گنجور

۹- آیه ۲۷

اَلَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اَللّٰهِ مِنْ بَعْدِ مِیثٰاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مٰا أَمَرَ اَللّٰهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی اَلْأَرْضِ أُولٰئِکَ هُمُ اَلْخٰاسِرُونَ (۲۷)

آنان که می‌شکنند عهد و پیمان خدا را بعد از عهد و پیمانش و می‌برند آنچه فرمود و امر کرد خدا بآن که بپیوندند و فساد می‌کنند در زمین آنها ایشانند زیانکاران (۲۷)

« در بیان عهد با خدا و نقض آن »

الَّذِینَ یَنقُضُون افسانه نیست
باده پیما کو که در میخانه نیست
بعد میثاق آنکه نقض عهد کرد
زهر در ساغر به جای شهد کرد
امر حق را کز پی پیوند بود
منقطع سازند و زآن خواهند سود
افکنند اندر زمین تخم فساد
حاصلی این کِشته جز خسران نداد
هست این عهدی که هر کس در الست
با یدالله از ره تسلیم بست
مر الستش را بلی گفتند خلق
بند بیعت بودشان بر دست و حلق
عهد چبود ، فیض هستی را قبول
وآن یدالله عقل و روح بی افول
روح عالم کآن دم رحمانی است
خلقت اول، وجود ثانی است
آدمی آن نفس کلیه است، کو
هست قلب عالم این می دان نکو
تافت نور عقل بر تنویر او
ز اتصال روحی و تأثیر او
نفس های شخصیِ جزئی مقام
شد چو ذریات از او خارج تمام
عهد حق ابداع باشد در ذوات
بالیقین از علم توحید و صفات
هست میثاق آن دلایل بر عقول
از پی اثبات توحید ای حمول
خواندن است الزام این علم ای ثقات
کز لوازم گشت بر کل ذوات
از ره تجریدشان ز اوصاف جسم
وز صفات نفس بر هر رسم و اسم
روشن است این و انکشافش بر نفوس
اظهر است از هر چه و اَبیَن چون شموس
وآن گواهی بر چنین علم ای عزیز
وآن ضروری گر جوی داری تمیز
وآن اجابت وآن بلی گفتن نبود
جز قبول ذاتی از حکم وجود
نقض این عهد است لذات بدن
وآن غواشی طبیعت بی سخن
وآن تعبد بر هوای فاسده
که حجاب وحدت الله آمده
ز امر حق ببریدن این باشد به نقل
و اعتراض از اتصال روح و عقل
وز مقام قدس و آن قدوسیان
طایر آن صدق جبروت آشیان
که به ما هم اصل و گوهر بوده اند
در قرابت یار و همسر بوده اند
ای غریب افتادگان بینوا
یاد آرید از وطن وز اقربا
خود شما بودید ماه مصر جان
چون سگان کردید خو بر کاهدان
عرشیان را بر شما سوزد جگر
کز چه قعر چاهتان باشد مقر
اوفتاده شاهبازی چون ذُباب
از لعاب عنکبوتی در عذاب
مانده جبریلی به سرگین خانه ای
گشته دارایی رهین دانه ای
روحتان ای خاکیان نامراد
استغاثه کرده با رب العباد
که ببین احوال ما باشد چسان
ای غیاث المستغیثین، الامان
عرشیان در ناله و سوز و نفیر
بهر ایشان نزد سلطان مجیر
زآن فرستاد این رسولان ، شاه ذات
بر خلایق با کتاب و معجزات
تا که ارواح و نفوس پاک را
صاحبان قلب ذی ادراک را
منقطع از جسم و یار جان کنند
مطلق از زنجیر و از زندان کنند
لاجرم آن تن پرستان ملول
آمدند اندر عداوت با رسول
روحشان می گفت با فخر بشر
که بکُش ما را ، رهان زین شور و شرّ
نظم و ناموس از پی اکرام بود
گشت منکر آنکه بد فرجام بود
پیرو احمد(ص) شدند ارواح پاک
تا رهند از حبس و بند آب و خاک
لاجرم شد امر بر جنگ و جهاد
از پیمبر با دو خصم بد نهاد
کآن یکی نفس ، آن دگر یک کافر است
این جهاد اصغر و آن اکبر است
در جهاد اصغر ابدان سلیم
سالم آیند از جروح و رجس و ریم
در جهاد اکبر ارواح کرام
متصل گردند بر اصل و مقام
هر دو بهر مؤمنان آزادی است
روح از آن در انبساط و شادی است
شاد باش ای آنکه با پیغمبری
