گنجور

۱۵- آیه ۳۴

وَ إِذْ قُلْنٰا لِلْمَلاٰئِکَةِ اُسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّٰ إِبْلِیسَ أَبیٰ وَ اِسْتَکْبَرَ وَ کٰانَ مِنَ اَلْکٰافِرِینَ (۳۴)

و هنگامی که گفتیم مر فرشتگان را که سجده کنید مر آدم را، پس سجده کردند مگر ابلیس که ابا و طلب بزرگی کرد و بود از کافران (۳۴)

« در بیان سجدة ملایک آدم را و اِباء نمودن ابلیس »

یاد کن وقتی که گفتیم ای فرید
با ملایک سجدة آدم کنید
سجده کردند آن تمام الاّ بلیس
که اِ باء کرد و تکبر آن خسیس
قوة وهمی چه او در نقل بود
کی تواند هم عنان با عقل بود
نَبُد از املاک ارضیه نساب
تا بود ز ادراک معنی در حجاب
محتجب از آنکه فهمد سر به سر
آن معانی را به ادراک صوَر
پس نبود ارضیۀ محض او به بحر
تا کند اذعان امر او به قهر
نز سماویه که فهمد در فتوح
فضل آدم را ز نور عقل و روح
از محبت تا مگر اذعان کند
سجدة آدم ز دل، وز جان کند
چون نه این باشد نه آن ، می خوانش جن
سرکش است از نفس و قلب مطمئن
نه چنان جنی که داند جای خویش
پر به بالاتر زد از سُکنای خویش
بود عُصفوری و بر شهباز راند
چون نبودش بالی از پرواز ماند
مرغ وهم از سفل بر بالا پرد
فرّ عقلش نیست چون، بیجا پرد
او گمان میکرد کو زرین پر است
ساعد شه را چو بازان درخور است
بیخبر زآن کو نه علّیینی است
از قوای ارضیِ سجینی است
در ازل محجوب بود از نور روح
تا چه جای نور وحدت، و آن فتوح
پس تجاوز کرد ز امر کردگار
کفر او شد زآ ن تعدی آشکار
سجدة آدم همانا بُد محک
زآن جدا شد جنس ابلیس از ملک
تا که نفس ناطقه در دمدمه است
تابعش عقل است و سرکش واهمه است
تا خلیفه باشد از حق در جهان
هست ناچار آن محک هم در میان
تابع امرش شود فرزانه ای
حاسد جاهش ز حق بیگانه ای
یافتی چون اعتبار عقل و وهم
مابقی را رو تعقل کن بفهم
۱۴- آیات ۳۱ تا ۳۳: وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْمٰاءَ کُلَّهٰا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی اَلْمَلاٰئِکَةِ فَقٰالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمٰاءِ هٰؤُلاٰءِ إِنْ کُنْتُمْ صٰادِقِینَ (۳۱) قٰالُوا سُبْحٰانَکَ لاٰ عِلْمَ لَنٰا إِلاّٰ مٰا عَلَّمْتَنٰا إِنَّکَ أَنْتَ اَلْعَلِیمُ اَلْحَکِیمُ (۳۲) قٰالَ یٰا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمٰائِهِمْ فَلَمّٰا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمٰائِهِمْ قٰالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مٰا تُبْدُونَ وَ مٰا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ (۳۳)۱۶- آیات ۳۵ تا ۳۷: وَ قُلْنٰا یٰا آدَمُ اُسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ اَلْجَنَّةَ وَ کُلاٰ مِنْهٰا رَغَداً حَیْثُ شِئْتُمٰا وَ لاٰ تَقْرَبٰا هٰذِهِ اَلشَّجَرَةَ فَتَکُونٰا مِنَ اَلظّٰالِمِینَ (۳۵) فَأَزَلَّهُمَا اَلشَّیْطٰانُ عَنْهٰا فَأَخْرَجَهُمٰا مِمّٰا کٰانٰا فِیهِ وَ قُلْنَا اِهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی اَلْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتٰاعٌ إِلیٰ حِینٍ (۳۶) فَتَلَقّٰی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمٰاتٍ فَتٰابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ اَلتَّوّٰابُ اَلرَّحِیمُ (۳۷)

