گنجور

۱۶- آیات ۳۵ تا ۳۷

وَ قُلْنٰا یٰا آدَمُ اُسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ اَلْجَنَّةَ وَ کُلاٰ مِنْهٰا رَغَداً حَیْثُ شِئْتُمٰا وَ لاٰ تَقْرَبٰا هٰذِهِ اَلشَّجَرَةَ فَتَکُونٰا مِنَ اَلظّٰالِمِینَ (۳۵) فَأَزَلَّهُمَا اَلشَّیْطٰانُ عَنْهٰا فَأَخْرَجَهُمٰا مِمّٰا کٰانٰا فِیهِ وَ قُلْنَا اِهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی اَلْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتٰاعٌ إِلیٰ حِینٍ (۳۶) فَتَلَقّٰی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمٰاتٍ فَتٰابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ اَلتَّوّٰابُ اَلرَّحِیمُ (۳۷)

و گفتیم ای آدم ساکن شو تو و جفتت بهشت را و بخورید از آن تمام هر جا که خواهید و نزدیکی مکنید این درخت را پس بوده باشید از ستمکاران (۳۵)، پس فریفت ایشان را شیطان از آن درخت پس بیرون کرد ایشان را از آنچه بودند در آن و گفتیم ما فرو شوید پاره‌ای شما مر پاره‌ای را دشمن و مر شما راست در زمین قرارگاه و برخورداری تا قیامت (۳۶)، پس پرسید آدم از پروردگارش کلماتی را پس پذیرفت بر او بدرستی که اوست توبه‌پذیر مهربان (۳۷)

باز بشنو از سکون بوالبشر
در جنان با زوجه ای او مستقر
گفت او را اندر این دارالامان
باش با حوا به شادی جاودان
هم خورید از نعمت آن مستدام
هر چه خواهید از فواکه وز طعام
لیک پیرامون این خرّم شجر
مینگردید از تقاضای دگر
ور به میل آیید سوی این درخت
از جنان ناچار باید بست رخت
پس شما خواهید بود از ظالمین
ز آسمان گردید هابط بر زمین
پس بلغزاند آن زمان شیطانشان
تا برون کرد از بهشت آسانشان
ز آسمانِ روح و آن دارالخلود
آمدند اندر زمینِ تن فرود
واندر آن زین چار طبع ضد نما
دشمن بعضی است، بعضی از شما
نفس باشد زوجه، کش حواست نام
رغبتش بر جسم ظلمانی تمام
حوه باشد در لغت رنگی که آن
غالبستش تیرگی اندر عیان
هست آدم قلب و با جسمش تمام
نیست در نسبت تلازم بی کلام
اُدمه باشد گندم ار داری به یاد
کاندک او را هست رنگی از سواد
نسبت قلب است یعنی بالتبع
سوی جسم از نفس پر جور و جزع
گر به کلی بی تعلق بود قلب
وضع کونیت هم از تن بود سلب
قلب و نفسند آدم و حوا به نام
کآسمان روحشان بودی مقام
در بهشت قدس می خوردند هم
قوت از خوان معانی و حکم
وسعتی بود اندر آن رزق و کُلو
کآنچه می خوردند افزودی بر او
حَیثُ شِئتُم هست یعنی مُتّسع
در جنان آن رزق و غیر منقطع
وآن درخت آمد طبیعت بی گمان
قرب او شد باعثِ بُعد از جنان
نسبت ظلم اندر اینجا موقع است
ظلم، وضع شیء به غیر موضع است
در لغت گر ذوق علمت غالب است
ظلم، نقص حق و حظّ واجب است
وهمشان پس لغزش از تسویل داد
جسم را زینت به صد تفصیل داد
بر شبیه مار و طاووس آن حرون
خواند افسون از درون و از برون
شهوت آن طاووس و مار آمد غضب
آدم افتد زین دو اندر صد تعب
طاوُس از بیرون جنّت جلوه گر
شد بر ایشان با هزاران زیب و فرّ
رفت حوا پیش و آدم از پی اش
که نبُد ممکن جدایی از وی اش
مار بر دیوار بُد و ابلیسِ رد
خواست در اغوای آدم زو مدد
از دهان او بر ایشان راه یافت
تا مراد خویش بر دلخواه یافت
طاوُس از بیرون و حیّه از درون
بر شجر بردندشان با صد فسون
بر خیال آوردشان کاین دائم است
خوردنش بر پاس نعمت لازم است
هر دو زآن خوردند و ظلمانی شدند
خارج از جنّت به آسانی شدند
این غضب وین شهوت از روز الست
جسم را بودند بر سانِ دو دست
