گنجور

۱۵- آیه ۶۷

یٰا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمٰا بَلَّغْتَ رِسٰالَتَهُ وَ اَللّٰهُ یَعْصِمُکَ مِنَ اَلنّٰاسِ إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ یَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلْکٰافِرِینَ (۶۷)

ای پیغمبر برسان آنچه فرو فرستاده شد بتو از پروردگارت و اگر نکردی پس نرسانیده خواهید بود پیغامهای او را و خدا نگاه می‌دارد ترا از مردمان بدرستی که خدا هدایت نمی‌کند گروه کافران را (۶۷)

ای پیمبر، ای فرستاده خدا
امر ما را بر خلایق کن ادا
آنچه نازل بر تو از پروردگار
شد پس از احکام و امر استوار
گر نیاری این بجا پیغام او
بر خلایق نارساندستی نکو
اصل برجا مانده آنها فرع بود
قصد، قوت تن ز کشت و زرع بود
صحت عضو از حیات قلب بود
گر نباشد قلب ز اعضاء نیست سود
بلکه اعضاء در زمانی فاسد است
پس مترس ار در کمینت حاسد است
حق تو را دارد نگاه از شرّ ناس
از عَسَس با حفظ شه نبود هراس
راه ننماید خدا بر کافران
بر تو ز ایشان تا رسد بیمی به جان
داشت از اظهار این امر عظیم
بس پیمبر در دل از اغیار بیم
تا مگر سر وازنند از امر حق
خام گردد کِشتهای ماسَبَق
یا بر او شورند و گردد کار سخت
داشت بیم از بددلان شور بخت
پس تو ای احمد مترس از جان خود
حق تو را دارد نگاه از چشم بد
ور که ترسی از خرابی های دین
حافظم من دین خود را هم یقین
ور که ترسی از نفاق بددلان
گو بود گِل خواره با گِل توأمان
آن منافق تا قیامت بددل است
حفظ او از بددلی بیحاصل است
پس پیمبر از جهاز اشتران
منبری بنهاد و شد بالا بر آن
بود از ذیحجه روز هیجدهم
صورت روز الست ربّکم
صورت روزی که عهد بندگی
حق گرفت از بندگان در زندگی
در حقیقت روز نصب آن روز بود
روز حق بر اهل حق فیروز بود
گر نبودی خواب در باغ ای فقیر
غنچه گل شد خنده اش بنگر بمیر
دانه شد سرسبز و آمد بر ثمر
کاروان از هند آمد با شِکر
کوری صفرائیان از بهر ما
پُر شِکر شد خانقاه و شهر ما
در شکر غلطیم کآن ما را خوش است
جان درویش از ازل شِکّرکش است
طبل شیرینی زن ای شِکّر فروش
خوابناکان را بجنبان انف و گوش
آور اندر یادشان عهد الست
تا که باشد بر سر عهدی که بست
این ولایت شرط توحید حق است
وین مقیّد، صورت آن مطلق است
تا نگردد قید صورت رهزنت
حاصل از یوسف شود پیراهنت
بوی پیراهن هم ار محبوب بود
نی بر اخوان بلکه بر یعقوب بود
پیرهن بگذار و شو یوسف پرست
یوسف از پیراهن و پیرایه رست
عاشقی را دید روزی دلبری
با دل پر آتش و چشم تری
نام جانان بر لبش پیوسته بود
چشم عرفانش ولیکن بسته بود
سوخت دل معشوق را بر حال او
پیش او بنشست بهر جستجو
وآن نمیدانست کو یار وی است
مستی و ذوق و نشاطش زین مِی است
عاشق او گشته بود از نام او
رفته از نامی ز دل آرام او
نی جمالش دیده روزی در گذر
نی شبی را کرده در کویش سحر
گفت با من گو که معشوق تو کیست
تا نمایم چارة آن گر رهی است
گفت باشد آن فلان فخر زمن
گفت بس سهل است آن در پیش من
تا تو را بر وی رسانم متصل
لیک باشد شرط بینایی دل
تا که بشناسی چو بینی روی او
همنشین او شوی در کوی او
ور که نشناسی تو او را از رهی
عاشقی بر وهم خود نی بر مهی
ای پیمبر سرّ وحدت گو به قوم
بعد تبلیغ صلات و حج و صوم
گو علی(ع) مرآت ذات ذوالمن است
