گنجور

۸- آیه ۶۸

قٰالُوا حَرِّقُوهُ وَ اُنْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فٰاعِلِینَ (۶۸)

گفتند بسوزانید او را و یاری کنید الهان خود را اگر هستید کنندگان (۶۸)

« حکم کردن نمرود بر سوزانیدن حضرت ابراهیم(ع) »

پس بگفتند آن گُره با یکدگر
می بسوزانید او را بر بتر
زین به معبودانتان یاری کنید
گر کنید این داد دینداری کنید
کرد پس نمرود برپا یک حصار
تا در آن سوزد خلیلِ حق به نار
گفت تا جمع اندر آن هیزم کنند
وین عمل را جملۀ مردم کنند
تا به ماهی هیزم آنجا مرد و زن
بردی از قهر خلیل ممتحن
تا ز هیزم گشت چون کوهی بلند
پس در آن از عقل خام آتش زدند
منجنیقی ساخت ز اغوای بلیس
دیو خویی که مر او را بُد جلیس
بست ابراهیم را بر منجنیق
می نبود او را معینی زآن فریق
خواست آن دم ناله ای ز افلاکیان
کای خدای بی شریک بی نشان
باشد این یک بنده بر روی زمین
که تو را خواند به یکتایی چنین
کی برد کس نامی از پروردگار
گر بسوزند این موحد را به نار
شد خطاب از حق بر ایشان از رشد
که اگر خواهد کنید او را مدد
آمدند افلاکیان ز امر جلیل
تا کنند ایشان اعانت بر خلیل
گفت مر افرشتۀ باد آن زمان
افکنیم این نار بر نمرودیان
تا بسوزند از صغیر و از کبیر
کس نماند هیچ از این قوم شریر
گفت افرشتۀ زمینش که بگو
تا برم این جمله را در وی فرو
هر یک از اهل سماوات این چنین
آمدند او را به یاری بر زمین
گفت من در پیش امر ذوالمنن
کرده ام فانی ارادة خویشتن
در بلایم گرچه دل خُرسند اوست
می پسندم هر چه آن اپسند اوست
بنده ام من بنده کبود تا که او
باشدش در حکم مولا گفتگو
من چه غم دارم که عالم آتش است
سوختن گر خواهد او بر ما خوش است
چون در آتش شد نگون از منجنیق
جبرئیلش در رسید اندر طریق
گفت هیچ ار حاجتی داری بگو
گفت داند حاجت هر بنده او
کار جز با قاضی الحاجات نیست
آنکه او محتاج کس در ذات نیست
حاجتی زین بِه مرا نبود کنون
که شوم در آتش از عشقش نگون
حیف کاین جان در غم و سوزش کم است
وین شرار از بهر جانم یک دم است
کاش جان بسیار بود ، آتش مدام
کاندر او می سوخت تا یوم القیام
گر تو را عشقی است دانی گو چه گفت
این گُل از بُستان عاشق برشکفت
خواست تا از دل کشد آهی ز عشق
زد بر او یارش دگر راهی ز عشق
که مَکِش آه از جگر، خاموش باش
راز عشق افشاء مکن، روپوش باش
که ز آهت آتش افتد در جهان
سوزد از وی این زمین و آسمان
تو مزن دم کار هِل تا من کنم
بر تو آتش، جنّت و گلشن کنم
۷- آیات ۵۹ تا ۶۷: قٰالُوا مَنْ فَعَلَ هٰذٰا بِآلِهَتِنٰا إِنَّهُ لَمِنَ اَلظّٰالِمِینَ (۵۹) قٰالُوا سَمِعْنٰا فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُقٰالُ لَهُ إِبْرٰاهِیمُ (۶۰) قٰالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلیٰ أَعْیُنِ اَلنّٰاسِ لَعَلَّهُمْ یَشْهَدُونَ (۶۱) قٰالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هٰذٰا بِآلِهَتِنٰا یٰا إِبْرٰاهِیمُ (۶۲) قٰالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هٰذٰا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کٰانُوا یَنْطِقُونَ (۶۳) فَرَجَعُوا إِلیٰ أَنْفُسِهِمْ فَقٰالُوا إِنَّکُمْ أَنْتُمُ اَلظّٰالِمُونَ (۶۴) ثُمَّ نُکِسُوا عَلیٰ رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مٰا هٰؤُلاٰءِ یَنْطِقُونَ (۶۵) قٰالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ مٰا لاٰ یَنْفَعُکُمْ شَیْئاً وَ لاٰ یَضُرُّکُمْ (۶۶) أُفٍّ لَکُمْ وَ لِمٰا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ أَ فَلاٰ تَعْقِلُونَ (۶۷)۹- آیات ۶۹ تا ۷۰: قُلْنٰا یٰا نٰارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاٰماً عَلیٰ إِبْرٰاهِیمَ (۶۹) وَ أَرٰادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْنٰاهُمُ اَلْأَخْسَرِینَ (۷۰)