پس شدند الزام کآیند از بهشت
در جهان جسم و این بُد سرنوشت
چونکه هر فردی در ا ین تنگین حصار
ز آدمی خواهد حظوظ بیشمار
چونکه بیند حظّ خود در دست غیر
قهر گیرد تا کند زو سلب خیر
لاجرم بر بعض، بعضی دشمنند
زآنکه یک پیراهن است و صد تنند
هست در این تنگنای تن محال
ائتلاف بی تنافر، بی ملال
در جهان جسم استقرارتان
هست تا آید به سر هنگام آن
یعنی از صورت به معنی رو کنید
از تجرّد روی جان این سو کنید

« در بیان موت اختیاری و اضطراری »

وآن پس از موت است زین دارالمحن
روح گردد فارغ از پیوند تن
هست این موت از طبیعت وز مزاج
نیست کس را هیچ از این مردن علاج
موت دیگر شد ارادی بی سخن
هست آن هم انقطاع جان ز تن
هر دم او را تا بود دل بردنی
عاشقان را هست اینسان مردنی
موت خاصان غیر موت عامه است
داند آن موت ار کسی علاّمه است
وآن بدون عشق و حالی کی شود
بی تماشای جمالی کی شود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: خانم مقصودی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وَ قُلْنٰا یٰا آدَمُ اُسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ اَلْجَنَّةَ وَ کُلاٰ مِنْهٰا رَغَداً حَیْثُ شِئْتُمٰا وَ لاٰ تَقْرَبٰا هٰذِهِ اَلشَّجَرَةَ فَتَکُونٰا مِنَ اَلظّٰالِمِینَ (۳۵) فَأَزَلَّهُمَا اَلشَّیْطٰانُ عَنْهٰا فَأَخْرَجَهُمٰا مِمّٰا کٰانٰا فِیهِ وَ قُلْنَا اِهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی اَلْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتٰاعٌ إِلیٰ حِینٍ (۳۶) فَتَلَقّٰی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمٰاتٍ فَتٰابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ اَلتَّوّٰابُ اَلرَّحِیمُ (۳۷)
هوش مصنوعی: و به آدم گفتیم: تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و از هر جا که بخواهید بخورید، اما به این درخت نزدیک نشوید که در این صورت از ظالمین خواهید شد. پس شیطان آنها را وسوسه کرد و باعث شد که از آنچه در آن بودند خارج شوند. و به آنها گفتیم: همگی به زمین فرود آیید و شما دشمن یکدیگر هستید، و در زمین مراجعتی دارید و تا زمانی مشخص بهره‌وری خواهید کرد. سپس آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت کرد و خداوند بر او رحمت آورد؛ چرا که او بسیار بخشنده و مهربان است.
و گفتیم ای آدم ساکن شو تو و جفتت بهشت را و بخورید از آن تمام هر جا که خواهید و نزدیکی مکنید این درخت را پس بوده باشید از ستمکاران (۳۵)، پس فریفت ایشان را شیطان از آن درخت پس بیرون کرد ایشان را از آنچه بودند در آن و گفتیم ما فرو شوید پاره‌ای شما مر پاره‌ای را دشمن و مر شما راست در زمین قرارگاه و برخورداری تا قیامت (۳۶)، پس پرسید آدم از پروردگارش کلماتی را پس پذیرفت بر او بدرستی که اوست توبه‌پذیر مهربان (۳۷)
هوش مصنوعی: خدا به آدم گفت که تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و از هر چیزی که خواستید بخورید، اما به این درخت نزدیک نشوید که در این صورت از ستمکاران خواهید شد. سپس شیطان آنها را فریب داد و آنها را از آنچه که داشتند بیرون کرد. خدا گفت که برخی از شما با برخی دیگر دشمن خواهد بود و شما در زمین جایگاهی دارید و تا قیامت از آن بهره‌مند خواهید شد. بعد از آن، آدم از خداوند کلماتی را درخواست کرد و خداوند آنها را پذیرفت، زیرا او همیشه توبه‌پذیر و مهربان است.
