گنجور

بخش ۱۸ - درخطاب‌ به‌ ولی‌ حضرت‌ معبود و سلطان وجود و مالک‌ غیب‌ و شهود، حضرت‌ مهدی موعود علیه‌ صلوات‌ والسلام من‌ ﷲ الودود و طلب‌ استعانت‌ از آن شاه ذوالجود نمودن و (من‌ ﷲ التوفیق‌)

ای امام حی‌ قائم‌، شاه دین‌
خالق‌ جان، قطب‌ امکان، ماه دین‌
ای به‌ فیض‌ دم به‌ دم خلاّق خلق‌
همّت‌ شیرازة اوراق خلق‌
ای وجودت‌ علّت‌ ایجاد جان
دست‌ عونت‌ بانی‌ بنیاد جان
ای خلیفه‌ حق‌ به‌ ذات‌ بی‌ مثال
راست‌ بر قدت‌ ردای ذوالجلال
ای ز تو گویا زبانِ جان من‌
ناطق‌ از تو طوطی‌ بستان من‌
از زبان قطره ها گویا تویی‌
نی‌ غلط‌ هم‌ قطره هم‌ دریا تویی‌
قطره چِبوَد تا دم از دریا زند
دم به‌ گفتار از من‌ و از ما زند
گر عنایات‌ تو نبود ما که‌ایم‌
خود تو گو معدوم محض‌ لاشی‌ءایم‌
ما چو ناییم‌ و نوا در ما ز توست‌
ما چو کوهیم‌ و صدا در ما ز توست‌
کوه بی‌ معنی‌ کجا دارد صدا
تا نیابد از تو بانگ‌ مرحبا
نای طبعم‌ را نوای تازه بخش‌
کوه نطقم‌ را صدای تازه بخش‌
چنگ‌ طبع‌ بی‌نوا را ساز کن‌
در کُه ای کوه آفرین‌ آواز کن‌
گر تو خواهی‌ کُه‌ لسان ﷲ شود
ور نخواهی‌ کوهها هم‌ کَه‌ شود
ای ز عشقت‌ سوز ما و آه ما
وی اسیرت‌ کوه ما و کاه ما
کوه چبود کاین‌ جهان پر صدا
هست‌ در معنی‌ ز نایت‌ یک‌ نوا
کوه و صحرا جمله‌ در بحر تو غرق
زیر و بالا جمله‌ از جمع‌ تو فرق
من‌ کیم‌ تا دم زنم‌ از فرق و جمع‌
ای تو جمله‌ گفت‌ ها را نطق‌ و سمع‌
مطلقی‌ گرچه‌ ز جمع‌ و فرق و طرف‌
برتری گرچه‌ ز صوت‌ و گفت‌ و حرف‌
هم‌ منزه از شهود و از غیوب‌
هم‌ مجرّد از خطاب‌ و از خطوب‌
هم‌ مبرّا از نهان و از عیان
هم‌ معرّا از ثناء و از بیان
لیک‌ براین‌ جمله‌ علمت‌ جامع‌ است‌
سوی جمعت‌ جمله‌ اسماء راجع‌ است
چون تو خواهی‌ خاکها یابد نوا
چون تو گویی‌ بادها جنبد ز جا
تا نجنبد باد عونت‌ ای جواد
برگ بیدی کی‌ بجنبد خود ز باد
ای به‌ جنبش‌ بادها از بید تو
کی‌ بجنبد نطق‌، بی‌ تأیید تو
روحها در تن‌ همه‌ محکوم توست‌
جنبش‌ هر آنشان معلوم توست‌
مو نجنبد تا نجنبانی‌ تواش
گل‌ نروید تا نرویانی‌ تواش
باد چبود عون جنباننده ات‌
ای همه‌ جنبنده، جانها بنده ات‌
نطق‌ نابود مرا امداد ده
وآن سخن‌های دقیقم‌ یاد ده
نور نطقم‌ را ز نو لامع‌ نما
قطره را در بحر خود راجع‌ نما
قطره چون مستغرق دریا شود
آنچه‌ گوید گفته‌ دریا بود
تاچه‌ دیگر باز، جو شد یَّم‌ِ عشق‌
دم زند از کیف‌ عشق‌ و کَّمِ عشق‌
عشق آن دریای بی‌قعر است‌ و حد
که‌ ندارد کیف‌ و کمّ و جزر و مد
بازگو کآن بحر ذَخّار وجود
زبده چون فرمود اسرار وجود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: خانم مقصودی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای امام حی‌ قائم‌، شاه دین‌
خالق‌ جان، قطب‌ امکان، ماه دین‌
هوش مصنوعی: ای امام زنده و پا برجا، ای پادشاه دین و خالق جان‌ها، ای محور تمامی امکان‌ها، ای روشنی‌بخش دین.
ای به‌ فیض‌ دم به‌ دم خلاّق خلق‌
همّت‌ شیرازة اوراق خلق‌
هوش مصنوعی: ای کسی که به طور مداوم به خلقت و آفرینش کمک می‌کنی و در حقیقت، زندگی و داستان‌های انسان‌ها را با همت و تلاش خود در کنار هم قرار می‌دهی.