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: خانم مقصودی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وَ إِذْ قُلْنٰا لِلْمَلاٰئِکَةِ اُسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّٰ إِبْلِیسَ أَبیٰ وَ اِسْتَکْبَرَ وَ کٰانَ مِنَ اَلْکٰافِرِینَ (۳۴)
هوش مصنوعی: زمانی که به فرشتگان گفتیم که برای آدم سجده کنند، همه سجده کردند جز ابلیس که از سجده کردن سر باز زد و خود را بزرگتر از آن دانست و از کافران شد.
و هنگامی که گفتیم مر فرشتگان را که سجده کنید مر آدم را، پس سجده کردند مگر ابلیس که ابا و طلب بزرگی کرد و بود از کافران (۳۴)
هوش مصنوعی: و زمانی که به فرشتگان گفتیم که برای آدم سجده کنید، همه سجده کردند به جز ابلیس که از این کار سر باز زد و خود را بزرگ‌تر از این دانست و از کافران شد.
« در بیان سجدة ملایک آدم را و اِباء نمودن ابلیس »
هوش مصنوعی: این متن درباره سجده کردن فرشتگان برای آدم و همچنین عدم سجده ابلیس بحث می‌کند. در اینجا به احترام و اطاعت فرشتگان اشاره شده که در مقابل آدم سجده کردند، ولی ابلیس از انجام این کار سرباز زد و به همین دلیل مورد نکوهش قرار گرفت.
یاد کن وقتی که گفتیم ای فرید
با ملایک سجدة آدم کنید
هوش مصنوعی: به یاد بیاور که زمانی گفتیم: ای فرید، با فرشتگان به آدم سجده کنید.
سجده کردند آن تمام الاّ بلیس
که اِ باء کرد و تکبر آن خسیس
هوش مصنوعی: همه موجودات خضوع و سجده کردند، غیر از ابلیس که به دلیل تکبر و خودبزرگ‌بینی، از این کار سرپیچی کرد.
قوة وهمی چه او در نقل بود
کی تواند هم عنان با عقل بود
هوش مصنوعی: قدرت تخیل چقدر می‌تواند در گفت‌وگو مؤثر باشد، اما آیا می‌تواند به پای عقل برسد یا هم‌تراز آن شود؟
نَبُد از املاک ارضیه نساب
تا بود ز ادراک معنی در حجاب
هوش مصنوعی: نباید به زمین و املاک وابسته بود، زیرا درک معانی و مفاهیم در پشت پرده‌ها و حجاب‌ها قرار دارد.
محتجب از آنکه فهمد سر به سر
آن معانی را به ادراک صوَر
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که فردی به دلیل ترس از درک عمیق معانی واقعی، خود را از افکار و برداشت‌های عمیق دور نگه‌می‌دارد. او نگران این است که دیگران قادر به درک کامل حقایق و معانی نهفته در زندگی و اطرافش نباشند.
پس نبود ارضیۀ محض او به بحر
تا کند اذعان امر او به قهر
هوش مصنوعی: بنابراین نمی‌توان به‌طور کامل از نعمت‌های دنیوی او بهره‌مند شد، تا زمانی که او به‌زور و قدرت خود، امرش را آشکار کند.
نز سماویه که فهمد در فتوح
فضل آدم را ز نور عقل و روح
هوش مصنوعی: از آسمان، دانایان به قدرت و برتری انسان در درک و جلوه‌های عقل و روح پی می‌برند.
از محبت تا مگر اذعان کند
سجدة آدم ز دل، وز جان کند
