گنجور

۵- آیات ۱۸ تا ۲۰

فَأَصْبَحَ فِی اَلْمَدِینَةِ خٰائِفاً یَتَرَقَّبُ فَإِذَا اَلَّذِی اِسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُهُ قٰالَ لَهُ مُوسیٰ إِنَّکَ‌ لَغَوِیٌّ مُبِینٌ (۱۸) فَلَمّٰا أَنْ أَرٰادَ أَنْ یَبْطِشَ بِالَّذِی هُوَ عَدُوٌّ لَهُمٰا قٰالَ یٰا مُوسیٰ أَ تُرِیدُ أَنْ تَقْتُلَنِی کَمٰا قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِیدُ إِلاّٰ أَنْ تَکُونَ جَبّٰاراً فِی اَلْأَرْضِ وَ مٰا تُرِیدُ أَنْ تَکُونَ مِنَ اَلْمُصْلِحِینَ (۱۹) وَ جٰاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَی اَلْمَدِینَةِ یَسْعیٰ قٰالَ یٰا مُوسیٰ إِنَّ اَلْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ اَلنّٰاصِحِینَ (۲۰)پس گشت در آن شهر ترسان مترصد می‌بود پس ناگاه آنکه بیاری طلبیده بود او را دیروز بفریادرسی خواست او را گفت مر او را موسی بدرستی که تویی هر آینه گمراهی آشکار (۱۸) پس چون خواست که حمله می‌کند با آنکه او دشمنش بود مر آن دو تا را گفت ای موسی آیا می‌خواهی که بکشی مرا هم چنان که کشتی نفیسی را دیروز نمی‌خواهی جز اینکه باشی ستمکار در زمین و نمی‌خواهی که باشی از اصلاح‌کنندگان (۱۹) و آمد مردی از انتهای آن شهر که می‌شتافت گفت ای موسی بدرستی که جماعت مشورت می‌کنند در باب تو که بکشندت پس بیرون رو بدرستی که من مر ترا از خیرخواهانم (۲۰)

پس گشت در آن شهر ترسان مترصد می‌بود پس ناگاه آنکه بیاری طلبیده بود او را دیروز بفریادرسی خواست او را گفت مر او را موسی بدرستی که تویی هر آینه گمراهی آشکار (۱۸) پس چون خواست که حمله می‌کند با آنکه او دشمنش بود مر آن دو تا را گفت ای موسی آیا می‌خواهی که بکشی مرا هم چنان که کشتی نفیسی را دیروز نمی‌خواهی جز اینکه باشی ستمکار در زمین و نمی‌خواهی که باشی از اصلاح‌کنندگان (۱۹) و آمد مردی از انتهای آن شهر که می‌شتافت گفت ای موسی بدرستی که جماعت مشورت می‌کنند در باب تو که بکشندت پس بیرون رو بدرستی که من مر ترا از خیرخواهانم (۲۰)

« در بیان قضیه روز بعد از کشتن حضرت موسی(ع) قبطی را »

کرد پس در شهر آن شب بامداد
خائف و ترسنده ز امری کو فتاد
منتظر بود او کش آیند از عقب
خون قبطی را کنند از وی طلب
پس به یاری خواندش آن کو خوانده بود
روز بگذشته در آن جنگ و جهود
داشت او با قبطیِ دیگر نزاع
خواند موسی را به یاری زآن صداع
گفت موسی مر ورا زآن گیرو و دار
خود تویی بر گمرهیِ آشکار
دی به قتل یک نفر گشتی سبب
نک به این مرد آوری جنگ و غضب
فتنه انگیزی کنی از بد صفات
نیست عزمت هیچ بر صبر و ثبات
پس اراده کرد موسی آن زمان
تا بگیرد آنکه بود از دشمنان
تا ز سبطی دفع شرّ او کند
گفت ای موسی تو خواهی بی سند
که مرا بکشی میان رهگذر
آن چنان که دی بکشتی یک نفر
می نخواهی تو که باشی در زمین
جز که جبّاری که جوید جور و کین
هم نخواهی باشی از شایستگان
که کنند اصلاح بین این و آن
چونکه او بشنید این گفتار زفت
هر دو را بر یکدگر بنهاد و رفت
قتل آن خبّاز چون بُد مشتبه
تا که او را کُشته ز اهل شهر و ده
گفته بُد فرعون که بی حجتی
می نشاید کُشت کس را نوبتی
چون نکرد انکار موسی در مقال
قتل قبطی را به نزد آن رجال
پس ببردندی به فر عون این خبر
که ورا کُشته است موسی در گذر
مشورت کرد او به اتباع و خواص
حکم شد بر قتل موسی در قصاص
مردی آمد ز آخر شهر آن زمان
یعنی از درگاه فرعون از نهان
بود ساعی گفت ای موسی به تو
مشورت کردند این قوم از عتو
که تو را بکشند از روی قصاص
رو برون ، گفتم ز پندت اختصاص