ای وجودت‌ علّت‌ ایجاد جان
دست‌ عونت‌ بانی‌ بنیاد جان
هوش مصنوعی: تو سرچشمه وجود و دلیل زندگی هستی، دست یاری‌ات بنیان‌گذار حیات است.
ای خلیفه‌ حق‌ به‌ ذات‌ بی‌ مثال
راست‌ بر قدت‌ ردای ذوالجلال
هوش مصنوعی: ای خلیفه‌ی حق، تو که وجودی بی‌نظیر داری، درست بر قامت تو پرده‌ای از بزرگ‌منشی و جلال آویخته شده است.
ای ز تو گویا زبانِ جان من‌
ناطق‌ از تو طوطی‌ بستان من‌
هوش مصنوعی: ای تو که سخن جانم را بیان می‌کنی، همچون طوطی‌ای هستی که در باغ من، از تو حکایت می‌کند.
از زبان قطره ها گویا تویی‌
نی‌ غلط‌ هم‌ قطره هم‌ دریا تویی‌
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شما، حتی در کوچکترین جزئیات، نمایانگر و تجلی‌بخش وجود بزرگتری هستید. مانند یک قطره که در عین کوچکی، بخش جدایی‌ناپذیری از دریا به شمار می‌آید و می‌تواند نشان‌دهنده کلیت آن باشد.
قطره چِبوَد تا دم از دریا زند
دم به‌ گفتار از من‌ و از ما زند
هوش مصنوعی: قطره‌ای که خود را به دریا نزدیک می‌سازد، از بزرگی و وسعت دریا سخن می‌گوید و از خود و دیگران یاد می‌کند.
گر عنایات‌ تو نبود ما که‌ایم‌
خود تو گو معدوم محض‌ لاشی‌ءایم‌
هوش مصنوعی: اگر محبت و توجه تو نبود، ما که هستیم؟ خودت بگو که ما اصلاً وجود نداریم و هیچ ارزشی نداریم.
ما چو ناییم‌ و نوا در ما ز توست‌
ما چو کوهیم‌ و صدا در ما ز توست‌
هوش مصنوعی: ما مانند نی هستیم و صدای ما به خاطر توست و ما مانند کوهیم و پژواک ما ناشی از توست.
کوه بی‌ معنی‌ کجا دارد صدا
تا نیابد از تو بانگ‌ مرحبا
هوش مصنوعی: کوه به خودی خود هیچ معنایی ندارد و صدایی از آن نمی‌آید، مگر اینکه از تو صدای سلام و خوشامد برسد.
نای طبعم‌ را نوای تازه بخش‌
کوه نطقم‌ را صدای تازه بخش‌
هوش مصنوعی: بخشیدن نغمه‌ای تازه به روح من و دادن صدایی نو به گفتارم.
چنگ‌ طبع‌ بی‌نوا را ساز کن‌
در کُه ای کوه آفرین‌ آواز کن‌
هوش مصنوعی: دل بی‌خبر و بی‌نوای خود را به نغمه‌ای خوش زنده کن، ای کوه، تو ای مظهر عظمت، صدایت را بلند کن.
گر تو خواهی‌ کُه‌ لسان ﷲ شود
ور نخواهی‌ کوهها هم‌ کَه‌ شود
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی، می‌توانی به مقام علمی و معنوی بالایی دست یابی، اما اگر نخواهی، کوه‌ها هم بی‌فایده خواهند بود.
ای ز عشقت‌ سوز ما و آه ما
وی اسیرت‌ کوه ما و کاه ما
هوش مصنوعی: ای عشق تو، ما در آتش دل‌سوزی و آه‌زنی هستیم، و تو همچون اسیری هستی که کوه و کاه ما را تحت تأثیر قرار داده‌ای.
کوه چبود کاین‌ جهان پر صدا
هست‌ در معنی‌ ز نایت‌ یک‌ نوا
هوش مصنوعی: کوه چقدر می‌تواند در این دنیای پر سر و صدا باشد؟ در واقع، تنها یک صدا از آن وجود دارد.
کوه و صحرا جمله‌ در بحر تو غرق
زیر و بالا جمله‌ از جمع‌ تو فرق
هوش مصنوعی: کوه و بیابان، همه در دنیای تو غرق شده‌اند و در یک جمع، تفاوت‌ها و تنوع‌ها وجود دارند.
من‌ کیم‌ تا دم زنم‌ از فرق و جمع‌
ای تو جمله‌ گفت‌ ها را نطق‌ و سمع‌
هوش مصنوعی: من کی هستم که درباره تفاوته‌ها و اتحادها صحبت کنم؛ ای تو که همه‌ی گفتارها را می‌شنوی و بیان می‌کنی.
مطلقی‌ گرچه‌ ز جمع‌ و فرق و طرف‌
برتری گرچه‌ ز صوت‌ و گفت‌ و حرف‌
هوش مصنوعی: هرچند شما مستقل و بی‌نیاز از دیگران هستید و از نظر مقام و مرتبه برتری دارید، اما این برتری شما به خاطر کلمات و گفتگوها نیست.
