند؟
گرچه قرآن از نبی معجز بود
هر کسی ز اتیان او عاجز بود
هوش مصنوعی: هرچند قرآن معجزهای از سوی پیامبر است، اما هر کس از آوردن چیزی مانند آن ناتوان و عاجز است.
لیک این هم از براهینش یکی است
از فنون فنّی و، ز افزون اندکی است
هوش مصنوعی: اما این نیز یکی از دلایل اوست که به زیبایی هنر مربوط میشود و ناشی از کمی و اندکی است.
چون نبی دانیم او را ما ز هو
زآن به ما حجت بود قرآن او
هوش مصنوعی: ما او را پیامبر میدانیم، زیرا از سوی خداوند به ما حجتی به نام قرآن داده شده است.
مُثبِِت قرآن او هم عارف است
کو ز اسرار معانی واقف است
هوش مصنوعی: کتاب قرآن نیز افرادی را معرفی میکند که عارف به اسرار و معانی آن هستند و به درستی به عمق مفاهیم آن پی بردهاند.
عترت و قرآن دو ثقل اکبرند
عارفان هم عترتش را مظهرند
هوش مصنوعی: قرآن و اهل بیت دو گنجینه بزرگ هستند و عارفان نیز اهل بیت را به عنوان نمونه و الگو درک میکنند.
همچو آن قرآن و عترت ای جوان
عارف و اخبار را ثقلین دان
هوش مصنوعی: ای جوان آگاه، مانند قرآن و اهل بیت، اخبار و روایتها را دو چیز گرانقدر بدان.
وارث علم نبی عارف بود
کو ز علم معرفت واقف بود
هوش مصنوعی: وارث علم پیامبر، شخصی آگاه و داناست که از علم معرفت اطلاع دارد.
گر فقیه قشری آید در خروش
زین سخن سازیم او را هم خموش
هوش مصنوعی: اگر فقیه سطحی و ظاهری به این بحث اعتراض کند، ما هم او را ساکت میکنیم.
گرچه این علم وراثت بی گمان
از خدا مخصوص شد بر عارفان
هوش مصنوعی: این دانشی که درباره ارث و میراث وجود دارد، بدون شک به طور ویژهای از سوی خداوند به عارفان عطا شده است.
لیک آن را می توان تعمیم کرد
تا که گردد شامل هر خار و وَرد
هوش مصنوعی: اما میتوان این موضوع را به گونهای عمومی کرد که هر چیز زشت و زیبایی را شامل شود.
تا که خود زین فیض عالی ای حبیب
هم نباشد اهل ظاهر بینصیب
هوش مصنوعی: تا وقتی که خودت از این نعمت بزرگ بهرهمند نشوی، افرادی که فقط در ظاهر هستند، هیچ بهرهای نخواهند برد.
اهل ظاهر حاملان علم شرع
میرسد ز ایشان به خلق احکام شرع
هوش مصنوعی: افراد ظاهری که دانشهای دینی را به دوش میکشند، از طریق آنها به مردم احکام و قوانین شرعی منتقل میشود.
اهل باطن صاحب اطوارشان
در طریقت حامل اسرارشان
هوش مصنوعی: افراد عمیق و باطنی، در سیر و سلوک خود دارای ویژگیها و نشانههای خاصی هستند و در مسیر خود، حقایق و اسرار بسیاری را با خود حمل میکنند.
اهل ظاهر علم صورت را حمول
اهل باطن حامل علم اصول
هوش مصنوعی: افراد ظاهربین فقط به شکل و صورت دانش توجه دارند، در حالی که افراد باطننگر به اصول و معانی عمیق آن علم میپردازند.
در امور خلق آن باشد دخیل
وین ندارد خود سر این قال و قیل
هوش مصنوعی: در کارهای مردم، او تأثیرگذار است و این حرف و حدیثها از خود او نیست.
چونکه بی بخل است عارف ای جواد
این وراثت را از آن تعمیم داد
هوش مصنوعی: عارف بر این باور است که این میراث را به خاطر عدم بخل، گسترش میدهد.
لیک بخل مرد قشری را نگر
که کند زین پای عارف را به در
هوش مصنوعی: اما بهخود بخل و حرص مردان تنگنظر را بنگر که چگونه عارف را از مسیر خود به بیرون میراند.
گوید او علم وراثت خاص ماست
اهل عرفان را خلاف این ادعاست
هوش مصنوعی: او میگوید که علم وراثت فقط متعلق به ماست، اما اهل عرفان با این سخن مخالفاند.
بلکه گوید اهل عرفان صوفیاند
هست صوفی در شریعت ناپسند
هوش مصنوعی: اهل عرفان بر این باورند که صوفی واقعی کسی است که در چارچوبهای دینی و شریعت کار خود را انجام میدهد، و این که صوفی بودن بدون پایبندی به اصول دینی غیرقابل قبول است.
ذم صوفی هست وارد از امام
تا خلایق را بر او شورد تمام
هوش مصنوعی: نقد و انتقاد از صوفی به قدری است که حتی از سوی امام نیز به او توجهی نمیشود و مردم نیز نسبت به او نظر منفی دارند.
پس ورا تنبیه باید زین سخن
تو نِه ای وارث فقیها جان مکن
هوش مصنوعی: پس ای وارث فقیهان، باید بابت این سخن تو عذاب و تنبیه بر تو نازل شود، پس جان خود را حفظ کن.
عارف این تعمیم را از جود کرد
همسر گردون نباشد ور نکرد
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر میگوید که عارف و دانا این نکته را درک کرده است که اگر بخشندگی و generosity وجود نداشته باشد، به هیچوجه نمیتوان به زندگی و زیباییهای آن امیدوار بود. به عبارت دیگر، وجود محبت و بخشش از ویژگیهای ضروری و بنیادین زندگی هستند و بدون آنها، زندگی معنایی نخواهد داشت.
نایب مهدی است عارف در ظهور
قطره ای تو پیش آن دریای نور
هوش مصنوعی: عارف در انتظار ظهور امام مهدی (ع) مانند قطرهای است در برابر دریای نور. این نشاندهندهی عظمت و اهمیت مقام امام مهدی و همچنین کوچک بودن جایگاه انسانها در مقایسه با او است.
تو مبر بر عارف ای نادان حسد
کت شود این حُقد حبلٌ مِن مَسَد
هوش مصنوعی: ای نادان، حسادت را از عارفان برمگیر؛ چرا که این کینه همچون طنابی از موی بافته شده است که به تو آسیب میزند.
سرّ حق را قلب عارف مخزن است
جان او از نور مهدی روشن است
هوش مصنوعی: رازهای حق در دل عارفان نهفته است و جان آنها از نور مهدی روشنایی میگیرد.
عارف کامل به هر عصری ولی است
سینهاش قندیل انوار جلی است
هوش مصنوعی: عارف کامل در هر دورهای وجود دارد و دل او مانند چراغی پر از نور و روشنایی است.