گنجور

۹- آیات ۶۹ تا ۸۰

وَ لَقَدْ جٰاءَتْ رُسُلُنٰا إِبْرٰاهِیمَ بِالْبُشْریٰ قٰالُوا سَلاٰماً قٰالَ سَلاٰمٌ فَمٰا لَبِثَ أَنْ جٰاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ (۶۹) فَلَمّٰا رَأیٰ أَیْدِیَهُمْ لاٰ تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قٰالُوا لاٰ تَخَفْ إِنّٰا أُرْسِلْنٰا إِلیٰ قَوْمِ لُوطٍ (۷۰) وَ اِمْرَأَتُهُ قٰائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنٰاهٰا بِإِسْحٰاقَ وَ مِنْ وَرٰاءِ إِسْحٰاقَ یَعْقُوبَ (۷۱) قٰالَتْ یٰا وَیْلَتیٰ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هٰذٰا بَعْلِی شَیْخاً إِنَّ هٰذٰا لَشَیْ‌ءٌ عَجِیبٌ (۷۲) قٰالُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اَللّٰهِ رَحْمَتُ اَللّٰهِ وَ بَرَکٰاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ اَلْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ (۷۳) فَلَمّٰا ذَهَبَ عَنْ إِبْرٰاهِیمَ اَلرَّوْعُ وَ جٰاءَتْهُ اَلْبُشْریٰ یُجٰادِلُنٰا فِی قَوْمِ لُوطٍ (۷۴) إِنَّ إِبْرٰاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوّٰاهٌ مُنِیبٌ (۷۵) یٰا إِبْرٰاهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هٰذٰا إِنَّهُ قَدْ جٰاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ إِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذٰابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ (۷۶) وَ لَمّٰا جٰاءَتْ رُسُلُنٰا لُوطاً سِیءَ بِهِمْ وَ ضٰاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قٰالَ هٰذٰا یَوْمٌ عَصِیبٌ (۷۷) وَ جٰاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کٰانُوا یَعْمَلُونَ اَلسَّیِّئٰاتِ قٰالَ یٰا قَوْمِ هٰؤُلاٰءِ بَنٰاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اَللّٰهَ وَ لاٰ تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ (۷۸) قٰالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مٰا لَنٰا فِی بَنٰاتِکَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ مٰا نُرِیدُ (۷۹) قٰالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلیٰ رُکْنٍ شَدِیدٍ (۸۰)

و بتحقیق آمدند فرستادگان ما ابراهیم را بمژده فرزند گفتند سلاما گفت سلام پس درنگ نکرد که آورد گوساله را بریان در زیر سنگ پخته شده (۶۹) پس چون دید دستهاشان نمی‌رسد بآن ناخوش گرفت ایشان را و در دل گرفت از ایشان ترسی گفتند مترس بدرستی که ما را فرستاده‌اند بسوی قوم لوط (۷۰) و زن او ایستاده بودند پس خندید پس مژده دادیم او را باسحاق و از پس اسحق یعقوب (۷۱) گفت ای وای من آیا فرزند آورم و من پیره‌زنم و این شوهر منست که پیر مردیست بدرستی که این هر آینه چیزیست عجیب (۷۲) گفتند آیا تعجب می‌کنی از امر خدا رحمت خدا و برکتهای او بر شما اهل خانه بدرستی که او ستوده بزرگوار است (۷۳) پس چون رفت از ابراهیم ترس و آمد او را مژده فرزند سخن می‌کرد با ما درباره شفاعت قوم لوط (۷۴) بدرستی که ابراهیم بود بردبار ناله‌کننده بازگشت کننده (۷۵) ای ابراهیم روی بگردان از این شفاعت بدرستی که آمد فرمان پروردگارت و بدرستی که آینده ایشانست عذابی که رد نخواهد شد (۷۶) و چون آمدند رسولان مالوف را محزون شد بایشان و تنگ شد بایشان در طاقت و گفت این روزیست سخت (۷۷) و آمدند او را قومش که بشتاب رانده می‌شدند بسوی او و از پیش بودند که می‌کردند بدیها را گفت ای قوم این گروه دختران من ایشان پاکیزه‌ترند برای شما پس بترسید از خدا و رسوا مکنید مرا در مهمانانم آیا نیست از شما مردی هدایت یافته (۷۸) گفتند بدرستی که دانسته که نیست ما را در دختران تو هیچ حقی و بدرستی که تو هر آینه می‌دانی آنچه را ما می‌خواهیم (۷۹) گفت کاش بودی مرا بشما قوتی یا منزل می‌گزیدیم بجانبی سخت (۸۰)

