گنجور

۳- آیات ۲۶ تا ۴۶

وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ مِنْ صَلْصٰالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (۲۶) وَ اَلْجَانَّ خَلَقْنٰاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نٰارِ اَلسَّمُومِ (۲۷) وَ إِذْ قٰالَ رَبُّکَ لِلْمَلاٰئِکَةِ إِنِّی خٰالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصٰالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (۲۸) فَإِذٰا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سٰاجِدِینَ (۲۹) فَسَجَدَ اَلْمَلاٰئِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (۳۰) إِلاّٰ إِبْلِیسَ أَبیٰ أَنْ یَکُونَ مَعَ اَلسّٰاجِدِینَ (۳۱) قٰالَ یٰا إِبْلِیسُ مٰا لَکَ أَلاّٰ تَکُونَ مَعَ اَلسّٰاجِدِینَ (۳۲) قٰالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصٰالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (۳۳) قٰالَ فَاخْرُجْ مِنْهٰا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ (۳۴) وَ إِنَّ عَلَیْکَ اَللَّعْنَةَ إِلیٰ یَوْمِ اَلدِّینِ (۳۵) قٰالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلیٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ (۳۶) قٰالَ فَإِنَّکَ مِنَ اَلْمُنْظَرِینَ (۳۷) إِلیٰ یَوْمِ اَلْوَقْتِ اَلْمَعْلُومِ (۳۸) قٰالَ رَبِّ بِمٰا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی اَلْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ (۳۹) إِلاّٰ عِبٰادَکَ مِنْهُمُ اَلْمُخْلَصِینَ (۴۰) قٰالَ هٰذٰا صِرٰاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ (۴۱) إِنَّ عِبٰادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطٰانٌ إِلاّٰ مَنِ اِتَّبَعَکَ مِنَ اَلْغٰاوِینَ (۴۲) وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ (۴۳) لَهٰا سَبْعَةُ أَبْوٰابٍ لِکُلِّ بٰابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ (۴۴) إِنَّ اَلْمُتَّقِینَ فِی جَنّٰاتٍ وَ عُیُونٍ (۴۵) اُدْخُلُوهٰا بِسَلاٰمٍ آمِنِینَ (۴۶)

و بتحقیق که آفریدیم انسان را از گل خشک شده از لای کهنه و بدبوی (۲۶) و پدر پریان آفریدیمش از پیش از آتش سوزان بی‌دود (۲۷) و هنگامی که گفت پروردگار تو مر ملائکه را بدرستی که من آفریننده‌ام انسانی را از گل خشک از لای بدبوی (۲۸) پس چون راست کردم آن را و دمانیدم در او از روحم پس بیفتید مر او را سجده‌کنندگان (۲۹) پس سجده کردند مر او را فرشتگان همه ایشان تمامی (۳۰) بجز شیطان که ابا کرد که باشد با سجده‌کنندگان (۳۱) گفت ای شیطان چیست مر تو را که نمی‌باشی با سجده‌کنندگان (۳۲) گفت که نیستم که سجده کنم مر انسانی را که آفریدی او را از گل خشک شده از لای ریخته شده (۳۳) گفت پس بیرون رو از آن پس بدرستی که تو رانده شده (۳۴) و بدرستی که بر تست لعنت تا روز جزا (۳۵) گفت ای پروردگار من پس مهلت ده مرا تا روزی که برانگیخته شوند (۳۶) گفت پس بدرستی که تو از مهلت‌دادگانی (۳۷) تا روز وقت دانسته شده (۳۸) گفت پروردگار من با آنان که اغوا کردی مرا هر آینه آراسته می‌کنم از برای ایشان در زمین و هر آینه باز دارم ایشان را همگی (۳۹)مگر بندگان تو از ایشان که مخلصان‌اند (۴۰) گفت این راهیست بر من راست (۴۱) بدرستی که بندگان من نیست مر تو را بر ایشان تسلطی مگر آنکه پیروی کرد تو را از گمراهان (۴۲) و بدرستی که دوزخ هر آینه وعده‌گاه ایشان است همه (۴۳) مر آن راست هفت در مر هر در بر است از ایشان پارۀ قسمت کرده شده (۴۴) بدرستی که پرهیزگاران باشند در بهشتها و چشمه‌ها (۴۵) داخل شوید آنها را بسلامتی ایمنان (۴۶)

