۱۴- آیه ۹۸
فَلَوْ لا کانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إِیمانُها إِلاّ قَوْمَ یُونُسَ لَمّا آمَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ اَلْخِزْیِ فِی اَلْحَیاةِ اَلدُّنْیا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلی حِینٍ (۹۸)
پس چرا نبود قریه که ایمان آورده باشد پس نفعی کرده باشد آن را ایمانش مگر قوم یونس چون گرویدند دفع کردیم از ایشان عذاب رسوایی را در زندگی دنیا و برخوردار کردیم ایشان را تا وقتی (۹۸)
پس نبودند اهل آن قریه چرا
کآورند ایمان ز پیش از ابتلا
پس رسان د سود آن ایمانشان
تا شود رفع آن عذاب از جانشان
قوم یونس لیک ایمان ز اضطراب
بر حق آوردند و شد رفع عذاب
ما بلاء را زآن گُره برداشتیم
در جهانشان تا اجل بگذاشتیم
می نبودند اعنی اهل قریه ها
که به هنگام نزول هر بلا
منتفع گردند ز ایمان و ایاب
جز که قوم یونس آن وقت عذاب
بود آن ایمانشان از اختیار
وز خلوص دل نه جبر و اضطرار
گشت لازم چونکه پیش آمد کلام
قصۀ یونس بیان سازم قیام
« قصۀ حضرت یونس علیه السلام »
داد دعوت حق بر اهل موصلش
کس نشد بر دعوت حق موصلش
خواند مردم را به حق در سالها
جز دو تن کردند باقی زو اِبا
یافت آزار او ز قوم از هر طریق
پس شکایت کرد بر حق زآن فریق
که ندانستند قول من به راست
گر فرستی نقمت ایشان را سزاست
حق تعالی گفت کن اخبارشان
بر عذابی سخت در انذارشان
گو بر ایشان کآید از بعد سه روز
بر شما از حق بلائی خانه سوز
این سه روز از حق شما را مهلت است
زآن سپس نازل عذاب و نقمت است
یونس ایشان را خبر داد آن زمان
خود شد اندر رخنۀ کوهی نهان
روز سیّم کآمد آن مهلت به سر
شد به مالک امر کز دوزخ شرر
کن روان قدر شعیری سویشان
تا بسوزد جمله شهر و کویشان
ناگهان دیدند اهل موصل آن
تیره ابری پُر شرار و پُر دخان
آمد و بگرفت یکجا شهر و کوی
خانه سوز و خشمناک و شعله خوی
میجهد زو دم به دم برق سیاه
آتش از وی چون مطر ریزد به راه
دارد اندر دل تو گویی کینه ها
شد نفسها بند اندر سینه ها
دود نارش از سیاهی در شتاب
بام و در را کرد چون پرّ غراب
زهره ها شد ز اضطراب و وحشت آب
از پی یونس دویدند از شتاب
زآنکه دانستند او گفته است راست
وعده اش شد صدق و مبعوث از خداست
هر کجا گشتند اندر شهر و کوی
کس نبرد از وی پی اندر جستجوی
چاره جستند از بزرگ خویش چند
زآنکه مردی بُد او بس هوشمند
گفت یونس گرچه او پیغمبر است
رأفتش نی چون خدای اکبر است
نیست گر یونس، خدای ما و او
هست حاضر بی ز جهد و جستجو
جمله ایمان آورید از جان و دل
پس بخوانیدش به زاری متصل
مهربانتر او به خلق از مادر است
این مثل بُد رأفت حق دیگر است
پس شدند ایشان به صحراء انجمن
پا برهنه، خاک بر سر، مرد و زن
برکشیدند از جگر آوازها
بود با حق هر دلی را رازها
کای خدا ما مجرمان بودیم و پست
نک به یونس مؤمنیم از هر چه هست
نیست یونس کآوریم ایمان به وی
می شوی غایب تو هیچ از بنده کی
گر ببخشی ور که نی، ما بنده ایم
از وجود و بود خود شرمنده ایم
گفته ای تو بنده را شادش کنید
هم خرید از مال و آزادش کنید
نک تو خود این بندگان را شاد کن
بین اسیر و زارمان، آزاد کن
گفته ای کافتاده را گیرید دست
ما کنون افتاده ایم اینگونه پست
گفته ای خود هر که کرده است او ستم
بر شما ، زو بگذرید از بیش و کم
ما ستم بر خویش افزون کرده ایم
نک به درگاه تو روی آورده ایم
گفته ای خود سائل و درمانده را
رد نسازید از در جود و عطا
