گنجور

۱۹- آیات ۵۳ تا ۵۴

وَ مٰا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ اَلنَّفْسَ لَأَمّٰارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّٰ مٰا رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ (۵۳) وَ قٰالَ اَلْمَلِکُ اِئْتُونِی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی فَلَمّٰا کَلَّمَهُ قٰالَ إِنَّکَ اَلْیَوْمَ لَدَیْنٰا مَکِینٌ أَمِینٌ (۵۴)

و بری نمی‌گذارم نفسم را بدرستی که نفس امر کننده است ببدی مگر آنکه رحم کرد پروردگارم بدرستی که پروردگارم آمرزنده مهربانست (۵۳) و گفت پادشاه بیارید او را نزد من تا خاص گردانم او را برای خودم پس چون سخن کرد با او گفت بدرستی که تو امروز نزد ما با منزلت و امانتی (۵۴)

این بُد از حفظ خدا نی آنکه من
میکنم تنزیه نفس خویشتن
نفس غدّار است و آمر بر بدی
جز که باشد عفو و رحم ایزدی
نفس دون را بر خطاء باشد مدار
جز که توفیق آید از پروردگار
حق بود آمرزگار و مهربان
چشم پوشد از خطای بندگان
بر ملک گفتند چون گفتار او
شوق او افزود بر دیدار او
گفت آریدش به سویم در مصاص
تا کنم او را ز بهر خویش خاص
پس فرستاد اسب زرینه لجام
تا به ایوان آید او با احتشام
هم فرستاد او امیران پی به پی
تا که با اعزاز آید سوی وی
پس درآوردندش از زندان گروه
سوی شه بردند بازش با شکوه
چون به نزدیک ملک شد در ورود
گفت بر وی هم سلام و هم درود
باب شادی شاه بر وی باز کرد
برنشاندش بر سریر، اعزاز کرد
پس ملک با وی درآمد در خطاب
یوسف از چندین زبان دادش جواب
زآنکه ریّان آگه از آن جمله بود
با وی از هر منطقی زآن لب گشود
گفت اینک لب گشا تقریر کن
خواب من در پیش من تعبیر کن
گفت اصلش را کز آن در پرده ای
گویمت کآن را فراموش کرده ای
بعد از آن تعبیر آن گویم تمام
که ملک دیده است آن را در منام
خواب دیدی رود نیل از هم شکافت
هفت گاو آنسان که مثلش کس نیافت
فربه و اسپید و پستان پر ز شیر
زآن برون آمد به خوبی بینظیر
آب نیل آنگه فرو شد بر زمین
وز میان گِل درآمد همچنین
هفت گاو دیگر آن لاغر میان
زرد یا همرنگ خاک اندر نشان
بی ز شیر و بی ز پستان بس درشت
جمله را چفسیده اشکمها به پشت
پنجه و دندانشان چون سگ به بر
پس بر آن گاوان شدندی حمله ور
برشکستند استخوان و مغزشان
می مکیدند استخوان نغزشان
هفت خوشۀ گندم از نو رست باز
سبز و خرم پر ز دانه، پر ز ساز
هفت خوشه باز هم خشک و سیاه
رست و می کردی تو از عبرت نگاه
پس برآمد باد تندی بس دژم
خشکها بر سبزها آمد به هم
آتشی زآن خشکها پس برفروخت
خوشه های سبز و خرم را بسوخت
پس تو برجستی ز خواب از اضطراب
غیر از این نبود که دیدی تو به خواب
بس تعجب کرد ریّان زین کلام
گفت این است آنچه دیدم در منام
اکثری زآن رفته بود از یاد من
یادم آمد چونکه گفتی در زمن
خواب او را چونکه خود تقریر کرد
پس چنانکه گفته شد تعبیر کرد
گفت شه تدبیر آن را بی خلل
چیست رأیت تا کنم بر وی عمل
گفت گو تا هر چه گندم یا جو است
جمع سازند ار که کهنه یا نو است
وآنچه در انبار خود داری تمام
کن زراعت تا فزون گردد طعام
شد چو وقت بدرویدن بارها
گو نهند از خوشه در انبارها