آفریدیم آدم از صَلْصَال ما
از گِل خشک اعنی اندر ابتدا
وآن گِلی بُد تیره و بگرفته بوی
همچو لای قعر حوض و قعر جوی
جان که پریان را پدر از پیش بود
آفریدیمش ز ناری بی ز دود
کز لطافت می رود اندر مَسام
وین بود از قدرت ربّ الانام
یاد کن پروردگارت چونکه گفت
مر ملایک را به سابق در نهفت
کآفرینم از گل خشکی بشر
کوست بد بو یا مصوّر در اثر
پس چو سازم راست یعنی مستعد
میدمم در وی ز روح خود به جد
چون نمایم زنده او را از یقین
پس به روی افتید او را ساجدین
پس در آدم چون نمود او نفخ روح
سجده کردندش ملایک بالوضوح
جملگی کردند سجده جز بلیس
که نشد با ساجدین مع آن خسیس
حق تعالی گفت ای ابلیس چون
سجده ناری مَالَکَ ألاَّ تَکُون
گفت ساجد من نگردم حاصلش
آدمی را کآفریدی از گلش
بُد گلی خشک و سیاه و بوی ناک
هم اخس عنصر ، اعنی آب و خاک
چون ز سجده کرد اِباء و امتناع
اوفتاد از اوج عزّ و ارتفاع
گفت حق پس رو برون ای بد سرشت
ز آسمان یا از ملایک یا بهشت
بر تو باشد راندگی تا یوم دین
بعد لعنت هم عذاب واپسین
گفت مهلت ده پس ای پروردگار
تا به روز بعثم اندر روزگار
گفت پس باشی تو مهلت یافته
تا به وقت خاص رو بر تافته
روز موعودی که آن معلوم ماست
ثبت اندر دفتر مکتوم ماست
گفت او رَبِّ بِمَآ أغْوَیتَنِی
می بیارایم ز بهر هر تنی
در زمین کآنجا بود دار الغرور
از معاصی وز مناهی وز شرور
جمله را گمراه سازم از فساد
جز عباد خالصت را در نهاد
گفت حق ز اخلاص باشد راه راست
سوی من و از طاعت اصل مدعاست
یا صراط من به اخلاص قویم
میشود بر بندگانم مستقیم
مر تو را نبود بر ایشان سلطنت
اندر اضلال و فتن از هر جهت
جز کسی کز تو نماید پیروی
باشد او از گمرهان و هم غوی

« معنی خاص در غفران الهی »

مر صفی را نکته ای آمد به هوش
شاید آن باشد ز الهام سروش
گفت حق نتوانی افکندن به گاه
بندگانم را تو اندر آن گناه
که نه بر وی عفو من در دم رسد
گر بود کوهی پراکنده اش کند
آنچه تو عمری زنی ره بر گناه
من ببخشم در دمی بی اشتباه
هر چه اغوا ء را کنی افزوده تر
پیشِ عفو من شود بیهوده تر
این است هم وجهی که گفتم ز ایمنی
گر تو این تحقیق نی باور کنی
سخت مغروری به طاعاتت یقین
هل مرا با مجرمین و مذنبین
تا مگر با عاصیان شرمسار
خود به عفو حق شویم امیدوار
لیک آن کز عفو من شد نا امید
جور و اغوای تو بر ایشان رسید
پس جهنم هست بی شک وعده گاه
پیروانت را که خود بردی ز راه
هست دوزخ را همانا هفت در
هر دری مقسوم بر اهل سقر
باب های آن بود حرص و هوی
بخل و کبر و خشم و حقد و هم ریا
وقت خشم ار حلم کردی ، رسته ای
یک در دوزخ به خود بربسته ای
ور خضوع آری به جای کبر پیش
باب دیگر بسته ای بر روی خویش
همچنین هر خُلق بد را سر بُری
از جهنم بسته ای بر خو د دری
دوزخت نفس است و ابواب این خصال
