۹- آیات ۶۹ تا ۷۰
قُلْنٰا یٰا نٰارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاٰماً عَلیٰ إِبْرٰاهِیمَ (۶۹) وَ أَرٰادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْنٰاهُمُ اَلْأَخْسَرِینَ (۷۰)
گفتیم ای آتش باش سرد و سلامت بر ابراهیم (۶۹) و خواستند باو مکری پس کردیم ایشان را از زیانکارتران (۷۰)
پس بر آتش حکم از داور رسید
آیت یَا نَارُ کُونِی در رسید
باش ای آتش بر ابراهیم سرد
هم سلامت نفسرد تا او ز بَرد
در زمان آتش فتاد از اشتعال
شعله ها شد جمله جنّات وصال
پس برون از آن بهشت دلفروز
شاد و خرم آمد او بعد از سه روز
خواستند از بهر او کیدی چنین
پس شدند آنها زیانکار و غبین
« مأمور شدن پشه بر هلاکت نمرودیان »
پشه را پس داد فرمان در فراغ
رفت تا نمرودیان را بر دماغ
تا که حیوانی چنان نابود و خُرد
مغز آن نابخردان را جمله خورد
آنکه آید با خدا اندر نبرد
زو برآرد پشه ای بایست کرد
این دماغ افزون بُد از خرطوم پیل
چون ز نیش پشه ای گشتی ذلیل
تو ز کرکس می شدی بر آسمان
برنشاندت پشه بر بال آن چنان
گفت من بر آسمانت دورتر
می برم از کرکسان ای مغز خر
آنکه زور پشه می چربید بر او
حاجتش نبود به کرکس یک تسو
بادِ بال بق برد او را ز جای
بالد آنگه که نگنجم در فضای
این زمینم بهر گنجایش کم است
تنگ بر جسم مُدمّغ عالم است
بایدم زین ره شدن بر آسمان
نی ز راهش بل ز بال کرکسان
راه آن از ما و من بگذشتن است
از وجود خویش فانی گشتن است
هل خودیّت با من آ کز لامکان
بگذرانم مر تو را در یک زمان
چون تویی بر پیل خودبینی سوار
زیبد آن کت پشه ای سازد مهار
گویدت گردون نه جای احمق است
رهنما تا دوزخت کافی بق است
رو تو ابراهیم سوی ارض شام
لایقت بابل نباشد بر مقام
رو تو تا نمرود را بی عایقش
من برم آنجا که باشد لایقش
۸- آیه ۶۸: قٰالُوا حَرِّقُوهُ وَ اُنْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فٰاعِلِینَ (۶۸)۱۰- آیات ۷۱ تا ۷۷: وَ نَجَّیْنٰاهُ وَ لُوطاً إِلَی اَلْأَرْضِ اَلَّتِی بٰارَکْنٰا فِیهٰا لِلْعٰالَمِینَ (۷۱) وَ وَهَبْنٰا لَهُ إِسْحٰاقَ وَ یَعْقُوبَ نٰافِلَةً وَ کُلاًّ جَعَلْنٰا صٰالِحِینَ (۷۲) وَ جَعَلْنٰاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنٰا وَ أَوْحَیْنٰا إِلَیْهِمْ فِعْلَ اَلْخَیْرٰاتِ وَ إِقٰامَ اَلصَّلاٰةِ وَ إِیتٰاءَ اَلزَّکٰاةِ وَ کٰانُوا لَنٰا عٰابِدِینَ (۷۳) وَ لُوطاً آتَیْنٰاهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّیْنٰاهُ مِنَ اَلْقَرْیَةِ اَلَّتِی کٰانَتْ تَعْمَلُ اَلْخَبٰائِثَ إِنَّهُمْ کٰانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فٰاسِقِینَ (۷۴) وَ أَدْخَلْنٰاهُ فِی رَحْمَتِنٰا إِنَّهُ مِنَ اَلصّٰالِحِینَ (۷۵) وَ نُوحاً إِذْ نٰادیٰ مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنٰا لَهُ فَنَجَّیْنٰاهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ اَلْکَرْبِ اَلْعَظِیمِ (۷۶) وَ نَصَرْنٰاهُ مِنَ اَلْقَوْمِ اَلَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیٰاتِنٰا إِنَّهُمْ کٰانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنٰاهُمْ أَجْمَعِینَ (۷۷)
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قُلْنٰا یٰا نٰارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاٰماً عَلیٰ إِبْرٰاهِیمَ (۶۹) وَ أَرٰادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْنٰاهُمُ اَلْأَخْسَرِینَ (۷۰)
هوش مصنوعی: گفتیم: ای آتش، برای ابراهیم سرد و آرام باش. و آنها (دشمنان ابراهیم) تصمیم داشتند که به او آسیب برسانند، اما ما آنها را در زمره زیانکاران قرار دادیم.
گفتیم ای آتش باش سرد و سلامت بر ابراهیم (۶۹) و خواستند باو مکری پس کردیم ایشان را از زیانکارتران (۷۰)
هوش مصنوعی: آتش به ابراهیم دستور داده شد که به او سرد و بیخطر باشد و آنها به دنبال آسیب رساندن به او بودند، اما ما آنها را از زیانکاران قرار دادیم.
پس بر آتش حکم از داور رسید
آیت یَا نَارُ کُونِی در رسید
هوش مصنوعی: پس از اینکه داور فرمان صادر کرد، آتش به سخن درآمد و گفت: «ای آتش، سرد شو و آرام باش».
باش ای آتش بر ابراهیم سرد
هم سلامت نفسرد تا او ز بَرد
هوش مصنوعی: ای آتش، بر ابراهیم سرد و آرام باش، تا او از وزش باد نجات یابد و در امان بماند.