در جهاد نفس و نفی کافری
در گشاد روح علیینی ای
فارغ از آلایش سجینی ای
ای صفی در ترک تن مردانه باش
پیش شمع روح کل پروانه باش
دل از این ویرانۀ فانی بکن
پرّ و بالی در فضای جان بزن
گامی از پستی سوی بالا گذار
همرهان خسته را برجا گذار
چند ماندی اندر این ویرانه خوار
کس نشد در نیکنامی با تو یار
یار آن باشد که هم پرواز توست
وآن نه مرغ خانگی شهباز توست
مرغ خانه در سراغ دانه است
آشنا با تن ز جان بیگانه است
یاری از حق جو که کس یار تو نیست
یار آن باشد که سربار تو نیست
یار تن ز آزار جسمت در غم است
آنکه بر جان تو رحم آرد کم است
آن پیمبر یا ولی کامل است
که ز جسم آزاد و سلطان دل است
بود خندان شیر حق گاه نبرد
خاصه کز تیغش به خاک افتاد مرد
از قساوت خلق می پنداشتند
فعل او چون خویش می انگاشتند
بیخبر کو جمله شفق و رأفت است
بر خلایق رحمت اندر رحمت است
بوالفضولی گفت این خنده ز چیست
گفت از آن کاین نفس کافر کُشتنی است
خونی است و کُشته روح پاک را
کرده غمگین خسرو لولاک را
عقل کل در ناله و در آه اوست
کُشته دیده جزء خود ، خونخواه اوست
خندة من زآن بود کو شاد شد
زین خرابی عالمی آباد شد
دفع خون فاسد، اصلاح تن است
نفی تن از بهر روح روشن است
قطع امر الله نمود و غافل است
قطع او بهر «بِهِ أنْ یُوصَلَ » است
از فساد او زمین مأمن نبود
مشفقی هم بهر او چون من نبود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اَلَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اَللّٰهِ مِنْ بَعْدِ مِیثٰاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مٰا أَمَرَ اَللّٰهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی اَلْأَرْضِ أُولٰئِکَ هُمُ اَلْخٰاسِرُونَ (۲۷)
هوش مصنوعی: افرادی که پس از برقراری پیمان با خدا، آن را نقض می‌کنند و ارتباطاتی را که خدا برقراری آنها را لازم دانسته قطع می‌کنند و در زمین فساد می‌آفرینند، این‌ها همان کسانی هستند که در نهایت زیان‌کار خواهند بود.
آنان که می‌شکنند عهد و پیمان خدا را بعد از عهد و پیمانش و می‌برند آنچه فرمود و امر کرد خدا بآن که بپیوندند و فساد می‌کنند در زمین آنها ایشانند زیانکاران (۲۷)
هوش مصنوعی: افرادی که بعد از وعده و پیمان خدا، آن را می‌شکنند و ارتباطاتی را که خدا به آن‌ها فرمان داده قطع می‌کنند و در زمین فساد ایجاد می‌کنند، همین افراد زیانکاران هستند.
« در بیان عهد با خدا و نقض آن »
هوش مصنوعی: این متن درباره تعهدات و پیمان‌هایی است که با خدا بسته می‌شود و همچنین به نقض این تعهدات اشاره دارد. به عبارت دیگر، انسان‌ها باید به وعده‌هایی که به خدا می‌دهند وفادار بمانند، اما گاهی این وعده‌ها زیر پا گذاشته می‌شوند. این موضوع می‌تواند تأثیرات عمیقی بر روابط انسان‌ها با خدا و همچنین بر زندگی آن‌ها داشته باشد.
الَّذِینَ یَنقُضُون افسانه نیست
باده پیما کو که در میخانه نیست
هوش مصنوعی: افرادی که به وعده‌های خود عمل نمی‌کنند، در واقع مانند کسانی نیستند که در زندگی واقعی می‌چرخند و در دنیای خیال و افسانه غرق شده‌اند. این افراد، واقعی نیستند و مانند کسانی نیستند که در میخانه‌ها باده بنوشند و از لذت‌های دنیا بهره‌مند شوند.
بعد میثاق آنکه نقض عهد کرد
زهر در ساغر به جای شهد کرد
هوش مصنوعی: پس از اینکه پیمان به‌هم خورد، کسی که عهدش را شکسته بود، زهر را به جای شهد در جام ریخت.
