گنجور

۶- آیات ۲۷ تا ۳۲

وَ اُتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ اِبْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبٰا قُرْبٰاناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمٰا وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ اَلْآخَرِ قٰالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قٰالَ إِنَّمٰا یَتَقَبَّلُ اَللّٰهُ مِنَ اَلْمُتَّقِینَ (۲۷) لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مٰا أَنَا بِبٰاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخٰافُ اَللّٰهَ رَبَّ اَلْعٰالَمِینَ (۲۸) إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحٰابِ اَلنّٰارِ وَ ذٰلِکَ جَزٰاءُ اَلظّٰالِمِینَ (۲۹) فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ اَلْخٰاسِرِینَ (۳۰) فَبَعَثَ اَللّٰهُ غُرٰاباً یَبْحَثُ فِی اَلْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوٰارِی سَوْأَةَ أَخِیهِ قٰالَ یٰا وَیْلَتیٰ أَ عَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هٰذَا اَلْغُرٰابِ فَأُوٰارِیَ سَوْأَةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ اَلنّٰادِمِینَ (۳۱) مِنْ أَجْلِ ذٰلِکَ‌ کَتَبْنٰا عَلیٰ بَنِی إِسْرٰائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسٰادٍ فِی اَلْأَرْضِ فَکَأَنَّمٰا قَتَلَ اَلنّٰاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیٰاهٰا فَکَأَنَّمٰا أَحْیَا اَلنّٰاسَ جَمِیعاً وَ لَقَدْ جٰاءَتْهُمْ رُسُلُنٰا بِالْبَیِّنٰاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذٰلِکَ فِی اَلْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ (۳۲)

و بخوان بر ایشان خبر دو پسر آدم را بحق هنگامی که قربان کردند قربانی پس پذیرفته شد از یکیشان و پذیرفته نشد از دیگری گفت هر آینه خواهم کشت ترا البته گفت جز این نیست که می‌پذیرد خدا از پرهیزکاران (۲۷) اگر می‌گشایی بسوی من دستت که بکشی مرا نیستم من گشاینده دستم را بسوی تو که بکشم ترا بدرستی که من می‌ترسم از خدا که پروردگار جهانیانست (۲۸) بدرستی که من می‌خواهم که باز گردی بگناه من و گناه خود پس شوی از اهل آتش وان پاداش ستمکارانست (۲۹) پس آسان گردانید از برای نفسش کشتن برادرش را پس کشت او را پس گردید از زیانکاران (۳۰) پس برانگیزانید خدا غرابی را که کاوش می‌کرد در زمین تا بنماید او را چگونه به پوشاند جسد برادرش را گفت ای وای بر من آیا عاجز شدم که باشم مانند این غراب پس بپوشیم جسد برادرم را پس گردید از پشیمانان (۳۱) از برای آن نوشتیم بر بنی اسرائیل که کسی که کشت تنی را بدون آنکه کشته باشد تنی را یا فسادی در زمین پس گویا کشته است مردمان را همه و کسی که زنده گردانیدش پس گویا که زنده گردانیده مردمان را همه و بتحقیق آمد ایشان را رسولان با معجزات پس بدرستی که بسیاری از ایشان پس از آن در زمین اسراف‌کارانند (۳۲)

می بخوان بر امّت ای فخر بشر
زآن دو ابن آدم از بهر خبر
که بُدند آن دو پسر از صلب او
نامشان هابیل و قابیل عدو
این خبر باشد به حق یعنی که راست
راستی مستلزم آیات ماست
میشد از حو ّا تولّد نوبتی
یک پسر یک دختر اندر صحبتی
دختر یک بطن را بر آن پسر
دادی او کو بود از بطن دگر
اولین فرزند او قابیل بود
همرهش اقلیمیای با نمود
بود بس اقلیمیا صاحب جمال
هم به هابیل او ز امر حق حلال
نامزد چون گشت بر هابیل او
ناگوار آمد به قابیل عدو
گفت با آدم بر این ندهم رضا
که دهی بر دیگری اُخت مرا
گفت آدم این نه بر میل من است
بلکه امر حضرت است و احسن است
ور نداری باور این نادانی است
هر دو را تکلیف بر قربانی است
هر که را گردید قربانی قبول
زو بود اقلیمیا دور از نکول
گوسفندی برد پس هابیل زود
وز گیاه خشک مشتی آن عنود
دسته ای از گندم کم دانه ای
بهر قربانی ببرد از لانه ای
آتشی آمد ربود آن گوسفند
