۲- آیه ۷
وَ یَقُولُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لاٰ أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمٰا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هٰادٍ (۷)
و میگویند آنان که کافر شدند چرا فرو فرستاده نشد بر او آیتی از پروردگارش جز این نیست که تو بیمکننده و از برای هر قومی راهنمائیست (۷)
بر پیمبر کافران گویند نیست
از چه نازل آیت از رب گر نبی است
آیتی یعنی که ما خواهیم از او
نی که خود آورده است آن نام جو
بیم ده تو خلق را ز آزادی ای
هم به هر قومی است از حق هادی ای
بر تو یعنی نیست چیزی جز بلاغ
از مراد مردمت باید فراغ
هر زمان کآمد نبی ای پاک دلق
بُد مناسب معجزش با وضع خلق
آنچه شایع بود در ایّام او
از کمال و علم اندر جستجو
فوق آن را داد بر وی کردگار
تا بود حجت به خلق روزگار
مرده زنده کرد عیسی بر نشان
بُد چو شایع علم طب در آن زمان
سِحر هم در عهد موسی بود بیش
زآن عصا آورد در تبلیغ خویش
همچنین هر عصر هر پیغمبری
فوق خلقش بود فرهنگ و فری
این زمان علم فصاحت شایع است
وین کلام اندر فصاحت جامع است
یافت هم بر وی فصاحت اختتام
یابد این باشد کس ار تازی کلام
تا قیامت هیچ بر لفظ عرب
این چنین ناید کلامی بوالعجب
معجز این است ار شما دارید هوش
هست اتیان کافی از جنگ و خروش
سوره ای گر مثلش آرید از شیاع
نیست حاجت هیچ بر جنگ و نزاع
چون رسید اینجا کلام دلپذیر
با تو گویم نکته ای نغز ای فقیر
گر نگویم در سخن باشد قصور
هم بود ز انصاف و دانایی به دور
تا نپنداری که باشد قصد من
نفی قومی، لیک پیش آمد سخن
گر کس آرد بعد قرآن دعوتی
هم نباشد جز بیانش حجتی
نیست مکفی دعوت او را بیان
کآن بُد از پیغمبر آخر زمان
احمد (ص) آورد این نشان در دعوتش
جز بیان الاّ که باشد حجتش
گر به تازی آیت آرد پس یقین
پیش قرآن چیست کش خوانی متین
قطره با بحر ار نماید همسری
خنده آید بحر را زآن داوری
شبهه را سازم قوی گر چند هم
مثل قرآن باشد آن از بیش و کم
شد چو قرآن معجز از سابق به خلق
حکم سابق، سابق است ای پاک دلق
بعد از آن نبود دگر معجز بیان
جز که باشد چیز دیگر در نشان
پارسی یا تازی آنچه گفتنی است
بعد قرآن بالیقین اعجاز نیست
گر شناسی پارسی را ای رفیق
اندکی شو اندر این دفتر دقیق
تا چو تفسیر صفی دانی مگر
تا قیامت در جهان ناید مگر
گوید ار کس ممکن است اینسان سخن
بشنو از وی لیک تو باور مکن
نی که باشد معجزی و حجتی
لیک چون دارد به قرآن نسبتی
مثلش آوردن بسی باشد شگفت
گر توانی کی کَسَت ره برگرفت
سوره ای را نظم کن در امتحان
همچو آب و آینه صاف و روان
نفس را نستایم الاّ آنکه هست
شکر منعم حتم بهر حق پرست
نکنم ار اظهار داد حضرتش
ناسپاسی کرده ام بر نعمتش
اندر این اکرام خاص از ماخَلَق
برگزیده مر صفی را عون حق
ای خدا دانی تو خود سرّ نهفت
که صفی از خودستایی این نگفت
بلکه شکر نعمت ذوالطّول کرد
وآن ز قلب و هش نه محض قول کرد
می نخواهم تا کسی را من به کیش
زین سخن مایل نمایم سوی خویش
یا که خواهم مزدی از خلق گدا
یا که جویم پشت و عونی جز خدا
سال و عمرم هست بر نزدیک شصت
از هوسها تا چه دیگر باقی است
ور که هم باقی است چیزی از امید
کافی از خلق است خلاّق مجید
شصت سالم داده نان بی منّتی
هم برآورد ار که بودم حاجتی
هرگز از دنیا نبودم درهمی