یار او شد هر که او یار من است
باژگونه پوش بر تن جامه را
گو پس اسرار حقیقت عامه را
ایها الناس، این علی (ع) حق را ولی است
هر که حق را دوست دارد با علی است
این ولایت هر زمانی جاری است
تا قیامت زآن کش از حق یاری است
شرح آن را گفته ایم از پیش باز
چون رسد موقع بگوییم از نیاز
تا نگردد مشتبه بر خاص و عام
سرّی است آن نی سماعی والسلام
آن سماعی در مثل دانی که چیست
عشق بر یاری که نشناسیش کیست
هم ندانی چیست رنگ جامه اش
میدهی لیکن نشان بر عامه اش
گفته شخصی از زبان دیگری
هست در عالم بدینسان دلبری
ذکر او کن خود به غیری هم بگو
تا رسی از نام او بر کام او
من نخواهم زین نمط گویم سخن
گو بمان در پرده این راز ای حسن
او به کاغذ هم ندیده شکل پیل
پای پیل آری بود بر شکل میل
یا بود چون باد بیزن گوش او
هر کسی تا چیست فهم و هوش او
نام او بردن به هر قسمی خوش است
با بصیرت یا به عمیاء دلکش است
گوید ار کوری که گرم است آفتاب
راست گفت ار چه ندید آن ضوء و تاب
یا کسی در خواب گوید ناگهان
غرق گشتم دست من گیر ای فلان
خفته او اندر میان بستر است
نی یمی آنجا نه در بحر اندر است
لیک باشد وصف بحر از وی بجا
غرقه در یم میتوان شد هر کجا
لیک آن هم بر دو قسم است ای عزیز
هر دو را کن فهم اگر داری تمیز
گاه باشد آنکه در خواب از امور
بیند او چیزی و گوید بیشعور
گرچه باشد اصل خوابش بیفروغ
لیک حرفش راست باشد نی دروغ
غرقه در یم بودنش بیهوده است
لیک رویایی چنانش بوده است
گاه باشد کو ندیده هیچ خواب
خواب و حرفش هر دو باشد ناصواب
باز رانم سوی تفسیر این بس است
یک نداء بس در سرایی گر کس است
آن یهودان نزد پیغمبر شدند
پس به او گفتند از عقل نژند
هیچ بر تورات ایمانی تو راست
گفت آری کآن بود بر حق و راست
پس بگفتند ار تو داری اتفاق
اندر این با ما یهودان بی نفاق
اتفاقی نیست ما را با تو هیچ
در هر آن چیزی که گویی در بسیج
۱۴- آیات ۶۳ تا ۶۶: لَوْ لاٰ یَنْهٰاهُمُ اَلرَّبّٰانِیُّونَ وَ اَلْأَحْبٰارُ عَنْ قَوْلِهِمُ اَلْإِثْمَ وَ أَکْلِهِمُ اَلسُّحْتَ لَبِئْسَ مٰا کٰانُوا یَصْنَعُونَ (۶۳) وَ قٰالَتِ اَلْیَهُودُ یَدُ اَللّٰهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِمٰا قٰالُوا بَلْ یَدٰاهُ مَبْسُوطَتٰانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشٰاءُ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیٰاناً وَ کُفْراً وَ أَلْقَیْنٰا بَیْنَهُمُ اَلْعَدٰاوَةَ وَ اَلْبَغْضٰاءَ إِلیٰ یَوْمِ اَلْقِیٰامَةِ کُلَّمٰا أَوْقَدُوا نٰاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اَللّٰهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی اَلْأَرْضِ فَسٰاداً وَ اَللّٰهُ لاٰ یُحِبُّ اَلْمُفْسِدِینَ (۶۴) وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلْکِتٰابِ آمَنُوا وَ اِتَّقَوْا لَکَفَّرْنٰا عَنْهُمْ سَیِّئٰاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْنٰاهُمْ جَنّٰاتِ اَلنَّعِیمِ (۶۵) وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقٰامُوا اَلتَّوْرٰاةَ وَ اَلْإِنْجِیلَ وَ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ سٰاءَ مٰا یَعْمَلُونَ (۶۶)۱۶- آیات ۶۸ تا ۸۳: قُلْ یٰا أَهْلَ اَلْکِتٰابِ لَسْتُمْ عَلیٰ شَیْ‌ءٍ حَتّٰی تُقِیمُوا اَلتَّوْرٰاةَ وَ اَلْإِنْجِیلَ وَ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیٰاناً وَ کُفْراً فَلاٰ تَأْسَ عَلَی اَلْقَوْمِ اَلْکٰافِرِینَ (۶۸) إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ اَلَّذِینَ هٰادُوا وَ اَلصّٰابِئُونَ وَ اَلنَّصٰاریٰ مَنْ آمَنَ بِاللّٰهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ عَمِلَ صٰالِحاً فَلاٰ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاٰ هُمْ یَحْزَنُونَ (۶۹) لَقَدْ أَخَذْنٰا مِیثٰاقَ بَنِی إِسْرٰائِیلَ وَ أَرْسَلْنٰا إِلَیْهِمْ رُسُلاً کُلَّمٰا جٰاءَهُمْ رَسُولٌ بِمٰا لاٰ تَهْویٰ أَنْفُسُهُمْ فَرِیقاً کَذَّبُوا وَ فَرِیقاً یَقْتُلُونَ (۷۰) وَ حَسِبُوا أَلاّٰ تَکُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تٰابَ اَللّٰهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا کَثِیرٌ مِنْهُمْ وَ اَللّٰهُ بَصِیرٌ بِمٰا یَعْمَلُونَ (۷۱) لَقَدْ کَفَرَ اَلَّذِینَ قٰالُوا إِنَّ اَللّٰهَ هُوَ اَلْمَسِیحُ اِبْنُ مَرْیَمَ وَ قٰالَ اَلْمَسِیحُ یٰا بَنِی إِسْرٰائِیلَ اُعْبُدُوا اَللّٰهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّٰهِ فَقَدْ حَرَّمَ اَللّٰهُ عَلَیْهِ اَلْجَنَّةَ وَ مَأْوٰاهُ اَلنّٰارُ وَ مٰا لِلظّٰالِمِینَ مِنْ أَنْصٰارٍ (۷۲) لَقَدْ کَفَرَ اَلَّذِینَ قٰالُوا إِنَّ اَللّٰهَ ثٰالِثُ ثَلاٰثَةٍ وَ مٰا مِنْ إِلٰهٍ إِلاّٰ إِلٰهٌ وٰاحِدٌ وَ إِنْ لَمْ یَنْتَهُوا عَمّٰا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ (۷۳) أَ فَلاٰ یَتُوبُونَ إِلَی اَللّٰهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَهُ وَ اَللّٰهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۷۴) مَا اَلْمَسِیحُ اِبْنُ مَرْیَمَ إِلاّٰ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ اَلرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کٰانٰا یَأْکُلاٰنِ اَلطَّعٰامَ اُنْظُرْ کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ اَلْآیٰاتِ ثُمَّ اُنْظُرْ أَنّٰی یُؤْفَکُونَ (۷۵) قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ مٰا لاٰ یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لاٰ نَفْعاً وَ اَللّٰهُ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْعَلِیمُ (۷۶) قُلْ یٰا أَهْلَ اَلْکِتٰابِ لاٰ تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیْرَ اَلْحَقِّ وَ لاٰ تَتَّبِعُوا أَهْوٰاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَوٰاءِ اَلسَّبِیلِ (۷۷) لُعِنَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرٰائِیلَ عَلیٰ لِسٰانِ دٰاوُدَ وَ عِیسَی اِبْنِ مَرْیَمَ ذٰلِکَ بِمٰا عَصَوْا وَ کٰانُوا یَعْتَدُونَ (۷۸) کٰانُوا لاٰ یَتَنٰاهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مٰا کٰانُوا یَفْعَلُونَ (۷۹) تَریٰ کَثِیراً مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لَبِئْسَ مٰا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اَللّٰهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی اَلْعَذٰابِ هُمْ خٰالِدُونَ (۸۰) وَ لَوْ کٰانُوا یُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ اَلنَّبِیِّ وَ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَا اِتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیٰاءَ وَ لٰکِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ فٰاسِقُونَ (۸۱) لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ اَلنّٰاسِ عَدٰاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا اَلْیَهُودَ وَ اَلَّذِینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا اَلَّذِینَ قٰالُوا إِنّٰا نَصٰاریٰ ذٰلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْبٰاناً وَ أَنَّهُمْ لاٰ یَسْتَکْبِرُونَ (۸۲) وَ إِذٰا سَمِعُوا مٰا أُنْزِلَ إِلَی اَلرَّسُولِ تَریٰ أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ اَلدَّمْعِ مِمّٰا عَرَفُوا مِنَ اَلْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنٰا آمَنّٰا فَاکْتُبْنٰا مَعَ اَلشّٰاهِدِینَ (۸۳)

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یٰا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمٰا بَلَّغْتَ رِسٰالَتَهُ وَ اَللّٰهُ یَعْصِمُکَ مِنَ اَلنّٰاسِ إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ یَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلْکٰافِرِینَ (۶۷)
هوش مصنوعی: ای پیامبر، آنچه از سوی پروردگارت به تو نازل شده را به مردم برسان. و اگر این کار را نکنی، پیامش را نرسانده‌ای. خداوند تو را از مردم حفظ خواهد کرد، زیرا خداوند قوم کافر را هدایت نمی‌کند.
ای پیغمبر برسان آنچه فرو فرستاده شد بتو از پروردگارت و اگر نکردی پس نرسانیده خواهید بود پیغامهای او را و خدا نگاه می‌دارد ترا از مردمان بدرستی که خدا هدایت نمی‌کند گروه کافران را (۶۷)
هوش مصنوعی: ای پیامبر، آنچه از طرف پروردگارت به تو نازل شده را به مردم برسان و اگر این کار را نکنی، پیام‌های او را نرسانده‌ای. خداوند تو را از دست مردم حفظ خواهد کرد و به یقین، خداوند گروه کافران را هدایت نمی‌کند.
ای پیمبر، ای فرستاده خدا
امر ما را بر خلایق کن ادا
هوش مصنوعی: ای پیامبر، ای فرستاده خدا، لطفاً پیام و فرمان ما را به مردم برسان.
آنچه نازل بر تو از پروردگار
شد پس از احکام و امر استوار
هوش مصنوعی: آنچه از سوی پروردگار بر تو فرود آمده، شامل دستورات و قوانین محکم و استوار است.
گر نیاری این بجا پیغام او
بر خلایق نارساندستی نکو
هوش مصنوعی: اگر نتوانی این پیام را به خوبی به مردم برسانی، در واقع کاری نیکو انجام نداده‌ای.
اصل برجا مانده آنها فرع بود
قصد، قوت تن ز کشت و زرع بود
هوش مصنوعی: اصلی که باقی مانده، چیزی است که به عنوان فرع یا نتیجه به وجود آمده و هدف از آن تقویت جسم از راه کشاورزی و زراعت بوده است.
صحت عضو از حیات قلب بود
گر نباشد قلب ز اعضاء نیست سود
هوش مصنوعی: سلامت هر عضوی به حیات و سلامت قلب بستگی دارد، چون اگر قلب نباشد، وجود سایر اعضا هیچ فایده‌ای ندارد.
بلکه اعضاء در زمانی فاسد است
پس مترس ار در کمینت حاسد است
هوش مصنوعی: این دنیا و موجودات آن همواره در حال تغییر و زوال هستند، بنابراین نباید نگران باشی اگر کسی به تو حسادت می‌کند.