« در بیان ذکر قوم لوط(ع) »

آمدند افرشتگان خوش نهاد
بر بشارت سوی ابراهیم راد
آن بشارت بوده او را بر ولد
زآنکه ساره بُد عقیمه و ذی عقد
یا بشارت زآنکه آید در وجود
احمد(ص) از نسل خلیل حق نمود
یا بشارت بر نجات لوط و هم
بر هلاک قوم او از بیش و کم
پس به خوش رویی نمودندش سلام
شد جوابش هم تحیّت در مقام
او ندانست آن کسان افرشته اند
بر بساطش، پا ز رحمت هِشته اند
بهرشان گوساله ای بریان نمود
پیش مهمان بی درنگ آورد زود
دستشان را نارسا دید او به خوان
ترسی اندر دل فتادش زآن کسان
تا مگر باشند ایشان خصم او
پس بگفتندش مترس ای نیک خو
ما رسولان حقیم اندر هبوط
میرویم از بهر نفی قوم لوط
جفت او استاده بُد بی امتناع
آن سخنها کرد ز ایشان استماع
پس بخندید از تعجب یا سرور
زآنکه فرزند از گمانش بود دور
پس بشارت یافت بر اسحاق راد
او ز ما دیگر به یعقوب از مراد
گفت او یَا و َیلَتَی از شرم و سوز
من بزایم وآنگهی باشم عجوز
شوهرم پیر است و هم دور از ولد
عمر او چون بود افزون از نود
این عجب باشد بگفتند از ادب
می کنی آیا ز امر حق عجب
بخشش و خیرات حق باشد زیاد
بر شما ای اهل بیت نیک زاد
حق ستوده است او به اعطای نعم
هم مجید از روی اظهار کرم
رفت ابراهیم چون ترس از دلش
هم بشارت بر ولد شد حاصلش
می نمود او با ملایک پس جدل
در خصوص قوم لوط از ماحَصَل
زآنکه بود او بس حلیم و بردبار
صابر اندر جور خلق از اختیار
آه میکرد از گناه بندگان
هم رجوع آرنده بر حق هر زمان
حاصل آن کش رحم و رقت بود بیش
با ملایک زآن جدل آورد پیش
مر عذاب قوم تأخیر اوفتد
توبه گفت آرند شاید قوم بد
پس بگفتندش ملایک در سؤال
رو بگردان ای خلیل از این جدال
امر چو از پروردگارت آمده
بهرشان حکمی که می باید شده
هست آینده بر ایشان نک رسد
آن عذابی که نخواهد گشت رد
آمدند آنگاه ایشان سوی لوط
بود خود مهمان نوازی خوی لوط
گشت او دلتنگ از دیدارشان
چونکه دید آن طلعت و رخسارشان
بود فعل زشت قومش در نظر
گفت این روزی بود بر من بتر
زآنکه این قومند در افعال زشت
مستحق لعن و قهر اندر سرشت
چار نوبت کرد تکرار این سخن
هم بدینسان بود امر از ذوالمنن
که دهد لوط ار گواهی چار بار
برخلاف قوم خود بی اختیار
مستحق گردند بر قهر و عذاب
شهرهاشان را کنید آنگه خراب
پس شدند آگه ز مهمانان لوط
قوم و رو هِشتند بر سامان لوط
سوی او گشتند از هر سو دوان
نفس دونشان می دوانید آن چنان
پیش از آن بودند بر اعمال زشت
بی حیایی بودشان اندر سرشت
لوط گفت ای قوم اندر طیّبات
بهترند از بهر تزویج این بنات
پس بترسید از خدا ندهید تن
پیش مهمانان به رسواییِ من
نیست آیا بر شما مردی رشید
پند بدهد تا شما را بر مزید
قوم گفتندش تو دانی که احتیاج
نیست ما را بر بناتت ز اعوجاج
هم تو دانی آنچه ما را خواهش است
واندر آن خواهش به جان آسایش است
لوط گفت ای کاش بودم قوّتی
دفعتان تا می نمودم ساعتی
یا که گیرم جانب رکنی پناه