تا که ایمن باشد از کرم و گزند
دانه ها در وقت گیرند و پزند
چارپایان هم خورند آن ساقه ها
تا نمیرند آن زمان از فاقه ها
آنچه حاصل گردد اندر هفت سال
خمس آن را قوت کن بی احتمال
مابقی را کن ذخیره بهر بعد
چونکه آید نحسها از بعد سعد
چونکه گردد منقضی این هفت سال
هفت سال قحط آید بی سؤال
آن زمان تو فارغی از رنجها
بر نهی از زرّ و گوهر، گنجها
سویت از هر شهر و مُلک آرند رو
جای گندم گوهر است از چار سو
بر مراد خود، فروشی گندمت
خمر دولتها کند جوش از خمت
آن چنان که هیچ شاهی مثل آن
نه شنیده، نه بدیده بر عیان
گفت ای یوسف تو امروزی یقین
نزد ما با آبروی و بس امین
آنچه داری آرزو از مال و جاه
گو به من کآرم بجا بی اشتباه
۱۸- آیت ۴۷ تا ۵۲: قٰالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِینَ دَأَباً فَمٰا حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِی سُنْبُلِهِ إِلاّٰ قَلِیلاً مِمّٰا تَأْکُلُونَ (۴۷) ثُمَّ یَأْتِی مِنْ بَعْدِ ذٰلِکَ سَبْعٌ شِدٰادٌ یَأْکُلْنَ مٰا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاّٰ قَلِیلاً مِمّٰا تُحْصِنُونَ (۴۸) ثُمَّ یَأْتِی مِنْ بَعْدِ ذٰلِکَ عٰامٌ فِیهِ یُغٰاثُ اَلنّٰاسُ وَ فِیهِ یَعْصِرُونَ (۴۹) وَ قٰالَ اَلْمَلِکُ اِئْتُونِی بِهِ فَلَمّٰا جٰاءَهُ اَلرَّسُولُ قٰالَ اِرْجِعْ إِلیٰ رَبِّکَ فَسْئَلْهُ مٰا بٰالُ اَلنِّسْوَةِ اَللاّٰتِی قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ إِنَّ رَبِّی بِکَیْدِهِنَّ عَلِیمٌ (۵۰) قٰالَ مٰا خَطْبُکُنَّ إِذْ رٰاوَدْتُنَّ یُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حٰاشَ لِلّٰهِ مٰا عَلِمْنٰا عَلَیْهِ مِنْ سُوءٍ قٰالَتِ اِمْرَأَةُ اَلْعَزِیزِ اَلْآنَ حَصْحَصَ اَلْحَقُّ أَنَا رٰاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ اَلصّٰادِقِینَ (۵۱) ذٰلِکَ لِیَعْلَمَ أَنِّی لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَیْبِ وَ أَنَّ اَللّٰهَ لاٰ یَهْدِی کَیْدَ اَلْخٰائِنِینَ (۵۲)۲۰- آیه ۵۵: قٰالَ اِجْعَلْنِی عَلیٰ خَزٰائِنِ اَلْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ (۵۵)

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: خانم مقصودی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وَ مٰا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ اَلنَّفْسَ لَأَمّٰارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّٰ مٰا رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ (۵۳) وَ قٰالَ اَلْمَلِکُ اِئْتُونِی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی فَلَمّٰا کَلَّمَهُ قٰالَ إِنَّکَ اَلْیَوْمَ لَدَیْنٰا مَکِینٌ أَمِینٌ (۵۴)
هوش مصنوعی: من خودم را مبرا نمی‌دانم، زیرا نفس انسان همیشه به بدی‌ها می‌کشاند، مگر اینکه خداوند رحم کند. پروردگارم بی‌نهایت آمرزنده و مهربان است. سپس پادشاه گفت: «او را پیش من بیاورید تا او را برای خودم انتخاب کنم.» وقتی با او صحبت کرد، گفت: «امروز تو در نزد ما مقام و اعتبار بالایی داری و مورد اعتماد هستی.»