ما کنون اندر جنابت سائلیم
خود به ناداری و فقدان قائلیم
بر یتیمان گفته ای نارید خشم
این یتیمان بر عطاء دارند چشم
گفته ای دارید مهمان را عزیز
ما به مهمان آمدیم از بی تمیز
گفته ای بدهید مجرم را پناه
ما تو را نک در پناهیم ای اِله
پس درآمد زآن فغان و زآن خروش
بحر رحمت بر گنهکاران به جوش
نفخۀ رحمت وزید از یادها
بر پراکند ابرها را بادها
خارها گردید گل در بوستان
کارها هم بر مراد دوستان
صادر از دیوان رحمت شد برات
آن گُره را بر فلاح و بر نجات
یونس آمد پس برون آن دم ز کوه
تا خبر گیرد ز حال آن گروه
مطلع گردید چون از کل حال
گشت غالب بر وی اندوه و ملال
گفت دادم وعده ایشان را به قهر
کاذبم خوانند اگر رفتم به شهر
پس بدون اذن حق رفت از بلد
روی بر صحراء نهاد آن معتمد
ترک اولی بود آن دلخواهی اش
حق فکند اندر دهانِ ماهی اش
شرح آن را بعد از این گویم چه بود
چون به سورة انبیاء یابم ورود
گشت چون در اربعینی ممتحن
ماهی اش افکند بیرون از دهن
بوده میگویند این معراج او
کز فناء هِشتند بر سر تاج او
گر چنین باشد هم ای جان دور نیست
جز بدین ویران ما معمور نیست
چو از دهن ماهی فکندش بر کنار
بس ضعیف و خسته و زار و نزار
رُست ز امر حق درختی از کدو
تا که باشد سایبانی بهر او
میشی از کوه آمدی هر شب به زیر
مر ورا از امر حق می داد شیر
تا که قوّت یافت گفتش پس خدای
تا رود در قوم و باشد رهنمای
خشک گردید آن کدو بر ناگهان
یونس از آن گشت غمگین آن زمان
حق مر او را گفت تو غمگین شدی
زین کدو که هفته ای با او بُدی
چون نگشتی تنگدل در امتحان
بر نفوس صد هزار از مردمان
که دعاء کردی بر ایشان در هلاک
واندر آن هیچت نبود اندوه و باک
شو روان نک سوی قومی ارجمند
که به صدق ایمان تمام آورده اند
پس روان گشت او به سوی شهر خویش
دید اندر ره شبانی را به پیش
آن شبان پرسید او را کای فتی
کیستی؟ گفتا منم ابن متی
گشت خوشحال آن شبان گفتا تمام
قوم مشتاق تو اند ای نیک نام
مژده پس برد آن شبان بر اهل شهر
کآمد آن بر لطف کز ما شد به قهر
خلق بیرون شد به استقبال او
حق به ظاهر برفزود اجلال او
۱۳- آیات ۹۰ تا ۹۷: وَ جاوَزْنا بِبَنِی إِسْرائِیلَ اَلْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْیاً وَ عَدْواً حَتّی إِذا أَدْرَکَهُ اَلْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ اَلَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ (۹۰) آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ اَلْمُفْسِدِینَ (۹۱) فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ اَلنّاسِ عَنْ آیاتِنا لَغافِلُونَ (۹۲) وَ لَقَدْ بَوَّأْنا بَنِی إِسْرائِیلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ اَلطَّیِّباتِ فَمَا اِخْتَلَفُوا حَتّی جاءَهُمُ اَلْعِلْمُ إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ اَلْقِیامَةِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ (۹۳) فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ اَلَّذِینَ یَقْرَؤُنَ اَلْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ لَقَدْ جاءَکَ اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ اَلمُمْتَرِینَ (۹۴) وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ اَلَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اَللّهِ فَتَکُونَ مِنَ اَلْخاسِرِینَ (۹۵) إِنَّ اَلَّذِینَ حَقَّتْ عَلَیْهِمْ کَلِمَتُ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ (۹۶) وَ لَوْ جاءَتْهُمْ کُلُّ آیَةٍ حَتّی یَرَوُا اَلْعَذابَ اَلْأَلِیمَ (۹۷)۱۵- آیات ۹۹ تا ۱۰۹: وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ اَلنّاسَ حَتّی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ (۹۹) وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاّ بِإِذْنِ اَللّهِ وَ یَجْعَلُ اَلرِّجْسَ عَلَی اَلَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ (۱۰۰) قُلِ اُنْظُرُوا ما ذا فِی اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ ما تُغْنِی اَلْآیاتُ وَ اَلنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ (۱۰۱) فَهَلْ یَنْتَظِرُونَ إِلاّ مِثْلَ أَیّامِ اَلَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ اَلْمُنْتَظِرِینَ (۱۰۲) ثُمَّ نُنَجِّی رُسُلَنا وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا کَذلِکَ حَقًّا عَلَیْنا نُنْجِ اَلْمُؤْمِنِینَ (۱۰۳) قُلْ یا أَیُّهَا اَلنّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی شَکٍّ مِنْ دِینِی فَلا أَعْبُدُ اَلَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اَللّهِ وَ لکِنْ أَعْبُدُ اَللّهَ اَلَّذِی یَتَوَفّاکُمْ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ (۱۰۴) وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ (۱۰۵) وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اَللّهِ ما لا یَنْفَعُکَ وَ لا یَضُرُّکَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّکَ إِذاً مِنَ اَلظّالِمِینَ (۱۰۶) وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اَللّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلاّ هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ اَلْغَفُورُ اَلرَّحِیمُ (۱۰۷) قُلْ یا أَیُّهَا اَلنّاسُ قَدْ جاءَکُمُ اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنِ اِهْتَدی فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ (۱۰۸) وَ اِتَّبِعْ ما یُوحی إِلَیْکَ وَ اِصْبِرْ حَتّی یَحْکُمَ اَللّهُ وَ هُوَ خَیْرُ اَلْحاکِمِینَ (۱۰۹)
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فَلَوْ لا کانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إِیمانُها إِلاّ قَوْمَ یُونُسَ لَمّا آمَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ اَلْخِزْیِ فِی اَلْحَیاةِ اَلدُّنْیا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلی حِینٍ (۹۸)
هوش مصنوعی: پس اگر در یک آبادی ایمان آوردند و ایمانشان برایشان سودی داشت، جز قوم یونس نبود. هنگامی که آنان ایمان آوردند، ما عذاب خفت را که در زندگی دنیا بر آنان بود، از آنها برداشتیم و تا مدت معینی به آنان نعمت دادیم.
پس چرا نبود قریه که ایمان آورده باشد پس نفعی کرده باشد آن را ایمانش مگر قوم یونس چون گرویدند دفع کردیم از ایشان عذاب رسوایی را در زندگی دنیا و برخوردار کردیم ایشان را تا وقتی (۹۸)
هوش مصنوعی: پس چرا هیچ قریهای وجود نداشت که ایمان آورده و از ایمان خود بهرهای برده باشد، مگر قوم یونس که وقتی به ایمان گرویدند، عذاب رسوایی را از آنها دور کردیم و تا زمانی که در دنیا بودند، از نعمات برخوردارشان ساختیم.
