گنجور

۸- آیات ۲۲ تا ۲۵

وَ لَمّٰا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْنٰاهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذٰلِکَ نَجْزِی اَلْمُحْسِنِینَ (۲۲) وَ رٰاوَدَتْهُ اَلَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهٰا عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ اَلْأَبْوٰابَ وَ قٰالَتْ هَیْتَ لَکَ قٰالَ مَعٰاذَ اَللّٰهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوٰایَ إِنَّهُ لاٰ یُفْلِحُ‌ اَلظّٰالِمُونَ (۲۳) وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهٰا لَوْ لاٰ أَنْ رَأیٰ بُرْهٰانَ رَبِّهِ کَذٰلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ اَلسُّوءَ وَ اَلْفَحْشٰاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبٰادِنَا اَلْمُخْلَصِینَ (۲۴) وَ اِسْتَبَقَا اَلْبٰابَ وَ قَدَّتْ قَمِیصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَیٰا سَیِّدَهٰا لَدَی اَلْبٰابِ قٰالَتْ مٰا جَزٰاءُ مَنْ أَرٰادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً إِلاّٰ أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ (۲۵)

و چون رسید بنهایت جوانی خود دادیم او را علم شریعت و دانش و همچنین سزا دهیم نکوکاران را (۲۲) و آمد و رفت می‌کرد بنزد او زنی که یوسف در سرای او بود از نفس یوسف و محکم بست درها را و گفت بشتاب بسوی چیزی که آماده است تو را گفت پناه می‌برم بخدا بدرستی که اوست پروردگار من نیکو کرد جایگاه مرا بدرستی که رستگار نمی‌شوند ستمکاران (۲۳) و هر آینه خواهش آن کار زشت کردی آن اگر نبودی که دیدی حجت پروردگار خود را همچنین کردیم تا بگردانیم از او گناه و کار زشت بدرستی که او از بندگان ما بود که پاک کرده بود از شقاوت (۲۴) و پیشی گرفتند آن زن و یوسف در خانه را و پاره کرد پیراهن او را از بس سر و یافتند شوهر زلیخا را در در خانه گفت آن زن نیست سزای کسی که خواهد که کند با زن تو کار بدی مگر آنکه محبوس شد یا عذابی بر درد (۲۵)

واندر آن هنگام که یوسف رسید
بر کمال شدت از سن شد رشید
وآن بود تا سی ز هنگام بلوغ
قوّه و حس در بدن یابد فروغ
علم و حکمت را به او دادیم ما
تا نماید حکم در هر جا، بجا
خلق بردندی ترافع بر عزیز
وآن به وی می کرد راجع از تمیز
همچنین بدهیم ما پاداش خیر
بر مطیعان و نکوکاران به سیر
از زلیخا بشنو و حال دلش
که به یوسف بود عشقی کاملش
دم به دم می گشت عشق او زیاد
تا نمود از وی تمنّای مراد
با طبیعت عشق او آلوده بود
آن اراده لاجرم بیهوده بود
عشق نبود تا بود باقی هوس
کی گذارد عشق، شهوت بهر کس
عشق باشد آفتابی خاره سوز
وآن هواها همچو برف اندر تموز
کی گذارد غیرت سلطان عشق
که بماند نفس در سامان عشق
در تو تا باقی است چیزی از هوی
دور باشد دل ز عشق جان فزا
پس اراده بر وی از نفسش نمود
آن زنی که یوسفش در خانه بود
بر هوای خود کز او می خواستی
هر دمی خود را به حُسن آراستی
چین به زلف عنبر افشان میفکند
تا در اندازد به مکرش در کمند
خانه ای بر ساخت پُر نقش و نگار
نقش خود بنگاشت در آغوش یار
تا که آن بر میل او موجب شود
وصل او را در نظر طالب شود
دست او بر گردن و لب بر لبش
مر شود حاصل بدین فن مطلبش
پس فرستادش بدان خلوت سرا
او شد از پیش و زلیخا از قفا
هفت حجره بود در هم، تو به تو
شد چو داخل بست درها را بر او
غَلَّقَتِ الأبوَابَ وَ قَالَت هَیتَ لَک
باش با من کز تو باشم بی ز شک
گفت یوسف زین به حق گیرم پناه
کوست ربّم دارد از ظلمم نگاه
کرده نیکو جای من پروردگار
چون بر او عاصی شوم زین رهگذار
رتبۀ من برتر است از مهر و ماه
چون به سجّین رو کنم زآن جایگاه
وآن عزیزم کرده نیکویی به جاش
چون کنم با وی خیانت در سراش
گر شوم بر حقّ نعمت ناسپاس
نیستم هرگز به وجهی حق شناس
این است هم شأنی که نبود رستگار
هرگز استمکاره اندر روزگار
پس زلیخا قصد او کرد از شبق
قصد کرد او هم که بگریزد به حق
دفع او را کرد قصد اندر گریز
زآنکه بودش بس به دانایی تمیز
گفته بعضی کرد او هم قصد او
تا که بنشستند با هم رو به رو
همچنان که مرد بنشیند به زن
زآنکه دیو آن هر دو را شد راهزن
حجتش در این بیان بی ادب
هست لو لا ان رأی برهان رب
وین بود دور از بیان ماسَبَق
کاستعاذه زآن عمل بُرد او به حق
ور که او هم کرده باشد قصد زن
این نباشد بس عجب ز اوصاف تن
خشم و شهوت بر فزونی یا کمی
لازم آمد در نهاد آدمی
گر نباشد در وجودی ناقص است
غالب آن کو شد به شهوت شاخص است
غالب او گردد که برهان با وی است
هم به پیش روی او، هم در پی است
چیست برهان ، صورتی که پیش از این
با تو گفتم باشدت گر دلنشین
صورتی کآن روح بخش عالم است
در دل عارف به شکل آدم است
صورتی کآن نفخه بر مریم دمید
گشت آبستن به روح االله چو دید
صورتی کآن جلوه گر شد بر رسول
همچو دحیۀ کلبی ار داری قبول
پس به یوسف گشت برهان جلوه گر
چونکه جنبد آن طبیعت در بشر
زد لگد مانا ملک بر پشت او
که بجست آن شهوت از انگشت او
یا که شد روح الامین ظاهر به او
یا که یعقوب نبی در پیش رو
حاصل اینکه یوسف ار هم کرده میل
نیست نقصی چو از خطاء پاک است ذیل
چون ز تفسیرت معطّر گشت مغز
نک شنو تأویل و تحقیقات نغز
مر زلیخا نفس لوامه است کو
بس بود مایل به قلب نیک خو
هست تلوین ، قلب را اندر مقام
بر ظهور نفس لوّامه تمام
همچو تلوین در مقام روح باز
بر وجود قلب اندر اهتزاز
قلب را جاذب شود او سوی خویش
اندر استیلای خود بر وی به پیش
بهر تزیین صفات و لذتش
وآنچه بر لوامه باشد نسبتش
سد نماید در ظهورش بالوضوح
راههای قلب را بر سوی روح
راههای فکر و منفذهای نور
سد شود بر قلب و ماند از روح دور
تا ندارد قلب تمکین مایل است
سوی نفس و بر تنزّل قابل است
رؤیت برهان رب ادراک اوست
بر چنین تلوین و برهانی نکوست
بنگرد با نور عقل و چشم سر
آن تلوّن را شود زو منزجر
همچنان که گفته شد در قصه باز
دید مر یعقوب را آن پاکباز
یا که بشنید آن صدایش را ز فوق
عقل باشد مر پدر نزدیک ذوق
وآنکه زد بر سینه یا پشتش لگد
باشد آن تأئید عقلی بر ولد
بشنود چون سالک از عقل آن خروش
ترک تلوینها کند آید به هوش
آن منافذ که ز شهوت بود سد
هم شود مفتوح از نور خرد
دل ز نور عقل نورانی شود
خارج از ظلمت به آسانی شود
رؤیت برهان بود پس قلب را
انتقال دل به تلوین بی خطا
گفت زآن رو تا بگردانیم از او
همچنین از وحی دل فحشاء و سوء
زآنکه هست او از عباد مخلصین
پاک از آلایش نفس دو بین
هست از سجاد(ع) مروی این خبر
کاندر آن حجره بتی بود از حجر
اندر آن ساعت زلیخا روی آن
پرده ای افکند تا باشد نهان
گفت یوسف این چرا کردی، بگفت
تا که ماند فعل ما زو در نهفت
تا مبادا آنکه از معبود خویش
شرمسار آییم در مقصود خویش
گفت پس من بر حیا باشم احق
ز آفرینندة تمام ماخَلَق
خالقی کو عالِم است و حاضر است
بر نهان و آشکارا ناظر است
تو کنی شرم از بتی کش نیست دید
شرم از آن اولی که ما را آفرید
بود این برهان او از ذوالجلال
که بر این دادش ز شفقت انتقال
گفته اند از بهر برهان وجه ها
نیست لازم جمله در تفسیر ما
اصل آن دان صورت زیبای پیر
ساکن از غیب ار به دل گشت ای فقیر
در سلوکت چونکه او همره شود
از تو دست اهرمن کوته شود
تاخت بر در، یوسف از آن حجره زود
بی کلید آن قفلها بر می گشود
هم دوان از پی زلیخا با فنش
برگرفت او نزد در پیراهنش
جانب خود بازش اندر پس کشید
پیرهن بر طول از پشتش درید
یافتند آن هر دو بر در از گریز
سیّد خود را که آن بودی عزیز
دیدشان او چونکه اندر اضطراب
یافت کامری گشته واقع در غیاب
پیشتر زآن کو نماید جستجو
پیش دستی کرد زن در گفتگو
گفت تا چبود جزای آنکه خواست
مر به اهلت آنچه زشت و نارواست
تا نماید که ز یوسف بُد گناه
من بری از فتنه ام بی اشتباه
پس چه می باشد جزای فتنه گر
جز که زندان یا عذابی سخت تر