داعیت ابلیس بر ویل و وبال
کن به وی لعنت مرو بر دعوتش
چون شدی واقف ز فعل و نیّتش
حق فرستاد انبیاء را پی به پی
تا کنند آگاهت از تسویل وی
با تو گفتند آنچه بود از خوب و زشت
از ره و منزل ز دوزخ وز بهشت
عقل باشد در تو ز ایشان نائبی
حاضر است او گر تو ز ایشان غایبی
عقل خواند بر کتاب ایزدت
ره نماید بر همه خوب و بدت
می نگشتی متفق با آن فریق
پس روی همراه دزدان در طریق
پس منال از دوزخ از خود کن گله
زآنکه ماندی از رفیق و قافله
پیشوایت عقل با تمییز کن
وز هوای نفس دون پرهیز کن
در عیون و جنّتند آن متّقین
اُدخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِین
این بود قول ملایک با عباد
سالمید اعنی ز هر فقد و فساد
۲- آیات ۱۶ تا ۲۵: وَ لَقَدْ جَعَلْنٰا فِی اَلسَّمٰاءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنّٰاهٰا لِلنّٰاظِرِینَ (۱۶) وَ حَفِظْنٰاهٰا مِنْ کُلِّ شَیْطٰانٍ رَجِیمٍ (۱۷) إِلاّٰ مَنِ اِسْتَرَقَ اَلسَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهٰابٌ مُبِینٌ (۱۸) وَ اَلْأَرْضَ مَدَدْنٰاهٰا وَ أَلْقَیْنٰا فِیهٰا رَوٰاسِیَ وَ أَنْبَتْنٰا فِیهٰا مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ مَوْزُونٍ (۱۹) وَ جَعَلْنٰا لَکُمْ فِیهٰا مَعٰایِشَ وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرٰازِقِینَ (۲۰) وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلاّٰ عِنْدَنٰا خَزٰائِنُهُ وَ مٰا نُنَزِّلُهُ إِلاّٰ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ (۲۱) وَ أَرْسَلْنَا اَلرِّیٰاحَ لَوٰاقِحَ فَأَنْزَلْنٰا مِنَ اَلسَّمٰاءِ‌ مٰاءً فَأَسْقَیْنٰاکُمُوهُ وَ مٰا أَنْتُمْ لَهُ بِخٰازِنِینَ (۲۲) وَ إِنّٰا لَنَحْنُ نُحْیِی وَ نُمِیتُ وَ نَحْنُ اَلْوٰارِثُونَ (۲۳) وَ لَقَدْ عَلِمْنَا اَلْمُسْتَقْدِمِینَ مِنْکُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا اَلْمُسْتَأْخِرِینَ (۲۴) وَ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَکِیمٌ عَلِیمٌ (۲۵)۴- آیات ۴۷ تا ۵۶: وَ نَزَعْنٰا مٰا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوٰاناً عَلیٰ سُرُرٍ مُتَقٰابِلِینَ (۴۷) لاٰ یَمَسُّهُمْ فِیهٰا نَصَبٌ وَ مٰا هُمْ مِنْهٰا بِمُخْرَجِینَ (۴۸) نَبِّئْ عِبٰادِی أَنِّی أَنَا اَلْغَفُورُ اَلرَّحِیمُ (۴۹) وَ أَنَّ عَذٰابِی هُوَ اَلْعَذٰابُ اَلْأَلِیمُ (۵۰) وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ‌ ضَیْفِ إِبْرٰاهِیمَ (۵۱) إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقٰالُوا سَلاٰماً قٰالَ إِنّٰا مِنْکُمْ وَجِلُونَ (۵۲) قٰالُوا لاٰ تَوْجَلْ إِنّٰا نُبَشِّرُکَ بِغُلاٰمٍ عَلِیمٍ (۵۳) قٰالَ أَ بَشَّرْتُمُونِی عَلیٰ أَنْ مَسَّنِیَ اَلْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ (۵۴) قٰالُوا بَشَّرْنٰاکَ بِالْحَقِّ فَلاٰ تَکُنْ مِنَ اَلْقٰانِطِینَ (۵۵) قٰالَ وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ اَلضّٰالُّونَ (۵۶)