تا نمایم منعتان زین رسم و راه
رو نه زآن گفتارها می تافتند
تا جدار خانه را بشکافتند
مضطرب شد لوط از آن هنگامه سخت
کار خاصان دائم است از عامه سخت
۸- آیات ۶۱ تا ۶۸: وَ إِلیٰ ثَمُودَ أَخٰاهُمْ صٰالِحاً قٰالَ یٰا قَوْمِ اُعْبُدُوا اَللّٰهَ مٰا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ‌ اَلْأَرْضِ وَ اِسْتَعْمَرَکُمْ فِیهٰا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ (۶۱) قٰالُوا یٰا صٰالِحُ قَدْ کُنْتَ فِینٰا مَرْجُوًّا قَبْلَ هٰذٰا أَ تَنْهٰانٰا أَنْ نَعْبُدَ مٰا یَعْبُدُ آبٰاؤُنٰا وَ إِنَّنٰا لَفِی شَکٍّ مِمّٰا تَدْعُونٰا إِلَیْهِ مُرِیبٍ (۶۲) قٰالَ یٰا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلیٰ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتٰانِی مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اَللّٰهِ إِنْ عَصَیْتُهُ فَمٰا تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ (۶۳) وَ یٰا قَوْمِ هٰذِهِ نٰاقَةُ اَللّٰهِ لَکُمْ آیَةً فَذَرُوهٰا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اَللّٰهِ وَ لاٰ تَمَسُّوهٰا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذٰابٌ قَرِیبٌ (۶۴) فَعَقَرُوهٰا فَقٰالَ تَمَتَّعُوا فِی دٰارِکُمْ ثَلاٰثَةَ أَیّٰامٍ ذٰلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ (۶۵) فَلَمّٰا جٰاءَ أَمْرُنٰا نَجَّیْنٰا صٰالِحاً وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنّٰا وَ مِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ اَلْقَوِیُّ اَلْعَزِیزُ (۶۶) وَ أَخَذَ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا اَلصَّیْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دِیٰارِهِمْ جٰاثِمِینَ (۶۷) کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیهٰا أَلاٰ إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلاٰ بُعْداً لِثَمُودَ (۶۸)۱۰- آیات ۸۱ تا ۸۳: قٰالُوا یٰا لُوطُ إِنّٰا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اَللَّیْلِ وَ لاٰ یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلاَّ اِمْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصِیبُهٰا مٰا أَصٰابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ اَلصُّبْحُ أَ لَیْسَ اَلصُّبْحُ بِقَرِیبٍ (۸۱) فَلَمّٰا جٰاءَ أَمْرُنٰا جَعَلْنٰا عٰالِیَهٰا سٰافِلَهٰا وَ أَمْطَرْنٰا عَلَیْهٰا حِجٰارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ (۸۲) مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ وَ مٰا هِیَ مِنَ اَلظّٰالِمِینَ بِبَعِیدٍ (۸۳)

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وَ لَقَدْ جٰاءَتْ رُسُلُنٰا إِبْرٰاهِیمَ بِالْبُشْریٰ قٰالُوا سَلاٰماً قٰالَ سَلاٰمٌ فَمٰا لَبِثَ أَنْ جٰاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ (۶۹) فَلَمّٰا رَأیٰ أَیْدِیَهُمْ لاٰ تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قٰالُوا لاٰ تَخَفْ إِنّٰا أُرْسِلْنٰا إِلیٰ قَوْمِ لُوطٍ (۷۰) وَ اِمْرَأَتُهُ قٰائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنٰاهٰا بِإِسْحٰاقَ وَ مِنْ وَرٰاءِ إِسْحٰاقَ یَعْقُوبَ (۷۱) قٰالَتْ یٰا وَیْلَتیٰ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هٰذٰا