گنجور

۱۹- آیات ۳۹ تا ۴۰

وَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیٰاتِنٰا أُولٰئِکَ أَصْحٰابُ اَلنّٰارِ هُمْ فِیهٰا خٰالِدُونَ (۳۹) یٰا بَنِی إِسْرٰائِیلَ اُذْکُرُوا نِعْمَتِیَ اَلَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ إِیّٰایَ فَارْهَبُونِ (۴۰)

و آنان که کافر شدند و تکذیب کردند بنشانهای ما آنهااند یاران آتش، ایشانند در آن جاویدان (۳۹) ای فرزندان یعقوب یاد کنید نعمت مرا که انعام کردم بر شما و وفا کنید بعهد من تا وفا کنم بعهد شما و از من پس بترسید (۴۰)

« در بیان خلود اهل نار و مراتب آن »

هم گروهی ز امر دین کافر شدند
از پی تکذیب آیات آمدند
تا ابد آن فرقه اندر آتشند
در حجاب ظلمتند و سرکشند
آتشی نبوَد بَتَر از خوی بد
سوزشِ آن را نباشد حصر و حد
چونکه آیند از حجاب تن برون
فاش گردد رمز فیها خالدون
پردة تن چون فتد جان در فخ است
منکر آیات حق در دوزخ است
زآنکه آیات الله آمد فضل و نور
منکر است از فضل حق ، مهجور و دور
هست انکار از حسد، وز خوی زشت
بعد مردن ظاهر آید آن سرشت
باز آن هم یا فزون یا اندک است
قدر آن در دوزخ است و هالک است
گر بود انکار و جهل او فزون
بهر او شد نَّارِ فِیهَا خَالِدُون
چون ببینند آتش قهر و عذاب
با خود آیند آن خسیسان در عتاب
کاین بود از ما چه فعلی را عوض
کو هُشی تا گوید انکار و غرض
رفته عقل و مانده این نفس شریر
که بود پاداش او نار سعیر
حق فرستاد آیت خود با رُسل
تا شود خُلق تو عقلانی و کل
کردی انکار و شد انکار آتشی
آتشت باید کنون کاندر غشی
تا نپنداری که آن دور از تو بود
تو خود آن ناری که معذور از تو بود
آن غرض ها که به جان عارض بُدت
سعی کردی تا چنین ذاتی شدت
نک تو را ز اخلاق ذاتی چاره نیست
نرمی اندر ذات سنگ خاره نیست
گر تو را باشد به مغز اندک هُشی
میشناسی خوی ناخوش از خوشی
در همین قالب تو را پیدا شود
نیست حاجت محشری کآنجا شود
این جهان هم نزد عاقل محشر است
نیک و بد پیداتر از خشک و تر است
بینی آن یک، هر کلامی بشنود
میکند انکار و بر وی نگرود
نه دلیلی با شد و نه حجتش
جز لجاج محض و خُبث طینتش
این طبیعت بهر او صد دوزخ است
همچنین هر خوی بد کو را فخ است
در کسی گر خوی بد بینی یکی
گرچه آن افزون بود یا اندکی
یک نه تنها مابقی در پرده اند
در مقام خود عیان صد مَرده اند
همچو آن دزدی که بینی در طریق
نیست او تنها یقین دارد رفیق
آن رفیقان پشت کوهند ای ظلوم
وقت حاجت بر سر آرندت هجوم
صدری ار بینی همیم است و وقور
لیک فحاش است و بد خُلق و شرور
بد زبانی را نشان کن در عیار
کآن شجر را نیست جز حنظل به بار
هر صفاتش شاهد آید جای خویش
کی گذارد جز به لغزش پای خویش
خویش در ناموقعی بنمود و رفت
وقر و جودش نیز رنگی بود و رفت
تو ندیدی آن لئامت ، وآن حسد
کاندر او بُد مختفی ، افزون ز حد
یا که بینی ظالمی را با ادب
اوست ماری وآن خضوعش زهر و تب
مار کی باشد نشان از نیکی اش
خوی او را یابی از نزدیکی اش
جامع اخلاقِ بد دان، حب جاه
بذل او بخل است و طاعاتش گناه
میکند طاعت که جاه افزون کند
