گنجور

۲۰- آیه ۵۵

قٰالَ اِجْعَلْنِی عَلیٰ خَزٰائِنِ اَلْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ (۵۵)

گفت بگردان مرا بر خزانهای زمین که من نگاه‌دارندۀ دانایانم (۵۵)

گفت، گَردان بر خزائن والی ام
گر شناسی در امانت عالی ام
تا که آن صرف زراعت ها کنم
من حفیظم صرف آن برجا کنم
آگهم، ضایع نگردانم همی
زآنچه بر من واگذاری دِرهمی
یا که دانم حکمها را در مقام
یا شناسم هر زبان و هر کلام
در تفاسیر است مذکور اینکه شاه
از مرصّع کرد او را تاج و گاه
بر سپرد او را کلید مخزنش
ساخت مختار او به ملک و مسکنش
وآن عزیز از کار شه معزول گشت
اندکی بگذشت کو خود درگذشت
یوسف اندر مصر از فضل و هنر
گشت بعد از چند ماهی تاجور
مر ملک هر دم به قدرش میفزود
تا که زو اقرب کسی بر شه نبود
عقل و فضل افزون چو دید از چهر او
می فزودش هر زمانی مهر او
چون ز دنیا شد عزیز مهرزاد
شه زلیخا را به یوسف خواند و داد
چونکه خلوت کرد و او را برگرفت
بکر دیدش زو بپرسید از شگفت
گفت عنّین بود و بی مردی عزیز
زآن بماندم بکر و بس پاکیزه نیز
شد زلیخا را ز یوسف دو پسر
وآن بُد افرائیم و بوشا از خبر
گفت یوسف بهتر است این یا خود آن
که تو میخواندی بر آنم از زیان
گفت ای یوسف ملامت خود تو باز
می مکن بر من که دانایی ز راز
من جوان بودم به نیکویی قرین
هم ندیدم چون تو یاری دلنشین
عشق تو بگرفت جا بر جان من
زد به هم اندیشه و ارکان من
مبتلاء گشتم به دردی کآن چنان
می نگردد مبتلاء کس در جهان
حاصل آنکه گشت یوسف کامکار
بر زمین مصر هم فرمان گذار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: خانم مقصودی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قٰالَ اِجْعَلْنِی عَلیٰ خَزٰائِنِ اَلْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ (۵۵)
هوش مصنوعی: او گفت: مرا سرپرست خزانه‌های زمین قرار بده، زیرا من نگهبان و منقاد خبره‌ای هستم.
گفت بگردان مرا بر خزانهای زمین که من نگاه‌دارندۀ دانایانم (۵۵)
هوش مصنوعی: گفت مرا به نقاط مختلف زمین ببر، زیرا من نگهبان دانشمندان هستم.
گفت، گَردان بر خزائن والی ام
گر شناسی در امانت عالی ام
هوش مصنوعی: گفت، ای گردان! بر دارایی‌های من نگاه کن، اگر مرا بشناسی ارزش امانتداری من را درک خواهی کرد.
تا که آن صرف زراعت ها کنم
من حفیظم صرف آن برجا کنم
هوش مصنوعی: من تا زمانی که از محصولات زراعی استفاده کنم، باید مراقب باشم که آنچه را که به دست می‌آورم، به درستی نگهداری و حفظ کنم.
آگهم، ضایع نگردانم همی
زآنچه بر من واگذاری دِرهمی
هوش مصنوعی: من آگاه هستم و نمی‌گذارم که از آنچه به من سپرده‌اید، چیزی نابود شود.
یا که دانم حکمها را در مقام
یا شناسم هر زبان و هر کلام
هوش مصنوعی: یا اینکه من می‌دانم احکام مختلف را در جایگاه خاص خود، یا اینکه قادر هستم هر زبانی را بفهمم و هر سخنی را بشنوم.
در تفاسیر است مذکور اینکه شاه