۴- آیات ۱۴ تا ۱۷: وَ لَمّٰا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اِسْتَویٰ آتَیْنٰاهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذٰلِکَ نَجْزِی اَلْمُحْسِنِینَ (۱۴) وَ دَخَلَ اَلْمَدِینَةَ عَلیٰ حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهٰا فَوَجَدَ فِیهٰا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلاٰنِ هٰذٰا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هٰذٰا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغٰاثَهُ اَلَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَی اَلَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسیٰ فَقَضیٰ عَلَیْهِ قٰالَ هٰذٰا مِنْ عَمَلِ اَلشَّیْطٰانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ (۱۵) قٰالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ اَلْغَفُورُ اَلرَّحِیمُ (۱۶) قٰالَ رَبِّ بِمٰا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِلْمُجْرِمِینَ (۱۷)۶- آیات ۲۱ تا ۲۴: فَخَرَجَ مِنْهٰا خٰائِفاً یَتَرَقَّبُ قٰالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ اَلْقَوْمِ اَلظّٰالِمِینَ (۲۱) وَ لَمّٰا تَوَجَّهَ تِلْقٰاءَ مَدْیَنَ قٰالَ عَسیٰ رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَوٰاءَ اَلسَّبِیلِ (۲۲) وَ لَمّٰا وَرَدَ مٰاءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ اَلنّٰاسِ یَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ اِمْرَأَتَیْنِ تَذُودٰانِ قٰالَ مٰا خَطْبُکُمٰا قٰالَتٰا لاٰ نَسْقِی حَتّٰی یُصْدِرَ اَلرِّعٰاءُ وَ أَبُونٰا شَیْخٌ کَبِیرٌ (۲۳) فَسَقیٰ لَهُمٰا ثُمَّ تَوَلّٰی إِلَی اَلظِّلِّ فَقٰالَ رَبِّ إِنِّی لِمٰا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ (۲۴)

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فَأَصْبَحَ فِی اَلْمَدِینَةِ خٰائِفاً یَتَرَقَّبُ فَإِذَا اَلَّذِی اِسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُهُ قٰالَ لَهُ مُوسیٰ إِنَّکَ‌ لَغَوِیٌّ مُبِینٌ (۱۸) فَلَمّٰا أَنْ أَرٰادَ أَنْ یَبْطِشَ بِالَّذِی هُوَ عَدُوٌّ لَهُمٰا قٰالَ یٰا مُوسیٰ أَ تُرِیدُ أَنْ تَقْتُلَنِی کَمٰا قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِیدُ إِلاّٰ أَنْ تَکُونَ جَبّٰاراً فِی اَلْأَرْضِ وَ مٰا تُرِیدُ أَنْ تَکُونَ مِنَ اَلْمُصْلِحِینَ (۱۹) وَ جٰاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَی اَلْمَدِینَةِ یَسْعیٰ قٰالَ یٰا مُوسیٰ إِنَّ اَلْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ اَلنّٰاصِحِینَ (۲۰)پس گشت در آن شهر ترسان مترصد می‌بود پس ناگاه آنکه بیاری طلبیده بود او را دیروز بفریادرسی خواست او را گفت مر او را موسی بدرستی که تویی هر آینه گمراهی آشکار (۱۸) پس چون خواست که حمله می‌کند با آنکه او دشمنش بود مر آن دو تا را گفت ای موسی آیا می‌خواهی که بکشی مرا هم چنان که کشتی نفیسی را دیروز نمی‌خواهی جز اینکه باشی ستمکار در زمین و نمی‌خواهی که باشی از اصلاح‌کنندگان (۱۹) و آمد مردی از انتهای آن شهر که می‌شتافت گفت ای موسی بدرستی که جماعت مشورت می‌کنند در باب تو که بکشندت پس بیرون رو بدرستی که من مر ترا از خیرخواهانم (۲۰)
هوش مصنوعی: موسی در شهری می‌گشت و ترسیده و محتاط بود. ناگهان، همان‌کسی که او دیروز به کمک خواسته بود، به فریادش رسید و به او گفت که تو به وضوح گمراهی. وقتی موسی خواست به آن دشمن حمله کند، آن فرد به او گفت: آیا می‌خواهی مرا بکشی همان‌طور که دیروز آن نفر را کشتی؟ تو فقط می‌خواهی که در زمین ستمگر باشی و نمی‌خواهی از اصلاح‌کنندگان باشی. سپس مردی از دوردست‌های شهر نزدیک شد و به موسای پیامبر گفت که گروهی چاره‌ای می‌اندیشند تا تو را بکشند، بنابراین باید فرار کنی؛ من از خیرخواهان تو هستم.