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ مِنْ صَلْصٰالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (۲۶) وَ اَلْجَانَّ خَلَقْنٰاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نٰارِ اَلسَّمُومِ (۲۷) وَ إِذْ قٰالَ رَبُّکَ لِلْمَلاٰئِکَةِ إِنِّی خٰالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصٰالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (۲۸) فَإِذٰا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سٰاجِدِینَ (۲۹) فَسَجَدَ اَلْمَلاٰئِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (۳۰) إِلاّٰ إِبْلِیسَ أَبیٰ أَنْ یَکُونَ مَعَ اَلسّٰاجِدِینَ (۳۱) قٰالَ یٰا إِبْلِیسُ مٰا لَکَ أَلاّٰ تَکُونَ مَعَ اَلسّٰاجِدِینَ (۳۲) قٰالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصٰالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (۳۳) قٰالَ فَاخْرُجْ مِنْهٰا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ (۳۴) وَ إِنَّ عَلَیْکَ اَللَّعْنَةَ إِلیٰ یَوْمِ اَلدِّینِ (۳۵) قٰالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلیٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ (۳۶) قٰالَ فَإِنَّکَ مِنَ اَلْمُنْظَرِینَ (۳۷) إِلیٰ یَوْمِ اَلْوَقْتِ اَلْمَعْلُومِ (۳۸) قٰالَ رَبِّ بِمٰا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی اَلْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ (۳۹) إِلاّٰ عِبٰادَکَ مِنْهُمُ اَلْمُخْلَصِینَ (۴۰) قٰالَ هٰذٰا صِرٰاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ (۴۱) إِنَّ عِبٰادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطٰانٌ إِلاّٰ مَنِ اِتَّبَعَکَ مِنَ اَلْغٰاوِینَ (۴۲) وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ (۴۳) لَهٰا سَبْعَةُ أَبْوٰابٍ لِکُلِّ بٰابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ (۴۴) إِنَّ اَلْمُتَّقِینَ فِی جَنّٰاتٍ وَ عُیُونٍ (۴۵) اُدْخُلُوهٰا بِسَلاٰمٍ آمِنِینَ (۴۶)
هوش مصنوعی: ما انسان را از گل خشک و بدبو آفریدیم و جن را پیش از آن از آتش سوزان خلق کردیم. هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشری را از گل خشک و بدبو می‌آفرینم»، وقتی او را به خوبی ساختم و از روح خود در او دمیدم، بر او سجده کنید. فرشتگان همه با هم سجده کردند، جز ابلیس که نخواست با سجده‌کنندگان باشد. خدا به ابلیس گفت: «چرا نمی‌خواهی با سجده‌کنندگان باشی؟» ابلیس پاسخ داد: «من هرگز برای بشری که از گل خشک و بدبو خلق شده سجده نخواهم کرد.» خدا به او گفت: «از اینجا بیرون برو، تو رانده‌شده‌ای و لعنت الهی بر تو تا روز قیامت است.» ابلیس گفت: «پروردگارا، مرا تا روزی که برانگیخته می‌شوند مهلت بده.» خدا به او پاسخ داد: «تو تا روز معین مهلت داری.» ابلیس گفت: «به خاطر اینکه مرا گمراه کردی، من برای آنها در زمین زینت می‌زنم و همه‌شان را گمراه می‌کنم، مگر بندگان مخلص تو.» خدا فرمود: «این صراطی است راست بر من. بندگان من بر تو سلطه‌ای نخواهند داشت، مگر کسانی که از گمراهان پیرو تو می‌شوند. و جهنم، محل وعده آنها است، جهنم که هفت در دارد و برای هر در بخشی معین است. اما پرهیزکاران در بهشت‌ها و چشمه‌ها خواهند بود. به آنها با آرامش و ایمنی وارد شوید.