وآن دگر شد ناقبول و ناپسند
گفت قابیل از حسد هابیل را
با الله از قتلت نخواهم کرد اِبا
گفت مر هابیل فرماید یقین
حق چو قربانی قبول از متقین
گر نفرمود از تو قربانی قبول
باشد آن از ترک تقوی ای فضول
گر نشد مقبول حق قربانی است
نی ز من باشد ز نافرمانی است
جرم من چبود که باید کُشتنم
بی ز تقصیری به خون آغشتنم
گر تو بر قتلم گشایی دست خویش
من نیارم دست بر قتل تو پیش
زآنکه من ترسم ز ربّ العالمین
رو به ترک امر او نآرم یقین
من همی خواهم که تا گردی تو باز
بر گناه قتل من اندر مجاز
تا که باشی حامل اجرام من
هم به جرم خویش گردی ممتحن
هر که قتلی تا کند از بی تمیز
بر تو باشد آن گنه تا رستخیز
زآنکه اول از تو سر زد این گناه
خلق را بر فعل بد دادی تو راه
پس تو باشی زین عمل ز اصحاب نار
وین جزای ظالم است از کردگار
پس نمود آسان بر او قتل اخیه
دیو سرکش یا که نفس آن سفیه
دید پس هابیل را روزی به خواب
در رمه برداشت سنگی با شتاب
کوفت آن را بی تأمل بر سرش
کُشت و اندر خون کشید آن پیکرش
گشت او پس در دو کون از خاسرین
در حیاتش خوار و مطرود و غبین
این چنین بودش زیان دنیوی
چیست تا او را عذاب اخروی
پس ندانست او که با او چون کند
در زمین آن چثه را مدفون کند
همچو دزدان داشت او را در کنف
می کشیدش روز و شب بر هر طرف
پس برانگیزاند زاغی را خدا
کُشت زاغ دیگری را از جفا
کرد زاغ مرده را در زیر خاک
دید قابیل آن ز غم شد دردناک
گفت بس یَاویلَتَٰی بر عقل خود
که مرا کمتر ز زاغی بُد خرد
من شدم عاجز که باشم چون غُراب
وین بُد از تأثیر فعل ناصواب
تا چه او پوشم برادر را به خاک
نیستم بر قدر زاغی علمناک
کرد مر هابیل را در خاک زود
پس پشیمان گشت و غم بر غم فزود
زآنکه رویش شد سیه، حالش تباه
کس نمیکرد از بدی بر وی نگاه
آدم او را راند و شد دور از دیار
کرد پس آتش پرستی اختیار
حال او بر خواری و توبیخ ها
جملگی ثبت است در تاریخ ها
گفت پس مِنْ أجلِ ذلِک در بیان
ما نوشتیم این بر اسرائیلیان
حکم یعنی زین سبب کردیم ما
که کس ار بکشد کسی را ناروا
بی ز قتل نفس و اجرای قصاص
که بود لازم بر او بر اختصاص
یا فسادی کرده باشد در زمین
چون زناء و دزدی و شرک از یقین
هست احصان شرط قتل اندر زنا
هم به دزدی بستن ره هر کجا
گر کُشی آن دزد و زانی را رواست
کاندر آن آسایش خلق خداست
پس بدون این جهت ها گر کُشد
هیچ نفسی نفس دیگر بی رشد
پس بر آن ماند که خلقان را تمام
کُشته باشد زین تجری در نظام
وآنکه گردد بر حیات کس سبب
کز هلاکش وارهاند و از تعب
پس بر آن ماند که احیاء نفوس
کرده باشد جمله را اندر جلوس
گر کسی را شد کسی بر حق دلیل
کرده احیاء نفسها را در سبیل
سوی اسرائیلیان با بیّنات
آمدند از ما رسولان بر نجات
اکثری ز ایشان پس از آن در زمین
مسرفان بودند از آئین و دین
بودشان یعنی تجاوز از حدود
وز طریق اعتدال آنسان که بود
قتل ناحق بعد تشدید عظیم
می نمودندی بدون خوف و بیم
پس شد ارسال رسولان از خدا
سوی ایشان بهر نهی از ناروا
در مدینه جمعی از ارض یمن
آمدندی نزد آن فخر زمن
پس ملازم نزد پیغمبر شدند
وز قبول دین او سرور شدند
با مزاج آن جماعت سازگار
چون نبود آب و هوای آن دیار
نو مسلمانان شدند آنجا علیل
چون شنید احوال ایشان آن خلیل
گفت اندر اشتران شیر دار
بردشان باید که دارند آن شعار
چند روزی اندر آنجا بی گزند
بول و شیر اشترانشان شد پسند
تا که صحت یافتند از رنج زود
اشتری چند از پیمبر با نمود
زبده کردند از پی نام و نشان
پس شدندی بر دیار خود روان
بُد غلامی از نبی نامش یسار
بر دهان و چشم او کردند خار
چون رسید این بر پیمبر در زمان
بیست تن کرد از پی ایشان روان
جمله را بستند و آوردند زود
در مدینه نزد آن سلطان جود