امر حق را کز پی پیوند بود
منقطع سازند و زآن خواهند سود
هوش مصنوعی: آنچه که از حقیقت و پیوندهای الهی است، اگر کسی بخواهد آن را قطع کند و از آن سود ببرد، در واقع در اشتباه است.
افکنند اندر زمین تخم فساد
حاصلی این کِشته جز خسران نداد
هوش مصنوعی: در خاک، دانه‌ای از فساد می‌کارند که هیچ بهره‌ای به جز زیان نمی‌آورد.
هست این عهدی که هر کس در الست
با یدالله از ره تسلیم بست
هوش مصنوعی: این جمله به مفهوم قراردادی اشاره دارد که همه انسان‌ها در مرحله‌ای از آفرینش با دست خداوند از روی تسلیم و پذیرش نسبت به او، آن را برقرار کرده‌اند. این عهد نشان‌دهنده ارتباط و وابستگی عمیق انسان‌ها به خالق خود است.
مر الستش را بلی گفتند خلق
بند بیعت بودشان بر دست و حلق
هوش مصنوعی: خلایق در زبان خود به خداوندی که بر آنها احاطه دارد، با زبان بیعت و پیمان وفاداری می‌گویند. آنها خود را به تعهد و عهدی که بسته‌اند، ملزم می‌دانند و این پیوند را در دست و گردن خود حس می‌کنند.
عهد چبود ، فیض هستی را قبول
وآن یدالله عقل و روح بی افول
هوش مصنوعی: عهد راستین، پذیرش نعمت وجود است و آن قدرت الهی، عقل و روح را بدون زوال و نقصان به ما عطا می‌کند.
روح عالم کآن دم رحمانی است
خلقت اول، وجود ثانی است
هوش مصنوعی: روح جهانی که در لحظه رحمت الهی شکل گرفته است، همانند آفرینش اولیه، وجود دیگری را به وجود آورده است.
آدمی آن نفس کلیه است، کو
هست قلب عالم این می دان نکو
هوش مصنوعی: انسان، روح کلی و جامع است که قلب و مرکز عالم به شمار می‌آید. این مفهوم نشان‌دهنده‌ی اهمیت و جایگاه ویژه‌ی انسان در جهان است.
تافت نور عقل بر تنویر او
ز اتصال روحی و تأثیر او
هوش مصنوعی: روشنی عقل بر اثر ارتباط روح و تأثیر آن می‌تابد.
نفس های شخصیِ جزئی مقام
شد چو ذریات از او خارج تمام
هوش مصنوعی: نفس شخصی و فردی او به مقام والایی دست پیدا کرد، مانند ذراتی که از او خارج می‌شوند و به کمال می‌رسند.
عهد حق ابداع باشد در ذوات
بالیقین از علم توحید و صفات
هوش مصنوعی: قرارداد الهی در وجود انسان‌ها بر اساس یقین و دانش توحید و صفات الهی به وجود آمده است.
هست میثاق آن دلایل بر عقول
از پی اثبات توحید ای حمول
هوش مصنوعی: میثاقی که بر عقل‌ها اثبات توحید را روشن می‌کند، از دلایل و نشانه‌هاست، ای کسانی که بار توحید را به دوش می‌کشید.
خواندن است الزام این علم ای ثقات
کز لوازم گشت بر کل ذوات
هوش مصنوعی: یادگیری این علم برای کسانی که در این زمینه معتبر و شناخته شده هستند الزامی است، زیرا این علم به تمام موجودات و ذات‌ها مربوط می‌شود.
از ره تجریدشان ز اوصاف جسم
وز صفات نفس بر هر رسم و اسم
هوش مصنوعی: از طریق دوری از ویژگی‌های جسم و صفات نفس، آن‌ها از هر نوع نشانه و نامی جدا شده‌اند.
روشن است این و انکشافش بر نفوس
اظهر است از هر چه و اَبیَن چون شموس
هوش مصنوعی: این موضوع به قدری واضح است که برای همه انسان‌ها مشخص و روشن است، مانند نور خورشید که واقعیت‌ها را نمایان می‌کند و همه چیز را برای ما روشن می‌سازد.
وآن گواهی بر چنین علم ای عزیز
وآن ضروری گر جوی داری تمیز
هوش مصنوعی: این عبارت بیان می‌کند که اگر می‌خواهی درک درستی از واقعیت‌ها و دانش‌ها داشته باشی، باید با دقت و جدیت به آن‌ها توجه کنی و شرایط و ضرورت‌های مربوط به آن‌ها را بشناسی.