و بری نمی‌گذارم نفسم را بدرستی که نفس امر کننده است ببدی مگر آنکه رحم کرد پروردگارم بدرستی که پروردگارم آمرزنده مهربانست (۵۳) و گفت پادشاه بیارید او را نزد من تا خاص گردانم او را برای خودم پس چون سخن کرد با او گفت بدرستی که تو امروز نزد ما با منزلت و امانتی (۵۴)
هوش مصنوعی: من نمی‌گذارم که زبانم به بدی گوید مگر اینکه خداوند من به من رحم کند، زیرا خداوند من آمرزنده و مهربان است. سپس پادشاه دستور داد او را به نزد خود بیاورند تا او را برای خود خاص کند. وقتی با او سخن گفت، به او گفت: "امروز تو در اینجا مقام و منزلت ویژه‌ای داری و در امان هستی."
این بُد از حفظ خدا نی آنکه من
میکنم تنزیه نفس خویشتن
هوش مصنوعی: این بدن و وجود من به لطف و حمایت خداوند است و نه به خاطر پاکی و بی‌گناهی که من برای خودم قائل هستم.
نفس غدّار است و آمر بر بدی
جز که باشد عفو و رحم ایزدی
هوش مصنوعی: نفس آدمی می‌تواند فریبکار باشد و به انجام امور زشت وادار کند؛ تنها راه نجات از این حال، بخشش و رحمت الهی است.
نفس دون را بر خطاء باشد مدار
جز که توفیق آید از پروردگار
هوش مصنوعی: نفس پست و پایین انسان دچار اشتباه می‌شود، مگر اینکه رحمت و موفقیت از جانب خداوند به او برسد.
حق بود آمرزگار و مهربان
چشم پوشد از خطای بندگان
هوش مصنوعی: خداوند، که آمرزگار و مهربان است، از اشتباهات انسان‌ها چشم‌پوشی می‌کند.
بر ملک گفتند چون گفتار او
شوق او افزود بر دیدار او
هوش مصنوعی: در مورد او گفتند که هر چه بیشتر صحبت کند، اشتیاقش برای دیدار او بیشتر می‌شود.
گفت آریدش به سویم در مصاص
تا کنم او را ز بهر خویش خاص
هوش مصنوعی: گفت بیاوریدش به سوی من تا بتوانم او را فقط برای خودم خاص و ویژه کنم.
پس فرستاد اسب زرینه لجام
تا به ایوان آید او با احتشام
هوش مصنوعی: پس اسب زیبا و باشکوهی را با لجامی زیبا فرستادند تا با خودنمایی و احترام به ایوان بیاید.
هم فرستاد او امیران پی به پی
تا که با اعزاز آید سوی وی
هوش مصنوعی: او هم زمان امیران را به دنبال خود فرستاد تا با احترام و ارادت به سوی او بیایند.
پس درآوردندش از زندان گروه
سوی شه بردند بازش با شکوه
هوش مصنوعی: گروهی او را از زندان بیرون آوردند و به سوی شاه بردند، و بازگشتش را با احترام و بزرگ‌منشی جشن گرفتند.
چون به نزدیک ملک شد در ورود
گفت بر وی هم سلام و هم درود
هوش مصنوعی: زمانی که به نزدیک پادشاه رسید، در هنگام ورود به او سلام کرد و به او درود نثار نمود.
باب شادی شاه بر وی باز کرد
برنشاندش بر سریر، اعزاز کرد
هوش مصنوعی: شاه در را برای شادی باز کرد و او را با احترام بر صدر نشاند.
پس ملک با وی درآمد در خطاب
یوسف از چندین زبان دادش جواب
هوش مصنوعی: پس پادشاه به یوسف نزدیک شد و از چندین زبان برای او پاسخ داد.
زآنکه ریّان آگه از آن جمله بود
با وی از هر منطقی زآن لب گشود
هوش مصنوعی: ریان به خوبی از همه چیز باخبر بود، بنابراین با او به هر زبانی که خواست صحبت کرد.
گفت اینک لب گشا تقریر کن
خواب من در پیش من تعبیر کن
هوش مصنوعی: بگو حالا که به من اینجا هستی، خواب من را توضیح بده و برایم تفسیر کن.
گفت اصلش را کز آن در پرده ای
گویمت کآن را فراموش کرده ای
هوش مصنوعی: او می‌گوید که مطلب اصلی را که پنهان است به تو می‌گویم، زیرا این موضوع را فراموش کرده‌ای.
بعد از آن تعبیر آن گویم تمام
که ملک دیده است آن را در منام
هوش مصنوعی: پس از آن، تعبیر آن خواب را به‌طور کامل توضیح می‌دهم، چرا که ملک (فرشته) آن را در خواب دیده است.