۵- آیات ۲۲ تا ۲۶: قٰالُوا یٰا مُوسیٰ إِنَّ فِیهٰا قَوْماً جَبّٰارِینَ وَ إِنّٰا لَنْ نَدْخُلَهٰا حَتّٰی یَخْرُجُوا مِنْهٰا فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْهٰا فَإِنّٰا دٰاخِلُونَ (۲۲) قٰالَ رَجُلاٰنِ مِنَ اَلَّذِینَ یَخٰافُونَ أَنْعَمَ اَللّٰهُ عَلَیْهِمَا اُدْخُلُوا عَلَیْهِمُ اَلْبٰابَ فَإِذٰا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غٰالِبُونَ وَ عَلَی اَللّٰهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (۲۳) قٰالُوا یٰا مُوسیٰ إِنّٰا لَنْ نَدْخُلَهٰا أَبَداً مٰا دٰامُوا فِیهٰا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقٰاتِلاٰ إِنّٰا هٰاهُنٰا قٰاعِدُونَ (۲۴) قٰالَ رَبِّ إِنِّی لاٰ أَمْلِکُ إِلاّٰ نَفْسِی وَ أَخِی فَافْرُقْ بَیْنَنٰا وَ بَیْنَ اَلْقَوْمِ‌ اَلْفٰاسِقِینَ (۲۵) قٰالَ فَإِنَّهٰا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی اَلْأَرْضِ فَلاٰ تَأْسَ عَلَی اَلْقَوْمِ اَلْفٰاسِقِینَ (۲۶)۷- آیات ۳۳ تا ۳۷: إِنَّمٰا جَزٰاءُ اَلَّذِینَ یُحٰارِبُونَ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی اَلْأَرْضِ فَسٰاداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاٰفٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ اَلْأَرْضِ ذٰلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی اَلدُّنْیٰا وَ لَهُمْ فِی اَلْآخِرَةِ عَذٰابٌ عَظِیمٌ (۳۳) إِلاَّ اَلَّذِینَ تٰابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اَللّٰهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۳۴) یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللّٰهَ وَ اِبْتَغُوا إِلَیْهِ اَلْوَسِیلَةَ وَ جٰاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (۳۵) إِنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ مٰا فِی اَلْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِیَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذٰابِ یَوْمِ اَلْقِیٰامَةِ مٰا تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ (۳۶) یُرِیدُونَ أَنْ یَخْرُجُوا مِنَ اَلنّٰارِ وَ مٰا هُمْ بِخٰارِجِینَ مِنْهٰا وَ لَهُمْ عَذٰابٌ مُقِیمٌ (۳۷)

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وَ اُتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ اِبْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبٰا قُرْبٰاناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمٰا وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ اَلْآخَرِ قٰالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قٰالَ إِنَّمٰا یَتَقَبَّلُ اَللّٰهُ مِنَ اَلْمُتَّقِینَ (۲۷) لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مٰا أَنَا بِبٰاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخٰافُ اَللّٰهَ رَبَّ اَلْعٰالَمِینَ (۲۸) إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحٰابِ اَلنّٰارِ وَ ذٰلِکَ جَزٰاءُ اَلظّٰالِمِینَ (۲۹) فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ اَلْخٰاسِرِینَ (۳۰) فَبَعَثَ اَللّٰهُ غُرٰاباً یَبْحَثُ فِی اَلْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوٰارِی سَوْأَةَ أَخِیهِ قٰالَ یٰا وَیْلَتیٰ أَ عَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هٰذَا اَلْغُرٰابِ فَأُوٰارِیَ سَوْأَةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ اَلنّٰادِمِینَ (۳۱) مِنْ أَجْلِ ذٰلِکَ‌ کَتَبْنٰا عَلیٰ بَنِی إِسْرٰائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسٰادٍ فِی اَلْأَرْضِ فَکَأَنَّمٰا قَتَلَ اَلنّٰاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیٰاهٰا فَکَأَنَّمٰا أَحْیَا اَلنّٰاسَ جَمِیعاً وَ لَقَدْ جٰاءَتْهُمْ رُسُلُنٰا بِالْبَیِّنٰاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذٰلِکَ فِی اَلْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ (۳۲)