و بتحقیق که آفریدیم انسان را از گل خشک شده از لای کهنه و بدبوی (۲۶) و پدر پریان آفریدیمش از پیش از آتش سوزان بی‌دود (۲۷) و هنگامی که گفت پروردگار تو مر ملائکه را بدرستی که من آفریننده‌ام انسانی را از گل خشک از لای بدبوی (۲۸) پس چون راست کردم آن را و دمانیدم در او از روحم پس بیفتید مر او را سجده‌کنندگان (۲۹) پس سجده کردند مر او را فرشتگان همه ایشان تمامی (۳۰) بجز شیطان که ابا کرد که باشد با سجده‌کنندگان (۳۱) گفت ای شیطان چیست مر تو را که نمی‌باشی با سجده‌کنندگان (۳۲) گفت که نیستم که سجده کنم مر انسانی را که آفریدی او را از گل خشک شده از لای ریخته شده (۳۳) گفت پس بیرون رو از آن پس بدرستی که تو رانده شده (۳۴) و بدرستی که بر تست لعنت تا روز جزا (۳۵) گفت ای پروردگار من پس مهلت ده مرا تا روزی که برانگیخته شوند (۳۶) گفت پس بدرستی که تو از مهلت‌دادگانی (۳۷) تا روز وقت دانسته شده (۳۸) گفت پروردگار من با آنان که اغوا کردی مرا هر آینه آراسته می‌کنم از برای ایشان در زمین و هر آینه باز دارم ایشان را همگی (۳۹)مگر بندگان تو از ایشان که مخلصان‌اند (۴۰) گفت این راهیست بر من راست (۴۱) بدرستی که بندگان من نیست مر تو را بر ایشان تسلطی مگر آنکه پیروی کرد تو را از گمراهان (۴۲) و بدرستی که دوزخ هر آینه وعده‌گاه ایشان است همه (۴۳) مر آن راست هفت در مر هر در بر است از ایشان پارۀ قسمت کرده شده (۴۴) بدرستی که پرهیزگاران باشند در بهشتها و چشمه‌ها (۴۵) داخل شوید آنها را بسلامتی ایمنان (۴۶)
هوش مصنوعی: خداوند انسان را از گل خشک و بدبوی آفرید و پدر پریان را از آتش بی‌دود خلق کرد. وقتی خدا به ملائکه گفت که انسانی را از گل خشک می‌آفریند، پس از اینکه آن را درست کرد و روح در آن دمید، ملائکه به او سجده کردند، اما شیطان از سجده کردن سرباز زد. خدا از شیطان پرسید چرا سجده نمی‌کنی، و او پاسخ داد که سجده برای انسانی که از گل خشک شده است، جایز نیست. سپس خدا شیطان را مورد لعنت قرار داد و او خواست که تا روز قیامت مهلت داده شود. خدا به او اجازه مهلت داد و شیطان تصمیم گرفت بندگان خدا را در زمین اغوا کند، اما گفت که بندگان مخلص تحت سلطه او نخواهند بود. در نهایت، وعده‌ای برای دوزخ و بهشت برای بندگان درستکار داده شد که آنها به بهشت و نعمت‌ها وارد خواهند شد.
آفریدیم آدم از صَلْصَال ما
از گِل خشک اعنی اندر ابتدا
هوش مصنوعی: ما انسان را از گل خشک آفریدیم، این اشاره به آغاز خلقت اوست.
وآن گِلی بُد تیره و بگرفته بوی
همچو لای قعر حوض و قعر جوی
هوش مصنوعی: این گل، تیره و بدبو بود، بویی شبیه به لجن در عمق حوض و جوی آب داشت.
جان که پریان را پدر از پیش بود
آفریدیمش ز ناری بی ز دود
هوش مصنوعی: جان که پدر پریان است را از آتش بی‌دود آفریدیم.
کز لطافت می رود اندر مَسام
وین بود از قدرت ربّ الانام
هوش مصنوعی: به خاطر نرمی و لطافتی که دارد، به داخل مجراها و منافذ می‌رود و این ناشی از قدرت پروردگار جهانیان است.
یاد کن پروردگارت چونکه گفت
مر ملایک را به سابق در نهفت
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش پروردگارت را، وقتی که به فرشتگان گفت که آدم را به خاطر فضیلت‌هایش در وجودش نهفته است.
کآفرینم از گل خشکی بشر
کوست بد بو یا مصوّر در اثر
هوش مصنوعی: آفریننده من از تکه‌ای گل خشک انسانی را ساخته که بوی ناپسندی دارد یا در تصویر او را به شکلی دیگر نمایان کرده است.
پس چو سازم راست یعنی مستعد
میدمم در وی ز روح خود به جد
هوش مصنوعی: وقتی که من درست و آماده می‌شوم، از روح خودم در او به طور جدی بهره می‌برم.