بر هوای منصبی صد خون کند
شرح دادم تا بدانی یک به یک
رمز «فیها خالدون» بی ریب و شک

« در بیان مراتب توحید و درجات آن »

آل یعقوب ، ای نژاد اصفیاء
نعمتم را یاد آرید از وفاء
آنچه نعمت مر شما را داده ام
که نعم خوارید و بنده زاده ام
هم کنید از جان وفا بر عهد من
تا شما را نوش گردد شهد من
هم نمایم من وفا بر عهدتان
تا لحد یاری کنم از مهدتان
پس بترسید از من ار ترسنده اید
بر فعالم خوش دلید و بنده اید
اهل الطافند اسرائیلیان
نعمت خاص هدایت را نشان
خواندن ایشان به لطف از ذوالکرم
بهر تکمیل است و تذکار نعم
تا تو یاد آری ز عهد ماسَبَق
وز نعیم سالفه بر ماخَلَق
عهد سابق بعد آن عهد نخست
باشد آن توحید افعالی درست
هست در تورات ذکرش بالتمام
شاید آن را گر نیابد فهم عام
وینکه خواند باز ما را زالتفات
هست مخصوص این به توحید صفات
وآن پی رفع حجاب ثانی است
داند این کاندر صفاتش فانی است
وآن اخص از دعوت اولی بود
ذکر آن بهر خواص اولی بود
این تجلّیِ صفات منعم است
خاصه گان را این تجلّی دائم است
وین چنین تهدید بهر ناقبول
یعنی آن رهبت بَرِ اهل عقول
هست اخص از خوف زآن کرد این خطاب
زآنکه باشد خوف بیشک از عِقاب
رهبت از قهر است و اعراض و سخط
خشیت از رهبت اخص هم بی غلط
کآن اشارت ز احتجاب ذات شد
منکشف این نکته هم ز آیات شد
در مقامش مر تو را روشن کنم
حق تواند کرد این نه من کنم
من نی ام، نایی دمد بر من دمی
هم تو آن را بشنوی گر محرمی
خواهم از حق عمر و توفیق آن قدر
که رسد دیوان تفسیرم به سر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: خانم مقصودی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیٰاتِنٰا أُولٰئِکَ أَصْحٰابُ اَلنّٰارِ هُمْ فِیهٰا خٰالِدُونَ (۳۹) یٰا بَنِی إِسْرٰائِیلَ اُذْکُرُوا نِعْمَتِیَ اَلَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ إِیّٰایَ فَارْهَبُونِ (۴۰)
هوش مصنوعی: کسانی که کافر شده‌اند و آیات ما را تکذیب کرده‌اند، آن‌ها اهل آتش هستند و همیشه در آن خواهند ماند. ای بنی‌اسرائیل، نعمت‌هایی را که به شما عطا کرده‌ام به یاد آورید و به عهد من وفا کنید تا من نیز به عهد شما وفا کنم و تنها از من بترسید.
و آنان که کافر شدند و تکذیب کردند بنشانهای ما آنهااند یاران آتش، ایشانند در آن جاویدان (۳۹) ای فرزندان یعقوب یاد کنید نعمت مرا که انعام کردم بر شما و وفا کنید بعهد من تا وفا کنم بعهد شما و از من پس بترسید (۴۰)
هوش مصنوعی: و کسانی که کافر شدند و آیات ما را انکار کردند، یاران آتش هستند و در آن جاودانه خواهند ماند. ای فرزندان یعقوب، نعمت من را به خاطر بیاورید که بر شما ارزانی داشتم و به عهد من وفا کنید تا من هم به عهد شما وفا کنم و از من بترسید.
« در بیان خلود اهل نار و مراتب آن »
هوش مصنوعی: در مورد باقی ماندن اهل جهنم و درجات مختلف آن صحبت می‌شود.
هم گروهی ز امر دین کافر شدند
از پی تکذیب آیات آمدند
هوش مصنوعی: برخی از هم‌گروه‌ها به خاطر انکار آیات الهی، از دین کافر شدند.