بَعْلِی شَیْخاً إِنَّ هٰذٰا لَشَیْ‌ءٌ عَجِیبٌ (۷۲) قٰالُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اَللّٰهِ رَحْمَتُ اَللّٰهِ وَ بَرَکٰاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ اَلْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ (۷۳) فَلَمّٰا ذَهَبَ عَنْ إِبْرٰاهِیمَ اَلرَّوْعُ وَ جٰاءَتْهُ اَلْبُشْریٰ یُجٰادِلُنٰا فِی قَوْمِ لُوطٍ (۷۴) إِنَّ إِبْرٰاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوّٰاهٌ مُنِیبٌ (۷۵) یٰا إِبْرٰاهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هٰذٰا إِنَّهُ قَدْ جٰاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ إِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذٰابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ (۷۶) وَ لَمّٰا جٰاءَتْ رُسُلُنٰا لُوطاً سِیءَ بِهِمْ وَ ضٰاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قٰالَ هٰذٰا یَوْمٌ عَصِیبٌ (۷۷) وَ جٰاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کٰانُوا یَعْمَلُونَ اَلسَّیِّئٰاتِ قٰالَ یٰا قَوْمِ هٰؤُلاٰءِ بَنٰاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اَللّٰهَ وَ لاٰ تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ (۷۸) قٰالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مٰا لَنٰا فِی بَنٰاتِکَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ مٰا نُرِیدُ (۷۹) قٰالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلیٰ رُکْنٍ شَدِیدٍ (۸۰)
هوش مصنوعی: فرستادگان ما به ابراهیم بشارت دادند و گفتند: «سلام!» او نیز پاسخ داد: «سلام!» و خیلی زود یک گوساله‌ی بریان شده برای آنان آورد. وقتی دید که دستان آن‌ها به سوی غذا نمی‌رسد، از رفتارشان متعجب شد و ترسید. آن‌ها به او گفتند: «ترس نداشته باش، ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم.» همسر ابراهیم در حال ایستاده بود و خندید. ما او را به اسحاق بشارت دادیم و بعد از اسحاق، یعقوب. او گفت: «وای بر من! چگونه می‌توانم بچه‌دار شوم در حالی که من پیرزن هستم و شوهرم نیز دیگر سالخورده است! این موضوع بسیار عجیبی است.» آن‌ها گفتند: «آیا از فرمان خدا شگفت‌زده‌ای؟ رحمت و برکات خدا بر شما، ای اهل این خانواده، همانا او ستوده و بزرگ است.» وقتی ترس از ابراهیم دور شد و بشارت به او رسید، او درباره قوم لوط بحث کرد. همانا ابراهیم بسیار حلیم و پشیمان و به درگاه خداوند بازگشت‌ کننده بود. به ابراهیم گفته شد: «از این موضوع صرف‌نظر کن، زیرا فرمان پروردگارت آمده و عذاب بدون بازگشت بر سر آن‌ها خواهد آمد.» هنگامی که فرستادگان ما به سراغ لوط آمدند، او از ملاقات آنان ناراحت شد و با فشار روحی به سراغشان رفت و گفت: «این روزی سخت است.» قوم او به سرعت به سوی او آمدند و قبل از این هم آن‌ها کارهای زشت انجام می‌دادند. لوط به آن‌ها گفت: «این دختران من، برای شما پاک‌ترند. تقوا پیشه کنید و من را در مهمانانم خجالت‌زده نکنید. آیا در میان شما فرد عاقلی نیست؟» آن‌ها پاسخ دادند: «تو خوب می‌دانی که ما هیچ حقی نسبت به دختران تو نداریم و به خوبی می‌دانی که ما چه می‌خواهیم.» او گفت: «ای کاش نیرویی در برابر شما داشتم یا به پناهگاهی محکم پناه می‌بردم!»
