گنجور

۷- آیات ۲۵ تا ۲۸

فَجٰاءَتْهُ إِحْدٰاهُمٰا تَمْشِی عَلَی اِسْتِحْیٰاءٍ قٰالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ مٰا سَقَیْتَ لَنٰا فَلَمّٰا جٰاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ اَلْقَصَصَ قٰالَ لاٰ تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ اَلْقَوْمِ اَلظّٰالِمِینَ (۲۵) قٰالَتْ إِحْدٰاهُمٰا یٰا أَبَتِ اِسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اِسْتَأْجَرْتَ اَلْقَوِیُّ اَلْأَمِینُ (۲۶) قٰالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی اِبْنَتَیَّ هٰاتَیْنِ عَلیٰ أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمٰانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ مٰا أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شٰاءَ اَللّٰهُ مِنَ اَلصّٰالِحِینَ (۲۷) قٰالَ ذٰلِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ أَیَّمَا اَلْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلاٰ عُدْوٰانَ عَلَیَّ وَ اَللّٰهُ عَلیٰ مٰا نَقُولُ وَکِیلٌ (۲۸)

پس آمد او را یکی آن دو که راه میرمت بآزرم گفت بدرستی که پدر من می‌خواند ترا که پاداش دهد ترا مزد آنچه آب دادی برای ما پس چون آمد او را و خواند بر او قصه‌ها را گفت مترس نجات یافتی از گروه ستمکاران (۲۵) گفت یکی از آن دو ای پدر من بمزدوری گیر او را بدرستی که بهتر کسی است که به مزدوری گرفتی توانای امین است (۲۶) گفت بدرستی که من می‌خواهم که تزویج کنم بتو یکی از دو دخترم این دو تا بر آنکه مزدور شوی مرا هشت سال پس اگر تمام کردی ده را پس از نزد توست و نمی‌خواهم که رنج نهم بر تو زود باشد که بیابی مرا اگر خواسته باشد خدا از شایستگان (۲۷) گفت اینست میانۀ من و میانه تو که هر کدام از آن دو مدت را که بپایان رسانیدم پس نباشد تعدی بر من و خدا بر آنچه می‌گویم وکیل است (۲۸)

« در بیان آمدن موسی(ع) نزد حضرت شعیب(ع) »

پس یکی زآن دختران آمد ز راه
کز حیا در پیش پا بودش نگاه
گفت او را إنَّ یَدعُوکَ أبِی
تا جزاء بدهد تو را از موجبی
مزد آنچه آب دادی تو به ما
پس چو آمد سوی او با صد رجا
خواند یکجا قصۀ خود بر شعیب
از ولادت تا خروجش بی ز ریب
گفتی او را می مترس ای مجتبی
کز گروه ظالمین گشتی رها
پس ز وجه میهمانی در مقام
نی به مزدی گفت آریدش طعام
زآن دو دختر مر پدر را گفت یک
کن اجیر او را پی اغنام نک
زآنکه نیکوتر کسی باشد بدین
بهر اجرت کو قوی است و امین
گفت خواهم بر تو بنمایم نکاح
زین دو دختر مر یکی را بر صلاح
هشت سالم تا مگر باشی اجیر
گر شود ده از تو فضلی شد کثیر
می نخواهم بر تو گیرم هیچ شاق
من به کاری کآن بود ما لا یُطاق
زود باشد گر خدا خواهد مرا
یابی از شایستگان اندر وفا
گفت این عهدی است بین ما که گشت
هر کدام از این دو مدت که گذشت
پس تعدّی یا فزون جویی به من
ناوری از هشت یا ده بی سخن
یعنی آنسان که چو ده سالم گذشت
حق دگر نبود نباشد هم به هشت
بر هر آن چیزی که گوییم آن اِله
کارساز ماست در امر و گواه
بر شبانی چون روان شد از شعیب
خواست موسی یک عصا ز الهام غیب
داد بر موسی همانا آن عصا
که بسی زو شد عیان آثارها