باز بشنو از سکون بوالبشر
در جنان با زوجه ای او مستقر
هوش مصنوعی: بیشتر به آرامش و سکون آدمی در بهشت گوش کن، جایی که او با همسرش زندگی می‌کند و در آنجا مستقر شده است.
گفت او را اندر این دارالامان
باش با حوا به شادی جاودان
هوش مصنوعی: او به او گفت که در این مکان امن و آرام بمان و با حوا به خوشی و شادی ابدی دست یاب.
هم خورید از نعمت آن مستدام
هر چه خواهید از فواکه وز طعام
هوش مصنوعی: از نعمت‌های آن به طور همیشگی بهره‌مند شوید و هر چه می‌خواهید از میوه‌ها و غذاها تناول کنید.
لیک پیرامون این خرّم شجر
مینگردید از تقاضای دگر
هوش مصنوعی: ولی به دور این درخت خوش‌نما، به چیز دیگری نیز فکر کنید و توجه داشته باشید.
ور به میل آیید سوی این درخت
از جنان ناچار باید بست رخت
هوش مصنوعی: اگر به خواسته خود به این درخت نزدیک شوید، بی‌تردید باید از بهشت دل بکنید و بروید.
پس شما خواهید بود از ظالمین
ز آسمان گردید هابط بر زمین
هوش مصنوعی: شما به وسوسه‌های ظلم و ستم دچار خواهید شد و از مقام بلند آسمانی به زمین سقوط خواهید کرد.
پس بلغزاند آن زمان شیطانشان
تا برون کرد از بهشت آسانشان
هوش مصنوعی: سپس شیطان در آن زمان آنها را فریب داد و به راحتی باعث شد که از بهشت خارج شوند.
ز آسمانِ روح و آن دارالخلود
آمدند اندر زمینِ تن فرود
هوش مصنوعی: از آسمان روح و جاودانگی به دنیای جسم و بدن فرود آمدند.
واندر آن زین چار طبع ضد نما
دشمن بعضی است، بعضی از شما
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره می‌شود که در میان افراد مختلف، دشمنی‌ها و تفاوت‌هایی وجود دارد که به طبیعت آنها مرتبط است. برخی از افراد با یکدیگر تناقض دارند و همین مسئله سبب بروز اختلافات و دشواری‌ها می‌شود.
نفس باشد زوجه، کش حواست نام
رغبتش بر جسم ظلمانی تمام
هوش مصنوعی: نفس به مانند همسری است که تو را به سمت خود می‌کشد. اگر هوشیار باشی، نام اشتیاق او بر وجود تاریک تو نقش می‌بندد.
حوه باشد در لغت رنگی که آن
غالبستش تیرگی اندر عیان
هوش مصنوعی: حوه در زبان عربی به معنای رنگی است که تیرگی در آن به وضوح دیده می‌شود.
هست آدم قلب و با جسمش تمام
نیست در نسبت تلازم بی کلام
هوش مصنوعی: آدم تنها با داشتن جسمش کامل نمی‌شود و قلب او نیز بخشی از وجودش است. ارتباط میان این دو، بدون نیاز به کلام و توضیح، واضح و ضروری است.
اُدمه باشد گندم ار داری به یاد
کاندک او را هست رنگی از سواد
هوش مصنوعی: اگر گندم را به یاد دارید، بدانید که یک دانه از آن نیز رنگی از سیاهی دارد.
نسبت قلب است یعنی بالتبع
سوی جسم از نفس پر جور و جزع
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که قلب انسان با احساسات و حالاتی که به او نسبت داده می‌شود، رابطه‌ای مستقیم دارد. به عبارت دیگر، آنچه بر قلب می‌گذرد و احساساتی که در آن شکل می‌گیرد، تأثیر زیادی بر جسم و روح او دارد. همواره تنش‌ها و نگرانی‌ها می‌توانند از نفس انسان نشئت بگیرند و بر روی جسم تأثیر بگذارند.
گر به کلی بی تعلق بود قلب
وضع کونیت هم از تن بود سلب
هوش مصنوعی: اگر دل کاملاً از وابستگی‌ها بی‌نیاز باشد، وضعیت وجود نیز از جسم و بدن گرفته می‌شود.
قلب و نفسند آدم و حوا به نام
کآسمان روحشان بودی مقام
هوش مصنوعی: آدم و حوا دارای قلب و نفس هستند، که به نام خدا، جایگاه روح آنها در آسمان است.