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قٰالُوا حَرِّقُوهُ وَ اُنْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فٰاعِلِینَ (۶۸)
هوش مصنوعی: آنها گفتند: او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید اگر کاری از شما برمی‌آید.
گفتند بسوزانید او را و یاری کنید الهان خود را اگر هستید کنندگان (۶۸)
هوش مصنوعی: گفتند او را بسوزانید و اگر می‌توانید به الهه‌های خود کمک کنید.
« حکم کردن نمرود بر سوزانیدن حضرت ابراهیم(ع) »
هوش مصنوعی: نمرود فرمان داد که حضرت ابراهیم(ع) را به آتش بسوزانند.
پس بگفتند آن گُره با یکدگر
می بسوزانید او را بر بتر
هوش مصنوعی: پس گفتند آن گره را باید با هم بسوزانید تا بدتر نشود.
زین به معبودانتان یاری کنید
گر کنید این داد دینداری کنید
هوش مصنوعی: از معبودانتان حمایت کنید و اگر به این کار مشغول باشید، می‌توانید به دینداری خود ادامه دهید.
کرد پس نمرود برپا یک حصار
تا در آن سوزد خلیلِ حق به نار
هوش مصنوعی: نمرود ديوانه تصمیم می‌گیرد حصاری بسازد تا درون آن ابراهیم، پیامبر خدا، را به آتش بسوزاند.
گفت تا جمع اندر آن هیزم کنند
وین عمل را جملۀ مردم کنند
هوش مصنوعی: او گفت تا مردم دور هم جمع شوند و این کار را به صورت جمعی انجام دهند.
تا به ماهی هیزم آنجا مرد و زن
بردی از قهر خلیل ممتحن
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که برای رسیدن به هدفی، از افراد مختلف به طور عادلانه و بدون توجه به جنسیتشان استفاده می‌شود. این پیام به نوعی به قهر و آزمون خلیل اشاره دارد که نشان‌دهنده چالش‌ها و سختی‌های زندگی است. در نهایت، به تلاشی جمعی و همکاری میان مردان و زنان برای دستیابی به خواسته‌ها و آرزوها تأکید می‌شود.
تا ز هیزم گشت چون کوهی بلند
پس در آن از عقل خام آتش زدند
هوش مصنوعی: انسان وقتی که به اندازه کافی از تجربیات و دانش خود انباشته می‌شود، مانند کوهی بزرگ و مستحکم می‌گردد. اما اگر از عقل و خرد خود به‌درستی استفاده نکند، ممکن است دچار مشکلات و آسیب‌های جدی شود.
منجنیقی ساخت ز اغوای بلیس
دیو خویی که مر او را بُد جلیس
هوش مصنوعی: شخصی از وسوسه‌های شیطان، مثل یک منجنیق ساخته شده، که او را با ویژگی‌های بدش به دوستانش نزدیک کرده است.
بست ابراهیم را بر منجنیق
می نبود او را معینی زآن فریق
هوش مصنوعی: ابراهیم را بر منجنیق می‌انداختند، اما در آن لحظه هیچ‌ کس او را یاری نمی‌کرد.
خواست آن دم ناله ای ز افلاکیان
کای خدای بی شریک بی نشان
هوش مصنوعی: در آن لحظه آرزو کردم که صدایی از آسمانی‌ها بشنوم، ای خدای یکتا و بی‌نشان.
باشد این یک بنده بر روی زمین
که تو را خواند به یکتایی چنین
هوش مصنوعی: یک شخص بر روی زمین وجود دارد که تو را به یکتایی و بی‌نظیری‌ات دعا می‌کند و تو را می‌خواند.
کی برد کس نامی از پروردگار
گر بسوزند این موحد را به نار
هوش مصنوعی: اگر کسی برای پروردگارش نامی ببرد، حتی اگر او را در آتش بسوزانند، این عمل با ارزش باقی می‌ماند.
شد خطاب از حق بر ایشان از رشد
که اگر خواهد کنید او را مدد
هوش مصنوعی: خدای متعال به آن‌ها فرمود که اگر می‌خواهید به او کمک کنید، باید به رشد و تعالی او توجه کنید.
آمدند افلاکیان ز امر جلیل
تا کنند ایشان اعانت بر خلیل
هوش مصنوعی: آسمانی‌ها به دستور بزرگ و مهمی آمدند تا به خلیل کمک کنند.
گفت مر افرشتۀ باد آن زمان
افکنیم این نار بر نمرودیان
هوش مصنوعی: باد به من گفت که در آن زمان، این آتش را بر نمرودیان بیفکنیم.
تا بسوزند از صغیر و از کبیر
کس نماند هیچ از این قوم شریر
هوش مصنوعی: تا زمانی که از کوچک و بزرگ این گروه بدکار چیزی باقی نماند، همه در آتش عذاب خواهند سوخت.
گفت افرشتۀ زمینش که بگو
تا برم این جمله را در وی فرو
هوش مصنوعی: فرشته‌ای به او گفت که چیزی بگو تا من این کلمات را در دل او بنشانم.
هر یک از اهل سماوات این چنین
آمدند او را به یاری بر زمین
هوش مصنوعی: هر یک از موجودات آسمانی به گونه‌ای به زمین آمده‌اند تا او را یاری کنند.
گفت من در پیش امر ذوالمنن
کرده ام فانی ارادة خویشتن
هوش مصنوعی: گفت من در برابر فرمان خداوند بزرگ، خواسته‌های خود را کنار گذاشته‌ام.
در بلایم گرچه دل خُرسند اوست
می پسندم هر چه آن اپسند اوست
هوش مصنوعی: در سختی‌ها و مشکلات، اگرچه دل او شاد است، من هر چیزی را که او بخواهد، می‌پسندم.
بنده ام من بنده کبود تا که او
باشدش در حکم مولا گفتگو
هوش مصنوعی: من بندگی می‌کنم و تا زمانی که او در مقام مولی است، سخن از فرمانبرداری و پیروی را می‌گویم.
من چه غم دارم که عالم آتش است
سوختن گر خواهد او بر ما خوش است
هوش مصنوعی: من چه نگرانی‌ای دارم وقتی که دنیا پر از آتش و آتش‌سوزی است؟ اگر او بخواهد که ما هم بسوزیم، این برایم خوشایند است.
چون در آتش شد نگون از منجنیق
جبرئیلش در رسید اندر طریق
هوش مصنوعی: وقتی که آتش در وجودم شعله‌ور شد و قلبم به خاکستر نشست، کمک و نجات از جانب جبرئیل به من رسید و در مسیر زندگی‌ام ظاهر شد.
گفت هیچ ار حاجتی داری بگو
گفت داند حاجت هر بنده او
هوش مصنوعی: اگر نیاز و خواسته‌ای داری، بگو؛ چرا که او تمام خواسته‌های هر بنده‌ای را می‌داند.
کار جز با قاضی الحاجات نیست
آنکه او محتاج کس در ذات نیست
هوش مصنوعی: تنها کسی که می‌تواند نیازها را برآورده کند، قاضی الحاجات است، زیرا او هیچ نیازی به دیگران ندارد.
حاجتی زین بِه مرا نبود کنون
که شوم در آتش از عشقش نگون
هوش مصنوعی: اکنون که به خاطر عشقش به آتش می‌افتم، دیگر نیازی به هیچ چیز ندارم.
حیف کاین جان در غم و سوزش کم است
وین شرار از بهر جانم یک دم است
هوش مصنوعی: درد و اندوهی که در دل دارم، خیلی کم است و این شعله‌ای که برای جانم می‌سوزد، لحظه‌ای بیشتر دوام نمی‌آورد.
کاش جان بسیار بود ، آتش مدام
کاندر او می سوخت تا یوم القیام
هوش مصنوعی: کاش جان‌های زیادی داشتم تا همیشه در آتش عشق بسوزد و این سوختن ادامه داشته باشد تا روز قیامت.
گر تو را عشقی است دانی گو چه گفت
این گُل از بُستان عاشق برشکفت
هوش مصنوعی: اگر عاشق هستی، بدان که گل از باغ عاشقان چه رازی را با خود به همراه دارد.
خواست تا از دل کشد آهی ز عشق
زد بر او یارش دگر راهی ز عشق
هوش مصنوعی: او خواست که از دلش یک آه عاشقانه بیرون بکشد، بنابراین به یارش نگاه کرد که راه دیگری برای عشق در پیش گرفته است.
که مَکِش آه از جگر، خاموش باش
راز عشق افشاء مکن، روپوش باش
هوش مصنوعی: از عواطف خود عمیقاً ناله نکن، ساکت باش و راز عشق را فاش نکن، مثل پوششی پوشیده و پنهان باقی بمان.
که ز آهت آتش افتد در جهان
سوزد از وی این زمین و آسمان
هوش مصنوعی: از ناله‌ی تو آتش برخواهد خاست که جهانی را خواهد سوزاند و این زمین و آسمان را نیز دچار آتش خواهد کرد.
تو مزن دم کار هِل تا من کنم
بر تو آتش، جنّت و گلشن کنم
هوش مصنوعی: تو برای من کار نکن، تا من بتوانم برای تو آرامش و خوشی ایجاد کنم و دنیایی پر از زیبایی و لذت بسازم.