پس نبودند اهل آن قریه چرا
کآورند ایمان ز پیش از ابتلا
هوش مصنوعی: پس اهل آن روستا نبودند چون ایمان را پیش از آزمایش نمیآورند.
پس رسان د سود آن ایمانشان
تا شود رفع آن عذاب از جانشان
هوش مصنوعی: پس اثر مثبت آن ایمانشان را به آنها برسان، تا عذاب از جانشان برطرف شود.
قوم یونس لیک ایمان ز اضطراب
بر حق آوردند و شد رفع عذاب
هوش مصنوعی: مردم یونس (علیهالسلام) در زمان اضطراب و نگرانی، به حق ایمان آوردند و به همین دلیل عذاب از آنان برداشته شد.
ما بلاء را زآن گُره برداشتیم
در جهانشان تا اجل بگذاشتیم
هوش مصنوعی: ما رنج و مصیبت را از دوش آنها برداشتیم تا زمانی که زندگیشان به پایان برسد.
می نبودند اعنی اهل قریه ها
که به هنگام نزول هر بلا
هوش مصنوعی: اگر اهل روستاها در زمان بروز هر بلا و مصیبت حاضر نمیبودند، چه برسر مردم میآمد؟
منتفع گردند ز ایمان و ایاب
جز که قوم یونس آن وقت عذاب
هوش مصنوعی: تنها قوم یونس در زمانی که عذاب بر آنان نازل شد، از ایمان و بازگشت به خدا بهرهمند شدند.
بود آن ایمانشان از اختیار
وز خلوص دل نه جبر و اضطرار
هوش مصنوعی: ایمان آنها از روی انتخاب و اراده خودشان بود و نه به خاطر اجبار و فشار، بلکه از صداقت و خلوص قلبشان سرچشمه میگرفت.
گشت لازم چونکه پیش آمد کلام
قصۀ یونس بیان سازم قیام
هوش مصنوعی: چون موضوع صحبت به داستان یونس رسید، لازم است که دربارهی آن توضیح دهم و از قیام او سخن بگویم.
« قصۀ حضرت یونس علیه السلام »
هوش مصنوعی: حضرت یونس علیه السلام، پیامبری بود که برای هدایت قوم خود به آنها دعا کرد و به ادامه دعوتش پرداخت. اما وقتی با مخالفت آنها روبرو شد، دلسرد شد و تصمیم گرفت که از آنجا برود. او سوار بر یک کشتی شد، اما کشتیش در دریا طوفانی شد و او به دریا افتاد. در این شرایط، او به دل دریا و درون یک ماهی بزرگ انداخته شد. در آنجا، در دل تاریکی و تنهایی، یونس به خداوند دعا کرد و از خطای خود پشیمان شد. خداوند دعای او را پذیرفت و به او رحم کرد. سپس یونس پس از مدت زیادی از شکم ماهی خارج شد و به سوی قوم خود بازگشت. این تجربه برای او درس بزرگی شد و او با ایمان و اعتقاد بیشتری به رسالتش ادامه داد.
داد دعوت حق بر اهل موصلش
کس نشد بر دعوت حق موصلش
هوش مصنوعی: دعوت خداوند به مردم موصل رسید، اما هیچکس به این دعوت پاسخ نداد و از آن استقبال نکرد.
خواند مردم را به حق در سالها
جز دو تن کردند باقی زو اِبا
هوش مصنوعی: مردم را به حق دعوت کرد، اما جز دو نفر، دیگران از آن دعوت سر باز زدند.
یافت آزار او ز قوم از هر طریق
پس شکایت کرد بر حق زآن فریق
هوش مصنوعی: از هر طرف از قوم او آزار دید و به همین خاطر از حق به آن جمع شکایت کرد.