هوش مصنوعی: داستان دو پسر آدم به حقیقت برمی‌گردد؛ زمانی که هر کدام قربانی‌ای تقدیم کردند. قربانی یکی از آن‌ها پذیرفته شد، اما قربانی دیگری رد شد. او که قربانی‌اش رد شده بود، تصمیم به کشتن برادرش گرفت و گفت: «من تو را می‌کشم.» برادرش پاسخ داد: «خداوند تنها از پرهیزکاران قبول می‌کند. اگر تو دستت را به سوی من دراز کنی تا مرا بکشی، من دستم را به سوی تو دراز نمی‌کنم تا تو را بکشَم، چون من از خداوند رب العالمین می‌ترسم.» او افزود: «من می‌خواهم تو به خاطر گناه من و گناه خودت به عذاب دچار شوی و از جمله کسانی باشی که در آتش خواهند بود و این جزای ستمگران است.» در اینجا نفس او وادارش کرد که برادرش را بکشد و او این کار را انجام داد و از جمله زیانکاران شد. سپس خداوند یک کلاغ را فرستاد تا در زمین بگردد و به او نشان دهد که چگونه باید بدن برادرش را مخفی کند. او گفت: «ای وای بر من! آیا من نمی‌توانم مانند این کلاغ باشم و بدن برادر خود را بپوشانم؟» و از جمله پشیمانان شد. به همین دلیل، ما بر بنی‌اسرائیل نوشتیم که هرکس نفسی را بغیر از نفس دیگری یا خرابکاری در زمین بکشد، مانند آن است که همه انسان‌ها را کشته است و هرکس نفسی را زنده کند، مانند آن است که همه انسان‌ها را زنده کرده است. و یقیناً پیامبران ما با دلایل روشن به سوی آن‌ها آمدند و باوجود این، بسیاری از آن‌ها بعد از این در زمین اسرافکار شدند.
و بخوان بر ایشان خبر دو پسر آدم را بحق هنگامی که قربان کردند قربانی پس پذیرفته شد از یکیشان و پذیرفته نشد از دیگری گفت هر آینه خواهم کشت ترا البته گفت جز این نیست که می‌پذیرد خدا از پرهیزکاران (۲۷) اگر می‌گشایی بسوی من دستت که بکشی مرا نیستم من گشاینده دستم را بسوی تو که بکشم ترا بدرستی که من می‌ترسم از خدا که پروردگار جهانیانست (۲۸) بدرستی که من می‌خواهم که باز گردی بگناه من و گناه خود پس شوی از اهل آتش وان پاداش ستمکارانست (۲۹) پس آسان گردانید از برای نفسش کشتن برادرش را پس کشت او را پس گردید از زیانکاران (۳۰) پس برانگیزانید خدا غرابی را که کاوش می‌کرد در زمین تا بنماید او را چگونه به پوشاند جسد برادرش را گفت ای وای بر من آیا عاجز شدم که باشم مانند این غراب پس بپوشیم جسد برادرم را پس گردید از پشیمانان (۳۱) از برای آن نوشتیم بر بنی اسرائیل که کسی که کشت تنی را بدون آنکه کشته باشد تنی را یا فسادی در زمین پس گویا کشته است مردمان را همه و کسی که زنده گردانیدش پس گویا که زنده گردانیده مردمان را همه و بتحقیق آمد ایشان را رسولان با معجزات پس بدرستی که بسیاری از ایشان پس از آن در زمین اسراف‌کارانند (۳۲)
هوش مصنوعی: پس بر آن‌ها قصه دو پسر آدم را بخوان، وقتی که هر کدام قربانی‌ای تقدیم کردند. قربانی یکی از آن‌ها پذیرفته شد، اما قربانی دیگری پذیرفته نشد. آن یکی گفت: «من تو را می‌کشم.» او پاسخ داد: «خداوند فقط از پرهیزکاران قبول می‌کند. اگر تو دستت را به سوی من بگشایی تا مرا بکشی، من دستم را به سوی تو نمی‌گشایم که تو را بکشم. من از خدا می‌ترسم که پروردگار جهانیان است.» او ادامه داد: «من می‌خواهم که تو با گناه من برگردی تا خودت نیز از اهل آتش شوی و این عاقبت ستمکاران است.» پس میلیونر این کار را آسان یافت و برادرش را کشت و خودش از آسیب‌دیدگان شد. در این میان، خدا غرابی را فرستاد که زمین را جستجو می‌کرد تا به او نشان دهد چگونه می‌تواند جسد برادرش را بپوشاند. او گفت: «ای وای بر من! آیا ناتوان شدم که مانند این غراب باشم؟» بنابراین، تصمیم گرفت جسد برادرش را بپوشاند و از پشیمانان شد. به همین دلیل، بر بنی‌اسرائیل نوشتیم که کسی که نفسی را بکشد بی‌آنکه آن شخص کشته باشد، در حقیقت، گویی که تمام مردم را کشته است و هر کس که نفسی را زنده کند، گویی که تمام مردم را زنده کرده است. به‌راستی، رسولانی با معجزات به سوی آن‌ها آمدند، ولی بسیاری از آن‌ها بعد از این همه، در زمین اسراف‌کار شدند.