در زمان آتش فتاد از اشتعال
شعله ها شد جمله جنّات وصال
هوش مصنوعی: در زمانی که آتش شعله ور شد، همه باغهای وصال (دوستی و وصل) از آن شعلهها روشن و زنده شدند.
پس برون از آن بهشت دلفروز
شاد و خرم آمد او بعد از سه روز
هوش مصنوعی: او بعد از سه روز، شاد و خوشحال از آن بهشت دلانگیز بیرون آمد.
خواستند از بهر او کیدی چنین
پس شدند آنها زیانکار و غبین
هوش مصنوعی: برای او نقشهای کشیدند، اما در نهایت خودشان ضرر کردند و پشیمان شدند.
« مأمور شدن پشه بر هلاکت نمرودیان »
هوش مصنوعی: این جمله اشاره دارد به اینکه پشهای مأمور شده تا نمرودیان را به هلاکت برساند. در واقع، این بیان نمادی از قدرتهای بزرگ و تأثیرات کوچک است. به طور کلی، میتوان گفت که حتی موجودات کوچک نیز میتوانند نقش مهمی در پیشرفت یا شکستهای بزرگ داشته باشند.
پشه را پس داد فرمان در فراغ
رفت تا نمرودیان را بر دماغ
هوش مصنوعی: پشه، به فرمانی خاص، به آسایش و بیخیالی رفت تا نمرودیان را به چالش بکشد.
تا که حیوانی چنان نابود و خُرد
مغز آن نابخردان را جمله خورد
هوش مصنوعی: تا زمانی که یک حیوان به شدت آسیبدیده و خرد شده، مغز این نادانان را بهطور کامل مصرف کند.
آنکه آید با خدا اندر نبرد
زو برآرد پشه ای بایست کرد
هوش مصنوعی: کسی که با خدا در جنگ باشد، حتی یک پشه هم نمیتواند او را شکست دهد.
این دماغ افزون بُد از خرطوم پیل
چون ز نیش پشه ای گشتی ذلیل
هوش مصنوعی: این بینی بزرگ مانند خرطوم فیل بود، اما تو از یک نیش پشه چنان خوار و ذلیل شدی.
تو ز کرکس می شدی بر آسمان
برنشاندت پشه بر بال آن چنان
هوش مصنوعی: تو مانند کرکس بزرگی هستی که بر آسمان پرواز میکند، اما در حقیقت مثل پشهای هستی که بر بالای آن نشسته است.
گفت من بر آسمانت دورتر
می برم از کرکسان ای مغز خر
هوش مصنوعی: کسی میگوید که من به جاهایی دورتر از آنچه که کرکسها پرواز میکنند، میروم. این جمله به نوعی نشاندهنده احساس بلندپروازی و امید به رسیدن به اهداف بزرگتر است. در عین حال، به نظر میآید که شخصی که با او صحبت میشود، از نظر عقل و درک در سطح پایینتری قرار دارد.
آنکه زور پشه می چربید بر او
حاجتش نبود به کرکس یک تسو
هوش مصنوعی: کسی که توانایی و قدرتش به اندازه یک پشه است، نیازی به کمک یک کرکس بزرگ و قدرتمند ندارد. در واقع، او به آن اندازه قوی نیست که بخواهد از قدرت دیگران بهرهمند شود.
بادِ بال بق برد او را ز جای
بالد آنگه که نگنجم در فضای
هوش مصنوعی: باد، بالهای او را از مکانش بلند کرد و او را به جایی دیگر برد، اما هنگامی که دیگر در فضای خودم جا نمیشوم.
این زمینم بهر گنجایش کم است
تنگ بر جسم مُدمّغ عالم است
هوش مصنوعی: این زمین به اندازه کافی برای گنجایش وجود من تنگ است و من دچار محدودیت هستم، زیرا جهانی که در آن زندگی میکنم، نمیتواند ظرفیت وجودم را به اندازه کافی پر کند.
بایدم زین ره شدن بر آسمان
نی ز راهش بل ز بال کرکسان
هوش مصنوعی: باید از این مسیر به آسمان برسم، نه از راههای عادی، بلکه از راه نوک پرندهها.
راه آن از ما و من بگذشتن است
از وجود خویش فانی گشتن است
هوش مصنوعی: برای رسیدن به حقیقت و آگاهی، باید از خودخواهی و منیت عبور کنیم و در راستای فانی کردن وجود خود حرکت کنیم.
هل خودیّت با من آ کز لامکان
بگذرانم مر تو را در یک زمان
هوش مصنوعی: آیا میتوانی خودت را به من نشان دهی؟ زیرا من میخواهم تو را از جایی غیرممکن به سرعت در کنار خود داشته باشم.
چون تویی بر پیل خودبینی سوار
زیبد آن کت پشه ای سازد مهار
هوش مصنوعی: وقتی تو بر اسب خودخواهی سوار میشوی، همانند پشهای میمانی که مهاری را به خود میبندد.
گویدت گردون نه جای احمق است
رهنما تا دوزخت کافی بق است
هوش مصنوعی: آسمان به تو میگوید که اینجا جای نادانان نیست، پس برای زندگی بهتر باید از راهنمایی بهرهمند شوی تا به جایی نرسی که دوزخ اندازهاش کافی نیست.
رو تو ابراهیم سوی ارض شام
لایقت بابل نباشد بر مقام
هوش مصنوعی: تو مانند ابراهیم هستی که به سوی سرزمین شام میرود؛ هرگز نباید در بابل بمانی، زیرا جایگاه تو فراتر از آن است.
رو تو تا نمرود را بی عایقش
من برم آنجا که باشد لایقش
هوش مصنوعی: من به جایی میروم که تو در آنجا حضور داری و حتی نمرود هم در آنجا نمیتواند مانع من شود.