۷- آیات ۱۷ تا ۲۱: قٰالُوا یٰا أَبٰانٰا إِنّٰا ذَهَبْنٰا نَسْتَبِقُ وَ تَرَکْنٰا یُوسُفَ عِنْدَ مَتٰاعِنٰا فَأَکَلَهُ اَلذِّئْبُ وَ مٰا أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنٰا وَ لَوْ کُنّٰا صٰادِقِینَ (۱۷) وَ جٰاؤُ عَلیٰ قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قٰالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَ اَللّٰهُ اَلْمُسْتَعٰانُ عَلیٰ مٰا تَصِفُونَ (۱۸) وَ جٰاءَتْ سَیّٰارَةٌ فَأَرْسَلُوا وٰارِدَهُمْ فَأَدْلیٰ دَلْوَهُ قٰالَ یٰا بُشْریٰ هٰذٰا غُلاٰمٌ وَ أَسَرُّوهُ بِضٰاعَةً وَ اَللّٰهُ عَلِیمٌ بِمٰا یَعْمَلُونَ (۱۹) وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرٰاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ کٰانُوا فِیهِ مِنَ اَلزّٰاهِدِینَ (۲۰) وَ قٰالَ اَلَّذِی اِشْتَرٰاهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَکْرِمِی مَثْوٰاهُ عَسیٰ أَنْ یَنْفَعَنٰا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ کَذٰلِکَ مَکَّنّٰا لِیُوسُفَ فِی اَلْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِیلِ اَلْأَحٰادِیثِ وَ اَللّٰهُ غٰالِبٌ عَلیٰ أَمْرِهِ وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَ اَلنّٰاسِ لاٰ یَعْلَمُونَ (۲۱)۹- آیات ۲۶ تا ۲۹: قٰالَ هِیَ رٰاوَدَتْنِی عَنْ نَفْسِی وَ شَهِدَ شٰاهِدٌ مِنْ أَهْلِهٰا إِنْ کٰانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ اَلْکٰاذِبِینَ (۲۶) وَ إِنْ کٰانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَکَذَبَتْ وَ هُوَ مِنَ اَلصّٰادِقِینَ (۲۷) فَلَمّٰا رَأیٰ قَمِیصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قٰالَ إِنَّهُ مِنْ کَیْدِکُنَّ إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ (۲۸) یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هٰذٰا وَ اِسْتَغْفِرِی لِذَنْبِکِ إِنَّکِ کُنْتِ مِنَ اَلْخٰاطِئِینَ (۲۹)

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وَ لَمّٰا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْنٰاهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذٰلِکَ نَجْزِی اَلْمُحْسِنِینَ (۲۲) وَ رٰاوَدَتْهُ اَلَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهٰا عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ اَلْأَبْوٰابَ وَ قٰالَتْ هَیْتَ لَکَ قٰالَ مَعٰاذَ اَللّٰهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوٰایَ إِنَّهُ لاٰ یُفْلِحُ‌ اَلظّٰالِمُونَ (۲۳) وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهٰا لَوْ لاٰ أَنْ رَأیٰ بُرْهٰانَ رَبِّهِ کَذٰلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ اَلسُّوءَ وَ اَلْفَحْشٰاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبٰادِنَا اَلْمُخْلَصِینَ (۲۴) وَ اِسْتَبَقَا اَلْبٰابَ وَ قَدَّتْ قَمِیصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَیٰا سَیِّدَهٰا لَدَی اَلْبٰابِ قٰالَتْ مٰا جَزٰاءُ مَنْ أَرٰادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً إِلاّٰ أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ (۲۵)
هوش مصنوعی: وقتی او به سن جوانی رسید، ما حکمت و دانش به او عطا کردیم و اینگونه ما نیکوکاران را پاداش می‌دهیم. و آن زن که در خانه‌اش بود، او را به خود فراخواند و درها را بست و گفت: «بیا، به تو پیشنهاد می‌دهم.» او پاسخ داد: «پناه بر خدا، او پروردگار من است. بهترین جای من همین جاست و بی‌تردید ستمگران رستگار نخواهند شد.» و او به راستی قصد او را کرده بود و او هم به او تمایل داشت، اگر نشانه‌ای از پروردگارش نمی‌دید. اینگونه بود که ما بدی و زشتی را از او دور کردیم، زیرا او از بندگان خالص ما بود. آن دو برای فرار به سمت در دویدند و او پیراهن او را از پشت پاره کرد و در آن زمان شوهرش را در کنار در یافت، زن گفت: «جزای کسی که می‌خواهد به خانواده‌ات بدی کند چیست؟ جز این که یا زندانی شود یا عذابی دردناک متحمل گردد؟»
