گنجور

۲۱- آیات ۵۶ تا ۵۷

وَ کَذٰلِکَ مَکَّنّٰا لِیُوسُفَ فِی اَلْأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْهٰا حَیْثُ یَشٰاءُ نُصِیبُ بِرَحْمَتِنٰا مَنْ نَشٰاءُ وَ لاٰ نُضِیعُ أَجْرَ اَلْمُحْسِنِینَ (۵۶) وَ لَأَجْرُ اَلْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا وَ کٰانُوا یَتَّقُونَ (۵۷)

و همچنین تمکن دادیم مر یوسف را در زمین که منزل گزیند از آن هر جا که خواهد می‌رسانیم برحمت خود هر که را خواهیم و ضایع نسازیم مزد نیکوکاران (۵۶) را و هر آینه مزد آخرت بهتر است از برای آنان که گرویدند و بودند که پرهیزکاری می‌کردند (۵۷)

گفت زآن رو همچنان دادیم جای
ما به ارض او را و هم فرمانروای
ساختی جا هر کجا می خواست او
قلعه ها و خانه ها آراست او
هم رسانیم آنکه را خواهیم ما
رحمت خود از نصیب مَن یشَآء
ضایع و باطل نگردانیم هیچ
اجر نیکوکارگان را در بسیج
اجر عقبی نزد ما نیکوتر است
آنکه را مؤمن به دار دیگر است
می بُوَند ایشان از آن پرهیزکار
از فواحش وز قبایح بر کنار
یوسف از احسان و از تقوی ز چاه
یافت رفعت، شد به مصر او پادشاه
ذکر تقوایش شنیدی چون تمام
ذکر احسانش شنو بر خاص و عام
چونکه سال قحط از پی در رسید
کرد آن کز غیر او کس می ندید
گشت قحطی در تمام مصر و شام
شد خلایق جمله محتاج طعام
سال اول مصریان از نقد خویش
غلّه بخریدند ز او کم یا که بیش
سال دویم از طلا و آلاتشان
وز نفایس آنچه بُد ز اوقاتشان
سال سیّم از غلام و از کنیز
سال چارم از مواشی وز جهیز
سال پنجم از ضیاع و از عقار
در شش از فرزندشان بی اختیار
سال هفتم جمله خط بندگی
مر به وی دادند اندر زندگی
پیش ریّان جمله را تعداد کرد
در زمان آن جمله را آزاد کرد
هر چه را بگرفته بود از جزء و کل
رد به ایشان کرد محبوب رسل
چون ملک دید این چنین احسان از او
گفت در دم لا اله غیرهُ
مر ستایش کردگاری را سزاست
کاین چنین آدم ز خاکی کرد راست
وصف نیکو این چنین است ای فقیر
بت پرست از وی شود ایمان پذیر
مظهر حسن خدا این آدم است
صورت و سیرت ز حسنش با هم است
بر نیاید کار از دعویِ دو جو
مرد بر معنی بود جانش گرو
گر نداری معنی ای نی آدمی
نقش حمّامی به هیکل رستمی
رستم گرمابه گرز و سبلت است
کی ز گرز سبلتش جوزی شکست
تا چه جای آنکه ز او افراسیاب
زهره اش گردد به گاه حمله آب
وصف مردان گر نداری ای فقیر
دم مزن از فقر رو کُنجی بمیر
گر نمایی اندکی در خود نظر
وا شناسی نیک و بد را سر به سر
تو نرفتی هیچ اندر خود فرو
تا بدانی حق ضمیری یا دو رو
از منافق یک نشان گویم ز صد
عیب غیری بیند او نه عیب خود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: خانم مقصودی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وَ کَذٰلِکَ مَکَّنّٰا لِیُوسُفَ فِی اَلْأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْهٰا حَیْثُ یَشٰاءُ نُصِیبُ بِرَحْمَتِنٰا مَنْ نَشٰاءُ وَ لاٰ نُضِیعُ أَجْرَ اَلْمُحْسِنِینَ (۵۶) وَ لَأَجْرُ اَلْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا وَ کٰانُوا یَتَّقُونَ (۵۷)
هوش مصنوعی: ما به یوسف در زمین موقعیت و قدرت بخشیدیم تا هر جا که بخواهد زندگی کند. به رحمت خود هر که را خواسته باشیم می‌رسانیم و اجر نیکوکاران را ضایع نخواهیم کرد. و قطعا پاداش آخرت برای کسانی که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده‌اند بهتر است.