هم نخوردم بهر تحصیلش غمی
آنچه قسمت در نخستم داده بود
بی تکلف بهر من آماده بود
از که خواهم در جهان چیزی دگر
با وجود آنچه دادم دادگر
صحت و آسایش و امنیّتم
داد و بر افزون صفای نیّتم
نیستم همسر به کس در هیچ کار
تا کنم با کس به کاری کارزار
آنچه بر من داده سلطان ملیک
باالله ار باشد کسی با من شریک
با که باشم پس به امری در نزاع
منّت ایزد را به داد بی صُداع
گفت من رزقت دهم بی رنج خلق
هم مخواه از من تو ملک و گنج خلق
آنچه محتاجی تو بر وی بی طلب
بدهمت خود با سبب یا بی سبب
وآنچه بر وی نیست هیچت احتیاج
در جهان وز وی نباشی لاعلاج
واگذار آن را بر این خلق مجاز
خود ز دنیا و آخرت کن بی نیاز
تا به ملک معرفت میرت کنم
صاحب این نطق و تقریرت کنم
نظم تفسیر ار نمایی جایز است
تا شود ظاهر که قرآن معجز است
این تو را بِه ، یا که ملک هر دو کون
چشم و لعل یار بِه یا نقش و لون
گو کتاب امروز برهان است و بس
نیست برهان بر مراد و میل کس
هر زمانی با شد اندر دعوتی
رهنما، پیغمبری بر امتی
جمله در تفسیر کُلِّ قَومٍ هَاد
با هم آن دو فرقه دارند اتحاد
کاندر این آیت مخاطب مرتضی است
بر همه خلق جهان او رهنماست
فخر رازی گفته در تفسیر خویش
بعض دیگر هم ز اهل دین و کیش
که شد این آیت چو نازل بر رسول
دست بر سینه نهاد اندر قبول
که نبیّ منذرم من بر عباد
هم تو باشی ای علی ، مولی و هاد
شاد آن کو هادیش در ره علی است
هر زمانی در ولایت با ولی است
در سلوک فقر و سیر مرحله
متصل سازد به حیدر سلسله
در سلوک، آن جان و سر بسپردن است
در حقیقت پیش جانان مردن است
در طریقت ره بری بر کوی یار
در حقیقت دین و دل سازی نثار
اهل ظاهر را علی (ع) باشد امام
راه و منزل اهل باطن را تمام
حق پرستانش به حق دانند و بس
حق بود بر قول درویشان نفس
نگذرم زین، بگذرد چند از زمان
دامنش نگذارد از کف عشق جان
۱- آیات ۱ تا ۶: بسم االله الرحمن الرحیم۳- آیات ۸ تا ۱۱: اَللّٰهُ یَعْلَمُ مٰا تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثیٰ وَ مٰا تَغِیضُ اَلْأَرْحٰامُ وَ مٰا تَزْدٰادُ وَ کُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدٰارٍ (۸) عٰالِمُ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّهٰادَةِ اَلْکَبِیرُ اَلْمُتَعٰالِ (۹) سَوٰاءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ اَلْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سٰارِبٌ بِالنَّهٰارِ (۱۰) لَهُ مُعَقِّبٰاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ یُغَیِّرُ مٰا بِقَوْمٍ حَتّٰی یُغَیِّرُوا مٰا بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذٰا أَرٰادَ اَللّٰهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلاٰ مَرَدَّ لَهُ وَ مٰا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وٰالٍ (۱۱)
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وَ یَقُولُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لاٰ أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمٰا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هٰادٍ (۷)
هوش مصنوعی: کافران میگویند: چرا معجزهای از سوی پرورشدهندهاش بر او نازل نمیشود؟ درحالیکه تو تنها هشداردهندهای هستی و برای هر قومی راهنمایی وجود دارد.