چون نمایم زنده او را از یقین
پس به روی افتید او را ساجدین
هوش مصنوعی: زمانی که او را از یقین زنده و واقعی می‌بینم، سپس به سجده بر او فرود می‌آید بندگان.
پس در آدم چون نمود او نفخ روح
سجده کردندش ملایک بالوضوح
هوش مصنوعی: وقتی که در وجود آدمی روح خدا دمیده شد، فرشتگان به وضوح و با احترام به او سجده کردند.
جملگی کردند سجده جز بلیس
که نشد با ساجدین مع آن خسیس
هوش مصنوعی: همه به سجده افتادند جز ابلیس که با دیگران سجده نکرد به خاطر کینه‌ای که داشت.
حق تعالی گفت ای ابلیس چون
سجده ناری مَالَکَ ألاَّ تَکُون
هوش مصنوعی: خداوند به ابلیس فرمود: ای ابلیس، چرا سجده نکردی و از فرمان من سرپیچی کردی؟ مگر تو چه چیزی را داری که خود را برتر از دیگران می‌دانی؟
گفت ساجد من نگردم حاصلش
آدمی را کآفریدی از گلش
هوش مصنوعی: ساجد می‌گوید: من به‌خاطر کسی که از گل آفریده شده، خود را نمی‌پرستم.
بُد گلی خشک و سیاه و بوی ناک
هم اخس عنصر ، اعنی آب و خاک
هوش مصنوعی: گل خشک و سیاه بوی بدی دارد، همان‌گونه که آب و خاک هم عناصر ابتدایی هستند.
چون ز سجده کرد اِباء و امتناع
اوفتاد از اوج عزّ و ارتفاع
هوش مصنوعی: وقتی که از روی سجده سرباز زد و خود را از مقام بلند و عزت سقوط کرد.
گفت حق پس رو برون ای بد سرشت
ز آسمان یا از ملایک یا بهشت
هوش مصنوعی: حق به تو می‌گوید که ای شخص ناپاک، پیغام محبت را از آسمان، فرشتگان یا بهشت بپذیر و از خودت دور شو.
بر تو باشد راندگی تا یوم دین
بعد لعنت هم عذاب واپسین
هوش مصنوعی: بر تو خواهد بود عذاب و سزا تا روز قیامت، پس از آن نیز لعنت و عذابی دیگر در انتظار تو خواهد بود.
گفت مهلت ده پس ای پروردگار
تا به روز بعثم اندر روزگار
هوش مصنوعی: ای خدا، گفت مهلت بده تا روزی که در قیامت برانگیخته شوم و در این دنیا زندگی کنم.
گفت پس باشی تو مهلت یافته
تا به وقت خاص رو بر تافته
هوش مصنوعی: گفت پس تو زمانی را به دست آورده‌ای که به موقع خاصی که مشخص شده، به سوی آن بروی.
روز موعودی که آن معلوم ماست
ثبت اندر دفتر مکتوم ماست
هوش مصنوعی: روزی که وعده داده شده و ما از آن باخبر هستیم، در دفتر تقدیر ما ثبت شده است و غیرقابل تغییر است.
گفت او رَبِّ بِمَآ أغْوَیتَنِی
می بیارایم ز بهر هر تنی
هوش مصنوعی: او گفت: «پروردگارا، به خاطر اینکه مرا به گمراهی انداختی، من نیز به تزیین بدی‌ها برای هر شخصی می‌پردازم.»
در زمین کآنجا بود دار الغرور
از معاصی وز مناهی وز شرور
هوش مصنوعی: در زمینی که سرشار از فریب و وسوسه‌هاست، جایی که گناهان و نافرمانی‌ها و بدی‌ها وجود دارند.
جمله را گمراه سازم از فساد
جز عباد خالصت را در نهاد
هوش مصنوعی: من همۀ افراد را به اشتباه می‌اندازم، مگر آن‌هایی که در سرشت خود عبادت خالص تو را دارند.
گفت حق ز اخلاص باشد راه راست
سوی من و از طاعت اصل مدعاست
هوش مصنوعی: حقیقت این است که تنها از روی خلوص نیت می‌توان به راه راست رسید و اصل دعوی در پیروی و بندگی خداوند است.