حق تو را دارد نگاه از شرّ ناس
از عَسَس با حفظ شه نبود هراس
هوش مصنوعی: تو حق داری از شرّ بدی‌ها در امان باشی و وقتی که نگهبانان بد اطراف هستند، نیازی به ترس نداشته باشی.
راه ننماید خدا بر کافران
بر تو ز ایشان تا رسد بیمی به جان
هوش مصنوعی: خداوند راه هدایت را به کافران نمی‌نماید و تا زمانی که ترسی در دل تو به وجود نیاید، از آن‌ها فاصله بگیر.
داشت از اظهار این امر عظیم
بس پیمبر در دل از اغیار بیم
هوش مصنوعی: پیامبری که از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین موضوعات صحبت می‌کرد، به خاطر ترس از دیگران در دلش نگرانی داشت.
تا مگر سر وازنند از امر حق
خام گردد کِشتهای ماسَبَق
هوش مصنوعی: تا زمانی که از دستورات الهی خارج نشوند، محصولاتی که در این دنیا کشت می‌شوند، شاداب و بارور خواهند ماند.
یا بر او شورند و گردد کار سخت
داشت بیم از بددلان شور بخت
هوش مصنوعی: یا ممکن است که بر او شورش کنند و کارش سخت شود، و از بدخواهان بدشانس بترسد.
پس تو ای احمد مترس از جان خود
حق تو را دارد نگاه از چشم بد
هوش مصنوعی: ای احمد، از جان خود نترس، زیرا حق تو را از چشم بد و آسیب‌ها محافظت می‌کند.
ور که ترسی از خرابی های دین
حافظم من دین خود را هم یقین
هوش مصنوعی: اگر از ویرانی‌های دین کسی می‌ترسد، من به او می‌گویم که من هم به دین خود مطمئن هستم.
ور که ترسی از نفاق بددلان
گو بود گِل خواره با گِل توأمان
هوش مصنوعی: اگر کسی از نفاق بدخواهانه بترسد، باید بداند که گلی که در آن زندگی می‌کند، با خاک او یکسان است.
آن منافق تا قیامت بددل است
حفظ او از بددلی بیحاصل است
هوش مصنوعی: منافق تا آخر عمرش بددل باقی می‌ماند و تلاش برای جلوگیری از بددلی او نتیجه‌ای نخواهد داشت.
پس پیمبر از جهاز اشتران
منبری بنهاد و شد بالا بر آن
هوش مصنوعی: پیمبر بر روی زین شتران، منبری درست کرد و بر آن بالا رفت.
بود از ذیحجه روز هیجدهم
صورت روز الست ربّکم
هوش مصنوعی: در روز هیجدهم از ماه ذیحجه، تجلی و نمایانی پروردگار شما ظهور کرد.
صورت روزی که عهد بندگی
حق گرفت از بندگان در زندگی
هوش مصنوعی: روزی که در آن، خداوند از بندگانش پیمان بندگی را گرفت و این عهد را در زندگی آنها ثبت کرد.
در حقیقت روز نصب آن روز بود
روز حق بر اهل حق فیروز بود
هوش مصنوعی: در واقع، روزی که آن نصب و تعیین صورت گرفت، روزی بود که حق بر اهل حق پیروز شد.
گر نبودی خواب در باغ ای فقیر
غنچه گل شد خنده اش بنگر بمیر
هوش مصنوعی: اگر در باغ خواب نبودی ای بیچاره، خندۀ غنچۀ گل را ببین و بمیر!
دانه شد سرسبز و آمد بر ثمر
کاروان از هند آمد با شِکر
هوش مصنوعی: دانه سبز شد و بارور گردید، کاروانی از هند با شکر به تازگی رسید.
کوری صفرائیان از بهر ما
پُر شِکر شد خانقاه و شهر ما
هوش مصنوعی: وجود انسان‌هایی که در غفلت و نادانی به سر می‌برند، باعث شده که خانقاه و شهر ما پر از شکر و نعمت گردد.
در شکر غلطیم کآن ما را خوش است
جان درویش از ازل شِکّرکش است
هوش مصنوعی: ما در چیزی شیرین و دلپذیر غوطه‌ور هستیم و وجود ما همیشه به عشق و خوشی وابسته است. زندگی درویش از ابتدا با لذت و شیرینی پیوند خورده است.