وآن اجابت وآن بلی گفتن نبود
جز قبول ذاتی از حکم وجود
هوش مصنوعی: پاسخ مثبت و پذیرش، در واقع نشانه‌ای از پذیرش طبیعی و ذاتی حکم وجود است.
نقض این عهد است لذات بدن
وآن غواشی طبیعت بی سخن
هوش مصنوعی: این جمله اشاره به این دارد که شکستن عهدی که با لذات جسمانی داریم، نوعی بی‌احترامی به معاهده‌ای است که با طبیعت خودمان برقرار کرده‌ایم. در واقع، این بی‌احترامی به مانند غفلت از اصول و قوانین طبیعی است که بی‌نیاز از کلام هستند.
وآن تعبد بر هوای فاسده
که حجاب وحدت الله آمده
هوش مصنوعی: تعبدی که بر اساس تمایلات نادرست شکل گرفته، باعث می‌شود که حجاب وحدت خداوند ایجاد شود.
ز امر حق ببریدن این باشد به نقل
و اعتراض از اتصال روح و عقل
هوش مصنوعی: این سخن به این معنی است که از دستورات الهی جدا شدن، به انتقاد و بی‌توجهی به ارتباط روح و عقل مربوط می‌شود.
وز مقام قدس و آن قدوسیان
طایر آن صدق جبروت آشیان
هوش مصنوعی: پرنده‌ای از مقام پاک و مقدس و از جمع قدسیان به سوی آشیانه‌ای از صداقت و بزرگی پرواز کرده است.
که به ما هم اصل و گوهر بوده اند
در قرابت یار و همسر بوده اند
هوش مصنوعی: آن‌ها همواره برای ما ارزشمند و با اصل و ماهیت بوده‌اند و در ارتباط با دوستان و همسرانمان قرار داشته‌اند.
ای غریب افتادگان بینوا
یاد آرید از وطن وز اقربا
هوش مصنوعی: ای کسانی که دور از وطن و خانواده‌اید، به یاد وطن و نزدیکانتان باشید.
خود شما بودید ماه مصر جان
چون سگان کردید خو بر کاهدان
هوش مصنوعی: شما خودتان بودید که مانند سگان به کاهدان (جایی که کاه جمع شده) عادت کردید، در حالی که مثل ماه روشنی در جذب دل و جان مردم بودید.
عرشیان را بر شما سوزد جگر
کز چه قعر چاهتان باشد مقر
هوش مصنوعی: آسمانیان به خاطر شما دلشان به درد می‌آید، زیرا شما در چه عمق تاریکی گرفتار هستید.
اوفتاده شاهبازی چون ذُباب
از لعاب عنکبوتی در عذاب
هوش مصنوعی: پرنده‌ای بزرگ و با شکوه چون شاهباز، در دام و تله‌ای به نام عنکبوت گرفتار شده و در عذاب و درد به سر می‌برد. این نشان‌دهنده وضعیتی دردناک و غم‌انگیز است که موجودی بزرگ و قدرتمند به خاطر تله‌ای که ظاهراً بی‌خطر به نظر می‌رسد، به زشتی رنج می‌برد.
مانده جبریلی به سرگین خانه ای
گشته دارایی رهین دانه ای
هوش مصنوعی: جبریل، فرشته وحی، در خانه‌ای که با فضله‌ای پوشیده شده، مانده و به‌عنوان سرمایه‌اش فقط یک دانه (نبات) دارد.
روحتان ای خاکیان نامراد
استغاثه کرده با رب العباد
هوش مصنوعی: ای انسان‌های بی‌خبر و ناامید، به درگاه خدای بزرگ و بی‌نظیر فریاد کمک سر می‌دهید.
که ببین احوال ما باشد چسان
ای غیاث المستغیثین، الامان
هوش مصنوعی: به من بنگر که در چه وضعیتی قرار دارم، ای یاری‌دهنده‌ی دردمندان، به کمکم بیا!
عرشیان در ناله و سوز و نفیر
بهر ایشان نزد سلطان مجیر
هوش مصنوعی: فرشتگان در حال ناله و گریه و فریاد هستند به خاطر اینکه برای آنها در پیشگاه سلطان بخشنده دعایی صورت بگیرد.