تا ابد آن فرقه اندر آتشند
در حجاب ظلمتند و سرکشند
هوش مصنوعی: آن گروه تا همیشه در آتش عذاب خواهند بود و در تاریکی جهل به سر می‌برند و سرکش و یاغی هستند.
آتشی نبوَد بَتَر از خوی بد
سوزشِ آن را نباشد حصر و حد
هوش مصنوعی: هیچ آتشی وجود ندارد که به اندازه خوی بد سوزاننده باشد و برای این سوزش هیچ محدودیتی وجود ندارد.
چونکه آیند از حجاب تن برون
فاش گردد رمز فیها خالدون
هوش مصنوعی: زمانی که پرده‌های جسم کنار برود، راز باقی ماندن در آنجا به وضوح آشکار خواهد شد.
پردة تن چون فتد جان در فخ است
منکر آیات حق در دوزخ است
هوش مصنوعی: زمانی که بدن انسان از بین برود و جان او به دام بیفتد، انکار نشانه‌های حقایی در جهنم خواهد بود.
زآنکه آیات الله آمد فضل و نور
منکر است از فضل حق ، مهجور و دور
هوش مصنوعی: چون آیات خداوند به ظهور رسید، انکار کردن نعمت و روشنی خداوند نشانه‌ی دوری و جدایی از رحمت اوست.
هست انکار از حسد، وز خوی زشت
بعد مردن ظاهر آید آن سرشت
هوش مصنوعی: حسادت باعث می‌شود که برخی مسائل انکار شوند و ویژگی‌های نادرست افراد پس از مرگشان نمایان شود.
باز آن هم یا فزون یا اندک است
قدر آن در دوزخ است و هالک است
هوش مصنوعی: باز هم یا بیشتر یا کمتر است. ارزش آن در دوزخ تعیین می‌شود و در معرض نابودی است.
گر بود انکار و جهل او فزون
بهر او شد نَّارِ فِیهَا خَالِدُون
هوش مصنوعی: اگر او به انکار و نادانی ادامه دهد، عذاب آتش برایش همیشگی خواهد بود.
چون ببینند آتش قهر و عذاب
با خود آیند آن خسیسان در عتاب
هوش مصنوعی: وقتی که خسیسان ببینند آتش خشم و عذاب، به همراه خواهند آمد و در حالت ملامت و سرزنش خواهند بود.
کاین بود از ما چه فعلی را عوض
کو هُشی تا گوید انکار و غرض
هوش مصنوعی: این نکته از ما چیست که عمل‌مان دچار تغییر شده است؟ چه کسی می‌تواند بگوید که انکار و هدف چیست؟
رفته عقل و مانده این نفس شریر
که بود پاداش او نار سعیر
هوش مصنوعی: عقل از بین رفته و تنها نفس بدی باقی مانده است و پاداش این نفس بد، آتش جهنم خواهد بود.
حق فرستاد آیت خود با رُسل
تا شود خُلق تو عقلانی و کل
هوش مصنوعی: خداوند پیامبران را فرستاد تا به انسان‌ها بیاموزند که چگونه رفتار کنند و فکرشان را پرورش دهند و به عقلانیت برسند.
کردی انکار و شد انکار آتشی
آتشت باید کنون کاندر غشی
هوش مصنوعی: تو انکار کردی، و این انکار مانند آتش شده است؛ اکنون باید آتش خود را در دل خاموش کنی، زیرا در این حالت غفلت و بی‌خبری هستی.
تا نپنداری که آن دور از تو بود
تو خود آن ناری که معذور از تو بود
هوش مصنوعی: نگذار تصور کنی که آن چیزی که دور از تو است از تو جداست؛ زیرا تو همان شعلۀ آتش هستی که بابت دوری‌ات از دیگران معذور و بخشیده شده‌ای.
آن غرض ها که به جان عارض بُدت
سعی کردی تا چنین ذاتی شدت
هوش مصنوعی: آن هدف‌هایی که با جان خود به دنبالشان بودی، تو را به چنین حالتی رسانده است.