می بخوان بر امّت ای فخر بشر
زآن دو ابن آدم از بهر خبر
هوش مصنوعی: ای بزرگترین انسان‌ها، براى امّت خود بگو و خبر بده از دو فرزند آدم.
که بُدند آن دو پسر از صلب او
نامشان هابیل و قابیل عدو
هوش مصنوعی: آن دو پسر که از نسل او بودند، هابیل و قابیل نام داشتند و دشمن یکدیگر شدند.
این خبر باشد به حق یعنی که راست
راستی مستلزم آیات ماست
هوش مصنوعی: این خبر به حقیقت اشاره دارد و نشان می‌دهد که به‌طور واقعی، آیات ما حاکی از راستی و واقعیت هستند.
میشد از حو ّا تولّد نوبتی
یک پسر یک دختر اندر صحبتی
هوش مصنوعی: اگر از حوا فرزندی به دنیا می‌آمد، می‌توانستیم یک پسر و یک دختر را در یک گفتگو داشته باشیم.
دختر یک بطن را بر آن پسر
دادی او کو بود از بطن دگر
هوش مصنوعی: دختر را که از یک خانواده است به پسری داده‌ای که از خانواده‌ای دیگر آمده.
اولین فرزند او قابیل بود
همرهش اقلیمیای با نمود
هوش مصنوعی: اولین فرزند او قابیل بود و همراه او نیز دختری به نام اقلیمیای وجود داشت که او نیز به چشم می‌خورد.
بود بس اقلیمیا صاحب جمال
هم به هابیل او ز امر حق حلال
هوش مصنوعی: بسیاری از مردان زیبا در نقاط مختلف دنیا وجود دارند که از خواست و فرمان الهی به دنیا آمده‌اند.
نامزد چون گشت بر هابیل او
ناگوار آمد به قابیل عدو
هوش مصنوعی: زمانی که نامزد هابیل به او نزدیک شد، این موضوع برای قابیل ناخوشایند و دشوار بود، چرا که او را به عنوان رقیب خود می‌دید.
گفت با آدم بر این ندهم رضا
که دهی بر دیگری اُخت مرا
هوش مصنوعی: این شخص بیان می‌کند که حاضر نیست رضایتش را با کسی در میان بگذارد؛ زیرا از کسی دیگر نفعی می‌خواهد که او به او خوشنودی نشان دهد. به نوعی به این نکته اشاره می‌کند که اگر کسی به دیگری توجه کند، او اهمیتی برایش نخواهد داشت.
گفت آدم این نه بر میل من است
بلکه امر حضرت است و احسن است
هوش مصنوعی: آدم گفت: این کار طبق خواسته من نیست، بلکه این یک فرمان از سوی خداوند است و برای بهترین وضعیت انجام می‌شود.
ور نداری باور این نادانی است
هر دو را تکلیف بر قربانی است
هوش مصنوعی: اگر به این موضوع باور نداری، باید بگویم که نادانی است. در هر صورت، هر دو طرف موظف به قربانی دادن هستند.
هر که را گردید قربانی قبول
زو بود اقلیمیا دور از نکول
هوش مصنوعی: هر کسی که به عنوان قربانی پذیرفته شود، از ناپسندی‌ها و ناپسندها دور خواهد بود و در میان انسان‌های نیک‌نهاد قرار می‌گیرد.
گوسفندی برد پس هابیل زود
وز گیاه خشک مشتی آن عنود
هوش مصنوعی: گوسفندی را هابیل به سرعت برداشت و از گیاه خشک، مقداری برداشت کرد.
دسته ای از گندم کم دانه ای
بهر قربانی ببرد از لانه ای
هوش مصنوعی: گروهی از گندم، که دانه‌های کمی دارد، برای قربانی کردن از لانه‌اش خارج می‌شود.
آتشی آمد ربود آن گوسفند
وآن دگر شد ناقبول و ناپسند
هوش مصنوعی: آتش آمد و گوسفند را گرفت و آن دیگری به حالت ناخوشایند و ناپسند درآمد.
گفت قابیل از حسد هابیل را
با الله از قتلت نخواهم کرد اِبا
هوش مصنوعی: قابیل به خاطر حسد، تصمیم می‌گیرد هابیل را بکشد، اما به خدا قسم می‌خورد که چنین کاری نخواهد کرد.