و چون رسید بنهایت جوانی خود دادیم او را علم شریعت و دانش و همچنین سزا دهیم نکوکاران را (۲۲) و آمد و رفت می‌کرد بنزد او زنی که یوسف در سرای او بود از نفس یوسف و محکم بست درها را و گفت بشتاب بسوی چیزی که آماده است تو را گفت پناه می‌برم بخدا بدرستی که اوست پروردگار من نیکو کرد جایگاه مرا بدرستی که رستگار نمی‌شوند ستمکاران (۲۳) و هر آینه خواهش آن کار زشت کردی آن اگر نبودی که دیدی حجت پروردگار خود را همچنین کردیم تا بگردانیم از او گناه و کار زشت بدرستی که او از بندگان ما بود که پاک کرده بود از شقاوت (۲۴) و پیشی گرفتند آن زن و یوسف در خانه را و پاره کرد پیراهن او را از بس سر و یافتند شوهر زلیخا را در در خانه گفت آن زن نیست سزای کسی که خواهد که کند با زن تو کار بدی مگر آنکه محبوس شد یا عذابی بر درد (۲۵)
هوش مصنوعی: در دوران جوانی، به او علم و دانش دین را آموختیم و نیکوکاران را پاداش دادیم. روزی زنی که یوسف در خانه‌اش بود، به او نزدیک شد و درها را محکم بست و به یوسف گفت که به سوی چیزی که آماده است بیفتد. یوسف پاسخ داد که به خدا پناه می‌برد، زیرا او پروردگار من است و در اینجا جای نیکویی برای من فراهم کرده است، درحالی‌که ستمکاران رستگار نخواهند شد. اگر نه اینکه نشانه پروردگار را دید، ممکن بود به خواسته زشت خود پاسخ دهد. ما او را از گناه و کار زشت دور کردیم، زیرا او از بندگان پاک ما بود. سپس زن و یوسف به سمت در خانه رفتند و پیراهن یوسف پاره شد. در این حال، شوهر زلیخا وارد شد و زن گفت که این عاقبت کسی است که بخواهد کار بدی با همسر من انجام دهد، مگر اینکه محبوس شود یا عذابی دردناک متحمل گردد.
واندر آن هنگام که یوسف رسید
بر کمال شدت از سن شد رشید
هوش مصنوعی: در آن زمان که یوسف به کمال زیبایی و جوانی رسید، سن او در اوج خود بود.
وآن بود تا سی ز هنگام بلوغ
قوّه و حس در بدن یابد فروغ
هوش مصنوعی: این بیان به این معناست که از سن بلوغ به بعد، قدرت و حس در بدن انسان به درخشش و رشد می‌رسد.
علم و حکمت را به او دادیم ما
تا نماید حکم در هر جا، بجا
هوش مصنوعی: ما علم و دانش را به او عطا کردیم تا در هر مکان و زمان، به درستی قضاوت کند.
خلق بردندی ترافع بر عزیز
وآن به وی می کرد راجع از تمیز
هوش مصنوعی: مردم بر سر دوستی و محبت با تو دعوا کرده‌اند و آن دوستی را به خاطر ویژگی‌های خاص تو می‌ستایند.
همچنین بدهیم ما پاداش خیر
بر مطیعان و نکوکاران به سیر
هوش مصنوعی: ما نیز پاداش نیکی به کسانی که فرمانبردار و نیکوکار هستند، خواهیم داد.
از زلیخا بشنو و حال دلش
که به یوسف بود عشقی کاملش
هوش مصنوعی: زلیخا را بشنو و احوال دلش را که به یوسف عشق عمیقی دارد.
دم به دم می گشت عشق او زیاد
تا نمود از وی تمنّای مراد
هوش مصنوعی: به طور مداوم عشق او در دل افزایش می‌یافت تا اینکه از او خواسته قلبی‌ام نمایان شد.
با طبیعت عشق او آلوده بود
آن اراده لاجرم بیهوده بود
هوش مصنوعی: آن اراده که به عشق او معطوف بود، به خاطر پیوندی که با طبیعت عشق داشت، در نهایت بی‌نتیجه و بیهوده بود.
عشق نبود تا بود باقی هوس
کی گذارد عشق، شهوت بهر کس
هوش مصنوعی: عشق وجود نداشت، تا زمانی که فقط هوس باقی بود. آیا عشق می‌گذارد که هر کسی به دنبال شهوت برود؟
عشق باشد آفتابی خاره سوز
وآن هواها همچو برف اندر تموز
هوش مصنوعی: عشق همانند آفتابی است که همه چیز را می‌سوزاند و این احساسات در هوایی مانند برف در تابستان می‌ماند.
کی گذارد غیرت سلطان عشق
که بماند نفس در سامان عشق
هوش مصنوعی: غیرت و عشق سلطانی باعث نمی‌شود که نفس انسان در محبت و عشق باقی بماند.
در تو تا باقی است چیزی از هوی
دور باشد دل ز عشق جان فزا
هوش مصنوعی: تا زمانی که در وجود تو نشانی از خواسته‌ها و نفس وجود دارد، دل از عشق جان‌افزا فاصله خواهد داشت.