و بتحقیق آمدند فرستادگان ما ابراهیم را بمژده فرزند گفتند سلاما گفت سلام پس درنگ نکرد که آورد گوساله را بریان در زیر سنگ پخته شده (۶۹) پس چون دید دستهاشان نمی‌رسد بآن ناخوش گرفت ایشان را و در دل گرفت از ایشان ترسی گفتند مترس بدرستی که ما را فرستاده‌اند بسوی قوم لوط (۷۰) و زن او ایستاده بودند پس خندید پس مژده دادیم او را باسحاق و از پس اسحق یعقوب (۷۱) گفت ای وای من آیا فرزند آورم و من پیره‌زنم و این شوهر منست که پیر مردیست بدرستی که این هر آینه چیزیست عجیب (۷۲) گفتند آیا تعجب می‌کنی از امر خدا رحمت خدا و برکتهای او بر شما اهل خانه بدرستی که او ستوده بزرگوار است (۷۳) پس چون رفت از ابراهیم ترس و آمد او را مژده فرزند سخن می‌کرد با ما درباره شفاعت قوم لوط (۷۴) بدرستی که ابراهیم بود بردبار ناله‌کننده بازگشت کننده (۷۵) ای ابراهیم روی بگردان از این شفاعت بدرستی که آمد فرمان پروردگارت و بدرستی که آینده ایشانست عذابی که رد نخواهد شد (۷۶) و چون آمدند رسولان مالوف را محزون شد بایشان و تنگ شد بایشان در طاقت و گفت این روزیست سخت (۷۷) و آمدند او را قومش که بشتاب رانده می‌شدند بسوی او و از پیش بودند که می‌کردند بدیها را گفت ای قوم این گروه دختران من ایشان پاکیزه‌ترند برای شما پس بترسید از خدا و رسوا مکنید مرا در مهمانانم آیا نیست از شما مردی هدایت یافته (۷۸) گفتند بدرستی که دانسته که نیست ما را در دختران تو هیچ حقی و بدرستی که تو هر آینه می‌دانی آنچه را ما می‌خواهیم (۷۹) گفت کاش بودی مرا بشما قوتی یا منزل می‌گزیدیم بجانبی سخت (۸۰)
هوش مصنوعی: فرستادگان خدا به ابراهیم خبر خوشی درباره تولد فرزندی به او دادند و ابراهیم با کمال احترام و خوش‌آمد گویی به استقبال آنها رفت و سپس گوساله‌ای بریان شده برایشان آورد. وقتی دید که آنها چیزی نمی‌خورند، از رفتارشان نگران شد و از ترس میان خود و آنها احساس ناخوشایندی کرد. اما فرستادگان گفتند که نباید بترسد، چون به سوی قوم لوط فرستاده شده‌اند. همسر ابراهیم در آنجا ایستاده بود و وقتی این بشارت را شنید، خندید و به ابراهیم خبر دادند که او به زودی پسری به نام اسحاق خواهد داشت و بعد از او یعقوب خواهد آمد. ابراهیم با تعجب گفت که چگونه می‌تواند فرزندی داشته باشد در حالی که او و همسرش پیر شده‌اند و این موضوع برای او بسیار عجیب بود. فرستادگان گفتند که آیا از کار خدا تعجب می‌کنی؟ رحمت و برکات خدا بر شما خواهد بود. سپس ابراهیم از خدا درباره قوم لوط شفاعت کرد و خدا به او اطلاع داد که فرمانش درباره آن قوم صادر شده است و عذاب بر آنها نازل خواهد شد. در ادامه، فرستادگان به شهر قوم لوط رفتند و ابراهیم نگران آنها شد و از قوم خود خواست که به دختران او در آن روز سخت توجه داشته باشند و خدا را بپرستند و به مهمانانش بی‌احترامی نکنند. اما قوم او گفتند که به دخترانش هیچ علاقه‌ای ندارند و ابراهیم از اینکه نمی‌تواند از خود دفاع کند، احساس ناتوانی و ضعف کرد.
« در بیان ذکر قوم لوط(ع) »
هوش مصنوعی: در مورد قوم لوط (ع)، به داستان‌ها و ویژگی‌های خاص این قوم پرداخته شده است. این قوم به خاطر رفتارهای ناپسند و اخلاقی خود مورد نکوهش قرار گرفتند و در نهایت به عذاب الهی دچار شدند. ماجرای قوم لوط به‌عنوان یک هشدار درباره عواقب انحرافات اخلاقی و نادیده‌گرفتن دستورات الهی مطرح می‌شود.