و میگویند آنان که کافر شدند چرا فرو فرستاده نشد بر او آیتی از پروردگارش جز این نیست که تو بیمکننده و از برای هر قومی راهنمائیست (۷)
هوش مصنوعی: میگویند کسانی که ایمان نیاوردهاند، چرا برای او معجزهای از جانب پروردگارش نازل نشده است؟ جز اینکه تو فقط وظیفه داری که مردم را بترسانی و برای هر گروهی راهنمایی باشی.
بر پیمبر کافران گویند نیست
از چه نازل آیت از رب گر نبی است
هوش مصنوعی: کافران میگویند که اگر او پیامبر است، پس چرا این آیات از سوی پروردگار نازل شدهاند؟
آیتی یعنی که ما خواهیم از او
نی که خود آورده است آن نام جو
هوش مصنوعی: این معنا نشان میدهد که نشانهای که ما دنبال آن هستیم، به خودی خود از طرف او نیامده است؛ بلکه او به ما این نام را داده است.
بیم ده تو خلق را ز آزادی ای
هم به هر قومی است از حق هادی ای
هوش مصنوعی: ای آزادی، تو باعث ترس مردم هستی و برای هر قومی، راهنمایی از سوی حق و حقیقت به شمار میروی.
بر تو یعنی نیست چیزی جز بلاغ
از مراد مردمت باید فراغ
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تنها چیزی که به تو مربوط میشود، بیان درست و شفاف از خواست و نیاز مردم است و باید از هر گونه حواسپرتی و بیتوجهی دوری کنی.
هر زمان کآمد نبی ای پاک دلق
بُد مناسب معجزش با وضع خلق
هوش مصنوعی: هر زمان که پیامبری به دنیا میآید، آراسته به فضایل و ویژگیهای خاصی است که با حال و وضعیت مردم زمانهاش همخوانی دارد.
آنچه شایع بود در ایّام او
از کمال و علم اندر جستجو
هوش مصنوعی: در زمان او، بسیاری از مردم به دنبال کمال و دانش بودند و این موضوع خیلی رایج شده بود.
فوق آن را داد بر وی کردگار
تا بود حجت به خلق روزگار
هوش مصنوعی: خداوند بر او فضیلت هایی عطا کرد تا برای مردم در طول زمان دلیل و نشانه ای باشد.
مرده زنده کرد عیسی بر نشان
بُد چو شایع علم طب در آن زمان
هوش مصنوعی: عیسی مردهای را زنده کرد، همانطور که در آن زمان علم طب به شدت شناخته شده و شایع بود.
سِحر هم در عهد موسی بود بیش
زآن عصا آورد در تبلیغ خویش
هوش مصنوعی: جادوی رامه در زمان موسی هم وجود داشت و او با عصای خود قدرتهای شگفتانگیزی را برای انتقال پیام خدا به مردم به نمایش گذاشت.
همچنین هر عصر هر پیغمبری
فوق خلقش بود فرهنگ و فری
هوش مصنوعی: در هر زمان، هر پیامبری از مردم بالاتر و برتر بود و فرهنگ و آگاهی ویژهای داشت.
این زمان علم فصاحت شایع است
وین کلام اندر فصاحت جامع است
هوش مصنوعی: در حال حاضر، علم بلاغت و سخنوری بین مردم رواج یافته است و این کلام در نهایت بلاغت و سخنوری کامل است.
یافت هم بر وی فصاحت اختتام
یابد این باشد کس ار تازی کلام
هوش مصنوعی: اگر کسی به فصاحت و بلاغت سخن بگوید، نشان میدهد که کلام او به خوبی پایان میپذیرد و او در بیان خود موفق است.
تا قیامت هیچ بر لفظ عرب
این چنین ناید کلامی بوالعجب
هوش مصنوعی: هیچ کلامی مانند این جمله شگفتانگیز از زبان عرب تا قیامت پدید نخواهد آمد.
معجز این است ار شما دارید هوش
هست اتیان کافی از جنگ و خروش
هوش مصنوعی: اگر شما هوش و آگاهی داشته باشید، این خود یک معجزه است و نیازی به جنگ و درگیری نیست.
سوره ای گر مثلش آرید از شیاع
نیست حاجت هیچ بر جنگ و نزاع
هوش مصنوعی: اگر سورهای مانند این قرآن بیاورید، نیازی به جنگ و نزاع نیست.
چون رسید اینجا کلام دلپذیر
با تو گویم نکته ای نغز ای فقیر
هوش مصنوعی: وقتی به اینجا رسیدم، میخواهم نکتهای شیرین و جالب را با تو به اشتراک بگذارم، ای فرد بینوا.
گر نگویم در سخن باشد قصور
هم بود ز انصاف و دانایی به دور
هوش مصنوعی: اگر در کلامم چیزی نگویم، نقصی وجود دارد که نشاندهنده بیانصافی و ناآگاهی است.
تا نپنداری که باشد قصد من
نفی قومی، لیک پیش آمد سخن
هوش مصنوعی: قصد من نفی یا انکار هیچ قومی نیست، بلکه صرفاً در جریان صحبت به این موضوع پرداختهام.
گر کس آرد بعد قرآن دعوتی
هم نباشد جز بیانش حجتی
هوش مصنوعی: اگر کسی بعد از قرآن دعوتی کند، هیچ چیزی جز بیان او نمیتواند حجت باشد.
نیست مکفی دعوت او را بیان
کآن بُد از پیغمبر آخر زمان
هوش مصنوعی: دعوت خداوند نمیتواند به کلامی محدود شود، زیرا رسالت او از سوی پیامبر آخرالزمان آغاز شده است.
احمد (ص) آورد این نشان در دعوتش
جز بیان الاّ که باشد حجتش
هوش مصنوعی: احمد (ص) در دعوتش این نشانه را به جز بیان نیاورده است، جز اینکه این معنا دلیل و حجتی برای او باشد.
گر به تازی آیت آرد پس یقین
پیش قرآن چیست کش خوانی متین
هوش مصنوعی: اگر آیتی به زبان عربی بیاورد، پس مطمئناً پیش از قرآن چه چیزی میتواند از خواندنش درست و محکمتر باشد؟
قطره با بحر ار نماید همسری
خنده آید بحر را زآن داوری
هوش مصنوعی: وقتی که یک قطره با دریا همتراز شود، دریا از این مقایسه خندهاش میگیرد.
شبهه را سازم قوی گر چند هم
مثل قرآن باشد آن از بیش و کم
هوش مصنوعی: من اگرچه شبههای را قوی و محکم میسازم، حتی اگر آن شبهه مانند قرآن از کمال و بینقصی برخوردار باشد، باز هم در آن حس کمبود و نابهجایی وجود دارد.
شد چو قرآن معجز از سابق به خلق
حکم سابق، سابق است ای پاک دلق
هوش مصنوعی: چون قرآن که معجزهای از گذشته است، در میان مخلوقات، حکم آنجا وجود دارد و این حکم همیشگی است. ای دلقی پاک!
بعد از آن نبود دگر معجز بیان
جز که باشد چیز دیگر در نشان
هوش مصنوعی: پس از آن، دیگر نشانهای از معجزهی بیان وجود ندارد، جز آنکه چیز دیگری در نشانهها دیده شود.
پارسی یا تازی آنچه گفتنی است
بعد قرآن بالیقین اعجاز نیست
هوش مصنوعی: هر چه به زبان فارسی یا عربی گفته شود، بعد از قرآن هیچ چیز نمیتواند شگفتانگیز و معجزهآسا باشد.