از مرصّع کرد او را تاج و گاه
هوش مصنوعی: در تفسیرها آمده است که پادشاه او را با تاجی زیبا و درخشان adorned کرده است.
بر سپرد او را کلید مخزنش
ساخت مختار او به ملک و مسکنش
هوش مصنوعی: او را به کسی سپرد که کلید گنجینه‌اش را در دست داشت و مختار و صاحب اختیار او در ملک و محل زندگی‌اش بود.
وآن عزیز از کار شه معزول گشت
اندکی بگذشت کو خود درگذشت
هوش مصنوعی: آن شخص عزیز که از مسئولیت‌های پادشاهی کنار گذاشته شده بود، پس از مدتی، خود نیز از دنیا رفت.
یوسف اندر مصر از فضل و هنر
گشت بعد از چند ماهی تاجور
هوش مصنوعی: یوسف در مصر به خاطر استعداد و توانایی‌هایش پس از مدتی به مقام و عزت رسید.
مر ملک هر دم به قدرش میفزود
تا که زو اقرب کسی بر شه نبود
هوش مصنوعی: این متن به این معنی است که هر روز مقام و قدرت شخصی به اندازه‌ای افزایش می‌یابد که هیچکس از او نزدیک‌تر به پادشاه نیست.
عقل و فضل افزون چو دید از چهر او
می فزودش هر زمانی مهر او
هوش مصنوعی: وقتی عقل و دانش به چهره او نگاه کردند، هر لحظه بر عشق او افزوده شد.
چون ز دنیا شد عزیز مهرزاد
شه زلیخا را به یوسف خواند و داد
هوش مصنوعی: زمانی که مهرزاد، عزیز دنیا به پایان رسید، زلیخا یوسف را به حضور خواند و به او مقام و منصب داد.
چونکه خلوت کرد و او را برگرفت
بکر دیدش زو بپرسید از شگفت
هوش مصنوعی: زمانی که او در تنهایی به سر می‌برد و به کسی نزدیک شد، بکر او را دید و از او درباره‌ی شگفتی‌ها پرسید.
گفت عنّین بود و بی مردی عزیز
زآن بماندم بکر و بس پاکیزه نیز
هوش مصنوعی: او گفت که من ناتوان و بدون مرد پایداری هستم، به خاطر همین از آن مانده‌ام که هم‌چنان باکره و پاکیزه باقی بمانم.
شد زلیخا را ز یوسف دو پسر
وآن بُد افرائیم و بوشا از خبر
هوش مصنوعی: زلیخا دو پسر از یوسف داشت که یکی را افرائیم و دیگری را بوشا نامیدند.
گفت یوسف بهتر است این یا خود آن
که تو میخواندی بر آنم از زیان
هوش مصنوعی: یوسف گفت: آیا این بهتر است یا آنچه تو بر آن می‌خواندی که برایم زیان آور است؟
گفت ای یوسف ملامت خود تو باز
می مکن بر من که دانایی ز راز
هوش مصنوعی: ای یوسف، بار دیگر چهره‌ات را به ملامت بر من نیفزا، زیرا تو خود به رازها آگاهی.
من جوان بودم به نیکویی قرین
هم ندیدم چون تو یاری دلنشین
هوش مصنوعی: من در جوانی هیچ دوستی را که به خوبی و زیبایی تو باشد، ندیدم.
عشق تو بگرفت جا بر جان من
زد به هم اندیشه و ارکان من
هوش مصنوعی: عشق تو در وجود من جا گرفت و تمام افکار و اصولم را به هم ریخت.
مبتلاء گشتم به دردی کآن چنان
می نگردد مبتلاء کس در جهان
هوش مصنوعی: من به دردی گرفتار شدم که هیچ کس دیگری در دنیا نتوانسته است آن را تجربه کند.
حاصل آنکه گشت یوسف کامکار
بر زمین مصر هم فرمان گذار
هوش مصنوعی: به این معناست که یوسف با تلاش و هوش خود به مقام بالایی در سرزمین مصر رسید و بر آنجا حکمرانی و فرمانروایی کرد.