طبل شیرینی زن ای شِکّر فروش
خوابناکان را بجنبان انف و گوش
هوش مصنوعی: بزن طبل خوش‌صدا ای فروشنده‌ی شکر، تا خواب‌آلودگان را بیدار کنی و به‌هوششان بیاوری.
آور اندر یادشان عهد الست
تا که باشد بر سر عهدی که بست
هوش مصنوعی: بیایید در یاد آنها عهدی که در عالم الست بسته شده را به یاد آوریم، تا همیشه بر سر آن پیمانی که بسته‌ایم، باقی بمانیم.
این ولایت شرط توحید حق است
وین مقیّد، صورت آن مطلق است
هوش مصنوعی: این سرزمین نشانه‌ای از یگانگی خداست و در این جا، محدودیت‌ها و شکل‌های ظاهری، بازتابی از حقیقت نامحدود است.
تا نگردد قید صورت رهزنت
حاصل از یوسف شود پیراهنت
هوش مصنوعی: تا زمانی که از قید و بند ظاهر رها نشوی، به زیبایی و جذابیت واقعی نمی‌رسی. مثل اینکه یوسف، که نماد زیبایی است، لباس تو نمی‌شود.
بوی پیراهن هم ار محبوب بود
نی بر اخوان بلکه بر یعقوب بود
هوش مصنوعی: اگر عطر پیراهن محبوبی به مشام می‌رسید، تنها برای برادران یعقوب نبود، بلکه به خود یعقوب می‌رسید.
پیرهن بگذار و شو یوسف پرست
یوسف از پیراهن و پیرایه رست
هوش مصنوعی: برای نشان دادن علاقه و محبت به یوسف، لباس زیبایی به تن کن، زیرا یوسف از لباس و زینت خود رهایی یافته است.
عاشقی را دید روزی دلبری
با دل پر آتش و چشم تری
هوش مصنوعی: روزی عاشقی دلبری را دید که دلش پر از عشق و احساسات آتشین بود و چشمانش پر از اشک.
نام جانان بر لبش پیوسته بود
چشم عرفانش ولیکن بسته بود
هوش مصنوعی: او همیشه نام معشوق را بر زبان داشت، اما چشمانش به حقیقت و واقعیت بسته بود.
سوخت دل معشوق را بر حال او
پیش او بنشست بهر جستجو
هوش مصنوعی: دل معشوق به خاطر حال خودش آتش گرفته است و او برای پیدا کردن پاسخ یا دلیل این وضعیت، در کنار معشوق نشسته است.
وآن نمیدانست کو یار وی است
مستی و ذوق و نشاطش زین مِی است
هوش مصنوعی: او نمی‌دانست که یار او به خاطر مستی و شوق و نشاطش از این شراب است.
عاشق او گشته بود از نام او
رفته از نامی ز دل آرام او
هوش مصنوعی: عاشق او شده بود و از نام او به خاطر آرامش دلش دل کنده بود.
نی جمالش دیده روزی در گذر
نی شبی را کرده در کویش سحر
هوش مصنوعی: یک بار، در روز، زیبایی او را در گذرگاهی دیدم و یک شب، در وقت سحر، به کوی او رفتم.
گفت با من گو که معشوق تو کیست
تا نمایم چارة آن گر رهی است
هوش مصنوعی: به من بگو که معشوق تو کیست تا بتوانم راه حلی برای جلب محبت او به تو پیدا کنم. اگر او در دسترس است، می‌توانم کمکت کنم.
گفت باشد آن فلان فخر زمن
گفت بس سهل است آن در پیش من
هوش مصنوعی: کسی گفت که فلانی فخر زمانه است، اما من پاسخ دادم که این موضوع برای من چندان سخت نیست و ساده به نظر می‌رسد.
تا تو را بر وی رسانم متصل
لیک باشد شرط بینایی دل
هوش مصنوعی: برای اینکه تو را به او برسانم، نیاز است که قلبم بینا باشد.