گفت مر هابیل فرماید یقین
حق چو قربانی قبول از متقین
هوش مصنوعی: هابیل می‌گوید که یقیناً خداوند قربانی‌های تقراوان را قبول می‌کند.
گر نفرمود از تو قربانی قبول
باشد آن از ترک تقوی ای فضول
هوش مصنوعی: اگر قربانی تو مورد قبول خداوند قرار نگیرد، این به خاطر ترک تقوای تو است، ای بیهوده‌گو.
گر نشد مقبول حق قربانی است
نی ز من باشد ز نافرمانی است
هوش مصنوعی: اگر قربانی مورد قبول حق قرار نگرفت، نشان از نافرمانی من است و تقصیر از خودم است.
جرم من چبود که باید کُشتنم
بی ز تقصیری به خون آغشتنم
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم چه خطایی مرتکب شدم که باید بی‌دلیل به قتل برسم و به ناحق خونم بر زمین بریزد.
گر تو بر قتلم گشایی دست خویش
من نیارم دست بر قتل تو پیش
هوش مصنوعی: اگر تو دست به خون من بگشایی، من هرگز دست به خون تو نخواهم زد.
زآنکه من ترسم ز ربّ العالمین
رو به ترک امر او نآرم یقین
هوش مصنوعی: من از آن می‌ترسم که مبادا در برابر دستورات خداوند جهان بی‌توجهی کنم.
من همی خواهم که تا گردی تو باز
بر گناه قتل من اندر مجاز
هوش مصنوعی: من هم می‌خواهم که وقتی به روزی برسی، بار دیگر به خطای کشته شدن من فکر کنی.
تا که باشی حامل اجرام من
هم به جرم خویش گردی ممتحن
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو بارِ سنگینی از مشکلات و چالش‌ها را به دوش می‌کشی، من نیز به خاطر گناهان و اشتباهات خود، مورد آزمون و آزمایش قرار می‌گیرم.
هر که قتلی تا کند از بی تمیز
بر تو باشد آن گنه تا رستخیز
هوش مصنوعی: هر کس که بدون فکر و تدبیر دست به قتل بزند، تا روز قیامت مسئولیت آن گناه بر دوش او خواهد بود.
زآنکه اول از تو سر زد این گناه
خلق را بر فعل بد دادی تو راه
هوش مصنوعی: از آنجا که این گناه از تو آغاز شد، تو راهی برای انجام عمل نیک به خلق دادی.
پس تو باشی زین عمل ز اصحاب نار
وین جزای ظالم است از کردگار
هوش مصنوعی: اگر تو به این کارها ادامه دهی، از گروه کسانی خواهی بود که عذاب آتش را خواهند چشید و این کیفر، نتیجه ظلم تو از جانب خداوند است.
پس نمود آسان بر او قتل اخیه
دیو سرکش یا که نفس آن سفیه
هوش مصنوعی: پس برای او راحت بود که برادرش را بکشد، چون دیو سرکش یا نفس آن احمق او را به این کار واداشت.
دید پس هابیل را روزی به خواب
در رمه برداشت سنگی با شتاب
هوش مصنوعی: یک روز هابیل را در خواب دید که با سرعت سنگی را از داخل گله برداشت.
کوفت آن را بی تأمل بر سرش
کُشت و اندر خون کشید آن پیکرش
هوش مصنوعی: او بدون فکر و تردید بر سر او کوبید و با آن ضربه، بدنش را در خون غوطه‌ور کرد.
گشت او پس در دو کون از خاسرین
در حیاتش خوار و مطرود و غبین
هوش مصنوعی: او در زندگی‌اش به دلیل کوتاهی در دو جهان، به ذلت و طرد شدن دچار گشت و به نوعی، در زندگی خود مورد تحقیر قرار گرفت.
این چنین بودش زیان دنیوی
چیست تا او را عذاب اخروی
هوش مصنوعی: زیان‌های این دنیا چه ارزشی دارند در مقایسه با عذاب‌هایی که در آخرت ممکن است انسان متحمل شود؟
پس ندانست او که با او چون کند
در زمین آن چثه را مدفون کند
هوش مصنوعی: پس او نفهمید که با این کارش چه می‌کند و چگونه آن جسد را در زمین دفن می‌کند.
همچو دزدان داشت او را در کنف
می کشیدش روز و شب بر هر طرف
هوش مصنوعی: او مانند دزدان به آرامی او را به محاصره درآورده بود و هر روز و شب او را از هر سو تحت فشار قرار می‌داد.
پس برانگیزاند زاغی را خدا
کُشت زاغ دیگری را از جفا
هوش مصنوعی: خداوند به خاطر ظلم و بدی که زاغی به دیگری کرده بود، او را به عذاب می‌آورد و یک زاغ دیگر را به قتل می‌رساند.