نک تو را ز اخلاق ذاتی چاره نیست
نرمی اندر ذات سنگ خاره نیست
هوش مصنوعی: تو را از Wesen اخلاقی‌ات چاره‌ای نیست و نرمی در ذات سنگ سخت وجود ندارد.
گر تو را باشد به مغز اندک هُشی
میشناسی خوی ناخوش از خوشی
هوش مصنوعی: اگر در وجودت کمی هوش باشد، می‌توانی تفاوت بین ناامیدی و خوشحالی را تشخیص دهی.
در همین قالب تو را پیدا شود
نیست حاجت محشری کآنجا شود
هوش مصنوعی: در این جهان و در این شکل، تو را نمی‌توان به راحتی یافت، نیازی به روز محشر نیست که در آنجا مشخص شوی.
این جهان هم نزد عاقل محشر است
نیک و بد پیداتر از خشک و تر است
هوش مصنوعی: این دنیا برای فرد عاقل، مانند یک دادگاه بزرگ است که در آن ویژگی‌های خوب و بد به وضوح نمایان است و هر چیزی به راحتی قابل تشخیص است.
بینی آن یک، هر کلامی بشنود
میکند انکار و بر وی نگرود
هوش مصنوعی: وقتی کسی به سخن دیگری گوش می‌دهد، همیشه به دنبال رد کردن آن است و توجهی به گفته‌هاش نمی‌کند.
نه دلیلی با شد و نه حجتش
جز لجاج محض و خُبث طینتش
هوش مصنوعی: نه دلایلی برای او وجود دارد و نه برهانی جز سرسختی و بدی ذاتش.
این طبیعت بهر او صد دوزخ است
همچنین هر خوی بد کو را فخ است
هوش مصنوعی: این جهان برای او مانند جهنم است و هر ویژگی ذاتی بدی که دارد، به او زینت می‌بخشد.
در کسی گر خوی بد بینی یکی
گرچه آن افزون بود یا اندکی
هوش مصنوعی: اگر در کسی رفتار بدی ببینی، چه آن رفتار زیاد باشد و چه کم، نباید به او خرده بگیری.
یک نه تنها مابقی در پرده اند
در مقام خود عیان صد مَرده اند
هوش مصنوعی: یک نفر آشکارا در مقام خود قادری را نشان می‌دهد، اما بقیه در خفا هستند و این نشان می‌دهد که بسیاری از آن‌ها هنوز در حال تلاش یا پنهان کردن توانایی‌هایشان هستند.
همچو آن دزدی که بینی در طریق
نیست او تنها یقین دارد رفیق
هوش مصنوعی: مانند دزدی که در مسیر حرکت می‌کند، گرچه به تنهایی سفر می‌کند، اما فقط خود او به دوستانش یقین دارد.
آن رفیقان پشت کوهند ای ظلوم
وقت حاجت بر سر آرندت هجوم
هوش مصنوعی: دوستانی که پشت کوه‌ها قرار دارند، در هنگام نیاز، به سمت تو هجوم می‌آورند.
صدری ار بینی همیم است و وقور
لیک فحاش است و بد خُلق و شرور
هوش مصنوعی: اگر به ظاهر او نگاه کنی، طبیعتی با وقار و آرام دارد، اما در باطن انسان بد دهن و بدخلق و شیطانی است.
بد زبانی را نشان کن در عیار
کآن شجر را نیست جز حنظل به بار
هوش مصنوعی: بد زبانی را به وضوح نشان بده، چرا که این درخت جز میوه تلخ نمیدهد.
هر صفاتش شاهد آید جای خویش
کی گذارد جز به لغزش پای خویش
هوش مصنوعی: هر یک از ویژگی‌های او گواهی می‌دهد که در جای خود قرار دارد، و او جز در مواردی که خود قدمی نادرست بردارد، در هیچ موردی دچار اشتباه نخواهد شد.
خویش در ناموقعی بنمود و رفت
وقر و جودش نیز رنگی بود و رفت
هوش مصنوعی: شخصی در زمانی نامناسب خود را نشان داد و بدون اینکه مدت زیادی بماند، رفت. همچنین نشانه‌های سخاوت و بزرگی او نیز زودگذر و بی‌ثبات بود و از بین رفت.