یا صراط من به اخلاص قویم
میشود بر بندگانم مستقیم
هوش مصنوعی: مسیر من به سمت صداقت و خلوص قوی‌تر می‌شود و در نتیجه، بندگانم را به راه راست هدایت می‌کند.
مر تو را نبود بر ایشان سلطنت
اندر اضلال و فتن از هر جهت
هوش مصنوعی: تو بر این افراد تسلطی نداری؛ در گمراهی و فتن، از هر سو مشکلاتی وجود دارد.
جز کسی کز تو نماید پیروی
باشد او از گمرهان و هم غوی
هوش مصنوعی: جز کسی که از تو پیروی کند، دیگران گمراه و بی‌هویت هستند.
« معنی خاص در غفران الهی »
هوش مصنوعی: «غفران الهی» به معنای بخشش و رحمت خداوند است. این مفهوم نشان‌دهنده توانایی خداوند در گذشت از گناهان و نادیده گرفتن خطاهای بندگانش می‌باشد. وقتی از غفران الهی صحبت می‌شود، به این نکته اشاره می‌شود که خداوند با رحمت و بخشش خود، به انسان‌ها فرصتی دوباره برای بهبود و اصلاح می‌دهد و این امکان را فراهم می‌آورد که با توبه و ندامت، دوباره به سوی او بازگردند. غفران الهی نشان‌دهنده عشق و مهربانی بی‌نهایت خداوند نسبت به بندگانش است و به نوعی پیامی امیدبخش به شمار می‌آید که هرکس می‌تواند به رحمت خداوند دست یابد.
مر صفی را نکته ای آمد به هوش
شاید آن باشد ز الهام سروش
هوش مصنوعی: یک نکته مهم به ذهن صوفی خطور کرد که ممکن است ناشی از الهام الهی باشد.
گفت حق نتوانی افکندن به گاه
بندگانم را تو اندر آن گناه
هوش مصنوعی: گفتن این است که تو نمی‌توانی حق را به بندگانم برگردانی، زیرا خودت در گناهی.
که نه بر وی عفو من در دم رسد
گر بود کوهی پراکنده اش کند
هوش مصنوعی: اگر به او ببخشم، برایم ممکن نیست؛ حتی اگر کوهی در برابر او باشد که او را متلاشی کند.
آنچه تو عمری زنی ره بر گناه
من ببخشم در دمی بی اشتباه
هوش مصنوعی: هر آنچه که تو در طول عمرت برای گناه من انجام دادی، من در یک لحظه بی‌خطا می‌بخشم.
هر چه اغوا ء را کنی افزوده تر
پیشِ عفو من شود بیهوده تر
هوش مصنوعی: هرچقدر که سعی کنی من را فریب دهی، این تلاش بیشتر باعث می‌شود که مورد بخشش من قرار نگرفته و بی‌فایده تر شود.
این است هم وجهی که گفتم ز ایمنی
گر تو این تحقیق نی باور کنی
هوش مصنوعی: اگر تو به این تحقیق ایمان نیاوری، همین دلیل است که گفته‌ام ایمنی وجود دارد.
سخت مغروری به طاعاتت یقین
هل مرا با مجرمین و مذنبین
هوش مصنوعی: تو به طاعت و عبادتت خیلی مغروری، اما من را هم با گناهکاران و خطاکاران همراه کن.
تا مگر با عاصیان شرمسار
خود به عفو حق شویم امیدوار
هوش مصنوعی: ما امیدواریم که با عاصیان شرمنده شویم و بتوانیم در برابر عفو خداوند امیدوار باشیم.
لیک آن کز عفو من شد نا امید
جور و اغوای تو بر ایشان رسید
هوش مصنوعی: اما کسی که از بخشش من ناامید شد، به ظلم و فریب تو دچار شد.
پس جهنم هست بی شک وعده گاه
پیروانت را که خود بردی ز راه
هوش مصنوعی: به طور یقین جهنم محل انتظار پیروان توست، چون خودت آن‌ها را از مسیر راست منحرف کردی.
هست دوزخ را همانا هفت در
هر دری مقسوم بر اهل سقر
هوش مصنوعی: دوزخ دارای هفت در است و هر یک از این درها مخصوص گروهی از اهل عذاب است.