پس اراده بر وی از نفسش نمود
آن زنی که یوسفش در خانه بود
هوش مصنوعی: پس از آنکه میل و欲نفس او بر او چیره شد، آن زنی که یوسف در خانه‌اش زندگی می‌کرد، به او نزدیک شد.
بر هوای خود کز او می خواستی
هر دمی خود را به حُسن آراستی
هوش مصنوعی: به خاطر آرزوهایت که می‌خواستی هر لحظه خود را با زیبایی تزئین کنی، به حال و هوای دل خود توجه کن.
چین به زلف عنبر افشان میفکند
تا در اندازد به مکرش در کمند
هوش مصنوعی: او زلف‌های خوش‌بو و زیبا را به طرز دلربایی به باد می‌سپارد تا با نیرنگش دیگران را به دام بیندازد.
خانه ای بر ساخت پُر نقش و نگار
نقش خود بنگاشت در آغوش یار
هوش مصنوعی: خانه‌ای زیبا و پرزرق و برق ساخته شده که تماشای آن یادآور عشق و محبت در آغوش یار است.
تا که آن بر میل او موجب شود
وصل او را در نظر طالب شود
هوش مصنوعی: تا زمانی که آن چیز بر اساس خواسته او باشد، باعث می‌شود که دیدار او در نظر کسی که طالب اوست، ایجاد شود.
دست او بر گردن و لب بر لبش
مر شود حاصل بدین فن مطلبش
هوش مصنوعی: دست او به گردن او است و لب‌هایشان به هم نزدیک، نتیجه‌ی این نزدیکی وجود ارتباط عمیق‌تری است که باید به وجود آید.
پس فرستادش بدان خلوت سرا
او شد از پیش و زلیخا از قفا
هوش مصنوعی: پس او را به آن مکان خلوت فرستاد و او از جلو رفت و زلیخا از پشت او آمد.
هفت حجره بود در هم، تو به تو
شد چو داخل بست درها را بر او
هوش مصنوعی: هفت اتاق کنار هم بود و وقتی که وارد آن‌ها شد، درها را به روی خود بست.
غَلَّقَتِ الأبوَابَ وَ قَالَت هَیتَ لَک
باش با من کز تو باشم بی ز شک
هوش مصنوعی: درهای بسته شد و او گفت: بی‌گمان، با من باش که نمی‌توانم از تو جدا شوم.
گفت یوسف زین به حق گیرم پناه
کوست ربّم دارد از ظلمم نگاه
هوش مصنوعی: یوسف می‌گوید که به این زینت و زیبایی از خداوند پناه می‌برم، چون اوست که مرا از ظلم و ستم حفظ می‌کند و زیر نظر دارد.
کرده نیکو جای من پروردگار
چون بر او عاصی شوم زین رهگذار
هوش مصنوعی: وقتی که از راه درست منحرف می‌شوم، خداوند به من نیکی و جایگاهی خوب عطا کرده است.
رتبۀ من برتر است از مهر و ماه
چون به سجّین رو کنم زآن جایگاه
هوش مصنوعی: مقام و مرتبه من بالاتر از خورشید و ماه است، زیرا وقتی به سجّین (جهان معنوی) می‌نگرم، از آن جایگاه به آنها فخر می‌فروشم.
وآن عزیزم کرده نیکویی به جاش
چون کنم با وی خیانت در سراش
هوش مصنوعی: عزیزم رفتار خوبی با من دارد، حالا چگونه می‌توانم به او خیانت کنم؟
گر شوم بر حقّ نعمت ناسپاس
نیستم هرگز به وجهی حق شناس
هوش مصنوعی: اگر بر نعمت‌های حق نا grateful شوم، هرگز به هیچ وجه قدردان حق نخواهم بود.
این است هم شأنی که نبود رستگار
هرگز استمکاره اندر روزگار
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فردی که در زندگی خودش همسویی و هماهنگی ندارد، هرگز نمی‌تواند به موفقیت و رستگاری دست یابد. در واقع، عدم توانایی در ایجاد ارتباط و سازگاری با دیگران او را از رسیدن به اهدافش باز می‌دارد.
پس زلیخا قصد او کرد از شبق
قصد کرد او هم که بگریزد به حق
هوش مصنوعی: زلیخا تصمیم گرفت به یوسف نزدیک شود و یوسف هم قصد داشت که از او دور شود و به خدا پناه ببرد.
دفع او را کرد قصد اندر گریز
زآنکه بودش بس به دانایی تمیز
هوش مصنوعی: او به خوبی فهمید که باید از موقعیت فرار کند، زیرا از طریق دانش و دانایی توانسته بود این خطر را تشخیص دهد.
گفته بعضی کرد او هم قصد او
تا که بنشستند با هم رو به رو
هوش مصنوعی: برخی می‌گویند که وقتی او به سوی او آمد، آن‌ها در کنار هم نشسته و رو به‌روی یکدیگر قرار گرفتند.
