گنجور

۸- آیات ۳۸ تا ۳۹

وَ اَلسّٰارِقُ وَ اَلسّٰارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمٰا جَزٰاءً بِمٰا کَسَبٰا نَکٰالاً مِنَ اَللّٰهِ وَ اَللّٰهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (۳۸) فَمَنْ تٰابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اَللّٰهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اَللّٰهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۳۹)

و مرد دزد و زن دزد پس ببرید دستهای ایشان را پاداشی بسبب آنچه کسب کردند عقوبتی از خداست و خدا غالب درستکار است (۳۸) پس آنکه توبه کرد پس از ستمش و نیکی کرد پس خدا توبه پذیرد بر او بدرستی که خدا آمرزنده مهربانست (۳۹)

مرد یا زن هر کسی کو سارق است
دستهایش بر بریدن لایق است
فَاقطَعُواْ أیدِی َهُمَا گر خوانده ای
دست سارق از چه برجا مانده ای
تا جزای آنچه کرد از کسب و کار
در عقوبت یابد از پروردگار
حق به حکمش غالب است و هم حکیم
بعد توبه بر گنهکاران رحیم
پس هر آن برگشت بر حق از ستم
کار خود را کرد اصلاح از ندم
رد کند بر صاحبش مال ار که هست
ور نه نادم باشد از آن فعل پست
چون نماید او به حق زآن ره ایاب
بازگردد هم بر او حق از عذاب
کوست آمرزنده گار و مهربان
خواهد آمرزش به جرم بندگان
بر بریدن دستِ نفس اولی تر است
زآنکه او دزد جواهر اکثر است
میبرد دزد ار که داری مال و زر
وآن زند بر گنج ایمان و نظر
میبرد از خانه دزدت دانه را
وآن برد هم خرمن و هم خانه را
میبرد دزد از سرا کالای تو
زآن بگرید چشم خون پالای تو
او زند ره، زنده در گورت کند
تا نبینی عیب خود، کورت کند
دزد مالت اتفاق است ار بَرَد
وآن به هر دم پردة عقلت دَرَد
با تو گویم یک نشان از سرقتش
تا بری ره بر زمان فرصتش
چون ز دنیا دید خوار و مفلست
کیمیای دل نماید بر مِست
از در عرفان و فقر آید برون
گردد اندر علم و دینت رهنمون
آید از بیگانگی بر خویشی ات
تا نماید پیشۀ درویشی ات
گوید افزون است ای جان ذوق تو
صوفی ای کو در طریقت فوق تو
کی به سِیرت بوده هرگز عارفی
از رموز فقر و عرفان واقفی
رفته رفته تا که خودبینت کند
رخنه اندر عقل و آئینت کند
با امیران گشت پس باید رفیق
واجب است این بهر ترویج طریق
از گدایان حاصلی نبود جوی
شمع درویشان ندارد پرتوی
شو چو شیران در شکار گاو و میش
پس بیار از بهر خرگوشان به پیش
یک مرید مال دار از صد فقیر
بِه بود، بر این بده از آن بگیر
مینماید این کلامت بس نکو
بیخبر زآن کز کجا زد راهت او
بست چشمت، داد سرگین جای لعل
میزد او بر میخ و می دیدی تو نعل
آن شکار گاوت از پندار بود
لیک شاخش پاره کردت تار و پود
اتفاق است ار که هم در روزگار
این چنین گاوی تو را گردد شکار
گفته بودت دیو، کای شیر ژیان
هم بخور زو هم به درویشان خوران
چون به دست آوردی از بیهوده اش
سختت آید بذل خون و روده اش
پیشتر قانع بُدی بر قوت کم
نک بود در هر رگت نهصد شکم
می فزاید هر دمت بر حرص و آز
نیستی قانع به چیزی ز اهتزاز
پیش آن کز وی به چیزی طامعی
از سحر تا شب نشسته خاضعی
وز فقیران ضعیف ای خود فروش
می گریزی همچو دیوی از سروش
بر تو زین قانع بود آن پاک جیب
نسبت ار ندهی بر او صد نقص و عیب
این بود عرفان و فقرت بی مجال
لیک قطب وقت خویشی در مقال
هم رسد وقتی که بینی ناگهان
مانده ای تنها ز یار و همرهان
برده مالت جمله دزد بد سرشت
نیست یارت کس جز آن اخلاق زشت
رفته مایۀ ذکر و فکرت بر تلف
نیست سودت غیر اندوه و اسف
این یکی بود از نشان سارقت
مابقی را دان به عقل فارقت
ره مده او را به خود ، در را ببند
حفظ کن کالای خویش از بد پسند
بُرده ور چیزی درآر از مشت او
پس بِبُر با تیغ قهر انگشت او
ور بدزدد بعد از آن چیز دگر
کن به حبسش تا بمیرد بر بتر