آمدند افرشتگان خوش نهاد
بر بشارت سوی ابراهیم راد
هوش مصنوعی: فرشتگان خوش‌خلق به سمت ابراهیم آمدند تا او را به خبر خوشی بشارت دهند.
آن بشارت بوده او را بر ولد
زآنکه ساره بُد عقیمه و ذی عقد
هوش مصنوعی: او را به داشتن فرزندی بشارت داده بودند، چرا که سارا نازا بود و نمی‌توانست بچه دار شود.
یا بشارت زآنکه آید در وجود
احمد(ص) از نسل خلیل حق نمود
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که خبر خوشی وجود دارد مبنی بر اینکه در وجود پیامبر اسلام، احمد (ص)، اعلانی از نسل ابراهیم خلیل (ع) به تحقق می‌پیوندد. به عبارتی، آمدن پیامبر اکرم از نسل ابراهیم خلیل را به عنوان یک نشانه یا بشارت در نظر دارد.
یا بشارت بر نجات لوط و هم
بر هلاک قوم او از بیش و کم
هوش مصنوعی: این پیام خبر از نجات لوط و همچنین نابودی قوم او دارد، بغیر از تغییرات و افزوده‌های دیگر.
پس به خوش رویی نمودندش سلام
شد جوابش هم تحیّت در مقام
هوش مصنوعی: پس با چهره‌ای خوش به او سلام کردند و جوابش هم احترام و تحنیت بود.
او ندانست آن کسان افرشته اند
بر بساطش، پا ز رحمت هِشته اند
هوش مصنوعی: او نمی‌داند که آن افرادی که دور و بر او هستند، مانند فرشته‌ها برای او به خدمت آمده‌اند و از رحمت و لطف خدا بهره‌مند هستند.
بهرشان گوساله ای بریان نمود
پیش مهمان بی درنگ آورد زود
هوش مصنوعی: برای مهمانان، گوساله‌ای بریان کرد و بی‌درنگ و سریع آن را پیششان آورد.
دستشان را نارسا دید او به خوان
ترسی اندر دل فتادش زآن کسان
هوش مصنوعی: او دید که توانایی آن‌ها در انجام کار کم است و این موضوع باعث شد که در دلش احساس ترس پیدا کند.
تا مگر باشند ایشان خصم او
پس بگفتندش مترس ای نیک خو
هوش مصنوعی: پس بهتر است که نگران نباشی و به خوبی رفتار کنی، چرا که ممکن است به زودی با دشمنان روبه‌رو شوی.
ما رسولان حقیم اندر هبوط
میرویم از بهر نفی قوم لوط
هوش مصنوعی: ما پیام‌آوران حق هستیم و به سوی پایین می‌رویم تا قوم لوط را از کارهای نادرستشان بازداریم.
جفت او استاده بُد بی امتناع
آن سخنها کرد ز ایشان استماع
هوش مصنوعی: او در کنار محبوبش ایستاده بود و بدون تردید آن سخن‌ها را از آن‌ها شنید.
پس بخندید از تعجب یا سرور
زآنکه فرزند از گمانش بود دور
هوش مصنوعی: پس از شگفتی یا خوشحالی بخندید، زیرا فرزند خیال می‌کرد که از او دور است.
پس بشارت یافت بر اسحاق راد
او ز ما دیگر به یعقوب از مراد
هوش مصنوعی: پس به اسحاق خبر خوشی رساندند که از ما، دیگر یعقوب به آرزو و مقصودش خواهد رسید.
گفت او یَا و َیلَتَی از شرم و سوز
من بزایم وآنگهی باشم عجوز
هوش مصنوعی: او گفت: ای وای بر من از شرم و آتش درونم، که در این حالت بخواهم فرزندانی بیاورم و سپس به پیری برسم.
شوهرم پیر است و هم دور از ولد
عمر او چون بود افزون از نود
هوش مصنوعی: شوهرم سالخورده است و به دلیل سن بالایش، فرزندی ندارد. عمر او مانند کسی است که بیش از نود سال دارد.
