گنجور

۱۶- مناجات

بار الهی حق یعقوب وفی
حال پیران را نکو کن با صفی
روحشان تا باشد از من جمله شاد
بر صلاح آر، ار به حال استم فساد
تو بدی ها را توانی کرد خوب
ستر عیب آید ز ستّار العیوب
از تو دانم خیر خود را نی ز غیر
از تو خواهم عاقبت را هم به خیر
عمر گر بگذشت بر لهو و مجاز
عفو کن، بگذر، ببخش ای بی نیاز
غفلتی گر رفت وقتی در حضور
یا خلافی از من آمد در ظهور
قصد خود دانی چه بودم در ضمیر
بر گناهی کآن نبود از دل مگیر
این زبان عجز و فقر و بندگی است
ور نه ما را حقّ این گفتار نیست
عاجز و مسکین و محتاجیم و تو
هر چه را خواهی کنی بی گفتگو
گر ببخشی ور کُشی فرمان تو راست
مُلک از تو، خلق از تو، جان تو راست
ما که ایم، ای ذوالجلال مستعان
که بگوییم این چنین کن، وآن چنان
این دعاء ما را هم از فرمان توست
دردها را راه بر درمان توست
کرد زآن یعقوب یوسف را دعا
که خلاصش کن ز زندان ای خدا
آن قضاء بُد کز وطن آواره شد
هم قضاء را آن دعایش چاره شد
بر سر آمد روز اندوه و غمش
باد فیروزی وزید اندر دمش
۱۵- آیه ۴۲: وَ قٰالَ لِلَّذِی ظَنَّ أَنَّهُ نٰاجٍ مِنْهُمَا اُذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ فَأَنْسٰاهُ اَلشَّیْطٰانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی اَلسِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ (۴۲)۱۷- آیات ۴۳ تا ۴۶: وَ قٰالَ اَلْمَلِکُ إِنِّی أَریٰ سَبْعَ بَقَرٰاتٍ سِمٰانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجٰافٌ وَ سَبْعَ سُنْبُلاٰتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ یٰابِسٰاتٍ یٰا أَیُّهَا اَلْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی رُءْیٰایَ إِنْ کُنْتُمْ لِلرُّءْیٰا تَعْبُرُونَ (۴۳) قٰالُوا أَضْغٰاثُ أَحْلاٰمٍ وَ مٰا نَحْنُ بِتَأْوِیلِ اَلْأَحْلاٰمِ بِعٰالِمِینَ (۴۴) وَ قٰالَ اَلَّذِی نَجٰا مِنْهُمٰا وَ اِدَّکَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُکُمْ بِتَأْوِیلِهِ فَأَرْسِلُونِ (۴۵) یُوسُفُ أَیُّهَا اَلصِّدِّیقُ أَفْتِنٰا فِی سَبْعِ بَقَرٰاتٍ سِمٰانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجٰافٌ وَ سَبْعِ سُنْبُلاٰتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ یٰابِسٰاتٍ لَعَلِّی أَرْجِعُ إِلَی اَلنّٰاسِ لَعَلَّهُمْ یَعْلَمُونَ (۴۶)

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: خانم مقصودی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بار الهی حق یعقوب وفی
حال پیران را نکو کن با صفی
هوش مصنوعی: پروردگارا، مانند یعقوب به پیران و افراد سالمند کمک کن و حالشان را نیکو گردان.
روحشان تا باشد از من جمله شاد
بر صلاح آر، ار به حال استم فساد
هوش مصنوعی: تا زمانی که روحشان از من شاد باشد، بر صلح و آشتی باید تلاش کرد؛ اما اگر در حالتی خراب و ناگوار باشند، باید چاره‌ای اندیشید.
تو بدی ها را توانی کرد خوب
ستر عیب آید ز ستّار العیوب
هوش مصنوعی: اگر بخواهی می‌توانی بدی‌ها را به خوبی تبدیل کنی، ولی پنهان کردن عیب‌ها از ستار العیوب (خداوند) دشوار است.
از تو دانم خیر خود را نی ز غیر
از تو خواهم عاقبت را هم به خیر
هوش مصنوعی: من تنها به تو در مورد خیر و نیکویی‌ام آگاه‌ام و برای آینده‌ام نیز جز از تو انتظار خیر و خوبی ندارم.
عمر گر بگذشت بر لهو و مجاز
عفو کن، بگذر، ببخش ای بی نیاز
هوش مصنوعی: اگر عمرت صرف سرگرمی‌ها و ناپایداری‌ها شده، ببخش و از کنار آن بگذر، ای کسی که هیچ نیازی نداری.
غفلتی گر رفت وقتی در حضور
یا خلافی از من آمد در ظهور
هوش مصنوعی: اگر در زمانی که حضور داشتم غفلت یا خطایی از من سر زده، متوجه شده‌ام که این موضوع قابل بخشش است.
قصد خود دانی چه بودم در ضمیر
بر گناهی کآن نبود از دل مگیر
هوش مصنوعی: من نیت خود را می‌دانم و در دل به گناهی که وجود ندارد، دلخوش نباش.
این زبان عجز و فقر و بندگی است
ور نه ما را حقّ این گفتار نیست
هوش مصنوعی: این زبان نشان‌دهنده‌ی ناتوانی و نیازمندی و خدمتگزاری ماست، وگرنه ما لیاقت این سخن را نداریم.
عاجز و مسکین و محتاجیم و تو
هر چه را خواهی کنی بی گفتگو
هوش مصنوعی: ما نیازمند و درمانده‌ایم و تو هر کاری که بخواهی، بدون هیچ گفتگو و پرسشی انجام می‌دهی.
گر ببخشی ور کُشی فرمان تو راست
مُلک از تو، خلق از تو، جان تو راست
هوش مصنوعی: اگر ببخشی یا اینکه بکشی، هر دو عمل تو درست است. ملک و مملکت از آن توست، مردم و جان تو هم به تو تعلق دارد.
ما که ایم، ای ذوالجلال مستعان
که بگوییم این چنین کن، وآن چنان
هوش مصنوعی: ما که هستیم، ای صاحب عظمت و جلال، که بخواهیم بگوییم این کار را بکن و آن کار را نکن.
این دعاء ما را هم از فرمان توست
دردها را راه بر درمان توست
هوش مصنوعی: این دعا هم به خواست توست و این دردها را راهی به سوی درمان توست.
کرد زآن یعقوب یوسف را دعا
که خلاصش کن ز زندان ای خدا
هوش مصنوعی: یعقوب از خدا خواست تا او را از درد دوری یوسف نجات دهد و به او کمک کند تا به آزادی برسد.
آن قضاء بُد کز وطن آواره شد
هم قضاء را آن دعایش چاره شد
هوش مصنوعی: آن سرنوشتی که باعث شد از وطن دور شوم، همان سرنوشت نیز دعا و آرزوهایم را برطرف کرد.
بر سر آمد روز اندوه و غمش
باد فیروزی وزید اندر دمش
هوش مصنوعی: روز حزن و اندوه به پایان رسید و خوشبختی بر این دل حاکم شد و در نفس او دمید.