خواب دیدی رود نیل از هم شکافت
هفت گاو آنسان که مثلش کس نیافت
هوش مصنوعی: در خواب، دیدی که رود نیل به دو نیم شد و هفت گاو به‌گونه‌ای از آن بیرون آمدند که هیچ‌کس مشابه آن را ندیده بود.
فربه و اسپید و پستان پر ز شیر
زآن برون آمد به خوبی بینظیر
هوش مصنوعی: این متن به شکل زیبایی وصف موجودی را می‌کند که دارای جسمی قوی و پربار است و با توجه به ویژگی‌هایش، به خوبی و زیبایی زیادی برخوردار است. این توصیف می‌تواند به نمادی از قدرت و زندگی پرنشاط اشاره داشته باشد.
آب نیل آنگه فرو شد بر زمین
وز میان گِل درآمد همچنین
هوش مصنوعی: آب نیل به زمین فرو رفت و از دل گل هم بیرون آمد.
هفت گاو دیگر آن لاغر میان
زرد یا همرنگ خاک اندر نشان
هوش مصنوعی: هفت گاو دیگر که آن گاو لاغر زرد رنگ یا رنگ مشابه خاک را نشان می‌دهند.
بی ز شیر و بی ز پستان بس درشت
جمله را چفسیده اشکمها به پشت
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که بدون دریافت nourishment و محبت، انسان‌ها سختی‌های زیادی را تحمل می‌کنند و به شدت به یکدیگر وابسته هستند. در واقع، در نبود محبت و محبت‌آمیزی، احساسات و دردها بر دوش افراد سنگینی می‌کند و آنها را به هم می‌چسباند.
پنجه و دندانشان چون سگ به بر
پس بر آن گاوان شدندی حمله ور
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حمله‌ای اشاره دارد که عده‌ای با شدت و قاطعیت به گاوانی می‌کنند. آنها به معنای وحشیانه و با استفاده از قدرت خود به این حیوانات حمله‌ور می‌شوند، گویی که رفتارشان شبیه به سگ‌هاست که با دندان و پنجه به جان حیوانات دیگر می‌افتند.
برشکستند استخوان و مغزشان
می مکیدند استخوان نغزشان
هوش مصنوعی: استخوان‌ها را خرد کردند و مغزها را می‌مکیدند تا از آنها بهره‌برداری کنند.
هفت خوشۀ گندم از نو رست باز
سبز و خرم پر ز دانه، پر ز ساز
هوش مصنوعی: هفت خوشه گندم دوباره جوانه زده و سرسبز و شاداب شده است، پر از دانه و نوای زندگی.
هفت خوشه باز هم خشک و سیاه
رست و می کردی تو از عبرت نگاه
هوش مصنوعی: هفت خوشه دوباره خشک و سیاه شده و تو از دیدن این وضعیت درس می‌گرفتی.
پس برآمد باد تندی بس دژم
خشکها بر سبزها آمد به هم
هوش مصنوعی: پس باد تندی وزید و خشک‌ها را با خود برداشت و بر سبزها فرود آورد.
آتشی زآن خشکها پس برفروخت
خوشه های سبز و خرم را بسوخت
هوش مصنوعی: یک آتش از آن خشک‌ها شعله‌ور شد که خوشه‌های سرسبز و شاداب را سوزاند.
پس تو برجستی ز خواب از اضطراب
غیر از این نبود که دیدی تو به خواب
هوش مصنوعی: پس تو از خواب بیدار شدی چون نگرانی و اضطراب تو را در بر گرفته بود و غیر از این نمی‌توانست بود که در خواب خود چیزی را مشاهده کردی.
بس تعجب کرد ریّان زین کلام
گفت این است آنچه دیدم در منام
هوش مصنوعی: ریّان از این سخن بسیار شگفت‌زده شد و گفت: این چیزی است که در خواب خود دیدم.
اکثری زآن رفته بود از یاد من
یادم آمد چونکه گفتی در زمن
هوش مصنوعی: بسیاری از چیزها از یادم رفته بود، اما وقتی تو صحبت کردی، یادم آمد که در چه زمانی هستیم.