زآن فرستاد این رسولان ، شاه ذات
بر خلایق با کتاب و معجزات
هوش مصنوعی: این پیامبران از سوی خداوند فرستاده شدند تا انسان‌ها را با کتاب‌ها و معجزات الهی راهنمایی کنند.
تا که ارواح و نفوس پاک را
صاحبان قلب ذی ادراک را
هوش مصنوعی: برای افرادی که دارای قلبی درک‌دار و روحی پاک هستند، همیشه راهی برای رسیدن به حقیقت وجود دارد.
منقطع از جسم و یار جان کنند
مطلق از زنجیر و از زندان کنند
هوش مصنوعی: آزاد از قید و بندهای جسم و مادیات، به راحتی به سراغ جان و حقیقت می‌روند و هیچ محدودیتی نمی‌تواند آنها را زندانی کند.
لاجرم آن تن پرستان ملول
آمدند اندر عداوت با رسول
هوش مصنوعی: به ناچار، آن کسانی که فقط به جسم و لذات دنیوی وابسته بودند، به دشمنی با پیامبر مشغول شدند و از او خسته شدند.
روحشان می گفت با فخر بشر
که بکُش ما را ، رهان زین شور و شرّ
هوش مصنوعی: روح آن‌ها با افتخار به انسان می‌گوید که ما را بکشید، ما را از این همه هیاهو و دردسر رها کنید.
نظم و ناموس از پی اکرام بود
گشت منکر آنکه بد فرجام بود
هوش مصنوعی: نظم و احترام، نتیجه‌ی بزرگداشت و ارجمندی است، ولی کسی که این ارزش‌ها را نادیده بگیرد، در نهایت به سرنوشت و پایان بد دچار خواهد شد.
پیرو احمد(ص) شدند ارواح پاک
تا رهند از حبس و بند آب و خاک
هوش مصنوعی: روان‌های پاک به پیروی از پیامبر احمد (ص) به آزادگی رسیدند تا از محدودیت‌های آب و خاک رهایی یابند.
لاجرم شد امر بر جنگ و جهاد
از پیمبر با دو خصم بد نهاد
هوش مصنوعی: بنابراین، فرمان جهاد از سوی پیامبر به دلیل وجود دو دشمن بد طینت صادر شد.
کآن یکی نفس ، آن دگر یک کافر است
این جهاد اصغر و آن اکبر است
هوش مصنوعی: این نفس که در درون ما وجود دارد، یکی است و نفس دیگر به نوعی کافر و مخالف است. این جنگ و نبرد کوچکی است که در درون ما جریان دارد و جنگ بزرگ‌تر، مبارزه‌ای است با نفس و تمایلات منفی.
در جهاد اصغر ابدان سلیم
سالم آیند از جروح و رجس و ریم
هوش مصنوعی: در مبارزات و جنگ‌های واقعی، بدن‌های سالم از زخم‌ها و آلودگی‌ها در امان می‌مانند.
در جهاد اکبر ارواح کرام
متصل گردند بر اصل و مقام
هوش مصنوعی: در جنگ بزرگ، روح‌های پاک و ارجمند به اصل و جایگاه واقعی خود متصل می‌شوند.
هر دو بهر مؤمنان آزادی است
روح از آن در انبساط و شادی است
هوش مصنوعی: آزادی برای مؤمنان به منزله‌ای است که روح آن‌ها را به انبساط و شادی می‌رساند.
شاد باش ای آنکه با پیغمبری
در جهاد نفس و نفی کافری
هوش مصنوعی: شاد باش ای کسی که در تلاش برای بهبود خود و مبارزه با کفر هستی، چون با پیامبری همراهی می‌کنی.
در گشاد روح علیینی ای
فارغ از آلایش سجینی ای
هوش مصنوعی: ای موجودی آزاد و بی‌دغدغه، روح تو گسترده و فراخ است و از هرگونه آلودگی و ناخالصی دوری می‌کنی.
ای صفی در ترک تن مردانه باش
پیش شمع روح کل پروانه باش
هوش مصنوعی: ای صفی، در ترک کردن جسم خود با شجاعت برخورد کن و همچون پروانه‌ای در اطراف شمع روح بزرگ و الهی بچرخ.
دل از این ویرانۀ فانی بکن
پرّ و بالی در فضای جان بزن
هوش مصنوعی: دل را از این دنیای مادی و خراب رها کن و با پرواز در آسمان روح خود، به آزادی برس.
گامی از پستی سوی بالا گذار
همرهان خسته را برجا گذار
هوش مصنوعی: قدم بردار به سمت بالاتر و از دیگران، که خسته‌اند، انتظار نداشته باشی.
