شمارهٔ ۴۷
خواهم از دیوانگی هر چند بکشم دست من
باز در زنجیر گیسوئی شوم پابست من
گیرم از ساقی نگیرم من بهشیاری شراب
چون کنم کز حال گردم زان دو چشم مست من
همچو مرغ و ماهی اندر زلف یار افتادهایم
ما و دل او در هزاران دام و درصد شست من
گرچه این پیوستگی زایمان و جان ببریدن است
مو بمو خواهم دل اندر زلف او پیوست من
گر در این صوفیگری دستم نگیرد می فروش
باز کی خواهم ز عجب خانقاهی رست من
گفته خواهم عیادت کرد از بیمار عشق
تا توآئی بر عیادت رفتهام از دست من
صد قیامت رفت و برنگرفتیم روزی ز خاک
پیش بالای بلندت هرچه گشتم پست من
گفته هستی صفی را کرده محروم از وصال
روی بنما تا به کلی بگذرم از هست من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خواهم از دیوانگی هر چند بکشم دست من
باز در زنجیر گیسوئی شوم پابست من
هوش مصنوعی: تجربههای دیوانگی را میخواهم، حتی اگر به بهای رنج کشیدن باشد. اما همچنان در بند زیباییهای تو هستم و نمیتوانم از آن جدا شوم.
گیرم از ساقی نگیرم من بهشیاری شراب
چون کنم کز حال گردم زان دو چشم مست من
هوش مصنوعی: اگر از ساقی شراب نخورم و بیخود نشوم، چطور میتوانم از حال و روز خودم آگاه باشم، وقتی که تمام وجودم تحت تاثیر آن دو چشم جذاب و مست قرار گرفته است؟
همچو مرغ و ماهی اندر زلف یار افتادهایم
ما و دل او در هزاران دام و درصد شست من
هوش مصنوعی: ما همچون پرنده و ماهی در چنگال زلف یار گرفتار شدهایم، در حالی که دل او در هزاران دام و گمراهی خاص خود درگیر است.
گرچه این پیوستگی زایمان و جان ببریدن است
مو بمو خواهم دل اندر زلف او پیوست من
هوش مصنوعی: اگرچه این ارتباط به تولد و قطع جان مربوط میشود، اما من میخواهم دل خود را به زلف او پیوند بزنم.
گر در این صوفیگری دستم نگیرد می فروش
باز کی خواهم ز عجب خانقاهی رست من
هوش مصنوعی: اگر در این دنیای تصوف و عرفان به من کمک نرسانند، من دیگر قادر نخواهم بود از این خانقاه عجیب و غریب رهایی پیدا کنم.
گفته خواهم عیادت کرد از بیمار عشق
تا توآئی بر عیادت رفتهام از دست من
هوش مصنوعی: میخواهم از بیمار عشق عیادت کنم تا تو بیایی، اما در واقع خودم از دست رفتهام و در حال حاضر نمیتوانم به عیادت بروم.
صد قیامت رفت و برنگرفتیم روزی ز خاک
پیش بالای بلندت هرچه گشتم پست من
هوش مصنوعی: سالهای زیادی گذشته و ما هیچگاه نتوانستهایم با خضوع و تواضع در برابر عظمت تو، حتی یک روز در خاکت را درک کنیم. هر چه تلاش کردم، احساس کردم که در عین تلاش برای نزدیکی، همچنان در جایگاه پایینی قرار دارم.
گفته هستی صفی را کرده محروم از وصال
روی بنما تا به کلی بگذرم از هست من
هوش مصنوعی: میگوید که هر دو طرف از محبت و وصال یک دیگر محروم شدهاند، پس بهتر است که حضورت را نشان دهی تا من بتوانم بهطور کامل از وجود خودم بگذرم.

صفی علیشاه