۷- آیات ۳۳ تا ۳۷: إِنَّمٰا جَزٰاءُ اَلَّذِینَ یُحٰارِبُونَ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی اَلْأَرْضِ فَسٰاداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاٰفٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ اَلْأَرْضِ ذٰلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی اَلدُّنْیٰا وَ لَهُمْ فِی اَلْآخِرَةِ عَذٰابٌ عَظِیمٌ (۳۳) إِلاَّ اَلَّذِینَ تٰابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اَللّٰهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۳۴) یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللّٰهَ وَ اِبْتَغُوا إِلَیْهِ اَلْوَسِیلَةَ وَ جٰاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (۳۵) إِنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ مٰا فِی اَلْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِیَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذٰابِ یَوْمِ اَلْقِیٰامَةِ مٰا تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ (۳۶) یُرِیدُونَ أَنْ یَخْرُجُوا مِنَ اَلنّٰارِ وَ مٰا هُمْ بِخٰارِجِینَ مِنْهٰا وَ لَهُمْ عَذٰابٌ مُقِیمٌ (۳۷)۹- آیات ۴۰ تا ۴۱: أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اَللّٰهَ لَهُ مُلْکُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ یُعَذِّبُ مَنْ یَشٰاءُ وَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشٰاءُ وَ اَللّٰهُ عَلیٰ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (۴۰) یٰا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ لاٰ یَحْزُنْکَ اَلَّذِینَ یُسٰارِعُونَ فِی اَلْکُفْرِ مِنَ اَلَّذِینَ قٰالُوا آمَنّٰابِأَفْوٰاهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ اَلَّذِینَ هٰادُوا سَمّٰاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمّٰاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ اَلْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوٰاضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هٰذٰا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ یُرِدِ اَللّٰهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اَللّٰهِ شَیْئاً أُولٰئِکَ اَلَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اَللّٰهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی اَلدُّنْیٰا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی اَلْآخِرَةِ عَذٰابٌ عَظِیمٌ (۴۱)

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وَ اَلسّٰارِقُ وَ اَلسّٰارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمٰا جَزٰاءً بِمٰا کَسَبٰا نَکٰالاً مِنَ اَللّٰهِ وَ اَللّٰهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (۳۸) فَمَنْ تٰابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اَللّٰهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اَللّٰهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۳۹)
هوش مصنوعی: سارق و سارق‌ زن را دست‌هایشان را قطع کنید، این مجازاتی است به خاطر کارهایی که انجام داده‌اند و تنبیهی از سوی خداوند است و خداوند قادر و حکیم است. اما هر کس بعد از ظلمش توبه کند و اصلاح کند، خداوند نیز بر او توبه می‌پذیرد. به یقین، خداوند بخشنده و مهربان است.
و مرد دزد و زن دزد پس ببرید دستهای ایشان را پاداشی بسبب آنچه کسب کردند عقوبتی از خداست و خدا غالب درستکار است (۳۸) پس آنکه توبه کرد پس از ستمش و نیکی کرد پس خدا توبه پذیرد بر او بدرستی که خدا آمرزنده مهربانست (۳۹)
هوش مصنوعی: مرد و زن دزد را به خاطر عملی که انجام داده‌اند، باید دست‌هایشان را قطع کرد. این مجازات به عنوان عذاب از جانب خداست و خداوند بر حق و درستکار است. اما اگر کسی بعد از گناهش توبه کند و کار نیک انجام دهد، خداوند توبه‌اش را می‌پذیرد، زیرا خداوند بخشنده و مهربان است.