و همچنین تمکن دادیم مر یوسف را در زمین که منزل گزیند از آن هر جا که خواهد می‌رسانیم برحمت خود هر که را خواهیم و ضایع نسازیم مزد نیکوکاران (۵۶) را و هر آینه مزد آخرت بهتر است از برای آنان که گرویدند و بودند که پرهیزکاری می‌کردند (۵۷)
هوش مصنوعی: ما به یوسف این امکان را دادیم که در زمین زندگی کند و هر جایی را که بخواهد برای خود انتخاب کند. ما رحمت خود را به افرادی که می‌خواهیم می‌رسانیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کنیم. پاداش آخرت برای آن کسانی که ایمان آورده و پرهیزکاری کرده‌اند، بهتر است.
گفت زآن رو همچنان دادیم جای
ما به ارض او را و هم فرمانروای
هوش مصنوعی: به همین خاطر ما هم‌چنان فضای خود را به او واگذار کردیم و در عین حال او نیز فرمانروای ماست.
ساختی جا هر کجا می خواست او
قلعه ها و خانه ها آراست او
هوش مصنوعی: او هر جا که می‌خواست، قلعه‌ها و خانه‌ها را بنا کرد و تزئین کرد.
هم رسانیم آنکه را خواهیم ما
رحمت خود از نصیب مَن یشَآء
هوش مصنوعی: ما آن رحمتی را که می‌خواهیم به کسی می‌رسانیم که خدا بخواهد.
ضایع و باطل نگردانیم هیچ
اجر نیکوکارگان را در بسیج
هوش مصنوعی: ما هیچ‌یک از پاداش‌های نیکوکاران را در کارزار تباه و بی‌اعتبار نخواهیم کرد.
اجر عقبی نزد ما نیکوتر است
آنکه را مؤمن به دار دیگر است
هوش مصنوعی: پاداش و نتیجه‌ی خوب در زندگی آخرت برای ما ارزش بیشتری دارد، به خصوص برای آن کسی که به ایمان و باور به دنیای دیگر اعتقاد دارد.
می بُوَند ایشان از آن پرهیزکار
از فواحش وز قبایح بر کنار
هوش مصنوعی: آنها از فواحش و کارهای زشت دوری می‌کنند و به پرهیزگاری معروف هستند.
یوسف از احسان و از تقوی ز چاه
یافت رفعت، شد به مصر او پادشاه
هوش مصنوعی: یوسف به خاطر نیکی و پرهیزگاری‌اش از چاه به مقام بلندتری رسید و در مصر به سلطنت رسید.
ذکر تقوایش شنیدی چون تمام
ذکر احسانش شنو بر خاص و عام
هوش مصنوعی: تقوای او را شنیده‌ای، حالا تمام خوبی‌های او را برای خاص و عام بشنو.
چونکه سال قحط از پی در رسید
کرد آن کز غیر او کس می ندید
هوش مصنوعی: زمانی که سال قحط و خشکسالی فرا رسید، مردم متوجه شدند که جز او هیچ کس دیگری را نمی‌بینند.
گشت قحطی در تمام مصر و شام
شد خلایق جمله محتاج طعام
هوش مصنوعی: در تمامی سرزمین مصر و شام، کمبود غذا به وجود آمد و همه مردم به غذای کافی نیازمند شدند.
سال اول مصریان از نقد خویش
غلّه بخریدند ز او کم یا که بیش
هوش مصنوعی: در سال اول، مصری‌ها با پول خود غله خریدند، به مقدار کم یا زیاد.
سال دویم از طلا و آلاتشان
وز نفایس آنچه بُد ز اوقاتشان
هوش مصنوعی: سال دوم از طلا و زیورآلاتشان و از ارزشمندترین چیزهایی که در زمان‌هایشان بوده، می‌گذرد.
سال سیّم از غلام و از کنیز
سال چارم از مواشی وز جهیز
هوش مصنوعی: در سال سوم، از خادم و کنیز استفاده می‌شود و در سال چهارم، از دام‌ها و وسایل زندگی بهره‌برداری می‌شود.
سال پنجم از ضیاع و از عقار
در شش از فرزندشان بی اختیار
هوش مصنوعی: در سال پنجم، از زمین و املاک و در سال ششم، فرزندانشان به طور ناخواسته به دنیا آمده‌اند.