۶- آیات ۲۱ تا ۲۴: فَخَرَجَ مِنْهٰا خٰائِفاً یَتَرَقَّبُ قٰالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ اَلْقَوْمِ اَلظّٰالِمِینَ (۲۱) وَ لَمّٰا تَوَجَّهَ تِلْقٰاءَ مَدْیَنَ قٰالَ عَسیٰ رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَوٰاءَ اَلسَّبِیلِ (۲۲) وَ لَمّٰا وَرَدَ مٰاءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ اَلنّٰاسِ یَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ اِمْرَأَتَیْنِ تَذُودٰانِ قٰالَ مٰا خَطْبُکُمٰا قٰالَتٰا لاٰ نَسْقِی حَتّٰی یُصْدِرَ اَلرِّعٰاءُ وَ أَبُونٰا شَیْخٌ کَبِیرٌ (۲۳) فَسَقیٰ لَهُمٰا ثُمَّ تَوَلّٰی إِلَی اَلظِّلِّ فَقٰالَ رَبِّ إِنِّی لِمٰا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ (۲۴)۸- آیات ۲۹ تا ۳۱: فَلَمّٰا قَضیٰ مُوسَی اَلْأَجَلَ وَ سٰارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جٰانِبِ اَلطُّورِ نٰاراً قٰالَ لِأَهْلِهِ اُمْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نٰاراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهٰا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ اَلنّٰارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ (۲۹) فَلَمّٰا أَتٰاهٰا نُودِیَ مِنْ شٰاطِئِ اَلْوٰادِ اَلْأَیْمَنِ فِی اَلْبُقْعَةِ اَلْمُبٰارَکَةِ مِنَ اَلشَّجَرَةِ أَنْ یٰا مُوسیٰ إِنِّی أَنَا اَللّٰهُ رَبُّ اَلْعٰالَمِینَ (۳۰) وَ أَنْ أَلْقِ عَصٰاکَ فَلَمّٰا رَآهٰا تَهْتَزُّ کَأَنَّهٰا جَانٌّ وَلّٰی مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ یٰا مُوسیٰ أَقْبِلْ وَ لاٰ تَخَفْ إِنَّکَ مِنَ اَلْآمِنِینَ (۳۱)

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فَجٰاءَتْهُ إِحْدٰاهُمٰا تَمْشِی عَلَی اِسْتِحْیٰاءٍ قٰالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ مٰا سَقَیْتَ لَنٰا فَلَمّٰا جٰاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ اَلْقَصَصَ قٰالَ لاٰ تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ اَلْقَوْمِ اَلظّٰالِمِینَ (۲۵) قٰالَتْ إِحْدٰاهُمٰا یٰا أَبَتِ اِسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اِسْتَأْجَرْتَ اَلْقَوِیُّ اَلْأَمِینُ (۲۶) قٰالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی اِبْنَتَیَّ هٰاتَیْنِ عَلیٰ أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمٰانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ مٰا أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شٰاءَ اَللّٰهُ مِنَ اَلصّٰالِحِینَ (۲۷) قٰالَ ذٰلِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ أَیَّمَا اَلْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلاٰ عُدْوٰانَ عَلَیَّ وَ اَللّٰهُ عَلیٰ مٰا نَقُولُ وَکِیلٌ (۲۸)
هوش مصنوعی: ناگهان یکی از آن دو زن با حیا به نزد او آمد و گفت: پدرم تو را دعوت کرده است تا پاداشی که برای آبیاری ما به تو داده می‌شود را به تو بدهد. وقتی او به نزد پدرش رفت و داستان را برایش بیان کرد، پدرش گفت: نترس، تو از قوم ظالم نجات یافته‌ای. سپس یکی از آن دو زن گفت: پدر جان، او را به کار بگمار، زیرا بهترین کسی که می‌توانی به کار بگماری، مرد نیرومند و مورد اعتماد است. پدر او گفت: من می‌خواهم یکی از دخترانم را به تو زن دهم به شرط آن که هشت سال برایم کار کنی و اگر ده سال را تمام کنی، این از سوی تو خواهد بود و نمی‌خواهم بر تو سخت بگذرد. ان‌شاءالله تو مرا از صالحان خواهی یافت. او گفت: این بین من و توست، هر کدام از دو زمانی که تعیین کردیم را به پایان برسانم، هیچ ضرری برای من نخواهد بود و خداوند بر آنچه می‌گوییم ناظر است.