مرد یا زن هر کسی کو سارق است
دستهایش بر بریدن لایق است
هوش مصنوعی: هر کسی که دزد باشد، چه مرد باشد چه زن، سزاوار این است که دست‌هایش بریده شود.
فَاقطَعُواْ أیدِی َهُمَا گر خوانده ای
دست سارق از چه برجا مانده ای
هوش مصنوعی: اگر دست سارق را قطع کرده‌ای، پس چرا هنوز نشسته‌ای و تماشا می‌کنی؟
تا جزای آنچه کرد از کسب و کار
در عقوبت یابد از پروردگار
هوش مصنوعی: انسان باید منتظر عواقب اعمال خود باشد و در نهایت، نتیجه کارهایش را از خالق خود دریافت خواهد کرد.
حق به حکمش غالب است و هم حکیم
بعد توبه بر گنهکاران رحیم
هوش مصنوعی: حق همیشه بر تمام احکام‌اش پیروز است و همچنین حکیم، بعد از توبه، بر گنهکاران رحم و محبت دارد.
پس هر آن برگشت بر حق از ستم
کار خود را کرد اصلاح از ندم
هوش مصنوعی: هر کسی که از ظلم و ستم به حق برگردد و بر خود اصلاحی انجام دهد، در واقع به سمت خوبی و درستی حرکت کرده است.
رد کند بر صاحبش مال ار که هست
ور نه نادم باشد از آن فعل پست
هوش مصنوعی: اگر مال، صاحب خود را رد کند و به او بازنگردد، نشان‌دهنده این است که صاحبش باید از این عمل زشت و ناپسند خود پشیمان باشد.
چون نماید او به حق زآن ره ایاب
بازگردد هم بر او حق از عذاب
هوش مصنوعی: زمانی که او با حقیقت مواجه شود، باید از مسیر انحرافی خود بازگردد و در این صورت، حق از عذاب او نیز دور خواهد شد.
کوست آمرزنده گار و مهربان
خواهد آمرزش به جرم بندگان
هوش مصنوعی: کسی هست که آمرزنده و مهربان است و به خاطر گناهان بندگانش خواهند بخشید.
بر بریدن دستِ نفس اولی تر است
زآنکه او دزد جواهر اکثر است
هوش مصنوعی: قطع کردن دست نفس از انسان بهتر است، زیرا نفس مانند دزدی است که بیشتر جواهرات را می‌رباید.
میبرد دزد ار که داری مال و زر
وآن زند بر گنج ایمان و نظر
هوش مصنوعی: اگر دزد به سراغ تو بیاید و اموال و ثروتت را برباید، این نقض ایمان و بصیرت تو را به همراه خواهد داشت.
میبرد از خانه دزدت دانه را
وآن برد هم خرمن و هم خانه را
هوش مصنوعی: دزد در شب دانه‌ها را از خانه می‌برد و با خودش هم خوشه‌ها و هم خانه را می‌برد.
میبرد دزد از سرا کالای تو
زآن بگرید چشم خون پالای تو
هوش مصنوعی: اگر دزد از خانه‌ات چیزی را ببرد، اشک چشمانت مانند خون جاری می‌شود.
او زند ره، زنده در گورت کند
تا نبینی عیب خود، کورت کند
هوش مصنوعی: او را به راهی می‌برد تا در گور خودت بمیری و عیب‌های خود را نبینی.
دزد مالت اتفاق است ار بَرَد
وآن به هر دم پردة عقلت دَرَد
هوش مصنوعی: اگر دزد مال تو را برباید، این یک حادثه است و در هر لحظه، حجاب عقل تو پاره می‌شود.
با تو گویم یک نشان از سرقتش
تا بری ره بر زمان فرصتش
هوش مصنوعی: با تو می‌گویم که نشانه‌ای از دزدی او را برای تو بگویم تا راهی بیابی برای استفاده از فرصت‌هایش.