تا که بشناسی چو بینی روی او
همنشین او شوی در کوی او
هوش مصنوعی: وقتی چهره او را ببینی و بشناسی، به راحتی در جمع او قرار می‌گیری و در مسیر او قدم می‌زنی.
ور که نشناسی تو او را از رهی
عاشقی بر وهم خود نی بر مهی
هوش مصنوعی: اگر کسی را نشناسی و بخواهی او را از راهی عاشقانه درک کنی، در واقع تو در اشتباهی و فقط به خیالات خودت پناه می‌بری، نه به حقیقت او.
ای پیمبر سرّ وحدت گو به قوم
بعد تبلیغ صلات و حج و صوم
هوش مصنوعی: ای پیامبر، راز اتحاد را به مردم بگو بعد از آنکه نماز و حج و روزه را تبلیغ کردی.
گو علی(ع) مرآت ذات ذوالمن است
یار او شد هر که او یار من است
هوش مصنوعی: امام علی(ع) همچون آیینه‌ای است که حقیقت وجود خدا را نمایش می‌دهد و هر کسی که در کنار او باشد، می‌تواند با او ارتباط برقرار کند و مورد محبت و دوستی قرار گیرد.
باژگونه پوش بر تن جامه را
گو پس اسرار حقیقت عامه را
هوش مصنوعی: لباس را وارونه بر تن کن، پس اسرار حقیقت را برای مردم بیان کن.
ایها الناس، این علی (ع) حق را ولی است
هر که حق را دوست دارد با علی است
هوش مصنوعی: ای مردم، علی (ع) ولی و سرپرست حق است. هر کسی که حق را دوست دارد، باید در کنار علی باشد.
این ولایت هر زمانی جاری است
تا قیامت زآن کش از حق یاری است
هوش مصنوعی: این سرزمین همیشه و تا قیامت تحت حمایت و کمک خداوند خواهد بود.
شرح آن را گفته ایم از پیش باز
چون رسد موقع بگوییم از نیاز
هوش مصنوعی: ما قبلاً توضیحات لازم را ارائه داده‌ایم و حالا که وقتش رسیده، باید از نیازهایمان صحبت کنیم.
تا نگردد مشتبه بر خاص و عام
سرّی است آن نی سماعی والسلام
هوش مصنوعی: تا زمانی که این راز بر ویژه‌گان و عموم مشتبه نشود، آن نی سخن سرّی است و بس.
آن سماعی در مثل دانی که چیست
عشق بر یاری که نشناسیش کیست
هوش مصنوعی: آن شوری که در دوستی و عشق احساس می‌شود، مانند موسیقی‌ای است که وقتی کسی را که نمی‌شناسی و در کنار او هستی، به اجرا درمی‌آوری.
هم ندانی چیست رنگ جامه اش
میدهی لیکن نشان بر عامه اش
هوش مصنوعی: تو نمی‌دانی رنگ لباس او چیست، اما به دیگران نشان می‌دهی که او چه کسی است.
گفته شخصی از زبان دیگری
هست در عالم بدینسان دلبری
هوش مصنوعی: شخصی از زبان دیگری سخن می‌گوید و این نشان از جذابیت و دلربایی آن شخص در جهان دارد.
ذکر او کن خود به غیری هم بگو
تا رسی از نام او بر کام او
هوش مصنوعی: به یاد او باش و حتی به دیگران بگو که از یاد او بهره‌مند شوی و نامش بر دل و زبان تو نشیند.
من نخواهم زین نمط گویم سخن
گو بمان در پرده این راز ای حسن
هوش مصنوعی: من از این سبک حرف نمی‌زنم، تو هم بهتر است در این راز بمانی و بر پرده‌اش پابرجا بمانی ای حسن.
او به کاغذ هم ندیده شکل پیل
پای پیل آری بود بر شکل میل
هوش مصنوعی: او حتی به کاغذ هم نگاه نکرده که شکل فیل را ببیند، اما با این حال بر اساس میل و خواسته‌اش، به شکل فیل اشاره می‌کند.