هم‌ منزه از شهود و از غیوب‌
هم‌ مجرّد از خطاب‌ و از خطوب‌
هوش مصنوعی: او هم از چیزهایی که دیده می‌شوند و هم از چیزهایی که مخفی هستند پاک و بی‌آلایش است؛ و همچنین از گفت‌وگو و از مشکلات نیز آزاد و مستقل است.
هم‌ مبرّا از نهان و از عیان
هم‌ معرّا از ثناء و از بیان
هوش مصنوعی: نه در رازها و نه در آشکار از نقص و عیب پاک نیست و نه از ستایش و سخن معاف است.
لیک‌ براین‌ جمله‌ علمت‌ جامع‌ است‌
سوی جمعت‌ جمله‌ اسماء راجع‌ است
هوش مصنوعی: اما بر این اساس دانش تو کامل است و تمام نام‌ها به سوی جمع‌تان برمی‌گردند.
چون تو خواهی‌ خاکها یابد نوا
چون تو گویی‌ بادها جنبد ز جا
هوش مصنوعی: زمانی که تو اراده کنی، خاک‌ها نیز آهنگ خاصی پیدا می‌کنند و وقتی تو صحبت کنی، بادها هم از جا حرکت می‌کنند.
تا نجنبد باد عونت‌ ای جواد
برگ بیدی کی‌ بجنبد خود ز باد
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که اینجا به تأثیر باد بر برگ بید اشاره می‌شود. اگر باد نوزد، برگ بید هم حرکت نمی‌کند. این می‌تواند به معنای این باشد که اگر نیروی خارجی یا کمکی وجود نداشته باشد، تغییر یا حرکتی اتفاق نخواهد افتاد. در واقع، این بیت از وابستگی حرکت یا تغییر به وجود یک عامل دیگر صحبت می‌کند.
ای به‌ جنبش‌ بادها از بید تو
کی‌ بجنبد نطق‌، بی‌ تأیید تو
هوش مصنوعی: ای آن که جنبش بادها به خاطر توست، آیا زبان نیز بدون حمایت تو به حرکت درمی‌آید؟
روحها در تن‌ همه‌ محکوم توست‌
جنبش‌ هر آنشان معلوم توست‌
هوش مصنوعی: تمامی روح‌ها در وجود انسان‌ها به نوعی تحت سلطه و تاثیر تو هستند و هر حرکتی که انجام می‌دهند نشان‌دهنده‌ی وجود و اراده‌ی توست.
مو نجنبد تا نجنبانی‌ تواش
گل‌ نروید تا نرویانی‌ تواش
هوش مصنوعی: هر چیزی که حرکت نکند، تغییر نمی‌کند. اگر تو حرکت نکنی، هیچ گلی هم رشد نخواهد کرد.
باد چبود عون جنباننده ات‌
ای همه‌ جنبنده، جانها بنده ات‌
هوش مصنوعی: ای باد، تو کمک‌کار و حرکت‌دهنده‌ای برای همه جنبندگان، جان‌ها به تو وابسته‌اند.
نطق‌ نابود مرا امداد ده
وآن سخن‌های دقیقم‌ یاد ده
هوش مصنوعی: ای کاش به من کمک کنی تا بتوانم سخنان را به خوبی بیان کنم و آنچه را که درست و دقیق است، به یاد بیاورم.
نور نطقم‌ را ز نو لامع‌ نما
قطره را در بحر خود راجع‌ نما
هوش مصنوعی: نور سخنم را بار دیگر درخشان کن و مانند قطره‌ای که به دریا بازمی‌گردد، وجودم را به اصل خود برگردان.
قطره چون مستغرق دریا شود
آنچه‌ گوید گفته‌ دریا بود
هوش مصنوعی: زمانی که یک قطره در دریا غرق می‌شود، هر چیزی که بگوید، سخن دریا خواهد بود.
تاچه‌ دیگر باز، جو شد یَّم‌ِ عشق‌
دم زند از کیف‌ عشق‌ و کَّمِ عشق‌
هوش مصنوعی: در عشق، همواره جریان و لذت وجود دارد. عشق به گونه‌ای است که مانند جوی روان، دائماً در حال حرکت و تغییر است. این احساس می‌تواند درونی و عمیق باشد و هر لحظه بر عمق و شدت آن افزوده شود.
عشق آن دریای بی‌قعر است‌ و حد
که‌ ندارد کیف‌ و کمّ و جزر و مد
هوش مصنوعی: عشق مانند دریایی عمیق و بی‌پایان است که هیچ انتهایی ندارد و نمی‌توان آن را با اندازه‌گیری‌های معمول مانند کیف و مقدار یا حتی جریان و تغییرات آن، توصیف کرد.
بازگو کآن بحر ذَخّار وجود
زبده چون فرمود اسرار وجود
هوش مصنوعی: بگو که آن دریای عمیق وجود، چون گنجینه‌ای اسرار آمیز، حقیقت‌های باارزشی را در خود دارد.