باب های آن بود حرص و هوی
بخل و کبر و خشم و حقد و هم ریا
هوش مصنوعی: بنیاد این مسائل عبارت است از طمع و خواسته‌های نفسانی، همچنین حسادت و تکبر، خشم و کینه، و دروغ و تزویر.
وقت خشم ار حلم کردی ، رسته ای
یک در دوزخ به خود بربسته ای
هوش مصنوعی: زمانی که در هنگام خشم صبر و تحمّل نشان دهی، باعث می‌شوی که از آتش جهنم دور بمانی و خودت را از آن نجات دهی.
ور خضوع آری به جای کبر پیش
باب دیگر بسته ای بر روی خویش
هوش مصنوعی: اگر در مقابل دیگران تواضع کنی به جای اینکه تکبر و arrogance به خرج دهی، در واقع در را به روی خودت بسته‌ای و فرصت‌های دیگر را از دست می‌دهی.
همچنین هر خُلق بد را سر بُری
از جهنم بسته ای بر خو د دری
هوش مصنوعی: هر خُلق و رفتاری که ناپسند و بد باشد، تو با دست خود، راه ورود به جهنم را برای خود محکم کرده‌ای.
دوزخت نفس است و ابواب این خصال
داعیت ابلیس بر ویل و وبال
هوش مصنوعی: نفس انسان مانند دوزخ است و ویژگی‌های خاص آن باعث می‌شود که شیطان افراد را به سوی عذاب و زحمت بکشاند.
کن به وی لعنت مرو بر دعوتش
چون شدی واقف ز فعل و نیّتش
هوش مصنوعی: اگر از نیت و عمل او آگاه شدی، بر دعوتش لعنت نکن و از او دوری بجوی.
حق فرستاد انبیاء را پی به پی
تا کنند آگاهت از تسویل وی
هوش مصنوعی: خداوند به‌طور پی در پی پیامبران را فرستاده است تا تو را از فریب شیطان آگاه کنند.
با تو گفتند آنچه بود از خوب و زشت
از ره و منزل ز دوزخ وز بهشت
هوش مصنوعی: با تو درباره همه چیز، خوب‌ها و بدها، مسیر زندگی و مقاصد آن، از جهنم و بهشت صحبت کردند.
عقل باشد در تو ز ایشان نائبی
حاضر است او گر تو ز ایشان غایبی
هوش مصنوعی: اگر در وجود تو عقل و فهمی وجود داشته باشد، آن وقت خود دلیلی است بر این که نماینده‌ای از آن عقل همیشه در دسترس است. حتی اگر تو از آن حکمت‌ها دور باشی، باز هم آن عقل در درون تو حاضر و ناظر است.
عقل خواند بر کتاب ایزدت
ره نماید بر همه خوب و بدت
هوش مصنوعی: عقل تو مانند کتابی است که خداوند به تو نشان می‌دهد و به تو راه را در خوب و بد زندگی‌ات نشان می‌دهد.
می نگشتی متفق با آن فریق
پس روی همراه دزدان در طریق
هوش مصنوعی: تو زمانی که با آن گروه همراه نبودی، چرا اکنون در مسیر دزدان قدم می‌گذاری؟
پس منال از دوزخ از خود کن گله
زآنکه ماندی از رفیق و قافله
هوش مصنوعی: پس از دوزخ گله‌ای نکن، زیرا دلیل آن این است که تو از همراهان و همسفرانت به دور مانده‌ای.
پیشوایت عقل با تمییز کن
وز هوای نفس دون پرهیز کن
هوش مصنوعی: عقلی که به تو راهنمایی می‌کند، را با دقت بشناس و از خواسته‌های ناپسند خود دوری کن.
در عیون و جنّتند آن متّقین
اُدخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِین
هوش مصنوعی: متقین در بهشت و باغ‌های زیبا قرار دارند. به آنها گفته می‌شود که با سلامتی و آرامش وارد شوید.
این بود قول ملایک با عباد
سالمید اعنی ز هر فقد و فساد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ملائکه به بندگان صالح این وعده را داده‌اند که از هر نوع نقص و فساد دور خواهند بود و در واقع آنها را از مشکلات و آسیب‌ها محفوظ نمی‌دارند.