پس گشت در آن شهر ترسان مترصد می‌بود پس ناگاه آنکه بیاری طلبیده بود او را دیروز بفریادرسی خواست او را گفت مر او را موسی بدرستی که تویی هر آینه گمراهی آشکار (۱۸) پس چون خواست که حمله می‌کند با آنکه او دشمنش بود مر آن دو تا را گفت ای موسی آیا می‌خواهی که بکشی مرا هم چنان که کشتی نفیسی را دیروز نمی‌خواهی جز اینکه باشی ستمکار در زمین و نمی‌خواهی که باشی از اصلاح‌کنندگان (۱۹) و آمد مردی از انتهای آن شهر که می‌شتافت گفت ای موسی بدرستی که جماعت مشورت می‌کنند در باب تو که بکشندت پس بیرون رو بدرستی که من مر ترا از خیرخواهانم (۲۰)
هوش مصنوعی: موسی در آن شهر به شدت ترسیده بود و در حال مراقبت بود. ناگهان فردی که دیروز به کمک او آمده بود به او گفت که موسی، تو به وضوح گمراهی. وقتی موسی خواست که به او حمله کند، آن شخص که دشمنش بود به او گفت: آیا قصد داری مرا بکشی، همان‌طور که دیروز آن مرد بی‌گناه را کشتی؟ تو فقط می‌خواهی ستمکار باشی و نمی‌خواهی که اصلاح‌گر باشی. بعد، مردی از دور دست آن شهر به سرعت آمد و گفت: ای موسی، قوم در حال مشورت درباره تو هستند که تو را بکشند. پس بهتر است که خارج شوی، زیرا من از خیرخواهان تو هستم.
« در بیان قضیه روز بعد از کشتن حضرت موسی(ع) قبطی را »
هوش مصنوعی: در روز بعد از کشتن حضرت موسی (ع)، موضوعی مطرح شد که به یک قبطی مربوط می‌شد.
کرد پس در شهر آن شب بامداد
خائف و ترسنده ز امری کو فتاد
هوش مصنوعی: او در آن شب به شهر وارد شد و صبح را با ترس و نگرانی از چیزی که برایش پیش آمده بود، سپری کرد.
منتظر بود او کش آیند از عقب
خون قبطی را کنند از وی طلب
هوش مصنوعی: او منتظر بود تا از پشت سر، کسی بیاید و خون قبطی را از او بخواهد.
پس به یاری خواندش آن کو خوانده بود
روز بگذشته در آن جنگ و جهود
هوش مصنوعی: پس آن کسی که در جنگ گذشته صدایش زده بود، دوباره او را به یاری می‌خواند.
داشت او با قبطیِ دیگر نزاع
خواند موسی را به یاری زآن صداع
هوش مصنوعی: او با یک نفر قبطی دیگر درگیر شده بود و موسی را به کمک خواست، زیرا در این قتال دچار دردسر شده بود.
گفت موسی مر ورا زآن گیرو و دار
خود تویی بر گمرهیِ آشکار
هوش مصنوعی: موسی به او گفت: تو باید از اینجا بروی و به دنبال حقیقت بگردی، زیرا خودت در پیله ناخودآگاهی گرفتار شده‌ای.