همچنان که مرد بنشیند به زن
زآنکه دیو آن هر دو را شد راهزن
هوش مصنوعی: همان‌طور که مرد به زن تکیه می‌کند، باید مواظب باشد که شیطان هر دو آنها را از راه خود منحرف نکند.
حجتش در این بیان بی ادب
هست لو لا ان رأی برهان رب
هوش مصنوعی: در این کلام، بیان بی‌ادبی به عنوان دلیل آورده شده است، مگر اینکه دلیل و نشانه‌ای از سوی پروردگار دیده شود.
وین بود دور از بیان ماسَبَق
کاستعاذه زآن عمل بُرد او به حق
هوش مصنوعی: این دوری از توصیف، یادآور این است که به خاطر آن کار، او به حق پناه برده است.
ور که او هم کرده باشد قصد زن
این نباشد بس عجب ز اوصاف تن
هوش مصنوعی: اگر او نیز نیت ازدواج داشته باشد، این جای تعجب نیست که به ویژگی‌های جسمانی توجه کند.
خشم و شهوت بر فزونی یا کمی
لازم آمد در نهاد آدمی
هوش مصنوعی: خشم و شهوت همیشه به مقدار زیاد یا کم در وجود انسان نیاز دارد.
گر نباشد در وجودی ناقص است
غالب آن کو شد به شهوت شاخص است
هوش مصنوعی: اگر کسی در وجود خود نقص داشته باشد، غالباً تحت تأثیر تمایلات و خواسته‌های سرشار از شهوت قرار می‌گیرد.
غالب او گردد که برهان با وی است
هم به پیش روی او، هم در پی است
هوش مصنوعی: کسی که دلایل و برهان‌های قوی با خود دارد، در هر حال به موفقیت می‌رسد؛ چه در جلو و چه در پشت سرش.
چیست برهان ، صورتی که پیش از این
با تو گفتم باشدت گر دلنشین
هوش مصنوعی: این چه دلیلی است؟ آیا آن چیزی که قبلاً به تو گفتم، زیبا و دلپذیر نیست؟
صورتی کآن روح بخش عالم است
در دل عارف به شکل آدم است
هوش مصنوعی: چهره‌ای که جان و حیات به عالم می‌بخشند، در دل عارف به صورت انسان جلوه‌گر است.
صورتی کآن نفخه بر مریم دمید
گشت آبستن به روح االله چو دید
هوش مصنوعی: صورت آن زنی که از نفخه الهی باردار شد، وقتی روح خدا بر او دمیده شد، به زودی این موضوع را دریافت کرد.
صورتی کآن جلوه گر شد بر رسول
همچو دحیۀ کلبی ار داری قبول
هوش مصنوعی: چهره‌ای که بر پیامبر نمایان شد، همچون جلوه دحیۀ کلبی است، اگر آن را بپذیری.
پس به یوسف گشت برهان جلوه گر
چونکه جنبد آن طبیعت در بشر
هوش مصنوعی: پس از آنکه حقیقت در وجود انسان به حرکت درآمد، جلوه‌ی زیبای یوسف نمایان شد و او را از بند آزاد کرد.
زد لگد مانا ملک بر پشت او
که بجست آن شهوت از انگشت او
هوش مصنوعی: ملک با لگدی به او حمله کرد و او را به جلو پرتاب کرد، زیرا او تلاش کرد تا خواسته‌اش را با دستانش انجام دهد.
یا که شد روح الامین ظاهر به او
یا که یعقوب نبی در پیش رو
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که یا فرشته وحی (روح الامین) به او نمایان شده است، یا یعقوب نبی در مقابل او قرار دارد. به عبارتی دیگر، ممکن است برای او اتصال الهی و معنوی وجود داشته باشد که به او آگاهی و بینش خاصی داده است.
حاصل اینکه یوسف ار هم کرده میل
نیست نقصی چو از خطاء پاک است ذیل
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر یوسف (نماد زیبایی و کمال) نیز خواسته‌ای ندارد، این به هیچ وجه نشان‌دهنده نقص او نیست، زیرا او از خطا و اشتباهات پاک و بی‌گناه است.
چون ز تفسیرت معطّر گشت مغز
نک شنو تأویل و تحقیقات نغز
هوش مصنوعی: وقتی که تفاسیر تو باعث خوشبو شدن ذهن می‌شود، نباید به نظریه‌ها و تحقیقات پیچیده توجه کنی.
مر زلیخا نفس لوامه است کو
بس بود مایل به قلب نیک خو
هوش مصنوعی: شخصی به نام زلیخا، که نشانه‌ای از وجدان یا نفس سرزنش‌گر است، به گونه‌ای است که تمایل زیادی به جذب قلب‌های خوب و نیکو دارد.