که ندانستند قول من به راست
گر فرستی نقمت ایشان را سزاست
هوش مصنوعی: افرادی که نمیدانند، اگر گفته من را به درستی درک نکنند، در برابر عواقب اعمالشان مجازات خواهند شد.
حق تعالی گفت کن اخبارشان
بر عذابی سخت در انذارشان
هوش مصنوعی: خداوند متعال فرمان داد که اخبار آنها را درباره عذاب سختی که در انتظارشان است، به آنها بگویید تا هشیار شوند.
گو بر ایشان کآید از بعد سه روز
بر شما از حق بلائی خانه سوز
هوش مصنوعی: به آنها بگو که پس از سه روز، از جانب حق بر شما بلا و مصیبتهایی خواهد آمد که همچون آتش خانه را خواهد سوزاند.
این سه روز از حق شما را مهلت است
زآن سپس نازل عذاب و نقمت است
هوش مصنوعی: شما سه روز مهلت دارید، بعد از آن عذاب و کیفر نازل خواهد شد.
یونس ایشان را خبر داد آن زمان
خود شد اندر رخنۀ کوهی نهان
هوش مصنوعی: یونس به آنها اطلاع داد و در آن زمان خود را در فضای پنهانی کوه قرار داد.
روز سیّم کآمد آن مهلت به سر
شد به مالک امر کز دوزخ شرر
هوش مصنوعی: روز سوم، مهلت تمام شد و به مالک فرمان داده شد که از دوزخ شعلهای به پا کند.
کن روان قدر شعیری سویشان
تا بسوزد جمله شهر و کویشان
هوش مصنوعی: به آرامی و با دقت دانهای از شعر را به سوی آنها بینداز تا همه شهر و محلهشان را بسوزاند.
ناگهان دیدند اهل موصل آن
تیره ابری پُر شرار و پُر دخان
هوش مصنوعی: ناگهان اهل موصل مشاهده کردند که آن ابر تیره پر از آتش و دودی است.
آمد و بگرفت یکجا شهر و کوی
خانه سوز و خشمناک و شعله خوی
هوش مصنوعی: او آمد و در یکجا شهر و محله را به آتش کشید، پر از خشم و آتش خود بود.
میجهد زو دم به دم برق سیاه
آتش از وی چون مطر ریزد به راه
هوش مصنوعی: از او هر لحظه جرقهای از آتش سیاه به وجود میآید، مانند بارانی که بر زمین میریزد.
دارد اندر دل تو گویی کینه ها
شد نفسها بند اندر سینه ها
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در دل تو کینهها وجود دارد و نفسها در سینهها متوقف شدهاند.
دود نارش از سیاهی در شتاب
بام و در را کرد چون پرّ غراب
هوش مصنوعی: دودی که از آتش او بیرون میآید، به سرعت بام و در را سیاه کرده، مانند پرندهای سیاه رنگ.
زهره ها شد ز اضطراب و وحشت آب
از پی یونس دویدند از شتاب
هوش مصنوعی: زهرهها به خاطر اضطراب و ترس، مانند آب که از شدت حرکت به دنبال یونس به راه افتادند، شتابان و بیتاب شدهاند.
زآنکه دانستند او گفته است راست
وعده اش شد صدق و مبعوث از خداست
هوش مصنوعی: چون دانستند او حقیقت را میگوید، وعدهاش به تحقق پیوست و از سوی خداوند فرستاده شد.
هر کجا گشتند اندر شهر و کوی
کس نبرد از وی پی اندر جستجوی
هوش مصنوعی: در هر جایی از شهر و کوچه که گشتند، کسی به دنبال او نرفت و در جستجوی او نبود.
چاره جستند از بزرگ خویش چند
زآنکه مردی بُد او بس هوشمند
هوش مصنوعی: چند نفر از بزرگان تلاش کردند تا از فردی که بسیار باهوش بود، راه حلی پیدا کنند.