کرد زاغ مرده را در زیر خاک
دید قابیل آن ز غم شد دردناک
هوش مصنوعی: قابیل یک زاغ مرده را در زیر خاک دید و به خاطر این دیدن، احساس غم و درد عمیقی کرد.
گفت بس یَاویلَتَٰی بر عقل خود
که مرا کمتر ز زاغی بُد خرد
هوش مصنوعی: در اینجا، شخص به عقل و درک خود شکایت می‌کند و می‌گوید که عقل او به اندازه زاغ (پرنده‌ای که معمولاً به خاطر هوش و ذکاوتش شناخته می‌شود) هم کم است. او از وضعیت ذهنی خود ناامید و نگران است و به نوعی خود را ناتوان و بی‌ارزش احساس می‌کند.
من شدم عاجز که باشم چون غُراب
وین بُد از تأثیر فعل ناصواب
هوش مصنوعی: من نتوانستم مانند کلاغ باشم و این ناکامی به خاطر تأثیر کارهای نادرست من است.
تا چه او پوشم برادر را به خاک
نیستم بر قدر زاغی علمناک
هوش مصنوعی: چقدر می‌توانم برادرم را بپوشانم، وقتی که به خاک سپرده شوم، من در ارزش و دانایی حتی به اندازه یک زاغ هم نخواهم بود.
کرد مر هابیل را در خاک زود
پس پشیمان گشت و غم بر غم فزود
هوش مصنوعی: هابیل را به سرعت در خاک دفن کرد، اما به زودی پشیمان شد و بر غم‌هایش افزوده گشت.
زآنکه رویش شد سیه، حالش تباه
کس نمیکرد از بدی بر وی نگاه
هوش مصنوعی: زیرا چهره‌اش تیره شده و حالش خراب است، هیچ‌کس به خاطر بدی‌ها به او نگاه نمی‌کند.
آدم او را راند و شد دور از دیار
کرد پس آتش پرستی اختیار
هوش مصنوعی: آدم او را بیرون کرد و از دیار خود دور ساخت، سپس به پرستش آتش روی آورد.
حال او بر خواری و توبیخ ها
جملگی ثبت است در تاریخ ها
هوش مصنوعی: حال او به قدری تحت تأثیر خواری و سرزنش‌ها قرار گرفته که همگی آن‌ها در تاریخ ثبت شده‌اند.
گفت پس مِنْ أجلِ ذلِک در بیان
ما نوشتیم این بر اسرائیلیان
هوش مصنوعی: به همین خاطر، ما به تفصیل درباره آن موضوع برای بنی‌اسرائیل نوشتیم.
حکم یعنی زین سبب کردیم ما
که کس ار بکشد کسی را ناروا
هوش مصنوعی: به خاطر این موضوع، ما قانونی وضع کردیم که اگر کسی به طور ناحق جان شخص دیگری را بگیرد، مجازات خواهد شد.
بی ز قتل نفس و اجرای قصاص
که بود لازم بر او بر اختصاص
هوش مصنوعی: بی‌آنکه خود را از بین ببرد و مجازات کند، امر خاصی بر او لازم نمی‌آید.
یا فسادی کرده باشد در زمین
چون زناء و دزدی و شرک از یقین
هوش مصنوعی: ممکن است در زمین فسادهایی مانند زنا، دزدی و شرکت در امور نادرست وجود داشته باشد که به یقین به وجود آمده‌اند.
هست احصان شرط قتل اندر زنا
هم به دزدی بستن ره هر کجا
هوش مصنوعی: شرط برقراری مجازات برای زنا همانند شرایطی است که برای مجازات دزدی وجود دارد، و در هر کجا که این دو موضوع مطرح شوند، باید به قوانین و شرایط خاص آن‌ها توجه کرد.
گر کُشی آن دزد و زانی را رواست
کاندر آن آسایش خلق خداست
هوش مصنوعی: اگر آن دزد و زانی را بکشی، اشکالی ندارد، زیرا این کار در جهت رفاه و آسایش مردم است.
پس بدون این جهت ها گر کُشد
هیچ نفسی نفس دیگر بی رشد
هوش مصنوعی: اگر این ویژگی‌ها وجود نداشته باشند، اگر حتی کسی جان خود را از دست بدهد، دیگر نمی‌تواند به رشد و پیشرفت برسد.
پس بر آن ماند که خلقان را تمام
کُشته باشد زین تجری در نظام
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که به خاطر این اشتیاق و شتاب، باید محتاط بود، زیرا ممکن است باعث آسیب به دیگران شود و همه چیز را نابود کند.