هست تلوین ، قلب را اندر مقام
بر ظهور نفس لوّامه تمام
هوش مصنوعی: در اینجا به تغییر و تحول در درون انسان اشاره شده است. وقتی که قلب در مرحله‌ای خاص قرار می‌گیرد، تأثیرات نفس سرزنش‌گر به طور کامل نمایان می‌شود. به عبارت دیگر، در این وضعیت، انسان با خودآگاهی و نقد درونی خود مواجه می‌شود.
همچو تلوین در مقام روح باز
بر وجود قلب اندر اهتزاز
هوش مصنوعی: مانند تغییر رنگ و حالت در مقام روح، وجود قلب نیز در حال شور و تکان است.
قلب را جاذب شود او سوی خویش
اندر استیلای خود بر وی به پیش
هوش مصنوعی: دل انسان به سوی خود جذب می‌شود، زیرا او با تسلط و اقتدارش بر دل، آن را به سمت خود می‌کشد.
بهر تزیین صفات و لذتش
وآنچه بر لوامه باشد نسبتش
هوش مصنوعی: برای زیبا کردن ویژگی‌ها و لذت آن و هر چیزی که به بیان آن مربوط می‌شود.
سد نماید در ظهورش بالوضوح
راههای قلب را بر سوی روح
هوش مصنوعی: او با وجود خود راه‌های قلب را به سوی روح مسدود می‌کند و در ظهورش به وضوح مانع ایجاد می‌کند.
راههای فکر و منفذهای نور
سد شود بر قلب و ماند از روح دور
هوش مصنوعی: راه‌های تفکر و روزنه‌های نور بر قلب بسته می‌شود و روح از آن دور می‌ماند.
تا ندارد قلب تمکین مایل است
سوی نفس و بر تنزّل قابل است
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل تسلیم نشود، می‌خواهد به خواسته‌های نفس نزدیک شود و در نتیجه، در جایگاه پایین‌تری قرار می‌گیرد.
رؤیت برهان رب ادراک اوست
بر چنین تلوین و برهانی نکوست
هوش مصنوعی: دیدن دلیل و برهان بر وجود خداوند نشانه‌ای از درک و فهم اوست و این نوع شناخت و برهان، بسیار پسندیده و شایسته است.
بنگرد با نور عقل و چشم سر
آن تلوّن را شود زو منزجر
هوش مصنوعی: با روشنایی عقل و دیدن با چشم ظاهر، آن تغییر و تحول همگی باعث دوری و جدایی او می‌شود.
همچنان که گفته شد در قصه باز
دید مر یعقوب را آن پاکباز
هوش مصنوعی: همانطور که بیان شد، در داستان دوباره یعقوب را به یاد می‌آوریم که او همچنان با پاکی و صفا به سراغ او می‌رود.
یا که بشنید آن صدایش را ز فوق
عقل باشد مر پدر نزدیک ذوق
هوش مصنوعی: اگر کسی صدای او را بشنود، باید بداند که او از حد عقل فراتر رفته و پدرش به او نزدیک شده است، از روی حس زیبایی‌شناسی و ذوق.
وآنکه زد بر سینه یا پشتش لگد
باشد آن تأئید عقلی بر ولد
هوش مصنوعی: هر کسی که بر سینه یا پشتش ضربه‌ای می‌زند، این نشانه‌ای است بر تأیید عقل نسبت به نسل یا فرزندان او.
بشنود چون سالک از عقل آن خروش
ترک تلوینها کند آید به هوش
هوش مصنوعی: زمانی که سالک به صدای عقل گوش کند و آن را بشنود، توانایی های خودش را کنار می‌گذارد و به درک عمیق‌تری می‌رسد.
آن منافذ که ز شهوت بود سد
هم شود مفتوح از نور خرد
هوش مصنوعی: هرگاه انسان به نور عقل و دانش دست یابد، موانع و مشکلاتی که به خاطر تمایلات نفسانی ایجاد شده بود، برطرف می‌شود و راه پیشرفت و آگاهی برایش روشن می‌گردد.
دل ز نور عقل نورانی شود
خارج از ظلمت به آسانی شود
هوش مصنوعی: دل با روشنایی خرد روشن می‌شود و به راحتی از تاریکی دور می‌شود.
رؤیت برهان بود پس قلب را
انتقال دل به تلوین بی خطا
هوش مصنوعی: دیدن برهان باعث می‌شود که قلب به حالت تغییر و تحول در بی‌خطا پیش برود.
گفت زآن رو تا بگردانیم از او
همچنین از وحی دل فحشاء و سوء
هوش مصنوعی: او گفت به همین خاطر ما باید از داخل دل، بدی‌ها و ناپاکی‌ها را دور کنیم.
زآنکه هست او از عباد مخلصین
پاک از آلایش نفس دو بین
هوش مصنوعی: زیرا او یکی از بندگان پاک و خالص خداوند است که از آلودگی‌های نفس و خودخواهی به دور است.
هست از سجاد(ع) مروی این خبر
کاندر آن حجره بتی بود از حجر
هوش مصنوعی: گفته شده است که در اتاق سجاد (علیه‌السلام) بت سنگی وجود داشت.