گر شناسی پارسی را ای رفیق
اندکی شو اندر این دفتر دقیق
هوش مصنوعی: اگر میخواهی زبان فارسی را بهتر بشناسی، ای دوست، کمی بیشتر در این دفتر با دقت توجه کن.
تا چو تفسیر صفی دانی مگر
تا قیامت در جهان ناید مگر
هوش مصنوعی: برای اینکه به درستی مفهوم این شعر را درک کنی، باید بدانی که تفسیر و درک صحیح مسائل مهم است. تا زمانی که توانایی فهم و تفسیر موضوعات را نداشته باشی، واقعیتها و حقایق عالم به روشنی نمایان نخواهند شد.
گوید ار کس ممکن است اینسان سخن
بشنو از وی لیک تو باور مکن
هوش مصنوعی: میگوید اگر کسی بتواند اینگونه سخن بگوید، از او بشنو، اما تو به او اعتماد نکن.
نی که باشد معجزی و حجتی
لیک چون دارد به قرآن نسبتی
هوش مصنوعی: نی میتواند نشانهای از اعجاز و دلیل باشد، اما وقتی که با قرآن در ارتباط است، اهمیت و معنا بیشتری پیدا میکند.
مثلش آوردن بسی باشد شگفت
گر توانی کی کَسَت ره برگرفت
هوش مصنوعی: اگر بتوانی مانند او کاری شگفتانگیز انجام دهی، خیلی جالب خواهد بود، اما آیا کسی میتواند راهی را که او پیموده است، برگزینید؟
سوره ای را نظم کن در امتحان
همچو آب و آینه صاف و روان
هوش مصنوعی: در امتحان، سورهای را با دقت و وضوح بنویس، همانند آب زلال و آینهای صاف که هیچ کدری نداشته باشد.
نفس را نستایم الاّ آنکه هست
شکر منعم حتم بهر حق پرست
هوش مصنوعی: من فقط نفس خود را ستایش میکنم که وجودش به منج در حالتی از شکرگزاری است و این واقعیت به خاطر خدمت به حقیقت است.
نکنم ار اظهار داد حضرتش
ناسپاسی کرده ام بر نعمتش
هوش مصنوعی: اگر من نعمتهای خداوند را نادیده بگیرم و به او ناسپاسی کنم، در واقع در برابر او بیاحترامی کردهام.
اندر این اکرام خاص از ماخَلَق
برگزیده مر صفی را عون حق
هوش مصنوعی: در این احترام ویژهای که به مخلوقات شده، از میان آنها، صفی را برای کمک به حق برگزیدهاند.
ای خدا دانی تو خود سرّ نهفت
که صفی از خودستایی این نگفت
هوش مصنوعی: ای خدا، تو خود میدانی راز نهفتهای را که هیچکس جز تو از آن خبر ندارد و کسی به ستایش خود نمیپردازد.
بلکه شکر نعمت ذوالطّول کرد
وآن ز قلب و هش نه محض قول کرد
هوش مصنوعی: شکرگزاری از نعمتها را نه تنها با زبان بلکه با دل و عمل باید انجام داد.
می نخواهم تا کسی را من به کیش
زین سخن مایل نمایم سوی خویش
هوش مصنوعی: من نمیخواهم کسی را به وسیله این گفتهام به سمت خودم جذب کنم.
یا که خواهم مزدی از خلق گدا
یا که جویم پشت و عونی جز خدا
هوش مصنوعی: من یا از مردم چیزی طلب میکنم و یا تنها به کمک و پشتیبانی خداوند امید دارم.
سال و عمرم هست بر نزدیک شصت
از هوسها تا چه دیگر باقی است
هوش مصنوعی: سالها از عمرم گذشت و به شصت نزدیک میشوم، حالا از کشتن هوسها و آرزوها چه چیز دیگری برایم باقی مانده است؟
ور که هم باقی است چیزی از امید
کافی از خلق است خلاّق مجید
هوش مصنوعی: اگر چیزی از امید در دل وجود دارد، آن امید به خلق نیکوکار و خالق بزرگ بستگی دارد.