چون ز دنیا دید خوار و مفلست
کیمیای دل نماید بر مِست
هوش مصنوعی: وقتی که انسان دنیا را در حال بی‌ارزشی و نداری ببیند، آیا می‌تواند ارزش قلب خود را در شراب نشان دهد؟
از در عرفان و فقر آید برون
گردد اندر علم و دینت رهنمون
هوش مصنوعی: اگر از راه معنویت و تواضع خارج شوی، در علم و دین به هدایت درست دست نخواهی یافت.
آید از بیگانگی بر خویشی ات
تا نماید پیشۀ درویشی ات
هوش مصنوعی: وقتی از بیگانگی به سوی آشنایی و نزدیکی به خودت می‌رسی، آن وقت هنر و روش زهد و درویشی‌ات را نشان می‌دهد.
گوید افزون است ای جان ذوق تو
صوفی ای کو در طریقت فوق تو
هوش مصنوعی: می‌گوید ای جان، ذوق و شوق تو بسیار بیشتر از آن است که یک صوفی در مسیر عرفانی خود تجربه کرده است.
کی به سِیرت بوده هرگز عارفی
از رموز فقر و عرفان واقفی
هوش مصنوعی: هیچ عارفی که به حقیقت و معنای فقر و عرفان آگاه باشد، هرگز تنها با ظواهر و ظاهرسازی‌ها به حقیقتی دست نیافته است.
رفته رفته تا که خودبینت کند
رخنه اندر عقل و آئینت کند
هوش مصنوعی: به تدریج، خودخواهی تو باعث می‌شود که عقل و اعتقاداتت تحت تأثیر قرار بگیرند و دچار اختلال شوند.
با امیران گشت پس باید رفیق
واجب است این بهر ترویج طریق
هوش مصنوعی: دوستی و همراهی با امیران و بزرگان ضروری است، چرا که این ارتباط به ترویج و گسترش راه حق و حقیقت کمک می‌کند.
از گدایان حاصلی نبود جوی
شمع درویشان ندارد پرتوی
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که از درخواست و انتظار از افراد نیازمند چیزی به دست نخواهد آمد، زیرا مانند شمعی که در دست درویشان است، نمی‌تواند نوری برای دیگران بیاورد. درواقع، تکیه بر دیگران و انتظار کمک از آنها، به نتیجه‌ای نخواهد رسید.
شو چو شیران در شکار گاو و میش
پس بیار از بهر خرگوشان به پیش
هوش مصنوعی: به مانند شیران در صید و شکار باشید، سپس برای خرگوشان نیز پیش بروید.
یک مرید مال دار از صد فقیر
بِه بود، بر این بده از آن بگیر
هوش مصنوعی: یک شخص ثروتمند از صد فقیر بهتر است؛ پس بهتر است از او چیزهایی بگیری و به آن‌ها بدهی.
مینماید این کلامت بس نکو
بیخبر زآن کز کجا زد راهت او
هوش مصنوعی: این سخن تو واقعا زیبا است، اما تو از این که او چگونه به راه تو رسیده است، بی‌خبر هستی.
بست چشمت، داد سرگین جای لعل
میزد او بر میخ و می دیدی تو نعل
هوش مصنوعی: چشم خود را ببند، او با سرگین به جای لعل (جواهر قرمز) می‌زد، بر میخ می‌خورد و تو نعل (زین) را می‌دیدی.
آن شکار گاوت از پندار بود
لیک شاخش پاره کردت تار و پود
هوش مصنوعی: شکار گاو در ذهن تو بود، اما شاخش تار و پود تو را پاره کرد.
اتفاق است ار که هم در روزگار
این چنین گاوی تو را گردد شکار
هوش مصنوعی: اگر در روزگار حاضر چنین شرایطی پیش آید، ممکن است تو نیز به عنوان یک طعمه در دام بیفتی.