یا بود چون باد بیزن گوش او
هر کسی تا چیست فهم و هوش او
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آیا او مانند بادی است که به گوش می‌رسد و هر کس بسته به درک و ذکاوت خودش، می‌تواند به او گوش دهد و او را درک کند.
نام او بردن به هر قسمی خوش است
با بصیرت یا به عمیاء دلکش است
هوش مصنوعی: بردن نام او به هر نحوی خوشایند است، چه با بینش و بصیرت باشد و چه با نادانی، دل‌انگیز خواهد بود.
گوید ار کوری که گرم است آفتاب
راست گفت ار چه ندید آن ضوء و تاب
هوش مصنوعی: می‌گوید اگر کسی کور باشد، اگر چه نتواند نور خورشید را ببیند، اما حقیقت این است که خورشید وجود دارد و گرم است.
یا کسی در خواب گوید ناگهان
غرق گشتم دست من گیر ای فلان
هوش مصنوعی: یکی در خواب فریاد می‌زند که ناگهان در آب غرق شده‌ام، کمکم کن و دستم را بگیر!
خفته او اندر میان بستر است
نی یمی آنجا نه در بحر اندر است
هوش مصنوعی: او در خواب و آسوده در بستر خود است، نه در جایی که دریا باشد.
لیک باشد وصف بحر از وی بجا
غرقه در یم میتوان شد هر کجا
هوش مصنوعی: اما توصیف دریا از او باید صورت گیرد، زیرا هرکسی می‌تواند در امواج آن غرق شود، هر جایی که باشد.
لیک آن هم بر دو قسم است ای عزیز
هر دو را کن فهم اگر داری تمیز
هوش مصنوعی: اما این موضوع نیز به دو دسته تقسیم می‌شود، ای دوست. اگر توانایی تشخیص داری، هر دو دسته را درک کن.
گاه باشد آنکه در خواب از امور
بیند او چیزی و گوید بیشعور
هوش مصنوعی: گاهی پیش می‌آید که فردی در خواب چیزهایی را می‌بیند و بعد از خواب آن‌ها را به زبان می‌آورد، در حالی که اظهاراتش بی‌معنا و نادرست است.
گرچه باشد اصل خوابش بیفروغ
لیک حرفش راست باشد نی دروغ
هوش مصنوعی: هرچند خواب او شاید بی‌فروغ و بی‌نور باشد، اما گفته‌هایش راست و صحیح است و در آنها دروغی وجود ندارد.
غرقه در یم بودنش بیهوده است
لیک رویایی چنانش بوده است
هوش مصنوعی: غرق شدن در دریا معنایی ندارد، اما او همواره در خیال خود به آن می‌اندیشد.
گاه باشد کو ندیده هیچ خواب
خواب و حرفش هر دو باشد ناصواب
هوش مصنوعی: گاهی پیش می‌آید که فرد هیچ خوابی نمی‌بیند و در این حال، سخنان او نیز درست و منطقی نیست.
باز رانم سوی تفسیر این بس است
یک نداء بس در سرایی گر کس است
هوش مصنوعی: به دنبال توضیح و تبیین هستم، چرا که یک صدای ساده در این خانه کافی است که نشان دهد آیا کسی در اینجا وجود دارد یا نه.
آن یهودان نزد پیغمبر شدند
پس به او گفتند از عقل نژند
هوش مصنوعی: یهودیان به پیش پیامبر آمده و از او خواستند که درباره عقل و خرد سخن بگوید و آن را توصیف کند.
هیچ بر تورات ایمانی تو راست
گفت آری کآن بود بر حق و راست
هوش مصنوعی: هیچ تردیدی در ایمان تو به تورات وجود ندارد، زیرا واقعاً حق و درست است.
پس بگفتند ار تو داری اتفاق
اندر این با ما یهودان بی نفاق
هوش مصنوعی: پس گفتند که اگر تو در این موضوع با ما یهودیان که بدون نفاق هستند، توافق داری.
اتفاقی نیست ما را با تو هیچ
در هر آن چیزی که گویی در بسیج
هوش مصنوعی: ما به هیچ وجه با تو اختلافی نداریم؛ هر چیزی که بگویی ما آماده‌ایم و در کنار تو هستیم.