شمارهٔ ۴۴
من اندر خرقه دوش از سوز می غرق عرق گشتم
همی با حق حق نزدیک و دور از ما خلق گشتم
ببرد اندر مقام قاب قوسینم عروق جان
جوار دوست را واصلتر از حد صدق گشتم
عجب سری ز جان دیدم که بر حل معمائی
کتاب روح میکردم ورق ناگه ورق گشتم
در او دیدم جمال یار و چون بشکافتم جانرا
نه تنها فالقالنور آمدم ربالفلق گشتم
عبث رحمتعلی نفکند در مرآت دل پرتو
چو بودم غرق عصیان رحمتش را مستحق گشتم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من اندر خرقه دوش از سوز می غرق عرق گشتم
همی با حق حق نزدیک و دور از ما خلق گشتم
هوش مصنوعی: من دیشب در حالی که لباس محترمی بر تن داشتم، به خاطر شدت میای که مینوشیدم، غرق در عرق شدم و در آن حال احساس کردم که به حقیقتی نزدیک شدم، در حالی که از دیگران دور بودم.
ببرد اندر مقام قاب قوسینم عروق جان
جوار دوست را واصلتر از حد صدق گشتم
هوش مصنوعی: در مقام نزدیکی به معشوق، عواطف و دلایل وجودیام به شدت متصل و قویتر از حد انتظار شدهاند.
عجب سری ز جان دیدم که بر حل معمائی
کتاب روح میکردم ورق ناگه ورق گشتم
هوش مصنوعی: شگفتا که چه تجربهای از جانم دیدم، در حالی که مشغول رمزگشایی از کتابی درباره روح بودم، ناگهان ورق تغییر کرد و به چیزی دیگر تبدیل شدم.
در او دیدم جمال یار و چون بشکافتم جانرا
نه تنها فالقالنور آمدم ربالفلق گشتم
هوش مصنوعی: در او زیبایی محبوب را دیدم و وقتی به عمق وجودم نگریستم، فقط به نور آمدم و به سرچشمه روشنی تبدیل شدم.
عبث رحمتعلی نفکند در مرآت دل پرتو
چو بودم غرق عصیان رحمتش را مستحق گشتم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این موضوع اشاره دارد که وقتی در گناه و نافرمانی غرق بود، رحمت و لطف خداوند را شایسته خود نمیدانست. او از اینکه در دلش نوری وجود نداشته و رحمت خداوند را در آن بازتاب نمیدهد، احساس عبث و بیهودهگی میکند. بنابراین، در حالی که به اشتباهاتش فکر میکند، میفهمد که هنوز میتواند به رحمت خدا امیدوار باشد.

صفی علیشاه