چند ماندی اندر این ویرانه خوار
کس نشد در نیکنامی با تو یار
هوش مصنوعی: مدت زیادی در این خراب زندگی کردی و کسی در نیکنامی نتوانست همرا ه تو باشد.
یار آن باشد که هم پرواز توست
وآن نه مرغ خانگی شهباز توست
هوش مصنوعی: دوستان واقعی کسانی هستند که در سفر پرواز تو همراهت هستند و نه افرادی که فقط در شرایط راحت و بی‌دردسر کنارت هستند.
مرغ خانه در سراغ دانه است
آشنا با تن ز جان بیگانه است
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که در خانه است به دنبال دانه می‌گردد و با جسم خود آشناست، اما از روح و جانش بیگانه است.
یاری از حق جو که کس یار تو نیست
یار آن باشد که سربار تو نیست
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال حق و حقیقت باشد، کسی که به او کمک می‌کند، نیازی به او ندارد و بر دوش او سنگینی نمی‌کند.
یار تن ز آزار جسمت در غم است
آنکه بر جان تو رحم آرد کم است
هوش مصنوعی: دوست به خاطر آزارهایی که از جسمت می‌بیند، در غم و اندوه است، اما کسی که به جان تو رحم و محبت کند، بسیار کم پیدا می‌شود.
آن پیمبر یا ولی کامل است
که ز جسم آزاد و سلطان دل است
هوش مصنوعی: پیامبری یا ولی حقیقی کسی است که از قیود جسمانی رهایی یافته و بر دل‌ها تسلط دارد.
بود خندان شیر حق گاه نبرد
خاصه کز تیغش به خاک افتاد مرد
هوش مصنوعی: شیر حق در مواقع جنگی با لبخند وارد می‌شود و این نشان می‌دهد که حتی اگر شمشیر او به زمین بیفتد، مردانگی او از بین نمی‌رود.
از قساوت خلق می پنداشتند
فعل او چون خویش می انگاشتند
هوش مصنوعی: به دلیل سختی و بی رحمی مردم، آن‌ها عمل او را مشابه رفتار خود تصور می‌کردند.
بیخبر کو جمله شفق و رأفت است
بر خلایق رحمت اندر رحمت است
هوش مصنوعی: بی‌خبرند مردم که همه نور و محبت خداوند بر بندگانش نازل شده است و رحمت‌هایش همچون دریایی از رحمت بر آن‌ها سرازیر است.
بوالفضولی گفت این خنده ز چیست
گفت از آن کاین نفس کافر کُشتنی است
هوش مصنوعی: بوالفضولی پرسید که این خنده از چه چیزی است؟ پاسخ دادند که این خنده از آن است که نفس سرکش و بی‌ایدئال باعث نابودی انسان می‌شود.
خونی است و کُشته روح پاک را
کرده غمگین خسرو لولاک را
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که یکی از دلایل غم و اندوه شخصی به نام خسرو لولاک، وجود خون و کشتن روح پاک اوست. این خونریزی باعث ایجاد ناراحتی و اندوه در او شده است.
عقل کل در ناله و در آه اوست
کُشته دیده جزء خود ، خونخواه اوست
هوش مصنوعی: عقل جامع و کامل در گریه و ناله او نهفته است و عشق و محبت کسانش که تنها او را می‌شناسند، همیشه در پی او و دلتنگ او هستند.
خندة من زآن بود کو شاد شد
زین خرابی عالمی آباد شد
هوش مصنوعی: من از خوشحالی می‌خندم، چون به خاطر این ویرانی، جهانی آباد به وجود آمده است.
دفع خون فاسد، اصلاح تن است
نفی تن از بهر روح روشن است
هوش مصنوعی: دفع خون فاسد به معنای درمان و اصلاح بدن است، و این که باید از جسم خود به خاطر روح پاک و روشن مراقبت کنیم.
قطع امر الله نمود و غافل است
قطع او بهر «بِهِ أنْ یُوصَلَ » است
هوش مصنوعی: خداوند کارها را به حال خود رها کرده و غافل از این است که این رهایی در نهایت برای آن است که به او رسیدگی شود.
از فساد او زمین مأمن نبود
مشفقی هم بهر او چون من نبود
هوش مصنوعی: از آن فساد او، زمین دیگر جایی برای قرار و آرامش ندارد؛ مشفقی هم مانند من برای او وجود ندارد.