این عجب باشد بگفتند از ادب
می کنی آیا ز امر حق عجب
هوش مصنوعی: این چه شگفتی است که از روی ادب سخن می‌گویی، اما از دستورات حق تعجب می‌کنی؟
بخشش و خیرات حق باشد زیاد
بر شما ای اهل بیت نیک زاد
هوش مصنوعی: بخشش و کمک به دیگران از سوی خداوند بر شما ای اهل بیت نیکو، بسیار زیاد خواهد بود.
حق ستوده است او به اعطای نعم
هم مجید از روی اظهار کرم
هوش مصنوعی: خداوند خود را به خاطر بخشش نعمت‌ها ستوده است و این کار را از روی لطف و بزرگواری انجام می‌دهد.
رفت ابراهیم چون ترس از دلش
هم بشارت بر ولد شد حاصلش
هوش مصنوعی: ابراهیم وقتی رفت، چون ترسش از دلش برطرف شد، بشارت به فرزندی نصیبش گشت.
می نمود او با ملایک پس جدل
در خصوص قوم لوط از ماحَصَل
هوش مصنوعی: او با فرشتگان گفتگو می‌کرد و دلیل می‌آورد درباره قوم لوط و سرنوشت آنها.
زآنکه بود او بس حلیم و بردبار
صابر اندر جور خلق از اختیار
هوش مصنوعی: چون او فردی بسیار آرام و بردبار است، در شرایط نابرابر بین مردم نیز به راحتی و با تحمل رفتار می‌کند.
آه میکرد از گناه بندگان
هم رجوع آرنده بر حق هر زمان
هوش مصنوعی: او هر بار که بندگان از گناهان خود پشیمان می‌شوند، با آه و ناله‌ای به درگاه حق بازمی‌گردد.
حاصل آن کش رحم و رقت بود بیش
با ملایک زآن جدل آورد پیش
هوش مصنوعی: نتیجه‌ی آن کشمکش و بحث که با فرشتگان داشت، به خاطر رحمت و لطافت قلبش، در نهایت به محبت و مهربانی بیشتری تبدیل شد.
مر عذاب قوم تأخیر اوفتد
توبه گفت آرند شاید قوم بد
هوش مصنوعی: عذاب و punishment آن قوم به تأخیر افتاده است؛ چون آن‌ها در حال توبه هستند و امید دارند که شاید اوضاعشان بهتر شود.
پس بگفتندش ملایک در سؤال
رو بگردان ای خلیل از این جدال
هوش مصنوعی: پس فرشتگان به او گفتند که ای خلیل، از این درگیری و جدال روی برگردان.
امر چو از پروردگارت آمده
بهرشان حکمی که می باید شده
هوش مصنوعی: زمانی که فرمانی از سوی پروردگار برای آنها صادر می‌شود، حکمی که باید انجام شود، صادر شده است.
هست آینده بر ایشان نک رسد
آن عذابی که نخواهد گشت رد
هوش مصنوعی: فردا عذابی به آنها خواهد رسید که هیچ راهی برای فرار از آن وجود ندارد و نمی‌توانند از آن دوری کنند.
آمدند آنگاه ایشان سوی لوط
بود خود مهمان نوازی خوی لوط
هوش مصنوعی: آنها به سوی لوط آمدند و او به شیوه خود، مهمان‌نوازی کرد.
گشت او دلتنگ از دیدارشان
چونکه دید آن طلعت و رخسارشان
هوش مصنوعی: او از دیدن چهره و زیبایی‌شان دلتنگ و غمگین شد.
بود فعل زشت قومش در نظر
گفت این روزی بود بر من بتر
هوش مصنوعی: اعمال ناپسند و رفتار زشت قومش در نظر او موجب شد تا بگوید که این روز برای او بدتر از قبل بوده است.
زآنکه این قومند در افعال زشت
مستحق لعن و قهر اندر سرشت
هوش مصنوعی: این افراد به خاطر اعمال زشت خود، شایسته‌ی نفرین و خشم هستند که در سرشت آن‌ها نهفته است.