شصت سالم داده نان بی منّتی
هم برآورد ار که بودم حاجتی
هوش مصنوعی: در شصت سال عمرم، بدون هیچ انتظار و ادعایی، نان و نیازهایم برآورده شد، اگرچه ممکن است نیازهایی هم داشتهام.
هرگز از دنیا نبودم درهمی
هم نخوردم بهر تحصیلش غمی
هوش مصنوعی: هرگز به دنبال دنیای مادی نبودهام و هیچ غمی برای به دست آوردن آن نداشتهام.
آنچه قسمت در نخستم داده بود
بی تکلف بهر من آماده بود
هوش مصنوعی: هر چه که برای من مقدر شده بود، بی هیچ زحمتی آماده و فراهم بود.
از که خواهم در جهان چیزی دگر
با وجود آنچه دادم دادگر
هوش مصنوعی: از که بخواهم در این دنیا چیزی دیگر، وقتی که با وجود آنچه به من بخشیده شده، دیگر نیازی نیست.
صحت و آسایش و امنیّتم
داد و بر افزون صفای نیّتم
هوش مصنوعی: خداوند به من سلامتی، آرامش و امنیت عطا کرده و بر پاکی نیت من افزوده است.
نیستم همسر به کس در هیچ کار
تا کنم با کس به کاری کارزار
هوش مصنوعی: من هیچ همسری ندارم و در هیچ موضوعی وابسته به کسی نیستم، پس نمیتوانم در هیچ کاری با کسی وارد همکاری و جدال شوم.
آنچه بر من داده سلطان ملیک
باالله ار باشد کسی با من شریک
هوش مصنوعی: هر چیزی که سلطان عالم و خدا به من داده است، هیچکس نمیتواند در این نعمتها با من شریک باشد.
با که باشم پس به امری در نزاع
منّت ایزد را به داد بی صُداع
هوش مصنوعی: من نمیدانم با که باید باشم، ولی در این کشمکش و درگیری، تنها چیزی که از خداوند میخواهم این است که مرا دچار سردرگمی نکند و به من کمک کند.
گفت من رزقت دهم بی رنج خلق
هم مخواه از من تو ملک و گنج خلق
هوش مصنوعی: گفت من به تو روزی میدهم بدون زحمت، پس از من نخواه که برای دیگران ملک و ثروت فراهم کنم.
آنچه محتاجی تو بر وی بی طلب
بدهمت خود با سبب یا بی سبب
هوش مصنوعی: اگر چیزی را که به آن نیاز داری، بدون درخواست و بیهیچ دلیلی به تو بدهم.
وآنچه بر وی نیست هیچت احتیاج
در جهان وز وی نباشی لاعلاج
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دنیا وجود ندارد، نیازی به آن نیست و اگر از آن بینیازی نداشته باشی، هیچ درمانی برای تو وجود ندارد.
واگذار آن را بر این خلق مجاز
خود ز دنیا و آخرت کن بی نیاز
هوش مصنوعی: این کار را به این مردم معمولی بسپار و آنها را از نیاز به دنیا و آخرت بینیاز کن.
تا به ملک معرفت میرت کنم
صاحب این نطق و تقریرت کنم
هوش مصنوعی: من قصد دارم تا به سرزمین دانش و آگاهی تو را برسانم و برای تو درباره سخنان و بیانهای خودم توضیح بدهم.
نظم تفسیر ار نمایی جایز است
تا شود ظاهر که قرآن معجز است
هوش مصنوعی: اگر بخواهی نظم و ترتیب تفسیر قرآن را نشان دهی، اشکالی ندارد، تا این موضوع روشن شود که قرآن یک معجزه است.
این تو را بِه ، یا که ملک هر دو کون
چشم و لعل یار بِه یا نقش و لون
هوش مصنوعی: این تو هستی که از هر زیبایی برتری، یا اینکه کمال زیبایی در چشم و لب محبوبم بیشتر است یا در طرح و رنگ.