سال هفتم جمله خط بندگی
مر به وی دادند اندر زندگی
هوش مصنوعی: در سال هفتم، همه نشانه‌های بندگی و خدمت را به من عطا کردند و این امر در زندگی‌ام تجلی یافت.
پیش ریّان جمله را تعداد کرد
در زمان آن جمله را آزاد کرد
هوش مصنوعی: در زمان ریّان، همه افراد را شمرد و سپس در همان زمان، آنها را از قید و بند آزاد کرد.
هر چه را بگرفته بود از جزء و کل
رد به ایشان کرد محبوب رسل
هوش مصنوعی: محبوب رسل، هر آنچه را که از اجزا و کُل به دست آورده بود، به آن‌ها (رسولان) منتقل کرد.
چون ملک دید این چنین احسان از او
گفت در دم لا اله غیرهُ
هوش مصنوعی: وقتی ملک این همه محبت و مهربانی را از او مشاهده کرد، در همان لحظه گفت که جز او هیچ معبودی نیست.
مر ستایش کردگاری را سزاست
کاین چنین آدم ز خاکی کرد راست
هوش مصنوعی: ستایش و شایستگی برای پروردگاری است که چنین انسانی را از خاک آفرید و در مسیر حقیقت قرار داد.
وصف نیکو این چنین است ای فقیر
بت پرست از وی شود ایمان پذیر
هوش مصنوعی: تو ای بیچاره که معبودها را می‌پرستی، وصف نیکو به این صورت است که از او می‌توان به ایمان رسید و به حقیقت نزدیک شد.
مظهر حسن خدا این آدم است
صورت و سیرت ز حسنش با هم است
هوش مصنوعی: آدم نمایانگر زیبایی‌های خداوند است و هم ظاهرش و هم باطنش از زیبایی‌ها برخوردارند.
بر نیاید کار از دعویِ دو جو
مرد بر معنی بود جانش گرو
هوش مصنوعی: اگر دو مرد تنها به دعوا بپردازند، کارشان پیش نخواهد رفت و در حقیقت، جانشان به معنای واقعی در خطر است.
گر نداری معنی ای نی آدمی
نقش حمّامی به هیکل رستمی
هوش مصنوعی: اگر معنا و اصالت نداری، حتی اگر بدنی به قدرت رستم داشته باشی، هیچ ارزشی نداری.
رستم گرمابه گرز و سبلت است
کی ز گرز سبلتش جوزی شکست
هوش مصنوعی: رستم، جوانمردی است که با نیرومندی و دلاوری خود، همواره در میدان نبرد حاضر است و به برتری خود بر دشمنانش می‌بالد. او به اندازه‌ای قوی است که حتی در مبارزات شدید نیز، از پای نمی‌افتد و شکست نمی‌خورد.
تا چه جای آنکه ز او افراسیاب
زهره اش گردد به گاه حمله آب
هوش مصنوعی: شخصی تا کجا می‌تواند به خود مغرور باشد که در زمان خطر و جنگ، به اندازه‌ی افراسیاب (یک شخصیت افسانه‌ای) دلیر و شجاع شود؟
وصف مردان گر نداری ای فقیر
دم مزن از فقر رو کُنجی بمیر
هوش مصنوعی: اگر نتوانی از ویژگی‌های مردان بزرگ بگویی، ای فقیر، درباره فقر خود سخن نران و در گوشه‌ای خاموش بمیری.
گر نمایی اندکی در خود نظر
وا شناسی نیک و بد را سر به سر
هوش مصنوعی: اگر کمی در خود تأمل کنی، خوبی‌ها و بدی‌ها را به طور کامل تشخیص می‌دهی.
تو نرفتی هیچ اندر خود فرو
تا بدانی حق ضمیری یا دو رو
هوش مصنوعی: تو هرگز به درون خود نرفتی تا حقیقت روح خود را بشناسی یا اینکه چهره‌ٔ واقعی‌ات را ببینی.
از منافق یک نشان گویم ز صد
عیب غیری بیند او نه عیب خود
هوش مصنوعی: از افراد تزویر و نفاق تنها یک علامت می‌زنم، چرا که آن‌ها فقط عیب‌های دیگران را می‌بینند و هرگز عیب‌های خود را متوجه نمی‌شوند.