پس آمد او را یکی آن دو که راه میرمت بآزرم گفت بدرستی که پدر من می‌خواند ترا که پاداش دهد ترا مزد آنچه آب دادی برای ما پس چون آمد او را و خواند بر او قصه‌ها را گفت مترس نجات یافتی از گروه ستمکاران (۲۵) گفت یکی از آن دو ای پدر من بمزدوری گیر او را بدرستی که بهتر کسی است که به مزدوری گرفتی توانای امین است (۲۶) گفت بدرستی که من می‌خواهم که تزویج کنم بتو یکی از دو دخترم این دو تا بر آنکه مزدور شوی مرا هشت سال پس اگر تمام کردی ده را پس از نزد توست و نمی‌خواهم که رنج نهم بر تو زود باشد که بیابی مرا اگر خواسته باشد خدا از شایستگان (۲۷) گفت اینست میانۀ من و میانه تو که هر کدام از آن دو مدت را که بپایان رسانیدم پس نباشد تعدی بر من و خدا بر آنچه می‌گویم وکیل است (۲۸)
هوش مصنوعی: پس یکی از آن دو مرد به او گفت که پدرش او را دعوت کرده تا مزد آب‌دادن به آنها را به او بدهد. وقتی او به آن مرد نزدیک شد و داستان‌ها را برایش تعریف کرد، او گفت نگران نباش، تو از گروه ستمکاران نجات یافته‌ای. یکی از آن دو به پدرش گفت که او را به کار بگیرد، زیرا او بهتر از کسی است که قبلاً استخدام کرده‌اید و فردی توانا و امین است. پدر به او گفت که می‌خواهد یکی از دو دخترش را به او بدهد به شرط آنکه هشت سال برای او کار کند و اگر این مدت را به پایان برساند، می‌تواند ده سال دیگر نیز کار کند. او نمی‌خواهد زحمتی بر دوش او بگذارد و اگر خدا بخواهد، او از افراد شایسته خواهد بود. او گفت که این شرطی است بین ما و تو؛ هر یک از ما می‌تواند به مدت توافق‌شده عمل کند و هیچ‌گونه تجاوزی بر این توافق نشود و خدا شاهد آنچه می‌گویم، خواهد بود.
« در بیان آمدن موسی(ع) نزد حضرت شعیب(ع) »
هوش مصنوعی: موسی(ع) به سراغ حضرت شعیب(ع) رفت و با او ملاقات کرد. در این دیدار، او از مشکلات و چالش‌هایی که در زندگی‌اش با آن‌ها مواجه بود، صحبت کرد و از شعیب(ع) درخواست کمک و مشاوره کرد. حضرت شعیب(ع) نیز با مهربانی و دانایی به او پاسخ داد و راهنمایی‌های لازم را ارائه داد تا موسى(ع) بتواند در مسیر درست قدم بردارد و به اهداف خود برسد. این ملاقات، فرصتی برای تبادل تجربیات و یادگیری از یکدیگر بود.
پس یکی زآن دختران آمد ز راه
کز حیا در پیش پا بودش نگاه
هوش مصنوعی: یکی از آن دختران به راه آمد، اما به خاطر شرم و حیا چشمانش را به زمین دوخته بود.
گفت او را إنَّ یَدعُوکَ أبِی
تا جزاء بدهد تو را از موجبی
هوش مصنوعی: او گفت که پدرش به تو دعوت می‌کند تا از طرف او پاداشی به تو بدهد.
مزد آنچه آب دادی تو به ما
پس چو آمد سوی او با صد رجا
هوش مصنوعی: مزد و پاداشی که بابت آبیاری ما به دست آوردی، زمانی که به او رسیدی با تمام امید و شوق خواهد بود.
