۶- آیه ۱۹
فَتَبَسَّمَ ضٰاحِکاً مِنْ قَوْلِهٰا وَ قٰالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ اَلَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلیٰ وٰالِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صٰالِحاً تَرْضٰاهُ وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبٰادِکَ اَلصّٰالِحِینَ (۱۹)
پس تبسّم نمود خندان از گفتارش و گفت پروردگار من الهام کن مرا که شکر کنم نعمت تو را که انعام کردی بر من و بر والدینم و آنکه بکنم نیکی را که پسندی آن را و داخل کن مرا برحمت در بندگانت که شایستهاند (۱۹)
خورد بر گوش سلیمان آن صدا
فَتَبَسمَ ضَاحِکاً مِّن قَولِهَا
خنده اش بود از تعجب یا که شاد
گشت از آن کش خدا این علم داد
گفت بشنید او چو حرفی با محک
ربِّ أوزِعنِی أنْ أشْکُرَ نِعمَتَک
آنچه بر من کردی اِنعام از کرم
همچنین بر والدینم زآن نعم
ده مرا توفیق ای پروردگار
تا که باشم در عمل شایسته کار
باش راضی کن به رحمت داخلم
در عباد صالحینت عاجلم
گفت پس با مور می کرد از کجا
لشکر من پایمالت در هوا
گفت قصد من نبود آنکه شوند
در زمین، پست و شکسته مور چند
بلکه گفتم در مساکن در روند
تا مباد از یاد حق غافل شوند
بنگرند این جاه و ملک مستقل
جای گیرد حبّ دنیاشان به دل
تا تو دانی حبّ دنیا هر که راست
قدر موری گر بر او ننهی بجاست
۵- آیات ۱۷ تا ۱۸: وَ حُشِرَ لِسُلَیْمٰانَ جُنُودُهُ مِنَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ وَ اَلطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ (۱۷) حَتّٰی إِذٰا أَتَوْا عَلیٰ وٰادِ اَلنَّمْلِ قٰالَتْ نَمْلَةٌ یٰا أَیُّهَا اَلنَّمْلُ اُدْخُلُوا مَسٰاکِنَکُمْ لاٰ یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمٰانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لاٰ یَشْعُرُونَ (۱۸)۷- آیات ۲۰ تا ۲۲: وَ تَفَقَّدَ اَلطَّیْرَ فَقٰالَ مٰا لِیَ لاٰ أَرَی اَلْهُدْهُدَ أَمْ کٰانَ مِنَ اَلْغٰائِبِینَ (۲۰) لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذٰاباً شَدِیداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطٰانٍ مُبِینٍ (۲۱) فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقٰالَ أَحَطْتُ بِمٰا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ (۲۲)
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فَتَبَسَّمَ ضٰاحِکاً مِنْ قَوْلِهٰا وَ قٰالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ اَلَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلیٰ وٰالِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صٰالِحاً تَرْضٰاهُ وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبٰادِکَ اَلصّٰالِحِینَ (۱۹)
هوش مصنوعی: پس او لبخند زد و با خنده به سخنش گوش داد و گفت: «پروردگارا، مرا توفیق بده تا شکر نعمتهایی را که به من و به پدر و مادرم ارزانی داشتهای، به جا آورم و کارهای نیکو انجام دهم که مورد رضایت تو باشد و مرا به رحمت خودت در زمره بندگان شایستهات وارد کن.»
پس تبسّم نمود خندان از گفتارش و گفت پروردگار من الهام کن مرا که شکر کنم نعمت تو را که انعام کردی بر من و بر والدینم و آنکه بکنم نیکی را که پسندی آن را و داخل کن مرا برحمت در بندگانت که شایستهاند (۱۹)
هوش مصنوعی: پس او لبخند زد و از سخن خود شادمان شد و گفت: «ای پروردگار من! به من الهام کن که نعمتهای تو را شکرگزاری کنم؛ نعمتهایی که بر من و بر والدینم عطا کردی. و همچنین کمک کن تا اعمال نیک انجام دهم که تو آنها را دوست داری. و مرا در زمره بندگانت که لایق رحمت تو هستند، درآور.»
خورد بر گوش سلیمان آن صدا
فَتَبَسمَ ضَاحِکاً مِّن قَولِهَا
هوش مصنوعی: صدایی به گوش سلیمان رسید که او را به خنده واداشت و با تبسم به آن پاسخ داد.
خنده اش بود از تعجب یا که شاد
گشت از آن کش خدا این علم داد
هوش مصنوعی: خندهاش به خاطر تعجب بود یا اینکه از این که خدا این دانش را به او بخشیده، شاد شده بود.
گفت بشنید او چو حرفی با محک
ربِّ أوزِعنِی أنْ أشْکُرَ نِعمَتَک
هوش مصنوعی: او گفت، وقتی سخنی از پروردگار بشنید، دلش میخواهد که سپاسگذار نعمتهای او باشد.
آنچه بر من کردی اِنعام از کرم
همچنین بر والدینم زآن نعم
هوش مصنوعی: هر لطف و احسانی که به من کردی، همانطور بر والدینم هم این نعمتها را نثار کن.
ده مرا توفیق ای پروردگار
تا که باشم در عمل شایسته کار
هوش مصنوعی: پروردگارا، به من توفیق بده تا بتوانم در کارهایم شایسته و خوب عمل کنم.
باش راضی کن به رحمت داخلم
در عباد صالحینت عاجلم
هوش مصنوعی: خودت را راضی کن تا رحمتت به درونم بیفتد، زیرا من در عبادت بندگان صالح تو ناتوانم.
گفت پس با مور می کرد از کجا
لشکر من پایمالت در هوا
هوش مصنوعی: پس او گفت: با چه زوری در جنگ و نبرد میخواهی به من نشان بدهی؟ لشکر من به راحتی میتواند تو را در هوا از بین ببرد.
گفت قصد من نبود آنکه شوند
در زمین، پست و شکسته مور چند
هوش مصنوعی: او گفت هدف من هرگز این نبوده که تعدادی از مورچهها در زمین به حالت پست و شکسته درآیند.
بلکه گفتم در مساکن در روند
تا مباد از یاد حق غافل شوند
هوش مصنوعی: گفتم در جاهایی ساکن شوند تا مبادا از یاد خدا غافل بمانند.
بنگرند این جاه و ملک مستقل
جای گیرد حبّ دنیاشان به دل
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که این مقام و سلطنت پایدار، در دل آنان جایی بگیرد که محبت دنیای مادی در دلهایشان نشسته است.
تا تو دانی حبّ دنیا هر که راست
قدر موری گر بر او ننهی بجاست
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق به دنیا را بشناسی، هر کس که ارزشش را درک کند، اگر هم بر او سخت بگذرد، جایز است.