گفت یونس گرچه او پیغمبر است
رأفتش نی چون خدای اکبر است
هوش مصنوعی: یونس هرچند که پیغمبر بود، اما مهربانیاش به اندازهی لطف و رحمت خدای بزرگ نیست.
نیست گر یونس، خدای ما و او
هست حاضر بی ز جهد و جستجو
هوش مصنوعی: اگر یونس نباشد، اما خدا همیشه حاضر است بدون نیاز به تلاش و جستجو.
جمله ایمان آورید از جان و دل
پس بخوانیدش به زاری متصل
هوش مصنوعی: تمامی دل و جان خود را به ایمان بسپارید و سپس با احساس و ناله، آن را تلاوت کنید.
مهربانتر او به خلق از مادر است
این مثل بُد رأفت حق دیگر است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که مهربانی خداوند نسبت به بندگانش از محبت مادر به فرزندش بیشتر و برتر است. این نشاندهندهی رحمت و عطوفت خاص الهی است که از محبت مادر نیز فراتر میرود.
پس شدند ایشان به صحراء انجمن
پا برهنه، خاک بر سر، مرد و زن
هوش مصنوعی: پس آنها به بیابان رفتند و بدون کفش جمع شدند، در حالی که خاک بر سر داشتند، چه مرد و چه زن.
برکشیدند از جگر آوازها
بود با حق هر دلی را رازها
هوش مصنوعی: آوازهایی که از دل و از جان برمیخیزد، با حقیقت هر دل به سخن میآید و رازهای آن دل را آشکار میکند.
کای خدا ما مجرمان بودیم و پست
نک به یونس مؤمنیم از هر چه هست
هوش مصنوعی: ای خدا، ما بندگان خطاکار و حقیر بودیم، اما به یونس، که مؤمن است، امیدواریم و به او ایمان داریم.
نیست یونس کآوریم ایمان به وی
می شوی غایب تو هیچ از بنده کی
هوش مصنوعی: یونس در دل دریا بود و در حالی که غیبت داشت، ایمان آورد. تو هم که غایب هستی، از بنده هیچ چیز کم نیست.
گر ببخشی ور که نی، ما بنده ایم
از وجود و بود خود شرمنده ایم
هوش مصنوعی: اگر تو عذر ما را بپذیری یا نپذیری، ما بندهایم و از وجود و بودن خود شرمندهایم.
گفته ای تو بنده را شادش کنید
هم خرید از مال و آزادش کنید
هوش مصنوعی: تو گفتهای که بنده را خوشحال کنید و هم این که از مال خود بزنید تا او را آزاد کنید.
نک تو خود این بندگان را شاد کن
بین اسیر و زارمان، آزاد کن
هوش مصنوعی: خودت این بندگان را خوشحال کن و بین کسانی که اسیر و در عذاب هستند، آنان را رها کن.
گفته ای کافتاده را گیرید دست
ما کنون افتاده ایم اینگونه پست
هوش مصنوعی: تو گفتهای که اگر کسی به زمین بیفتد، باید او را کمک کنیم و دستش را بگیریم. حالا ما خودمان به این وضعیت افتادهایم و به این شکل پایین آمدهایم.
گفته ای خود هر که کرده است او ستم
بر شما ، زو بگذرید از بیش و کم
هوش مصنوعی: هر کس که به شما ظلم کرده، از او بگذرید و به خوبیها و بدیهایش توجه نکنید.
ما ستم بر خویش افزون کرده ایم
نک به درگاه تو روی آورده ایم
هوش مصنوعی: ما خود را به ظلم و ستم گرفتار کردهایم و به سمت درگاه تو روی نیاوردهایم.