اندر آن ساعت زلیخا روی آن
پرده ای افکند تا باشد نهان
هوش مصنوعی: در آن لحظه زلیخا پرده‌ای را بر افراشت تا خود را پنهان کند.
گفت یوسف این چرا کردی، بگفت
تا که ماند فعل ما زو در نهفت
هوش مصنوعی: یوسف از او پرسید که چرا چنین کاری کردی، او پاسخ داد که تا فعل ما از او پنهان بماند.
تا مبادا آنکه از معبود خویش
شرمسار آییم در مقصود خویش
هوش مصنوعی: برای اینکه دچار ناامیدی یا شرمساری نسبت به خواسته‌مان از خداوند نشویم.
گفت پس من بر حیا باشم احق
ز آفرینندة تمام ماخَلَق
هوش مصنوعی: پس من باید حیا کنم، زیرا این رفتار برای کسی که تمام مخلوقات را آفریده، شایسته‌تر است.
خالقی کو عالِم است و حاضر است
بر نهان و آشکارا ناظر است
هوش مصنوعی: خالق و آفریدگار، عالم و دانا است و بر همه چیز نظارت دارد، چه پنهان و چه نمایان.
تو کنی شرم از بتی کش نیست دید
شرم از آن اولی که ما را آفرید
هوش مصنوعی: اگر از بت خود شرم کنی، پس باید از خالق تو که ما را آفریده است، بیشتر شرم کنی.
بود این برهان او از ذوالجلال
که بر این دادش ز شفقت انتقال
هوش مصنوعی: این اتفاق به سبب لطف و عظمت خداوند رخ داده است که به خاطر محبتش، چنین تغییر و تحولی را برای او به وجود آورده است.
گفته اند از بهر برهان وجه ها
نیست لازم جمله در تفسیر ما
هوش مصنوعی: گفته‌اند برای اثبات موضوع، نیازی به توجیه همه جوانب نیست و می‌توان آن را به طور خلاصه توضیح داد.
اصل آن دان صورت زیبای پیر
ساکن از غیب ار به دل گشت ای فقیر
هوش مصنوعی: اگر حقیقت زیبای آن پیر که از عالم غیب است به دل شما درآید، ای بیچاره، زندگی‌تان تغییر خواهد کرد.
در سلوکت چونکه او همره شود
از تو دست اهرمن کوته شود
هوش مصنوعی: هرگاه در مسیر سلوک و راه معنوی، او (خدا یا حقیقت) با تو همراه شود، آن زمان قدرت شیطان و وسوسه‌ها نسبت به تو کم‌رنگ خواهد شد و از تو دور خواهد شد.
تاخت بر در، یوسف از آن حجره زود
بی کلید آن قفلها بر می گشود
هوش مصنوعی: یوسف به سرعت و بدون نیاز به کلید، در را باز کرد و از آن اتاق بیرون آمد.
هم دوان از پی زلیخا با فنش
برگرفت او نزد در پیراهنش
هوش مصنوعی: او به همراه دیگران به سوی زلیخا می‌دود و با هنرش لباسش را از او می‌گیرد.
جانب خود بازش اندر پس کشید
پیرهن بر طول از پشتش درید
هوش مصنوعی: پیرمرد لباسی را که از پشتش دراز بود، به عقب کشید و آن را پاره کرد.
یافتند آن هر دو بر در از گریز
سیّد خود را که آن بودی عزیز
هوش مصنوعی: آنها بر در کسی را پیدا کردند که به خاطر فرار از دست او، بسیار عزیز و گران‌قدر بود.
دیدشان او چونکه اندر اضطراب
یافت کامری گشته واقع در غیاب
هوش مصنوعی: آنها وقتی او را دیدند که در حال اضطراب است، متوجه شدند که در واقع در غیاب و دوری قرار دارد.
پیشتر زآن کو نماید جستجو
پیش دستی کرد زن در گفتگو
هوش مصنوعی: پیش از آنکه دیگری بخواهد حقیقتی را جستجو کند، او با مهارت و زیرکی در گفتگو وارد می‌شود و بر او پیشی می‌گیرد.
گفت تا چبود جزای آنکه خواست
مر به اهلت آنچه زشت و نارواست
هوش مصنوعی: گفتن اینکه چه جزایی شامل حال کسی می‌شود که بخواهد به خانواده‌اش چیزهای زشت و ناپسند برساند.
تا نماید که ز یوسف بُد گناه
من بری از فتنه ام بی اشتباه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که希望 دارد که خداوند از گناه او بگذرد و او را از فتنه‌ها و اشتباهات دور کند، مانند یوسف که از بلاها رهایی یافت.
پس چه می باشد جزای فتنه گر
جز که زندان یا عذابی سخت تر
هوش مصنوعی: پس جزای کسی که فتنه و آشوب به پا می‌کند، چه چیز دیگری می‌تواند باشد جز زندان یا عذابی شدیدتر؟