خواند یکجا قصۀ خود بر شعیب
از ولادت تا خروجش بی ز ریب
هوش مصنوعی: شعیب داستان زندگی‌اش را از تولد تا خروجش به‌طور کامل و بدون شک روایت کرد.
گفتی او را می مترس ای مجتبی
کز گروه ظالمین گشتی رها
هوش مصنوعی: گفتی نترس از او، ای مجتبی، زیرا از میان جمع ظالمین آزاد شدی.
پس ز وجه میهمانی در مقام
نی به مزدی گفت آریدش طعام
هوش مصنوعی: بنابراین از جنبه مهمانی و در جایگاه نی، به مزدی گفت که غذایی برای او بیاورید.
زآن دو دختر مر پدر را گفت یک
کن اجیر او را پی اغنام نک
هوش مصنوعی: دو دختر به پدرشان گفتند که او را برای نگهداری از گوسفندها استخدام کند.
زآنکه نیکوتر کسی باشد بدین
بهر اجرت کو قوی است و امین
هوش مصنوعی: کسی که در کار خود قوی و مورد اعتماد است، به خاطر خوبی‌هایش، شایسته‌تر از دیگران برای دریافت پاداش است.
گفت خواهم بر تو بنمایم نکاح
زین دو دختر مر یکی را بر صلاح
هوش مصنوعی: گفت: می‌خواهم ازدواجی را نشان دهم که از میان این دو دختر، یکی را برای صداقت و درستی انتخاب کنم.
هشت سالم تا مگر باشی اجیر
گر شود ده از تو فضلی شد کثیر
هوش مصنوعی: تا هشت سالگی شاید تو را استخدام کنند، اما اگر به ده سالگی رسیدی، فضیلت و خوبی‌های تو بسیار خواهد شد.
می نخواهم بر تو گیرم هیچ شاق
من به کاری کآن بود ما لا یُطاق
هوش مصنوعی: من نمی‌خواهم به تو هیچ فشاری بیاورم، چون کارهایی هست که فراتر از توان من است.
زود باشد گر خدا خواهد مرا
یابی از شایستگان اندر وفا
هوش مصنوعی: به زودی اگر خدا بخواهد، تو مرا در زمره‌ی انسان‌های وفادار خواهی یافت.
گفت این عهدی است بین ما که گشت
هر کدام از این دو مدت که گذشت
هوش مصنوعی: او گفت این یک پیمان است که بین ما برقرار شده و هر کدام از ما که به مدت معینی از این عهد گذشت، باید به آن وفادار بماند.
پس تعدّی یا فزون جویی به من
ناوری از هشت یا ده بی سخن
هوش مصنوعی: پس از من فزون‌طلبی یا تجاوز نکن که من از لفظ و سخن در عدد هشت یا ده هم بی‌نیازم.
یعنی آنسان که چو ده سالم گذشت
حق دگر نبود نباشد هم به هشت
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که وقتی ده سال از عمر انسان گذشت، دیگر حق و حقوقی که باید داشته باشد وجود ندارد و در سال‌های بعدی هم این حقوق نخواهد بود. به عبارتی، زمان تاثیر زیادی بر وضعیت و حقوق افراد دارد و با گذشت زمان ممکن است برخی از حقوق از بین بروند.
بر هر آن چیزی که گوییم آن اِله
کارساز ماست در امر و گواه
هوش مصنوعی: هر چیزی که درباره‌اش صحبت می‌کنیم، در واقع نمایانگر نیرویی است که در کارهایمان به ما کمک می‌کند و بر آنها شاهد است.
بر شبانی چون روان شد از شعیب
خواست موسی یک عصا ز الهام غیب
هوش مصنوعی: موسی در زمانی که به شعیب مراجعه کرد، از او خواست که یک عصا به او بدهد، این خواسته تحت تأثیر الهام غیبی بود.
داد بر موسی همانا آن عصا
که بسی زو شد عیان آثارها
هوش مصنوعی: به موسی عصایی داده شد که نشان‌های بسیاری از خود بروز داد.