گفته ای خود سائل و درمانده را
رد نسازید از در جود و عطا
هوش مصنوعی: اگر کسی به سوی شما آمد و از شما درخواست کمک کرد، او را ناامید نکنید و از در generosity و بخشش خود بیرون نکنید.
ما کنون اندر جنابت سائلیم
خود به ناداری و فقدان قائلیم
هوش مصنوعی: ما اکنون در حال دست و پنجه نرم کردن با ناپاکی هستیم و به خاطر بیپولی و کمبود، احساس ناتوانی میکنیم.
بر یتیمان گفته ای نارید خشم
این یتیمان بر عطاء دارند چشم
هوش مصنوعی: به یتیمان گفتهای که خشمگین نشوید، چرا که این یتیمان به بخشش و عطا توجه دارند و چشم امیدشان به مهربانیهاست.
گفته ای دارید مهمان را عزیز
ما به مهمان آمدیم از بی تمیز
هوش مصنوعی: شما گفتهاید که مهمان برای ما عزیز است، اما ما به خاطر بیتوجهی به او به مهمانی آمدهایم.
گفته ای بدهید مجرم را پناه
ما تو را نک در پناهیم ای اِله
هوش مصنوعی: تو گفتهای که به مجرم پناه بدهید، اما ما در امنیت و پناه تو هستیم، ای خداوند.
پس درآمد زآن فغان و زآن خروش
بحر رحمت بر گنهکاران به جوش
هوش مصنوعی: به دنبال فریاد و صداهای بلند، خشم و رحمت الهی به سوی گناهکاران سرازیر میشود.
نفخۀ رحمت وزید از یادها
بر پراکند ابرها را بادها
هوش مصنوعی: نسیم رحمت وزیدن گرفت و ابرهای پراکنده را به حرکت درآورد.
خارها گردید گل در بوستان
کارها هم بر مراد دوستان
هوش مصنوعی: خاک و خاری که در بوستان بود، به گل تبدیل شد و کارها به نفع دوستان رقم خورد.
صادر از دیوان رحمت شد برات
آن گُره را بر فلاح و بر نجات
هوش مصنوعی: از دیوان رحمت، اعلامی بر آمد که آن گره را برای نجات و موفقیت باز کرده است.
یونس آمد پس برون آن دم ز کوه
تا خبر گیرد ز حال آن گروه
هوش مصنوعی: یونس بهزودی از کوه بیرون آمد تا از وضعیت آن گروه باخبر شود.
مطلع گردید چون از کل حال
گشت غالب بر وی اندوه و ملال
هوش مصنوعی: او وقتی متوجه حال خود شد که احساس غم و اندوه بر او چیره شد.
گفت دادم وعده ایشان را به قهر
کاذبم خوانند اگر رفتم به شهر
هوش مصنوعی: اگر به شهر بروم، میگویند که به خاطر خشم دروغین خود به آنها وعده دادهام.
پس بدون اذن حق رفت از بلد
روی بر صحراء نهاد آن معتمد
هوش مصنوعی: بدون اجازه خدا، آن فرد مورد اعتماد از شهر رفت و به دشت روی آورد.
ترک اولی بود آن دلخواهی اش
حق فکند اندر دهانِ ماهی اش
هوش مصنوعی: او در ابتدا دلخواهی را ترک کرد که خداوند در دهان ماهی او گذاشت.
شرح آن را بعد از این گویم چه بود
چون به سورة انبیاء یابم ورود
هوش مصنوعی: در آینده درباره این موضوع توضیح میدهم و وقتی به سخنرانی درباره سوره انبیاء برسم، به آن میپردازم.
گشت چون در اربعینی ممتحن
ماهی اش افکند بیرون از دهن
هوش مصنوعی: زمانی که در روز اربعین، افراد تحت امتحان و آزمایش قرار میگیرند، باعث میشود که این حالت و وضعیت، ماهی را از دهان خارج کند.