چار نوبت کرد تکرار این سخن
هم بدینسان بود امر از ذوالمنن
هوش مصنوعی: بارها و بارها این سخن تکرار شد و اینطور بود که این موضوع به فرمان کسی نیکوکار بود.
که دهد لوط ار گواهی چار بار
برخلاف قوم خود بی اختیار
هوش مصنوعی: اگر لوط چهار بار به خواست خود و بدون اختیار گواهی دهد که قومش چقدر اشتباه می‌کند، چه کمکی می‌تواند به آن‌ها بکند؟
مستحق گردند بر قهر و عذاب
شهرهاشان را کنید آنگه خراب
هوش مصنوعی: شهرهایی که مستحق عذاب و غضب هستند، باید ویران شوند.
پس شدند آگه ز مهمانان لوط
قوم و رو هِشتند بر سامان لوط
هوش مصنوعی: پس قوم لوط از آمدن مهمانان لوط مطلع شدند و بر ضد او و مهمانانش اقدام کردند.
سوی او گشتند از هر سو دوان
نفس دونشان می دوانید آن چنان
هوش مصنوعی: همه به سمت او روانه شدند و نفس‌های ناپاک و پست برانگیخته و به سرعت در حال دویدن بودند، به گونه‌ای که حالتی عجیب و غریب ایجاد کرده بودند.
پیش از آن بودند بر اعمال زشت
بی حیایی بودشان اندر سرشت
هوش مصنوعی: قبل از این، افرادی با اعمال زشت و بی‌پرده‌ای به دنیا آمده بودند و این ویژگی‌ها در نهاد آنها وجود داشت.
لوط گفت ای قوم اندر طیّبات
بهترند از بهر تزویج این بنات
هوش مصنوعی: لوط به قوم خود گفت: ای قوم، شما در پاکی‌ها و چیزهای نیکو بهتر هستید تا اینکه برای ازدواج با این دختران اقدام کنید.
پس بترسید از خدا ندهید تن
پیش مهمانان به رسواییِ من
هوش مصنوعی: از خدا بترسید و خودتان را در مقابل مهمانان در معرض رسوایی من قرار ندهید.
نیست آیا بر شما مردی رشید
پند بدهد تا شما را بر مزید
هوش مصنوعی: آیا مردی بافهم و با دانش وجود ندارد که شما را نصیحت کند و به شما کمک کند تا به سوی کمال و پیشرفت بروید؟
قوم گفتندش تو دانی که احتیاج
نیست ما را بر بناتت ز اعوجاج
هوش مصنوعی: قوم به او گفتند که تو می‌دانی ما به دختران تو نیازی نداریم و احتیاجی به کج‌روی و نادرستی نیست.
هم تو دانی آنچه ما را خواهش است
واندر آن خواهش به جان آسایش است
هوش مصنوعی: تو خود خوب می‌دانی که ما چه آرزویی داریم و آن آرزو به قدر روح و جان ما برایمان آسایش و آرامش به ارمغان می‌آورد.
لوط گفت ای کاش بودم قوّتی
دفعتان تا می نمودم ساعتی
هوش مصنوعی: لوط آرزو می‌کند ای کاش می‌توانست از قدرت خود استفاده کند تا بتواند برای مدتی با دشمنانش مقابله کند و از آنها جلوگیری کند.
یا که گیرم جانب رکنی پناه
تا نمایم منعتان زین رسم و راه
هوش مصنوعی: به دنبال مکانی امن می‌گردم تا بتوانم از این آداب و رسوم فاصله بگیرم و نشان دهم که از این مسیر راضی نیستم.
رو نه زآن گفتارها می تافتند
تا جدار خانه را بشکافتند
هوش مصنوعی: آنها به دلیل آن حرف‌ها درخشیدند و تلاش کردند تا دیوار خانه را بشکنند.
مضطرب شد لوط از آن هنگامه سخت
کار خاصان دائم است از عامه سخت
هوش مصنوعی: لوط در آن وضعیت سخت و بحرانی دچار اضطراب شد، زیرا وظایف ویژه و حساس او همواره در میان مردم عادی چالش‌برانگیز است.