گو کتاب امروز برهان است و بس
نیست برهان بر مراد و میل کس
هوش مصنوعی: امروز به نظر میرسد که علم و دانش ابزار اصلی برای فهم و توجیه مطالب است، اما این فقط یک جنبه از واقعیت است و نمیتواند به تنهایی خواستهها و آرزوهای افراد را برآورده کند.
هر زمانی با شد اندر دعوتی
رهنما، پیغمبری بر امتی
هوش مصنوعی: در هر زمان، وقتی که دعوتی به راهنمایی نیاز است، پیامبری برای هدایت یک ملت میآید.
جمله در تفسیر کُلِّ قَومٍ هَاد
با هم آن دو فرقه دارند اتحاد
هوش مصنوعی: همه در توضیح اینکه هر گروهی چگونه هدایت میشود، نظرهای مشترکی دارند و میان دو گروه مختلف همبستگی وجود دارد.
کاندر این آیت مخاطب مرتضی است
بر همه خلق جهان او رهنماست
هوش مصنوعی: در این آیه، خطاب به مرتضی است و او به عنوان راهنمایی برای تمامی انسانها در سراسر جهان شناخته میشود.
فخر رازی گفته در تفسیر خویش
بعض دیگر هم ز اهل دین و کیش
هوش مصنوعی: فخر رازی در تفسیر خود به برخی دیگر از افراد دین و مذهب اشاره کرده است.
که شد این آیت چو نازل بر رسول
دست بر سینه نهاد اندر قبول
هوش مصنوعی: این آیه همچون نوری بر پیامبر نازل شد و او با فروتنی و احترام دست بر سینه گذاشت تا فرمایشات الهی را بپذیرد.
که نبیّ منذرم من بر عباد
هم تو باشی ای علی ، مولی و هاد
هوش مصنوعی: من یک پیامبر پیشگو هستم برای بندگان، تو هم ای علی، سرور و راهنما باش.
شاد آن کو هادیش در ره علی است
هر زمانی در ولایت با ولی است
هوش مصنوعی: خوشبخت کسی است که همیشه در مسیر علی (علیه السلام) قرار دارد و در هر لحظه با ولی (امام) در ارتباط است.
در سلوک فقر و سیر مرحله
متصل سازد به حیدر سلسله
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی ساده و فقیرانه، انسان به مرحلهای میرسد که به طور مستقیم به قدرت و رهبری انسانی بزرگ و شجاع متصل میشود.
در سلوک، آن جان و سر بسپردن است
در حقیقت پیش جانان مردن است
هوش مصنوعی: در مسیر سیر و سلوک، وقتی انسان جان و دل خود را تسلیم میکند، در واقع به معنای آن است که باید در برابر معشوق خود بمیرد و از خود خود را نادیده بگیرد.
در طریقت ره بری بر کوی یار
در حقیقت دین و دل سازی نثار
هوش مصنوعی: در مسیر راهنمایی به سوی معشوق، در واقع دین و عشق را باید فدای آن کرد.
اهل ظاهر را علی (ع) باشد امام
راه و منزل اهل باطن را تمام
هوش مصنوعی: علی (ع) برای کسانی که فقط به ظواهر دین توجه دارند، امام و راهنمایی است. اما برای کسانی که به مسائل باطنی و عمیقتری مینگرند، او به طور کامل و جامع هدایتگر است.
حق پرستانش به حق دانند و بس
حق بود بر قول درویشان نفس
هوش مصنوعی: حقپرستان فقط به حق باور دارند و هیچ چیز دیگری را نمیپذیرند. در این میان، درویشان به حقیقت درونی خود تکیه دارند که فقط خداوند را میشناسد.
نگذرم زین، بگذرد چند از زمان
دامنش نگذارد از کف عشق جان
هوش مصنوعی: نمیگذرم از این موضوع، حتی اگر زمان زیادی بگذرد. عشق و علاقهام به او هرگز از دست نخواهد رفت.