تو ندیدی آن لئامت ، وآن حسد
کاندر او بُد مختفی ، افزون ز حد
هوش مصنوعی: تو آن زشتی و حسد را ندیدی که درون او پنهان است و بیش از حد طبیعی است.
یا که بینی ظالمی را با ادب
اوست ماری وآن خضوعش زهر و تب
هوش مصنوعی: شاید ببینی که ظالمی با رفتار مودبانه‌ای که دارد، همچون ماری نیش‌زنی در دل دارد و این ادب او به نوعی زهر و بیماری‌اش است.
مار کی باشد نشان از نیکی اش
خوی او را یابی از نزدیکی اش
هوش مصنوعی: مار به هیچ وجه نمایانگر نیکی نیست، بلکه برای شناسایی ویژگی‌های واقعی آن باید از نزدیک با آن در ارتباط بود.
جامع اخلاقِ بد دان، حب جاه
بذل او بخل است و طاعاتش گناه
هوش مصنوعی: آدم بدخو در تحصیل فضیلت، عشق به مقام و موقعیتش باعث می‌شود که مال و جانش را خرج کند، اما در واقع این کار او نشانه‌ی بخل و خودخواهی‌اش است و اعمال نیک او هم در حقیقت گناه به شمار می‌روند.
میکند طاعت که جاه افزون کند
بر هوای منصبی صد خون کند
هوش مصنوعی: کسی که اطاعت می‌کند، به دنبال افزایش مقام و جاه خود است و برای دستیابی به منصب، حاضر است به قیمت ریختن خون دیگران، تلاش کند.
شرح دادم تا بدانی یک به یک
رمز «فیها خالدون» بی ریب و شک
هوش مصنوعی: من توضیح دادم تا بفهمی که تمام جزئیات و معانی عبارت «در آنجا جاودانه خواهند بود» بدون هیچ تردیدی وجود دارد.
« در بیان مراتب توحید و درجات آن »
هوش مصنوعی: در توضیح مراحل و درجات توحید و یکپارچگی الله.
آل یعقوب ، ای نژاد اصفیاء
نعمتم را یاد آرید از وفاء
هوش مصنوعی: ای خاندان یعقوب، نژاد پاکان و نیکان، لطف و نعمت مرا به یاد آورید و وفاداری مرا به خاطر بسپارید.
آنچه نعمت مر شما را داده ام
که نعم خوارید و بنده زاده ام
هوش مصنوعی: آنچیزی که من به شما داده‌ام، نعمت است و شما آن را به خوبی استفاده کرده‌اید و در حقیقت، من نیز خدمتگزار شما هستم.
هم کنید از جان وفا بر عهد من
تا شما را نوش گردد شهد من
هوش مصنوعی: از جان و دل به پیمانی که با من بسته‌اید وفادار باشید تا اینکه شهد خوشبختی من نصیب شما شود.
هم نمایم من وفا بر عهدتان
تا لحد یاری کنم از مهدتان
هوش مصنوعی: من تا پایان عمر به عهد و پیمان شما وفادار می‌مانم و از زمان تولدتان در کنار شما خواهم بود.
پس بترسید از من ار ترسنده اید
بر فعالم خوش دلید و بنده اید
هوش مصنوعی: اگر از من می‌ترسید، پس مراقب باشید و بترسید. اگر دلخوش به کارهای من هستید، نشان از بندگی و وابستگی شماست.
اهل الطافند اسرائیلیان
نعمت خاص هدایت را نشان
هوش مصنوعی: اهل الطاف، مردم اسرائیل هستند که نعمت خاص هدایت را دریافت کرده‌اند.
خواندن ایشان به لطف از ذوالکرم
بهر تکمیل است و تذکار نعم
هوش مصنوعی: خواندن این شعر به لطف و کرم خداوند برای تکمیل علم و یادآوری نعمت‌ها صورت می‌گیرد.
تا تو یاد آری ز عهد ماسَبَق
وز نعیم سالفه بر ماخَلَق
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو به یاد بیاوری از عهد و پیمان گذشته و از نعمت‌هایی که قبل از این زندگی بر ما بوده است.