در بهشت قدس می خوردند هم
قوت از خوان معانی و حکم
هوش مصنوعی: در بهشت پاک، آنان از سفرهٔ معانی و حکمت تغذیه می‌کردند و روحشان را با دانش و فهم سیراب می‌ساختند.
وسعتی بود اندر آن رزق و کُلو
کآنچه می خوردند افزودی بر او
هوش مصنوعی: در آنجا فضایی بود که در آن روزی فراوانی بود و هرچه می‌خوردند، بر آن افزوده می‌شد.
حَیثُ شِئتُم هست یعنی مُتّسع
در جنان آن رزق و غیر منقطع
هوش مصنوعی: هر کجا که بخواهید، در بهشت فضای وسیع و روزی بی‌پایان وجود دارد.
وآن درخت آمد طبیعت بی گمان
قرب او شد باعثِ بُعد از جنان
هوش مصنوعی: درختی که به سوی خداوند نزدیک شد، به طور حتم باعث فاصله گرفتن از بهشت شد.
نسبت ظلم اندر اینجا موقع است
ظلم، وضع شیء به غیر موضع است
هوش مصنوعی: در اینجا ظلم به معنای ناهمخوانی و بی‌عدالتی است، یعنی قرار دادن هر چیزی در جایی نادرست و غیرمناسب. به عبارت دیگر، این ظلم نشان‌دهنده عدم تناسب و ناهماهنگی در امور است.
در لغت گر ذوق علمت غالب است
ظلم، نقص حق و حظّ واجب است
هوش مصنوعی: اگر در علم و دانش ذوق و استعداد داشته باشی، حق و حقوق دیگران را نادیده گرفتن و ظلم کردن، نقص و کمبود است.
وهمشان پس لغزش از تسویل داد
جسم را زینت به صد تفصیل داد
هوش مصنوعی: آنان پس از لغزش و خطا، به جسم انسان زیبایی و زینت بخشیدند و این زیبایی را با توضیحات فراوان توجیه کردند.
بر شبیه مار و طاووس آن حرون
خواند افسون از درون و از برون
هوش مصنوعی: در شب، حرون (نوعی جادوگر یا ساحر) افسون و جادو را از درون و بیرون، شبیه مار و طاووس خواند.
شهوت آن طاووس و مار آمد غضب
آدم افتد زین دو اندر صد تعب
هوش مصنوعی: در این بیت به تمایل‌های انسانی که مانند طاووس (نماد زیباشناسی و فریبندگی) و مار (نماد فریب و وسوسه) هستند، اشاره می‌شود. این تمایلات ممکن است باعث خشم و رنج آدمی شوند و او را دچار مشکلات و سختی‌های زیادی بکنند. به عبارت دیگر، جذب شدن به خواسته‌ها و غریزه‌های ناپسند می‌تواند زندگی انسان را به تباهی بکشاند و او را درگیر درد و رنج کند.
طاوُس از بیرون جنّت جلوه گر
شد بر ایشان با هزاران زیب و فرّ
هوش مصنوعی: طاووس با زیبایی و شکوه بسیار از بیرون به آن‌ها نمایان شد.
رفت حوا پیش و آدم از پی اش
که نبُد ممکن جدایی از وی اش
هوش مصنوعی: حوا به پیش رفت و آدم نیز دنبالش رفت، زیرا جدایی از او ممکن نبود.
مار بر دیوار بُد و ابلیسِ رد
خواست در اغوای آدم زو مدد
هوش مصنوعی: مار بر دیوار بود و ابلیس به دنبال کمک در فریب دادن آدم بود.
از دهان او بر ایشان راه یافت
تا مراد خویش بر دلخواه یافت
هوش مصنوعی: از گفتار او نشانه‌هایی به دست آوردند و به آنچه که می‌خواستند و دوست داشتند، رسیدند.
طاوُس از بیرون و حیّه از درون
بر شجر بردندشان با صد فسون
هوش مصنوعی: طاووس زیبایی و ظاهری افسونگر دارد، اما درون آن درازی به شکل یوزی است. به همین ترتیب، این موضوع به درختی اشاره دارد که از خارج به نظر می‌رسد زیبا و جذاب است، اما در باطنش چیزهای دیگری نهفته است.
بر خیال آوردشان کاین دائم است
خوردنش بر پاس نعمت لازم است
هوش مصنوعی: در ذهنشان به وجود آمد که این نعمت دائم است و باید از آن بهره‌مند شوند.