خواب او را چونکه خود تقریر کرد
پس چنانکه گفته شد تعبیر کرد
هوش مصنوعی: وقتی او خوابش را توضیح داد، همانطور که گفته بود، تعبیرش کردند.
گفت شه تدبیر آن را بی خلل
چیست رأیت تا کنم بر وی عمل
هوش مصنوعی: شاه گفت: تدبیر و برنامه‌ریزی بدون نقص چگونه است؟ من خواهم دید نظر تو چیست تا بر اساس آن اقدام کنم.
گفت گو تا هر چه گندم یا جو است
جمع سازند ار که کهنه یا نو است
هوش مصنوعی: هرچه هست، چه قدیم و چه جدید، همگی را جمع‌آوری کن و درباره‌اش صحبت کن.
وآنچه در انبار خود داری تمام
کن زراعت تا فزون گردد طعام
هوش مصنوعی: هرچه در انبار داری، کار زراعت را به پایان برسان تا غذایت زیادتر شود.
شد چو وقت بدرویدن بارها
گو نهند از خوشه در انبارها
هوش مصنوعی: زمانی که وقت برداشت محصول فرا می‌رسد، خوشه‌ها را از زمین جمع‌آوری کرده و در انبارها نگهداری می‌کنند.
تا که ایمن باشد از کرم و گزند
دانه ها در وقت گیرند و پزند
هوش مصنوعی: تا زمانی که دانه‌ها از آفت و آسیب ایمن باشند، آنها را در زمان مناسب برداشت و آماده می‌کنند.
چارپایان هم خورند آن ساقه ها
تا نمیرند آن زمان از فاقه ها
هوش مصنوعی: حیوانات نیز آن گیاهان را می‌خورند تا زمانی که از گرسنگی نمی‌میرند.
آنچه حاصل گردد اندر هفت سال
خمس آن را قوت کن بی احتمال
هوش مصنوعی: هر چیزی که در هفت سال به دست آید، حق خراج آن را توانمندی ببخشید بدون هیچ تردیدی.
مابقی را کن ذخیره بهر بعد
چونکه آید نحسها از بعد سعد
هوش مصنوعی: باقی‌مانده را برای زمان‌های آینده نگه‌دار، زیرا بعد از روزهای خوب، روزهای بد به سراغ می‌آید.
چونکه گردد منقضی این هفت سال
هفت سال قحط آید بی سؤال
هوش مصنوعی: به محض اینکه این هفت سال به پایان برسد، هفت سال خشکسالی بی‌هیچ پرسشی پدیدار خواهد شد.
آن زمان تو فارغی از رنجها
بر نهی از زرّ و گوهر، گنجها
هوش مصنوعی: زمانی که از دغدغه‌ها و زحمت‌ها رهایی یابی، می‌توانی گنجینه‌های ارزشمند را پیدا کنی و بر آن‌ها دست یازی.
سویت از هر شهر و مُلک آرند رو
جای گندم گوهر است از چار سو
هوش مصنوعی: به سمت تو از هر شهر و کشوری می‌آیند، زیرا اینجا مکان گندم و جواهر است که از چهار جهت به آن توجه می‌شود.
بر مراد خود، فروشی گندمت
خمر دولتها کند جوش از خمت
هوش مصنوعی: اگر به آرزوی خود برسی، موفقیت‌های بزرگ و خوشحالی‌ها همراه تو خواهد بود و به همین خاطر تمام تلاش‌هایت به ثمر می‌رسد.
آن چنان که هیچ شاهی مثل آن
نه شنیده، نه بدیده بر عیان
هوش مصنوعی: این چیز به حدی بی‌نظیر و عجیب است که هیچ‌گاه نه در کلمات و نه در چشم‌ها، شاهی مانند آن را نه شنیده و نه مشاهده کرده است.
گفت ای یوسف تو امروزی یقین
نزد ما با آبروی و بس امین
هوش مصنوعی: تو امروز به ما آمده‌ای، ای یوسف، و ما یقین داریم که تو فردی با آبرو و بسیار مورد اعتماد هستی.
آنچه داری آرزو از مال و جاه
گو به من کآرم بجا بی اشتباه
هوش مصنوعی: هر آنچه که از ثروت و مقام در اختیار داری، این را به من بگو، زیرا من بدون اشتباه می‌دانم که چه می‌خواهم.