هوش مصنوعی: با عشق و محبت ممکن است آدم از عمق دل و جان، در نهایت به صفت سجده و عبادت خود اعتراف کند.
چون نه این باشد نه آن ، می خوانش جن
سرکش است از نفس و قلب مطمئن
هوش مصنوعی: وقتی نه این حالت و نه آن حالت وجود نداشته باشد، صدای جنون‌آمیزی از دل و نفس مطمئن به گوش می‌رسد.
نه چنان جنی که داند جای خویش
پر به بالاتر زد از سُکنای خویش
هوش مصنوعی: نه به این صورت که موجودی غیرعادی بداند کجاست، بلکه او با بال‌هایش از جایی که زندگی می‌کند فراتر رفته است.
بود عُصفوری و بر شهباز راند
چون نبودش بالی از پرواز ماند
هوش مصنوعی: عصفوری بود که بر روی شهباز سوار شد، اما چون بالی برای پرواز نداشت، نتوانست اوج بگیرد و پرواز کند.
مرغ وهم از سفل بر بالا پرد
فرّ عقلش نیست چون، بیجا پرد
هوش مصنوعی: مرغ خیال از پایینی به بالا می‌پرد، ولی عقلش چنان نیست که به طور بی‌جا پرواز کند.
او گمان میکرد کو زرین پر است
ساعد شه را چو بازان درخور است
هوش مصنوعی: او فکر می‌کرد که بازوی شاه به اندازه‌ای قوی و ارزشمند است که همچون پر طلا می‌باشد و به خوبی می‌تواند در برابر چالش‌ها و هر چیزی که بر سر راهش قرار می‌گیرد، بایستد.
بیخبر زآن کو نه علّیینی است
از قوای ارضیِ سجینی است
هوش مصنوعی: کسی که از حقیقت واقعیات و قدرت‌های زمینی بی‌خبر است، در واقع در حال غفلت از مسائلی است که برای او پنهان مانده‌اند.
در ازل محجوب بود از نور روح
تا چه جای نور وحدت، و آن فتوح
هوش مصنوعی: در آغاز، وجود روح از نور وحدت پنهان بود و نمی‌توانست به‌طور کامل روشنایی آن را ببیند و درک کند. این نور وحدت، نور خاص و بی‌نظیری است که به تدریج و با فتح و گشایشی درک می‌شود.
پس تجاوز کرد ز امر کردگار
کفر او شد زآ ن تعدی آشکار
هوش مصنوعی: پس از آنکه از فرمان خداوند سرپیچی کرد، کفر او به وضوح نمایان شد و این wrongdoing او روشن گردید.
سجدة آدم همانا بُد محک
زآن جدا شد جنس ابلیس از ملک
هوش مصنوعی: سجده آدم نشانه‌ای بود که نشان داد جنسیت ابلیس از جنس فرشتگان جدا است.
تا که نفس ناطقه در دمدمه است
تابعش عقل است و سرکش واهمه است
هوش مصنوعی: زمانی که انسان زنده و در حال تفکر است، عقل او هدایتش می‌کند و همچنین ترس و دغدغه‌های ذهنی نیز او را تحت تأثیر قرار می‌دهند.
تا خلیفه باشد از حق در جهان
هست ناچار آن محک هم در میان
هوش مصنوعی: برای اینکه در جهان، نماینده و جانشینی از حق وجود داشته باشد، لازم است که آن معیار و محک نیز در میان باشد.
تابع امرش شود فرزانه ای
حاسد جاهش ز حق بیگانه ای
هوش مصنوعی: شخصی که دانا و باتجربه است، به خاطر حسادتش به موقعیت و مقام دیگران، از عدالت و انصاف دور می‌شود.
یافتی چون اعتبار عقل و وهم
مابقی را رو تعقل کن بفهم
هوش مصنوعی: اگر عقل و خیالت را معتبر یافتی، بقیه امور را با تفکر و تعقل درک کن.