وآنکه گردد بر حیات کس سبب
کز هلاکش وارهاند و از تعب
هوش مصنوعی: کسی که باعث نجات کسی از مرگ و رنج و زحمتش شود، واقعاً در زندگی او تأثیر مثبت خواهد گذاشت.
پس بر آن ماند که احیاء نفوس
کرده باشد جمله را اندر جلوس
هوش مصنوعی: بنابراین به نظر می‌رسد که او باعث زنده‌کردن روح‌ها شده است، به‌طوری که همه در حال نشست و برخاست هستند.
گر کسی را شد کسی بر حق دلیل
کرده احیاء نفسها را در سبیل
هوش مصنوعی: اگر کسی به حق دلیلی بیاورد، به مانند این است که جان‌ها را در مسیر زندگی دوباره جاندار کرده است.
سوی اسرائیلیان با بیّنات
آمدند از ما رسولان بر نجات
هوش مصنوعی: فرستادگان ما با دلایل واضح به سوی اسرائیلیان آمدند تا آنها را نجات دهند.
اکثری ز ایشان پس از آن در زمین
مسرفان بودند از آئین و دین
هوش مصنوعی: بسیاری از آن‌ها پس از آن در زمین، به زیاده‌روی و اسراف پرداختند و از اصول و اعتقادات خود دور شدند.
بودشان یعنی تجاوز از حدود
وز طریق اعتدال آنسان که بود
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که انسان‌ها باید از مرزها و حد و حدود خود تجاوز نکنند و در زندگی خود باید به اعتدال و تعادل پایبند باشند.
قتل ناحق بعد تشدید عظیم
می نمودندی بدون خوف و بیم
هوش مصنوعی: پس از ایجاد تنش و کشتار بی‌گناه، آن‌ها بدون ترس و نگرانی به این عمل ادامه می‌دادند.
پس شد ارسال رسولان از خدا
سوی ایشان بهر نهی از ناروا
هوش مصنوعی: پس خداوند رسولانی را به سوی مردم فرستاد تا آن‌ها را از کارهای نادرست و زشت نهی کنند.
در مدینه جمعی از ارض یمن
آمدندی نزد آن فخر زمن
هوش مصنوعی: عده‌ای از شهر یمن به مدینه آمدند تا نزد شخصی که به عنوان بهترین فرد زمانه شناخته می‌شد، حضور یابند.
پس ملازم نزد پیغمبر شدند
وز قبول دین او سرور شدند
هوش مصنوعی: پس به نزد پیامبر رفتند و با پذیرش دین او خوشحال و سرفراز شدند.
با مزاج آن جماعت سازگار
چون نبود آب و هوای آن دیار
هوش مصنوعی: چون با خلق و خوی آن گروه سازگاری نداشتم، مانند این بود که در جایی بی آب و هوای مناسب زندگی می‌کردم.
نو مسلمانان شدند آنجا علیل
چون شنید احوال ایشان آن خلیل
هوش مصنوعی: نو مسلمانان که در آن مکان بیمار و ناتوان شده بودند، وقتی که ابراهیم (خلیل) حال آنها را شنید.
گفت اندر اشتران شیر دار
بردشان باید که دارند آن شعار
هوش مصنوعی: او گفت که بر شتران شیر داده‌اند و باید آنها را ببرند، زیرا آن‌ها دارای آن نشانه هستند.
چند روزی اندر آنجا بی گزند
بول و شیر اشترانشان شد پسند
هوش مصنوعی: مدتی در آن مکان بدون خطر و آسیبی زندگی کردند و خوششان آمد که در کنار شتران شیر و مواد دیگر بودند.
تا که صحت یافتند از رنج زود
اشتری چند از پیمبر با نمود
هوش مصنوعی: وقتی که گروهی از آزار و سختی‌ها رهایی یافتند، چند شتر از پیامبر (ص) به نمایش درآمدند.
زبده کردند از پی نام و نشان
پس شدندی بر دیار خود روان
هوش مصنوعی: بهترین‌ها به دنبال کسب شهرت و اعتبار بودند و بعد از آن به سرزمین خود بازگشتند.
بُد غلامی از نبی نامش یسار
بر دهان و چشم او کردند خار
هوش مصنوعی: یک غلام از نبی به نام یسار بود که روی او خار گذاشتند و بر دهان و چشمش آسیب زدند.
چون رسید این بر پیمبر در زمان
بیست تن کرد از پی ایشان روان
هوش مصنوعی: وقتی پیامبر به این مطلب رسید، در زمانی که بیست نفر حضور داشتند، به دنبال آنها رفت.
جمله را بستند و آوردند زود
در مدینه نزد آن سلطان جود
هوش مصنوعی: همه چیز را جمع کردند و سریع به مدینه نزد آن پادشاه بخشش‌مند آوردند.