هر دو زآن خوردند و ظلمانی شدند
خارج از جنّت به آسانی شدند
هوش مصنوعی: هر دو از آن میوه خوردند و به آسانی از بهشت بیرون رفتند و در تاریکی فرو رفتند.
این غضب وین شهوت از روز الست
جسم را بودند بر سانِ دو دست
هوش مصنوعی: غضب و شهوت که در وجود انسان وجود دارند، از روز ازل بر جسم حاکم شده‌اند، مثل دو دستی که چیزهایی را نگه می‌دارند.
پس شدند الزام کآیند از بهشت
در جهان جسم و این بُد سرنوشت
هوش مصنوعی: پس از آن، مقدر شد که آنها از بهشت به این جهان مادی بیایند و این سرنوشت آنها بود.
چونکه هر فردی در ا ین تنگین حصار
ز آدمی خواهد حظوظ بیشمار
هوش مصنوعی: هر فردی در این دنیای محدود، به دنبال بهره‌مندی از چیزهای فراوان است.
چونکه بیند حظّ خود در دست غیر
قهر گیرد تا کند زو سلب خیر
هوش مصنوعی: وقتی انسان ببیند که خوشبختی و نعمتش در دستان دیگران است، به خشم می‌آید و تلاش می‌کند تا آن خیر و نیکی را از او بگیرد.
لاجرم بر بعض، بعضی دشمنند
زآنکه یک پیراهن است و صد تنند
هوش مصنوعی: بنابراین برخی افرادی با یکدیگر دشمن هستند، زیرا همه آنها از یک منبع یا پیشینه مشترک نشأت گرفته‌اند، اما در عین حال هر کدام در تعداد زیادی از افراد مختلف قرار دارند.
هست در این تنگنای تن محال
ائتلاف بی تنافر، بی ملال
هوش مصنوعی: در این محدودیت‌های جسم، ایجاد توافق و هماهنگی بدون اختلاف و خستگی غیرممکن است.
در جهان جسم استقرارتان
هست تا آید به سر هنگام آن
هوش مصنوعی: در این جهان، وجود شما برای مدتی مشخص است و زمانی خواهد رسید که این وجود به پایان خواهد رسید.
یعنی از صورت به معنی رو کنید
از تجرّد روی جان این سو کنید
هوش مصنوعی: از ظواهر و اشکال دنیوی فاصله بگیرید و به باطن و حقیقت وجود خودتان توجه کنید.
« در بیان موت اختیاری و اضطراری »
هوش مصنوعی: در مورد مرگ می‌توان به دو نوع اشاره کرد: مرگ اختیاری که به‌طور عمدی و با انتخاب فردی صورت می‌گیرد، و مرگ اضطراری که در شرایط ناخواسته و بدون اختیار فرد رخ می‌دهد.
وآن پس از موت است زین دارالمحن
روح گردد فارغ از پیوند تن
هوش مصنوعی: پس از مرگ، روح از این دنیای پر از مشکلات آزاد می‌شود و از پیوند با بدن رها می‌گردد.
هست این موت از طبیعت وز مزاج
نیست کس را هیچ از این مردن علاج
هوش مصنوعی: این زندگی و مرگ ناشی از طبیعت و ویژگی‌های وجودی ماست و هیچ کس نمی‌تواند از این مرگ راهی برای درمان پیدا کند.
موت دیگر شد ارادی بی سخن
هست آن هم انقطاع جان ز تن
هوش مصنوعی: مردن دیگر به اختیار و بدون گفت‌وگو خواهد بود و این خود دلیلی بر جدایی روح از جسم است.
هر دم او را تا بود دل بردنی
عاشقان را هست اینسان مردنی
هوش مصنوعی: هر لحظه که دل عاشقان را به خود با عشق و محبت مشغول می‌کند، در واقع نشانه‌ای از مرگ آن عشق و جدایی است.
موت خاصان غیر موت عامه است
داند آن موت ار کسی علاّمه است
هوش مصنوعی: مرگ ویژه‌ی خواص با مرگ عموم مردم متفاوت است و کسی که دارای معرفت و شناخت باشد، این نوع مرگ را درک می‌کند.
وآن بدون عشق و حالی کی شود
بی تماشای جمالی کی شود
هوش مصنوعی: بدون عشق و احساس، چه چیزی ممکن است به وجود آید و زندگی بدون دیدن زیبایی چه معنایی دارد؟