گفته بودت دیو، کای شیر ژیان
هم بخور زو هم به درویشان خوران
هوش مصنوعی: در این بیت به شخصی اشاره شده که باید از دو نوع زندگی و دو قشر متفاوت بهره‌مند شود؛ هم از لذت‌های زندگی و قدرت‌ها مانند شیر، و هم از خاکی و تواضع زندگی درویشان. به نوعی می‌خواهد بگوید زندگی فقط به تعلقات مادی و قدرت ختم نمی‌شود و باید به نیازهای دیگران و فضای معنوی نیز توجه کرد.
چون به دست آوردی از بیهوده اش
سختت آید بذل خون و روده اش
هوش مصنوعی: وقتی که چیزی را که بیهوده به دست آورده‌ای، از دست می‌دهی، از دادن جان و دل خود برای آن خیلی ناراحت می‌شوی.
پیشتر قانع بُدی بر قوت کم
نک بود در هر رگت نهصد شکم
هوش مصنوعی: قبلاً وقتی که به چیزهای کم‌تر قانع بودی، در هر رگ تو شوق و اشتهای زیادی وجود داشت.
می فزاید هر دمت بر حرص و آز
نیستی قانع به چیزی ز اهتزاز
هوش مصنوعی: هر لحظه به حرص و آز تو افزوده می‌شود و تو هیچ‌گاه از چیزهایی که به دست می‌آوری راضی نیستی و همواره در تلاش برای چیزهای بیشتر هستی.
پیش آن کز وی به چیزی طامعی
از سحر تا شب نشسته خاضعی
هوش مصنوعی: در برابر کسی که به خاطر او از چیزی طمع ندارم، از صبح تا شب با خضوع و فروتنی نشسته‌ام.
وز فقیران ضعیف ای خود فروش
می گریزی همچو دیوی از سروش
هوش مصنوعی: تو از فقیران و ضعیفان، همچون دیویی که از صدای فرشتگان می‌گریزد، دوری می‌کنی.
بر تو زین قانع بود آن پاک جیب
نسبت ار ندهی بر او صد نقص و عیب
هوش مصنوعی: اگر به کسی که دلش پاک است و نیتش خالص، تنها به خاطر نقص‌ها و ایرادهایی که دارد، بی‌محبتی کنی، او هرگز از تو ناراحت نخواهد شد و از تو راضی است.
این بود عرفان و فقرت بی مجال
لیک قطب وقت خویشی در مقال
هوش مصنوعی: این یک نوع عارفیت و فقر بود که فرصت اندکی داشت، اما در این میان، قطب زمان در مقام خود حضور دارد.
هم رسد وقتی که بینی ناگهان
مانده ای تنها ز یار و همرهان
هوش مصنوعی: زمانی خواهد رسید که ناگهان متوجه می‌شوی تنها مانده‌ای، بدون یار و هم‌نشین.
برده مالت جمله دزد بد سرشت
نیست یارت کس جز آن اخلاق زشت
هوش مصنوعی: چرا که هیچ کس در دنیا به جز تو به این رفتار ناپسند نیست و هیچ کس دیگری به این اندازه بد ذات نیست.
رفته مایۀ ذکر و فکرت بر تلف
نیست سودت غیر اندوه و اسف
هوش مصنوعی: غصه و ناراحتی تو بی‌فایده است و هیچ سودی ندارد، زیرا همه چیز قابل برگشت نیست و فقط به حزین‌تر شدن تو می‌انجامد.
این یکی بود از نشان سارقت
مابقی را دان به عقل فارقت
هوش مصنوعی: این یکی علامت از دزدی تو بود، اما بقیه را با عقل و دانش خودت بفهم.
ره مده او را به خود ، در را ببند
حفظ کن کالای خویش از بد پسند
هوش مصنوعی: او را به خود راه نده و در را ببند، تا از چیزهای ناپسند از خودت محافظت کنی.
بُرده ور چیزی درآر از مشت او
پس بِبُر با تیغ قهر انگشت او
هوش مصنوعی: اگر چیزی از دست او به دست آوردی، از او بگیر و با قدرت و قاطعیت، او را ببر.
ور بدزدد بعد از آن چیز دگر
کن به حبسش تا بمیرد بر بتر
هوش مصنوعی: اگر کسی چیزی را بدزدد، پس از آن باید او را به زندان بیندازند تا بمیرد و از شر او نجات یابند.