بوده میگویند این معراج او
کز فناء هِشتند بر سر تاج او
هوش مصنوعی: میگویند که این بالا رفتن و اوجگیری او به خاطر این است که از خودگذشتگی و فنا را تجربه کرده است و بر روی قلهی شکوه و مقامش نشسته است.
گر چنین باشد هم ای جان دور نیست
جز بدین ویران ما معمور نیست
هوش مصنوعی: اگر چنین باشد، ای جان، دور نیست؛ جز این ویرانه، جایی آباد وجود ندارد.
چو از دهن ماهی فکندش بر کنار
بس ضعیف و خسته و زار و نزار
هوش مصنوعی: وقتی که ماهی از دهانش بیرون افکنده میشود، در کنار آب بسیار ضعیف و خسته و درمانده به نظر میرسد.
رُست ز امر حق درختی از کدو
تا که باشد سایبانی بهر او
هوش مصنوعی: از فرمان خدا درختی از کدو روییده است تا سایبانی برای او باشد.
میشی از کوه آمدی هر شب به زیر
مر ورا از امر حق می داد شیر
هوش مصنوعی: هر شب از کوه به زیر میآیی و از سرآمدگی حق، شیرینی و لذت را به من میچشانی.
تا که قوّت یافت گفتش پس خدای
تا رود در قوم و باشد رهنمای
هوش مصنوعی: وقتی که قدرت و توانایی به دست آورد، به او گفتند که به قوم برود و راهنمایشان باشد.
خشک گردید آن کدو بر ناگهان
یونس از آن گشت غمگین آن زمان
هوش مصنوعی: ناگهان کدو خشک شد و یونس از این موضوع ناراحت و غمگین گردید.
حق مر او را گفت تو غمگین شدی
زین کدو که هفته ای با او بُدی
هوش مصنوعی: تو برای اینکه در مدت یک هفته به خاطر آن کدو غمگین شدهای، حق دانسته را به تو میگوید.
چون نگشتی تنگدل در امتحان
بر نفوس صد هزار از مردمان
هوش مصنوعی: وقتی که در آزمون زندگی دلتنگ و ناامید نشدی، نشاندهنده آن است که برای صدها هزار نفر از انسانها صبر و استقامت را به رخ کشیدهای.
که دعاء کردی بر ایشان در هلاک
واندر آن هیچت نبود اندوه و باک
هوش مصنوعی: تو برای نابودی آنها دعا کردی و در آن لحظه هیچ اندوه و نگرانی از تو وجود نداشت.
شو روان نک سوی قومی ارجمند
که به صدق ایمان تمام آورده اند
هوش مصنوعی: از همراهی با کسانی که دارای ارزش و اعتبار هستند خودداری نکنید، زیرا آنها با تمام وجود به صداقت و ایمان خود پایبندند.
پس روان گشت او به سوی شهر خویش
دید اندر ره شبانی را به پیش
هوش مصنوعی: او به سوی شهر خود روانه شد و در راه شبانی را پیش روی خود دید.
آن شبان پرسید او را کای فتی
کیستی؟ گفتا منم ابن متی
هوش مصنوعی: آن چوپان از او پرسید که ای جوان، تو کیستی؟ او پاسخ داد: من فرزند متیام.
گشت خوشحال آن شبان گفتا تمام
قوم مشتاق تو اند ای نیک نام
هوش مصنوعی: آن شبان خوشحال شد و گفت که همه افراد قوم به تو علاقهمندند، ای شخص نیکو نام.
مژده پس برد آن شبان بر اهل شهر
کآمد آن بر لطف کز ما شد به قهر
هوش مصنوعی: خبر خوشی به مردم شهر رسید که آن شبان به لطف و مهربانیاش، به ناچار به کمک آنها آمده است.
خلق بیرون شد به استقبال او
حق به ظاهر برفزود اجلال او
هوش مصنوعی: مردم به استقبال او بیرون رفتند و به خاطر عظمت او، مقام و عزت او بیشتر به چشم آمد.