عهد سابق بعد آن عهد نخست
باشد آن توحید افعالی درست
هوش مصنوعی: عهدی که در گذشته منعقد شده بعد از عهد نخستین قرار دارد و توحید در عمل بر اساس آن درست و صحیح است.
هست در تورات ذکرش بالتمام
شاید آن را گر نیابد فهم عام
هوش مصنوعی: در تورات به خوبی اشاره‌ای به آن موضوع شده است، اما ممکن است برای عموم مردم قابل درک نباشد.
وینکه خواند باز ما را زالتفات
هست مخصوص این به توحید صفات
هوش مصنوعی: این شعر اشاره دارد به این که محبت و نعمت‌های خداوند به ما به خاطر توحید و صفات اوست. در واقع، عشق و لطفی که ما از خداوند دریافت می‌کنیم، ناشی از یگانگی او و صفات نیکو و بی‌نظیرش است. این محبت مخصوص به کسانی است که به توحید و یک‌دلی در صفات خداوند ایمان دارند.
وآن پی رفع حجاب ثانی است
داند این کاندر صفاتش فانی است
هوش مصنوعی: این مطلب به این معناست که برای درک عمیق‌تری از خداوند و صفات او، باید موانع و حجاب‌های دومی را از بین برد، زیرا در حقیقت این صفات خود به خود ناپایدار و فانی هستند.
وآن اخص از دعوت اولی بود
ذکر آن بهر خواص اولی بود
هوش مصنوعی: این بخش از گفتار به این معناست که موضوع مورد بحث، خاص و ویژه است و تنها برای افراد خاص و برگزیده قابل درک و فهم است. مهم‌تر از آن، این موضوع به طور خاص به افرادی که در سطح ابتدایی هستند ارتباط ندارد و نیازمند درک عمیق‌تری است.
این تجلّیِ صفات منعم است
خاصه گان را این تجلّی دائم است
هوش مصنوعی: این نمایش ویژگی‌های خداوند، به ویژه برای خاصان و نزدیکان به او، همواره و دائمی است.
وین چنین تهدید بهر ناقبول
یعنی آن رهبت بَرِ اهل عقول
هوش مصنوعی: این تهدیدی که به خاطر ناامیدی به سمت کسانی است که عقل و درک دارند، بیانگر این است که این افراد با چشمی تیزبین و تحلیلی به موقعیت‌ها نگاه می‌کنند و نمی‌توانند به آسانی فریب بخورند.
هست اخص از خوف زآن کرد این خطاب
زآنکه باشد خوف بیشک از عِقاب
هوش مصنوعی: ترس از عذاب باعث شده است که این هشدار داده شود، زیرا به‌طور قطع، ترس به خاطر عذاب واقعی است.
رهبت از قهر است و اعراض و سخط
خشیت از رهبت اخص هم بی غلط
هوش مصنوعی: ترس از غضب و بی‌علاقگی به کسی، نشانه‌ای از احترام و ترس خاصی است که در مقابل او داریم.
کآن اشارت ز احتجاب ذات شد
منکشف این نکته هم ز آیات شد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نشانه‌هایی از پنهان بودن وجود خداوند آشکار شده و این نکته نیز از آیات الهی نمایان گردیده است.
در مقامش مر تو را روشن کنم
حق تواند کرد این نه من کنم
هوش مصنوعی: من می‌خواهم تو را با مقام او آشنا سازم، اما این کار تنها از سوی حق ممکن است و نه از سوی من.
من نی ام، نایی دمد بر من دمی
هم تو آن را بشنوی گر محرمی
هوش مصنوعی: من مانند نی هستم که صدا و نایی در من دمیده می‌شود. اگر تو از آن نوا آگاه باشی و با من صمیمی باشی، می‌توانی این صدای درونی را بشنوی.
خواهم از حق عمر و توفیق آن قدر
که رسد دیوان تفسیرم به سر
هوش مصنوعی: می‌خواهم از خداوند عمر و توفیق کافی بخواهم تا بتوانم دیوان تفسیرم را به پایان برسانم.