دی به قتل یک نفر گشتی سبب
نک به این مرد آوری جنگ و غضب
هوش مصنوعی: دیروز به خاطر کشتن یک نفر شروع به کار زشتی کردی که به این مرد باعث جنگ و خشم شدی.
فتنه انگیزی کنی از بد صفات
نیست عزمت هیچ بر صبر و ثبات
هوش مصنوعی: اگر دلسوزی و فتنه‌انگیزی کنی، از ویژگی‌های ناپسند است و تکیه‌گاه تو بر صبر و استقامت هیچ بهره‌ای نخواهد داشت.
پس اراده کرد موسی آن زمان
تا بگیرد آنکه بود از دشمنان
هوش مصنوعی: موسی تصمیم گرفت در آن زمان به مقابله با دشمنان خود بپردازد.
تا ز سبطی دفع شرّ او کند
گفت ای موسی تو خواهی بی سند
هوش مصنوعی: گفتن اینکه کسی از نسل یک شخص خاص می‌تواند مشکلاتش را حل کند، اما اشاره به این دارد که ای موسی، تو بدون مدرک و دلیل نمی‌خواهی این کار را انجام دهی.
که مرا بکشی میان رهگذر
آن چنان که دی بکشتی یک نفر
هوش مصنوعی: مرا میان مردم مانند آن روزی که یک نفر را کشتی، بکش.
می نخواهی تو که باشی در زمین
جز که جبّاری که جوید جور و کین
هوش مصنوعی: تو نمی‌خواهی در زمین کسی باشی جز بزرگمردی که به دنبال ظلم و کینه است.
هم نخواهی باشی از شایستگان
که کنند اصلاح بین این و آن
هوش مصنوعی: اگر تو همواره بخواهی خارج از دایره شایستگان باقی بمانی، هیچ‌کس نمی‌تواند میان تو و دیگران تفاوتی ایجاد کند یا اوضاع را بهبود بخشد.
چونکه او بشنید این گفتار زفت
هر دو را بر یکدگر بنهاد و رفت
هوش مصنوعی: پس از اینکه او این سخن پرمغز و سنگین را شنید، هر دو را به یکدیگر معرفی کرد و سپس رفت.
قتل آن خبّاز چون بُد مشتبه
تا که او را کُشته ز اهل شهر و ده
هوش مصنوعی: خبر قتل آن نانوایی که به اشتباه کشته شد، همه را در شهر و ده ترسانده است.
گفته بُد فرعون که بی حجتی
می نشاید کُشت کس را نوبتی
هوش مصنوعی: فرعون گفته بود که هیچ‌کس را نمی‌توان بدون دلیل و مدرک کشت و این عمل تنها با دلیل توجیه‌پذیر است.
چون نکرد انکار موسی در مقال
قتل قبطی را به نزد آن رجال
هوش مصنوعی: زمانی که موسی در حضور آن مردان، قتل قبطی را انکار نکرد، این موضوع مطرح شد.
پس ببردندی به فر عون این خبر
که ورا کُشته است موسی در گذر
هوش مصنوعی: پس خبر کشتن موسی را به فرعون بردند، در حالی که او در حال عبور بود.
مشورت کرد او به اتباع و خواص
حکم شد بر قتل موسی در قصاص
هوش مصنوعی: او با پیروان و افراد خاص خود مشورت کرد و تصمیم بر این شد که موسی را به خاطر قصاص به قتل برسانند.
مردی آمد ز آخر شهر آن زمان
یعنی از درگاه فرعون از نهان
هوش مصنوعی: مردی از دوردست شهر آمده بود، به طوری که از دربار فرعون و به صورت پنهانی آمده بود.
بود ساعی گفت ای موسی به تو
مشورت کردند این قوم از عتو
هوش مصنوعی: شخصی به موسی گفت که این قوم به خاطر خودسری و سرکشی ادامه می‌دهند و از تو مشورت خواسته‌اند.
که تو را بکشند از روی قصاص
رو برون ، گفتم ز پندت اختصاص
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد تو را به دلیل قصاص از زندگی بگذراند، من به تو گفت‌وگویی از تجربیات و عبرت‌هایی که یاد گرفتم را ارائه می‌دهم.